تاجران ثروتمند و کارگران نگونبخت
میرزا آقاخان نوری هم به دنبال برتری بخشیدن شال کرمانی بر شال کشمیری بود و کار او دوجنبه دارد، یکی جنبه اجتماعی و سیاسی و دیگر جنبه اقتصادی. «میرزا آقاخان برای جلب نظر رجال و سران قوم و عشایر و هم کسانی که سرشان به کلاهشان میارزید از این کالای ظریف که در اینجا میشود آن را یک کالای سیاسی نامگذاری کرد بهره برده است و صدها و هزاران افراد صاحب نفوذ هستند که با دریافت یک جبه کرمانی یا ترمه کرمانی یا شال کرمانی ارادت و وفاداری خود را به دولت قاجار خصوصا ناصرالدین شاه ثابت نمودهاند» (همان:۱۸۴). در ادامه افراد زیادی نام برده شده است که از این طریق جلب شدهاند.
از ناصرالدین شاه هم دو حکم موجود است که نشان از اهمیت صنعت مزبور برای حکومت قاجاریه دارد: «در سال ۱۲۸۴ برای ترقی و رواج کارخانههای شالبافی کرمان و مشهد و یزد حکم همایونی این است که از این به بعد آنچه خلعت در ایران از هر طبقه باشد که داده میشود از صندوقخانه دولتی، کرمانی و مشهدی بدهند» (همان:۲۱۴).
در دستورالعمل ناصرالدین شاه به مرتضی قلیخان (وکیل الملک ثانی) آمده است:
«... محصول صنعت شالبافی و بعضی نساجیهای دیگر و فرش و محصول پشم و تریاک کرمان ـ که بهترین مال التجاره ایران است ـ آن مقربالخاقان کمال مراقبت و مواظبت را در تربیت و ترقی صناعات مزبوره و زراعات مذکور به عمل آورده فراخور هریک قرار و نظارتی بدهد که روز به روز به پاکی صنعت و سهولت محل آنها و زیادتی محصول هریک بیفزاید و هرگونه معایب و مناقصی که موجب سلب میل مشتری و نقصان خریدار و یا کمی محصول زراعات میتواند باشد، به کلی رفع و دفع نماید» (همان:۲۳۲).
بسیاری از حکام کرمان در ترقی صنعت شالبافی کوشیدهاند ازجمله طهماسب میرزا مویدالدوله، کیومرث میرزا، وکیل الملک اول و وکیل الملک ثانی که از دوره او شورش شالبافان به وقوع پیوست و همه اینها نشان از اهمیت صنعت شالبافی نزد کارگزاران حکومت قاجاری داشت.
شالبافی همچنانکه گفته شد صنعتی پیشرفته و تجاری در کرمان بود و هم باعث جذب تجار به کرمان و هم منجر به تغییرات اجتماعی در این شهر میشد. شال برای خارجیان بهخصوص انگلیس و فرانسه دارای اهمیت بود. همانطور که در زمینه داخلی تجار داخل کشور به آن رغبت نشان میدادند، تجار خارجی هم خریدار آن بودند.
از مهمترین صادرات کرمان خارج از ایالت، شال بود و در همین زمینه فهرست صادرات کرمان از جغرافیای وزیری به این شرح است:
«شال ترمه، شال ساده و الوان، پتوی فرش الوان، روفرشی به انواع و الوان مختلفه، برک لباس از هر رقم، عبای زمستانی و تابستانی، قالی ممتاز اعلی، پارچه که شبیه باغری تراکمه است، شال پتهدوزی و سلسلهدوزی از قبیل پشتی و لحاف و مخده و سوزنی سر حمام و غیره، پرده اتاق، سلسلهدوزی، زینپوش و غیره و غیرها، سینیپوش و غیره، جام زرد، [شال] الحق بعد از کشمیر این صنعت شریف منحصر به این بلاد است» (وزیری کرمانی، ۱۱۹:۱۳۸۵).
