بازی بزرگ روس و انگلیس
معمولا دولتها برای منافع بازرگانی سیاسی و ارائه خدمات به اتباع خـود در دیگـر کشـورها، بـا موافقت کشور ذیربط به تاسیس کنسولگری در بنادر و شهرهایی مبادرت میورزنـد کـه از پیش با آنها رابطه تجاری وجود داشته یا آنکه در حال گسـترش باشـد. در دوره قاجاریـه دولتهای بریتانیا و روسیه پس از تاسیس نمایندگیهای سیاسی در تهران، برای تامین منافع خود به افتتاح تدریجی کنسولگری و نمایندگیهای کنسـولی در شـهرهای مختلـف ایـران مبادرت ورزیدند که تا آغاز سده بیستم به شبکههایی گسترده در سطح کشور تبدیل شـدند. پاسخ دولت ایران به این اقدام و نیز گسـترش فعالیـتهای اقتصـادی اتبـاع بیگانـه افتتاح کارگزاریهای وزارت امور خارجه در شهرهای تجاری داخلی بود تا از ایـن طریـق ضـمن اطمینان از رعایت معاهدات دوجانبه از منافع ملی و نیز منافع اتباع خود پاسداری کند.
در ۱۲۶۹ق/ ۱۸۵۲م بریتانیـا در حـالی موفـق بـه جلـب موافقـت ایـران بـرای تاسـیس کنسولگری آن دولت در ایالات جنوبی دریای مازندران شد کـه بـین بریتانیـا و ایالات ایرانی جنوب دریای مازندران مناسـبات بازرگـانی مسـتقیم وجـود نداشـت. درواقـع کالاهای بریتانیایی موجود در بازارهای گیلان، مازندران و اسـترآباد کـه فقـط بـرای مصـرف محلی بود، از تبریز و قفقاز وارد میشد. از همین روی این سوال مطرح میشـود که بریتانیا با چه انگیزه و اهدافی به تاسیس کنسـولگری در منطقـه مـذکور مبـادرت ورزیـد، موضوعی که مقاله حاضر به آن خواهد پرداخت. در منابع مربوط به «بازی بزرگ» توجهی خاص به طراحان، تصمیمگیرندگان عالیرتبـه اما «بیرون گود» و نهایتا روسای هیاتهای دیپلماتیک روسیه و بریتانیا در تهـران بـه چشـم میخورد. این در حالی است که نقش کنسولهای دو دولـت مغفـول مانـده اسـت. اخیـرا اچ. ال. استبین (H. L. Stebbin) با تمرکز بر فعالیت کنسولهای بریتانیا در جنـوب و شـرق ایران در دهههای پایانی عمر سلسله قاجاریه نشان داده است کـه کنسـولهای بریتانیـا در حوزه ماموریت خود با برقراری مناسبات با طبقات فرادست و مقامات محلی، ضمن کاهش اقتدار دولت مرکزی ایران، به گسـترش نفـوذ سیاسـی و منـافع اقتصـادی بریتانیـا اشـتغال داشتند.
بررسی صحت این نظریه در مورد کنسولهای بریتانیا در ایـالات جنـوب دریـای مازندران دیگر هدف پژوهش حاضر است.
بیتوجهی پژوهشگران به نقش عوامل درسطح پایین در «بازی بزرگ» شامل کارکنان محلی نمایندگیهای سیاسی روسیه و بریتانیا، به ویژه ایرانیان مسلمان، نیز بوده است که همکاری و خدمت ایشان به قدرتهای بیگانه از جهاتی چند جای توجه دارد. ایران در قـرن نـوزدهم کشوری سنتی بود؛ مردمش مذهبی و به استثنای تجار، تجربـه یـا دلیلـی بـرای ارتبـاط بـا فرنگیهای نامسلمان نداشتند. علی القاعده چنین مردمی نباید به برقراری مناسبات بـا بیگانگان کافر راغب بوده باشند تا چه رسد به خدمت و حقوق بگیری از آنـان. ازایـن روی معدودی از ایرانیان که رسـما بـه خـدمت نماینـدگی سیاسـی کشـورهای غربـی در ایـران درمی آمدند، باید خصوصیاتی متفاوت از سایر هموطنان خود داشـته باشـند. ویژگـی اخیر از آن روی جای کنجکاوی دارد که خدمت علنی به بیگانگان مسیحی با تغییر نقـش و جایگاه اجتماعی این مستخدمان میتوانست بر روابط مردم و دولت ایران بـا ایشـان تاثیرگذارد. خدمت کارکنان محلی به نمایندگیهای سیاسی دول خارجی از منظـری دیگـر هـم قابل بررسی است که به افزایش تعداد این مستخدمین در طول زمان، پاداش دریافتی ایشان در ازای خدمت به بیگانگان و نیز سرنوشتشان بازمیگردد، موضوعاتی که تاکنون از آنهـا هم غفلت شده است. در تشکیلات کنسولگری بریتانیا در ایالات جنوب دریـای مازنـدران تنی چند از ایرانیان اشتغال داشتند که در میان ایشان خانوادههایی وجود داشت که سه نسل آن با منصب وکیلالدوله در نمایندگی کنسولی بریتانیا در اسـترآباد بـه اهـداف امپریالیسـتی آن دولت خدمت کردند.
