رشتن طلای سفید
در این زمان مردم از نشان دادن سرمایه خود میترسیدند. ملکالمورخین از تاریخ نویسان دوره مظفری درباره واحدهای تولیدی آن زمان اطلاعاتی را ارائه میکند. او گزارش داده است که کاشان سابقا حدود ۸۰۰۰ کارگاه بافندگی ابریشم داشت که حدود سال ۱۲۶۶/ ۱۸۵۰ به ۸۰۰ کارگاه تنزل یافت. در اصفهان ۲۰۰ کارگاه ابریشمبافی وجود داشت و پارچههای پنبهای به مقدار زیادی تولید میشد و بسیاری از ساکنان این شهر و روستاهای اطراف آن در کار تولید پارچه بودند. در یزد ۴۰ تا ۵۰ مغازه فروش اجناس خارجی و ۳۰۰ تا ۳۵۰ کارگاه ابریشمبافی و ۱۳۰۰ کارگاه پنبهبافی مشغول فعالیت بودند. در کرمان ۱۷ مغازه فروش اجناس خارجی و ۲۲۰۰ کارگاه شالبافی و ۲۲۰ کارگاه پشمبافی فعالیت میکردند. از ۱۲۰۰ مغازه در شیراز ۱۰۰ دستگاه به فروش منسوجات انگلیسی اختصاص داشت. پارچههای ساده و رنگی انگلیسی از هند از طریق بوشهر وارد کشور میشد و در کرمانشاه در ۴۰ مغازه به فروش میرسید. در همدان در ۶۰ مغازه اجناس انگلیسی میفروختند و دباغخانههای متعدد و تولید چرم، نمد و اجناس پنبهای وجود داشت. (عیسوی،۱۳۶۹،ص۴۱۳) کارخانجات صنعتی نساجی که در این دوره در ایران تاسیس شد، عبارت بودند از:
-در سال ۱۳۰۲/ ۱۸۸۵ حاج امین الضرب کارخانه ابریشم تابی را در رشت تاسیس کرد. یک تبعه فرانسوی به نام «دیوکرو» با او همکاری میکرد و اسبابآلات این کارخانه را از لیون فرانسه واردکرد. کارخانه، نخ ابریشمی تولید میکرد که به فرانسه صادر میشد. (معتضد،۱۳۶۶،ص۵۹۹)
-کارخانه ریسمانریسی که در سال۱۲۷۵/ ۱۸۵۹ تاسیس شد. ماشین بخار و سایر لوازم آن از مسکو خریداری شد؛ اما بعد از مدتی کار کردن تعطیل شد.
- کارخانه ریسندگی وطن در سال۱۲۹۴/ ۱۸۷۷ در اصفهان به همت عطاءالملک تاسیس شد که پارچه لباس ارتش را تامین میکرد. (تلاش،۲۵۳۶،ص۷۲)
-کارخانه ابریشم تابی در سال۱۳۰۰/ ۱۸۸۳ نزدیک رشت با سرمایه روسی و به دستیاری آقا محمدحسن رشتی احداث شد که پس از چندی تعطیل شد.
-کارخانه ریسمان ریسی در سال۱۳۱۱/ ۱۸۹۴ توسط صنیعالدوله ساخته شد که نتوانست به کار خود ادامه دهد.
- شرکت سهامی پنبهپاککنی در ایران در سال ۱۳۲۲/ ۱۹۰۴ با کمک بانک استقراضی روسیه احداث شد.
-کارخانه چلوار بافی در نزدیکی تهران در زمان ناصرالدین شاه ساخته شد.
-کارخانه پنبهپاککنی آمل در سال ۱۳۲۴/ ۱۹۰۶ به دست روسها احداث شد. همچنین در این سال کارخانه پنبهپاککنی و بستهبندی میان آباد و جوین در خراسان تاسیس شد.
- کارخانه نخ ریسی در تبریز که در سال ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸ به دست حاج رحیم آقا قزوینی با سرمایه ۵/ ۲ میلیون قران تاسیس شد، تعداد دوکهای نخریسی آن ۱۵۰۰ واحد بود و نخ آن برای تهیه جوراب و تار و پود قالی به مصرف میرسید.
