زنان و مساله دین و تجدد در عهد مشروطه

کدخبر: ۲۶۳۲
اینکه در ساختار ساده فعالیت‌های فرهنگی دوره مشروطه چگونه شبکه‌های پیچیده‌ای از فعالیت زنان سامان می‌یابد، نسبت فعالیت‌های جریان‌های فراماسونری با گسترش انجمن‌ها، نشریات و مدارس زنان چگونه تحلیل می‌شود، نسبت فعالیت‌های سازمان‌یافته زنان و فعالیت‌های سازمان نیافته و خودجوش چیست و نقاط تمایز آنها کدام است، پرسش‌هایی هستند که در بازشناسی جریان‌های فعال زنان در دوره مشروطه به آنها پاسخ داده می‌شود.
زنان و مساله دین و تجدد در عهد مشروطه
نویسنده: زینب یاسری

فعالیت زنان در دوره مشروطه را می‌توان به ۲ شاخه اصلی تقسیم کرد:

۱- شاخه‌ای که در ابتدای شکل‌گیری انقلاب مشروطه از اواخر دهه ۱۲۷۰ و اوایل دهه ۱۲۸۰ توسط زنان فعال و مبارزی چون زینب‌‌پاشا و انیس‌‌الدوله به صورت خودجوش برای تحقق عدالت اسلامی و اجرا شدن قوانین اسلام در همه عرصه‌های اجتماعی شکل گرفته بود. این گروه از فعالان زنان متاثر از رهبران مذهبی عمل می‌کردند و در رویدادهای تاریخی چون تحریم تنباکو، شورش نان، واقعه گریبایدوف و... حضور جدی و فعالی داشتند. می‌توان گفت در این دوره زنان حول محور دین و دفاع از تمامیت ملی کشوری اسلامی در عرصه اجتماع حضور می‌یافتند و مطالبات آنها به معنای مدرن و جنسیتی آن مطرح نبود. به عبارت دیگر، زن خود را عضوی از جامعه اسلامی می‌دانست و مسائل خویش را هماهنگ با مسائل جامعه اسلامی تعریف می‌کرد؛ درنتیجه می‌کوشید برای حل مشکلات جامعه، گسترش مذهب و دفاع از منافع ملی کشورش گام موثرتری بردارد، اما متاسفانه تاریخ‌نویسان روشنفکر به فعالیت زنان مبارز و مکتبی ایران اسلامی در این دوره توجه نکرده‌اند و آنچه بیشتر مطرح ‌شده بخش دوم فعالیت زنان در دوره مشروطه است که متاثر از جریان تجددطلب و روشنفکر روی داد.

۲- شاخه‌ای که تحت‌تاثیر جریان روشنفکری و به واسطه همزمانی با تحولات قرن هجدهم و نوزدهم کشورهای اروپایی و ظهور اندیشه‌های فمینیستی در دهه ۱۲۸۰ به بعد ایجاد شد و به‌شدت از جریان دفاع از حقوق زنان مغرب‌زمین تاثیر پذیرفت. نمود عینی این تاثیرپذیری را می‌توان در هد‌ف‌گذاری انجمن‌ها، مجامع و نشریات زنان آن دوره آشکارا مشاهده کرد؛ اهدافی که بیشتر حول محور آموزش زنان و تاسیس مدارس دخترانه تعریف می‌شد. بنابراین می‌توان گفت آشنایی با فرهنگ و تمدن اروپا به وسیله افرادی چون کاظم‌زاده، آخوندزاده و میسیونرهای غربی (نمایندگان جریان فراماسونری در ایران)، سبب تاسیس مدارس جدید و همزمان با آن انجمن‌ها و نشریات زنان شد؛ زیرا زن ایرانی براساس اهداف استعماری می‌بایست همسان و همگون با زن اروپایی می‌شد، باید آموزش می‌دید تا از نظر بنیادی فرهنگ، اعتقادات و بینش او تغییر کند و به سمت مفاهیم بنیادی تمدن غرب گرایش یابد و فرزندان خویش را نیز پس از آن، با آن تعالیم پرورش دهد. بنابراین مدارس دخترانه ایجاد ‌شدند تا با دقت، احتیاط و آرامی راه‌گشای اندیشه‌های غربی در کشور باشند.

البته می‌توان ارتباط وثیقی میان این سه دسته کلی یافت؛ به عبارت دیگر بیشتر نشریات زنان در آن دوره به یک سازمان یا انجمن زنان مربوط بود و بیشتر اعضای سازمان‌ها و انجمن‌های زنان از فارغ‌التحصیلان یا معلمان مدارس دخترانه بودند.

خانم کلارا کولیور رایس، همسر یکی از ماموران هیات مذهبی ـ تبلیغی مسیحی انگلیسی، که در سال‌های قبل و بعد از جنگ جهانی اول در ایران سکونت داشت، نوشته است: «زمانی که دولت ایران مدرسه معمولی را در تهران گشود، از مبلغان مذهبی آمریکایی بسیاری دعوت به همکاری کرد. به احتمال رهایی زن و برداشته شدن طوق رقیّت از گردن او از طریق اعتراض‌ها و دادخواهی‌های زنان حاصل نمی‌شود، بلکه نیل به این هدف از طریق درک و دریافت نیازها، از سوی خودشان و مردان امکان‌پذیر است. … کتاب‌های درسی موجود در حال افزایش است و گرچه به نظر ما با مهارت تام آماده نشده‌اند، … ولی مدارس غربی راه را گشودند و آموزش‌وپرورش ایران در سال‌های آینده زیر نفوذ اندیشه‌ها و شیوه‌های غربی خواهد بود.»لرد کرزن، سیاست‌مدار معروف انگلیسی، حتی فعالیت مبلغان مسیحی را کم و ناقص دانسته و به جای تبلیغات آشکار، آموزش از طریق مدارس را پیشنهاد کرده است: «با تاسیس مدارس و اقدامات نوع‌پروری و به‌خصوص نثار کردن مجانی کمک‌های درمانی رفته‌رفته در قلب توده‌های خاصی که به رکود فکری محکوم است، می‌توان تاثیر نمود.»