بریتانیا و ایالات جنوبی دریای مازندران
پیشروی نظامی روسیه در قفقاز و حضور فرصتطلبانه اما کوتاهمـدت فرانسـویها در ایران در دوران قاجاریه به همراه تغییر ماهیت مناسبات ایران و بریتانیا پیش درآمدی بـرای «بازی بزرگ» شد. این بازی برای استرآباد در جنوب شـرق دریـای مازنـدران و در جـوار آسیای مرکزی سالها پیش از دیگر مناطق ایران آغاز شد. این ولایت با ترکیـب جمعیتـی غیرترکمن (شیعه و یکجانشین) و ترکمن (سنی و بـا زنـدگی قبیلـه ای و متحـرک) و در نتیجه سوءمدیریت دولت مرکزی از اواخر عصر فتحعلیشاه (حکومت: ۱۲۵۰ -۱۲۱۱ق/ ۱۸۳۴-۱۷۹۷م) عرصه ناآرامی و تاخت وتاز ترکمنها شده بود، اما هنگـامی کـه روسـیه براساس عهدنامه ترکمانچای (۱۲۴۳ق/ ۱۸۲۸م) که ایران را از داشتن نیروی دریـایی در دریای مازندران محروم کرده بـود، بـا اشـغال جزیـره ایرانـی آشـوراده، در دهانـه خلـیج استرآباد، پایگاهی دریایی در آنجا برپـا کـرد تا از دزدی دریـایی تـرکمنها در دریـای مازندران و سواحل جنوبی آن جلوگیری کند، سریعا توجه نماینـدگی سیاسـی بریتانیـا در تهران به تحرکات روسها و نیز تحولات محلی استرآباد جلب شد. درواقـع اسـترآباد، بـا داشتن بندری موسوم به گز، مجرایی مناسب برای نفوذ اقتصادی روسیه در شرق ایـران و نیز آسیای مرکزی محسوب میشد. از منظر نظامی هم ولایت استرآباد بـه سـبب امکانـات تدارکاتی چون آب و آذوقه و علوفه بهترین گزینه برای قشونکشـی احتمالی روسـیه در مسیر گز ـ استرآبادـ شاهرود و آنگاه خراسان ـ افغانستان ـ هندوستان بود، به ویـژه آنکـه دولت مرکزی در خشکی نیز توان لازم را برای اعمال حاکمیت مقتدرانه بر قبایل تـرکمن یا جلوگیری از تهاجم سپاهی منظم را نداشت.
توجه بریتانیا به تحرکات روسیه در جنوب شرق دریای مازندران با گزارشی از سر جان مکنیـل (Sir J. MacNeill) دربـاره اشـغال آشـوراده بـه وسـیله بحریـه روسـیه آغـاز شـد. او در ۱۲۵۸ق/ ۱۸۴۲م لندن را از تصمیم خـود بـرای اعـزام ماموری مورد اعتماد به سواحل جنوبی دریای مازندران آگاه کرد. این مامور باید اوضاع این منطقه و اقدامات روسها را به نمایندگی سیاسی بریتانیا گزارش دهد. این مهم به کنسول ک.ا. آبوت محـول شـد. وی بـه دنبـال سـفری طـولانی (۱۲۶۰-۱۲۵۸ق/ ۱۸۴۴-۱۸۴۳م) که از تبریز و غرب گیلان شروع و تا ترکمن صحرا در استرآباد ادامـه یافـت، در گزارشی مشروح و جامع نمایندگی سیاسی را از شرایط حاکم بـر ایـالات جنـوب دریـای مازندران و اقدامات روسـیه در آن منـاطق و نیـز در دریـای مازنـدران آگـاه کـرد (۱۲۶۰ق/ ۱۸۴۴) اما به زودی تغییر استراتژی لندن که به شکل اقدام نظامی بریتانیا در جدایی هرات از ایران و متعاقب آن قطع روابط دو کشور جلوهگر شد، موقتا مانع از اقدامات بعـدی نماینـدگی سیاسی بریتانیا در قبال تحولات استرآباد شد. پس از تجدید روابط لندن ـ سیملا حساسیت خود را به تحولات محلی در استرآباد و نیز سیاستها و اقـدامات روسـیه در جنـوب شـرق دریای مازندران و آسیای مرکزی با اعـزام یکـی از وابسـتههای نماینـدگی، تایلور تامسـون (T. Thomson)، به منطقه نشان دادند.