-یک تبعه روسی به نام تریکویچ در سال ۱۳۲۸/ ۱۹۱۰ کارخانه پنبهپاککنی نیشابور را در این شهر احداث کرد که موتور کارخانه نفتی بود. (معتضد،۱۳۶۶،ص۴۱۸؛ورهرام،۱۳۸۵،ص۲۰۶)
علل بروز تحولات در صنعت نساجی
مهمترین دلایلی را که منجر به تغییر و تحولات چشمگیری در صنایع و به خصوص پارچه بافی و نساجی ایران در دوره قاجار شد، را میتوان به شرح زیر طبقهبندی کرد:
وقوع انقلاب صنعتی در غرب: به دنبال انقلاب صنعتی در اروپا، تولید محصولات اروپایی افزایش یافت و غربیها بهمنظور کسب منافع مالی بیشتر در پی یافتن بازارهای مصرف جدیدی بودند. بنابراین توجه ویژهای به بازارهای کشورهای آسیایی از جمله ایران داشتند. بنابر این با عرضه منسوجات ارزان قیمت در طرحها و رنگهای متنوع، بازار پارچه ایران را در دست گرفتند؛ به نحوی که حتی درباریان و اشراف نیز به دلیل مورد پسند بودن طرح و رنگ منسوجات غربی، لباس خود را از این پارچهها تهیه میکردند. در این راستا کار تاجایی پیش رفت که تعدادی واحد دوزندگی که با شیوههای غربی لباس تهیه میکردند، در پایتخت شروع به کار کردند.
عدم حمایت دربار شاهی از صنایع داخلی: در طول تاریخ هر زمانی که شاهان از پارچهبافی و دیگر صنایع کشور حمایت کافی کردهاند، این صنایع پیشرفت بسیاری کردهاند، اما در دوره قاجار هیچ تغییر و تحولی در زمینه بافندگی به وجود نیامد و ایران که زمانی خود صادرکننده انواع منسوجات به خارج بود، به واردکننده پارچههای غربی مبدل شد. ضعف پادشاهان قاجار، عدم حمایت از صنایع و هنرهای بومی و توجه به ظواهر کشورهای غربی، باعث رسوخ فرهنگ اروپایی به دربار شد و به تدریج این سلطه در سطح مردم کشور گسترش یافت. این دوره شروع وابستگی شدید اقتصادی ایران به کشورهای صنعتی اروپایی است. بنابراین واردات انواع پارچههای خارجی به ایران موجب رکود و نابودی پارچه بافی و صنایع نساجی داخلی شد. بیعلاقگی پادشاهان در حمایت از صنایع داخلی و واردات کالاهای خارجی به ایران از مهمترین دلایل به نابودی کشیده شدن پارچه بافی بومی در ایران است.
نیاز حکومت به ارتشی نیرومند: زمامداران کشور به ارتشی قوی نیاز داشتند تا با دشمنان و متجاوزان به کشور مبارزه کرده و از مملکت در برابر آنان دفاع کنند. بنابراین طبیعی بود که پادشاهان قاجار به سوی مستشاران غربی متمایل شوند تا از نیروی خبره و امکانات نظامی آنان بتوانند بهرهبرداری کنند. تربیت قوای مسلح و آماده برای جنگ، از اهداف اساسی دولت ایران بود که این امر به دست نمایندگان کشورهای اروپایی با یکسان کردن لباس سربازان شروع شد. سلاطین قاجار به دنبال راهی برای تربیت ارتش عشایری ایران و تبدیل آن به یک قوای قدرتمند و منظم بودند.