ناگفته نماند که در مدارس هیات تبلیغی کلیسا، کلاس‌های خاصی برای تعلیم فنون و حرفه‌های گوناگون، ازجمله نجاری برای پسران، خیاطی، سوزن‌دوزی و... برای دختران، در نظر گرفته می‌شد که به سبب امکان استفاده از این فنون در زندگی روزمره و برای امرارمعاش، این کلاس‌ها با استقبال بسیار دانش‌آموزان و خانواده‌های آنها روبه‌رو می‌شد. این حرفه‌ها را استادکاران بابی تعلیم می‌دادند و دولت انگلستان نیز از صرف هزینه‌های گزاف در این زمینه خودداری نمی‌کرد.

ساختار فعالیت زنان در دوره دوم مشروطه

می‌توان نشانه‌هایی از وجود برخی ارتباطات بین گروه‌های گوناگون زنان یافت که نمایانگر الگوگیری واحد و یکسان آنها است و به نوعی تاثیرپذیری از روح جریان فمینیسم و نفوذ آن در دوره دوم فعالیت زنان در عصر مشروطه را تایید می‌کند. از جمله نشانه‌های این تاثیرپذیری می‌توان به تبریک نشریه «زبان زنان» به نشریه «نامه بانوان» برای ورودش به عرصه جنبش زنان ایران اشاره کرد؛ پس از انتشار نامه بانوان در تهران، نشریه زبان زنان در اصفهان در شماره تیرماه ۱۲۹۸ خود در مقاله‌ای ورود این نشریه فمینیستی را به جنبش زنان ایران تبریک گفت. در این مقاله به تفصیل درباره تلاش بانوان به منظور دستیابی به حقوق برابر برای زنان سخن گفته شده بود.

همچنین می‌توان در نشریه «عالم نسوان» نیز اشاره‌ها و ارجاعاتی درباره جمعیت نسوان وطن‌خواه پیدا کرد. عالم نسوان در شماره ۴ خود در تیرماه سال ۱۳۰۹ خبر برگزاری کنگره زنان آسیا در هند را در دی و بهمن ۱۳۰۹ (ژانویه ۱۹۳۱م) به چاپ رساند و ابراز امیداری کرد که جمعیت نسوان وطن‌خواه بتواند، از سوی زنان ایرانی در این کنگره شرکت کند. این مجله دو سال بعد نیز در یکی از سرمقاله‌های خود گشایش مدرسه اکابر برای زنان بزرگسال در تهران به وسیله جمعیت نسوان وطن‌خواه را تحسین کرد. یکی از اشعار فمینیستی زندخت شیرازی در اسفندماه ۱۳۰۹ در مجله عالم نسوان چاپ شد؛ بنابراین می‌توان مشاهده کرد که شبکه‌ای ارتباطی میان فمینیست‌های ایرانی وجود داشته است. نکته دیگری که درباره فعالان زن و فعالیت‌های آنها در دوره دوم مشروطه (۱۲۸۵ به بعد) می‌توان بیان کرد، این است که بیشتر شخصیت‌هایی که در موردشان شواهد و اطلاعات تاریخی موجود است یا بابی، بهایی بودند یا اینکه فارغ‌التحصیل یکی از مدارس آمریکایی یا مدارسی بودند که زیر نظر هیات‌های تبلیغی کلیسا تاسیس شده بودند؛ بنابراین همگی تحت تعالیم و ارشادهای جهت‌داری قرار گرفته بودند که سبب هم شکلی و یکسانی محتوای فعالیت‌های متعددشان حتی در قالب‌های متفاوت (ایجاد انجمن، انتشار نشریات، تاسیس مدارس دخترانه و اکابر زنان بزرگسال) شده بود، به‌گونه‌ای‌که موضوع ارتباط با غرب و الگوگیری زنان ایرانی از زنان اروپایی، منع حجاب، شبهه‌پراکنی درباره مبانی اسلامی ازجمله ارث، حق طلاق، حضانت فرزند، … ایجاد و گسترش مدارس دخترانه و... در راس نوشته‌ها و تلاش‌های آنان قرار داشت و فقط ظهور و بروز بیرونی این اهداف با توجه به آزادی بیان در زمان‌های گوناگون متفاوت می‌شد؛ برای مثال گاه تلاش می‌شد به شکلی غیرمستقیم و در کنار موضوع‌های روزمره و عادی مانند خانه‌داری، آشپزی، خیاطی و... به این مسائل اشاره شود، تا از حساسیت مجامع مذهبی و از همه مهم‌تر روحانیت مذهبی که به جرگه جریان‌های فراماسونری نگرویده بودند، بکاهند. جریان فراماسونری، پیش از ورود به حوزه زنان، توانسته بود تعدادی از روحانیان سرشناس (ازجمله آیت‌الله بهبهانی، آیت‌الله نجم‌آبادی، سید محمد طباطبایی و...) را جذب کنند و از نفوذ آنها در میان مردم، برای پیشبرد اهداف خویش استفاده کنند.