دول خارجی بهخصوص اروپایی که انقلاب صنعتی را با ریسندگی و بافندگی آغازکرده بودند، نمیتوانستند بپذیرند که نساجی از خارج وارد کنند و بر این اساس بود که مواد اولیه صنعت شال و قالی را هدف گرفتند و دست روی پشم و کرک کرمان گذاشتند و کارخانههای شالبافی در اروپا دایر شد. در کتاب فرمانفرمای عالم نوشته باستانیپاریزی میخوانیم که در همین روزها که در کرمان توسعه شالبافی مورد توجه قرار گرفته بود در اروپا نیز کارگاههای شالبافی بسیار مهم راه افتاده بودند که اتفاقا مواجه با اشکالهای اقتصادی و تحریکات کارگری شده بودند. در فرانسه تقاضا کردند برای شال کشمیری گمرک زیاد وضع کنند، در انگلیس هم شال تولید میشده است.
وقتی حاج سیاح از اروپا دیدن کرد در شهر کلمار سوئیس از کارخانههای شالبافی نام میبرد: «... کارخانه شالبافی و ... آنجا خیلی شبیه است به آسیا ولی بسیار منتسق و منظم...» (حاج سیاح، ۲۳۹:۱۳۶۳) و وقتی در شهر بال «کارخانه ابریشمبافی و سایر اقمشه (پارچهها) با کمال دقت متعدد پارچههای خیلی ممتاز شبیه هندوستانی و ایرانی به اقسام موضوع و حتی شالبافی و ... دایر است...» (همان:۲۴۱).
شالبافی صنعت اصلی مردم کرمان بود و اکثر جمعیت کرمان از طریق شالبافی امرار معاش میکردند و این اکثریت جعمیت خود به دو گروه مشخص تقسیم شده بود؛ دریک طرف اکثریت شالبافان بودند که کار اصلی را انجام میدادند و در فقر و تنگنا به سر میبردند و دسته دیگر که هرچند از صنف شالباف بودند اما خود شالباف نبودند و در امر صرافی و تجارت شال و حمل کالا فعالیت میکردند و صاحب ثروت شده بودند. ادوارد براون در سال ۱۳۰۵هـ.ق یک کارخانه شالبافی را در کرمان توصیف میکند که بهخوبی وضع آنها را نمایان میسازد:
«کارخانه اتاقی بزرگ بود که ۱۱ کارگر در آن دیده میشد، مقابل هر کارگاه سه نفر کارگر ایستاده که یکی استاد و دو نفر شاگرد بودند. بعضی از آنها شش، هفت سال سن داشتند و برخی مرد کامل بودند. مزد شاگردان هرسال ۱۰ تومان است ولی بهتدریج به ۲۵ تومان میرسد. روزهای تابستان از طلوع تا غروب آفتاب بهکار مشغول میباشند و تعطیلات بزرگ آنها غیر از نصف روز جمعه عبارت از ۱۳ روز نوروز و یکی دو تا از ایام قتل است. شالهای کرمان هرقدر زیبا و ظریف باشد به عقیده من دوستداشتنی نیست زیرا با خون کودکان بدبخت کرمانی عجین شده و تاروپود آن با رشته حیات آن بیچارگان بافته شده است. غذای آنها در تمامی سال جز نان خشک چیزی نیست» (براون، ۱۳۸۴: ۲۳۰).
تلگرافچی که در ۱۸۷۹ مامور کشیدن سیم تلگراف کرمان بوده، در سفرنامهاش مینویسد:
«شهر کرمان خیلی تفصیل دارد؛ اولا شالبافی زیاد و ۱۵ هزار نفر شالباف دارد. چند جا رفتم تماشا کردم مرد و بچه کوچک چند نفر به سن هفت نرسیده توی زیرزمین، در اتاق تاریک متعفن نشسته مشغول شال بافتن بودند. دو ساعت پیش از طلوع آفتاب شروع و شب تا یک ساعت بعد از مغرب کار میکردند... شالبافها اکثر جوان میمیرند و سببش کار سخت و عفونت اتاق و هوای بد آنجاست و جمیع شالبافها ناخوش و بدحالند. پسری با رنگ و روی خوب ندیدم» (سفرنامه تلگرافچی به نقل از: باستانی پاریزی، ۱۳۸۵: ۲۳۱).