حضور متخصصان غربی به عناوین مختلف در کشور: پس از جنگهای گوناگون در این دوره و دادن امتیازات بسیار به دولتهای انگلیس و روسیه، زمینه مناسبی برای به سلطه کشیدن کشور بهوجود آمد. مشاغل مهم و کلیدی به نمایندگان کشورهای خارجی سپرده میشد. بنابراین متخصصان اروپایی به بهانه نوسازی راهی ایران میشدند. این افراد علاوه بر ورود علم و فناوری به کشور، نوع پوشش، تفکرات و فرهنگ خود را نیز به این سرزمین آوردند، بنابراین به تدریج بر تغییر پوشاک ایرانیان اثر گذاشتند.
تمایل به غرب در بین اقشار جامعه: پیشرفتهایی که در کشورهای غربی روی داد برای تعدادی از شاهزادگان، درباریان و ثروتمندان بسیار پرجاذبه بود. بنابراین آنها شیفته نظام اروپایی شدند و تنها راه نجات و جبران عقبماندگیها و پیشرفت را در کشور، الگوبرداری از فرهنگ و صنعت غربی عنوان کردند. بنابراین تمایل زیادی به استفاده از پارچهها و پوشاک غربی رواج یافت.
کمبود علم و فناوری در کشور: یکی از علل عدم موفقیت صنایع ایران در این دوره ناتوانی رقابت با صنایع ماشینی اروپا بود. در آن زمان صنایع ماشینی اروپا به سرعت توسعه مییافت؛ اما در ایران فقط چند کارخانه کوچک ناکارآمد، وجود داشت. تاسیس صنایع ماشینی نیاز به سرمایهگذاری زیادی داشت که مردم از سرمایهگذاری در این جهت به دلیل فقدان امنیت، اعتماد کافی نداشتند و از بازگشت سرمایه خود در سرمایهگذاری در کشور مطمئن نبودند.
احساس عقب ماندگی کشور: ایرانیان در برابر پیشرفت و فناوریهای در حال گسترش غرب احساس عقب ماندگی میکردند. این مساله باعث از دست دادن غرور ملی آنان شد. از نظر افراد مهم مملکت مانند درباریان و دولتمردان لزوم دستیابی به جامعهای پیشرفته، اطاعت از فرهنگ و تمدن اروپایی بود. بنابراین ابتدا با تغییر نوع لباس بومی، از البسه غربی استفاده کردند تا شاید از نظر ظاهر شبیه به جوامع اروپایی شوند و در پی آن استفاده از البسه خارجی به تدریج در بین مردم رواج یافت.
تولید ابریشم در ایران: افزایش صادرات موادخام به جای محصولات فرآوری شده به ضرر مملکت تمام میشد. از سویی بازار مناسب برای صادرات ابریشم خام ایران به دنبال بیماری مسری ابریشم در جهان در هم شکست و محصول نوغان ابریشم از بین رفت. به منظور افزایش تولید ابریشم، تخم نوغان از ژاپن وارد ایران شد. همچنین تعدادی قرارداد با افرادی تبعه دولت عثمانی و یونانی به منظور احیای این صنعت منعقد شد که بعد از چندی میزان تولید ابریشم ایران افزایش یافت؛ اما در برابر قیمت پایینتر ابریشم ژاپن نتوانست مقاومت کند.
قحطی پنبه در بازارهای جهانی: سطح تولید پنبه که به طلای سفید معروف بود، در ایران بالا بود؛ بهنحویکه بخشی از آن به خارج از کشور صادر میشد. جنگ داخلی آمریکا در۱۲۸۲-۱۲۷۷/ ۱۸۶۵-۱۸۶۰ که سبب کاهش میزان تولید و صدور پنبه آمریکا شد و در نتیجه کمبود پنبهبهوجود آمد. این دوره به «دوره قحطی پنبه» معروف شد. این قحطی، در افزایش تولید و صادرات پنبه ایران بهطور موقتی موثر واقع شد؛ به نحوی که محصول ایران افزایش یافت. در این بین کشاورزان ایران میزان محصول پنبه خود را افزایش دادند و توانستند بر میزان صادرات پنبه خود بیفزایند؛ اما تمام پنبه ایران را روسیه میخرید و در سالهای بعد، صادرات پنبه ایران مجددا رو به کاهش رفت.
- بخشی از یک مقاله به قلم دکتر فریده طالبپور