این وضع عموم شالبافها بود اما طرف دیگر هم به شالبافان معروف بودند و البته که خودشان شالباف نبودند بلکه سرمایه خود را در شالبافی بهکار میانداختند و از کارگران جوان و بچهها کار میکشیدند و با ارتباطی که با طبقه حاکم داشتند در معاملات کلانشان ثروت بسیار میاندوختند. همین عدم تعادل در تقسیم ثروت میان عدهای معدود و کثرت کارگران شالباف همیشه مورث جدالها واختلافات بوده است و نخستین قیام کارگری کرمان در اثر همین تعارض پیش آمده است (همان: ۴۵ـ۲۴۳).
این قیام کارگری به سرکردگی علی محمد شالباف بود که بعدها به علی محمدخان شهرت یافت و سال وقوع آن ۱۲۹۴هـ.ق یعنی در دوره مرتضی قلیخان وکیلالملک ثانی است، در این حادثه دو عامل مهم موثر بودهاند: نخست قحط و غلاء و کمبود نان و سوءسیاست و سوءاستفاده از ذخایر گندم و فروش آن، سیاستی که در تاریخ ایران همیشه به سیاست نان معروف بود و موجب تحولات و تغییرات و انقلابات بوده است.
حاج سیاح که در سال ۱۲۹۵ به کرمان آمده است گزارشی میدهد که بهخوبی علل قیام شالبافی را نشان میدهد:
«یک شعبه دخل حکام از غله و ارزاق خلایق است، این غله دیوان را خیلی ارزان از دولت تسعیر میکنند مثلا خرواری یک تومان یا دو تومان به دیوان پول میدهند لکن خود در ولایت از مردم غله میگیرند. بسیار است که تمام محصول یک زارع کفایت نمیکند باید به فروش زن و دختر و غیرها گندم خریده بدهد به علاوه بعضی حکام به اجبار از مالکان هم هرجا انباری است به قیمتی خریده تمام ارزاق مردم منحصر میشود به حاکم، بعد به هر قیمت که میخواهد میفروشد، مثلا دو تومان خریده، بیست تومان میفروشد. ای کاش همین باشد از نانوا رشوه میگیرند، مرخص میکنند که گران بفروشند و خاک داخل کنند و ناپخته بفروشند. مردم بیچاره اسما خرواری بیست تومان نان میخورند لکن قطعا در وزن ده دو و ده سه کم میکنند و به قدر آن خاک و هر زهر مار داخل میکنند. در کرمان یک نفر ملقب به زعیمباشی از حکومت خرواری بیست تومان خریده اسما بیست تومان نان میفروشد لکن چه نان که اگر یکساعت بگذرد مثل سنگ میشود و سیاه و سراپا سنگ و خاک و اگر گرما گرم بخورند ناپخته و در هر من ده دو کم میفروشند. بدبختی در این است بعد از این بلاها چنان کم میپزند که زن و مرد و بیچارگان با پولی که به هزار جان کندن به دست آورده بسا سه و چهار ساعت در برابر دکان نانوا ایستاده تا یک نان به قیمت جان بخرند و مردم روی هم ریخته در برابر دکان نانوا این قدر جمعیت است که راه سد شده و فریادها به آسمان بلند است.
شاید کسی خیال کند که غله کم است خیر! خیر! از اول سال چنین است. فرضا اگر غله ولایت کفایت نکند در آخر سال یک ماه و دو ماه باید کم آید با اینکه اصلا کم نمیآید و از جای دیگر نمیآورند و بسا هست انبارها به سال دیگر میماند» (۱۶۶:۲۵۳۶، سیاح).
دوم طبقه پرجمعیت و محروم کارگران شالبافی که نتیجه زحمات آنان موجب پیدایش طبقه ثروتمند تازهای شده بود و اختلاف طبقات را به منتهای وسعت خود رسانده بود این گروه در اجتماع عام شرکت کردند و به بهانه کمبود نان و در برابر دکان نانوایی کلانتر شهر را به قتل رساندند. در همین حوادث بود که وکیل الملک ثانی استعفا داد و در تهران درگذشت و محمدرضا خان شهاب الملک هم شب راه فرار در پیش گرفت و سرکوبی قیام به عهده فیروز میرزا نصرتالدوله معروف به فرمانفرما واگذار شد و او با اعدام عدهای کار را روبهراه کرد (ر.ک به باستانی پاریزی، فرمانفرمای عالم، ۱۳۸۵).
صنعت شالبافی که پیشینه طولانی در کرمان داشت از اوایل قرن چهاردهم هجری قمری رو به افول گذاشت و جای خود را به قالیبافی داد و پشم و ابریشم مرغوب کرمان در بافت قالیهای مرغوب بهکار رفت و شهرت پیدا کرد.
سایکس (مامور انگلیس در ایران) مینویسد: کرمان تا همین اواخر برای شالهای اعلای خود اشتهار تامی داشت ولی امروز صنعت قالیبافی گوی سبقت را از صنعت مزبور ربوده است. هیچ متاعی با قالی کرمان که از پشم و ابریشم بافته میشود و از لحاظ نفاست و ظرافت و رنگآمیزی فوقالعاده اعلا و ممتاز است نمیتواند رقابت کند و این صنعت بهطور قطع از نفیسترین صنایع ظریفهای است که در دنیا به وجود آمده است، بدون اغراق یک پارچه قالی کرمانی هر قسم قالی دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد (سایکس، ۲۳۳:۱۳۳۶).
رونق و ترقی صنعت قالیبافی سرمایهداران را به سمت این صنعت سوق داد و تجار سایر شهرها و نیز تجار خارجی هم در این زمینه فعالیت کردند و به مرور صنعت شالبافی رونق خود را از دست داد. وزیری در این مورد مینویسد:
«از سنه هزار و سیصد و پانزده تا چهار، پنج سال حرفه قالیبافی در کرمان به طوری ترقی کرد و رونق گرفت که تمام اهالی این مملکت از اعیان و خوانین و اعالی و اواسط و ادانی و ... هر کس استطاعت و توانی و ده تومان در خود دید یک دستگاه و بیشتر برای جلب منافع باز نمود و اغلب دستگاههای شالبافی مبدل به قالیبافی شد. بسیاری از مردم ترقی کرده صاحب مکنت و ثروت شدند و تمام دادوستد کرمان و معاملات مردم آن سامان از تجار ترک و غیره منحصر به خرید و فروش قالی بود...» (وزیری کرمانی، ۱۱۵:۱۳۸۵).
غلامحسین خان افضل الملک در سال ۱۳۲۱ هـ.ق در راه خراسان به کرمان کارگاههای قالیبافی را در راور، هروز و سرآسیا فعال میبیند و این رونق صنعت قالیبافی را در این دوره تایید میکند (افضلالملک، ۱۸۸:۱۳۶۱ـ۱۸۶).
برخی از حکام کرمان هم وارد صنعت قالی شدند، صنعتی که از دوره عبدالحسین میرزا فرمانفرما ترقی کرد و همه بزرگان کارخانه قالی باز کرده بودند. بهجهالملک که در سال ۱۳۱۴ هـ.ق حاکم کرمان بود به تجارت رو آورد و عمده تجارتشان خرید قالی بود. از این جهت در خوبی قالی اهتمام میشد (احمدی کرمانی، ۲۲۶:۱۳۸۶).
غلامحسین خان افضل الملک در مسیر خراسان به کرمان وقتی به راور میرسد گزارشی از قالی و قالیچههای خوش نقش و ممتازی میدهد که در آنجا بافته میشد و اطفال برای تهیه آن بهکار گرفته میشدند: «... (حاجی جعفر، ضابط راور) مرا به کارخانه قالیبافی خود برد قالیهای بسیار خوب به دار کشیده بودند که اطفال به بافتن آن اشتغال داشتند. این قالیها نهایت امتیاز داشت. آدمی در نقش و نگار و طرز بافت آن حیرت میکرد» (افضل الملک، ۱۸۱:۱۳۶۱).
اعتراضات و تجمعاتی که قبلا از سوی شالبافان انجام میشد نیز جای خود را به اعتراضات قالیبافان داد و آنها در حوادث مهم سازماندهی میشدند و در اعتراضات اجتماعی و حوادث بسیار مهمی چون به توپ بستن مجلس نقش ایفا مینمودند.
- بخشی از یک مقاله
منبع: فصلنامه پارسه، سال ۱۳، شماره ۲۱، زمستان ۹۲