وی در این سفر موفق به ملاقات با خـوانین تـرکمن و برقراری ارتباط با آقاخان، که ریاست یکی از طوایف ترکمانان یموت را بر عهده داشت، شـد (۱۲۶۲ق/ ۱۸۴۶م). این در حالی بود که پس از اشغال جزیره آشوراده به وسیله بحریه روسیه، کمپانی تجاری مسکوی نماینده خود را در آن جزیره و بندر گز مستقر کرده بود. آنگـاه سنپترزبورگ به بهانه حفظ منافع تجاری خود ابتدا نماینده سیاسی موقتی به استرآباد اعزام کرد و سپس برای جلب موافقت دولت ایران با تاسیس کنسولگری دائم روسیه در آن شـهر کوشـید (م۱۸۴۷ / ق۱۲۶۳) به این ترتیب روسیه در پی افتتاح یک کنسـولگری در رشـت موفـق بـه تاسیس یک کنسولگری دیگر در استرآباد نیز شد (۱۲۶۴ق/ ۱۸۴۸م). به گفتـه کلنـل لـووت (Col. B. Lovett)، کنسول بریتانیا در ایـالات جنـوب دریـای مازنـدران، طـولی نکشـید کـه کنسولگری روسیه در استرآباد نمایندگان (اجنتها) خـود را افـزون بـر بنـدر گـز در ایالـت همجوارـ مازندران ـ نیز مستقر کرد. این اجنتها در شهرهای تجاری بارفروش (بابل کنونی) و بندر مشهدسر (بابلسر کنونی) استقرار داشتند.
تا آغاز (۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م) کنسولگری روسیه در استرآباد ساختمانی با ۳۰ اتاق بود که افزون بر شخص کنسول، دو پیک و پـنج مسـتخدم داشت. به این ترتیب روسیه چند دهه پس از امضای عهدنامـه ترکمانچـای موفـق بـه ایجـاد شبکهای از مامورین سیاسی خود در ایالات و شهرهای جنوب دریای مازندران شده بود. تحرکات روسیه در شمال ایران موضوعی نبـود کـه بریتانیـا از آن ناآگـاه باشد یـا بـه آن بیتفاوت بمانـد. درواقـع اطـلاع لنـدن از اقـدامات روسـیه در شـمال ایـران از طریـق نمایندگی سیاسی بریتانیا در تهران ادامه داشت که هر از چند گاه یکی از وابستههایش را به استرآباد اعزام میکرد.
با وجود این، تحرکات روسیه در شمال ایـران و آسـیای میانـه گسترده تر از آن بود که گزارشهای غیرمنظم ایـن مامورین یـا سـفرنامههای سـیاحان پاسخگوی نیاز اطلاعاتی بریتانیا باشد. کنسول آبوت در دومین سـفر خـود بـه ولایـات جنوب دریای خزر با مشاهده پیشروی روسیه و استقرار بحریه آن کشـور در آشـوراده، نمایندگی سیاسی بریتانیا در تهران را از لزوم استقرار دائم یک کنسول در استرآباد آگـاه کرده بود (۱۲۶۳ و ۱۲۶۴ق/ ۱۸۴۷ و ۱۸۴۸ م) اگر چه دولت ایران تمایل داشت با استفاده از حساسـیت لنـدن در قبـال توسـعهطلبـی روسـیه و اسـتقرار کنسـولی از سـوی بریتانیـا در اسـترآباد از اقـدامات و مـداخلات سنپترزبورگ در ایالات شمالی خود جلوگیری کنـد، اما واهمـه از واکـنش روسـیه مانع از موافقت تهران با تاسیس کنسولگری بریتانیا در استرآباد بود. به گفته امیرکبیـر، صـدراعظـم ناصرالدینشاه، از دید دولت ایران توافق مستقیم لنـدن و سـن پترزبـورگ تاسـیس چنـین کنسولگری ای را بلامانع میکـرد (۱۲۶۵ق/ ۱۸۴۹م).
اما وزارت امـور خارجـه بریتانیـا، باوجود آگاهی از مزایای حضور دائم ماموری بریتانیایی در استرآباد، بـه کلنـل شـیل، وزیـر مختار بریتانیا در تهران، دستور داد که از فشار بر دولـت ایـران بـرای اسـتقرار دائـم چنـین ماموری خودداری کند، زیرا موافقت با این خواسته ایران را در مخالفت با تقاضای مشابهی از سوی سنپترزبورگ برای تاسیس کنسـولگری روسـیه در مشـهد بـا مشـکل مواجـه میکرد از این روی، بهتر آن بود که هر سال یکی از وابستههای نمایندگی سیاسی بریتانیا در تهران با سفر به استرآباد، اقدامات روسیه در آن منطقه را گزارش دهد (۱۲۶۵ق/ ۱۸۴۹م).
نخستین گام برای استقرار دائم یک عامل از جانب بریتانیـا در اسـترآباد نیـز بـه دوران وزیرمختاری کلنل شیل بازمی گردد که یک مامور مخفی را راهی استرآباد کرد (مه ۱۸۵۱). این اخبارنویس که در اسناد موجود به نامش اشاره نشده، موظف بـود اطلاعـات دربـاره موضوعاتی چون سیاست و اقدامات روسیه در استرآباد، بندر گز و آشوراده و نیز در قبـال ترکمنها، روابط ترکمنها و مردم بومی با روسیه، کسانی که با کنسولگری روسیه ارتبـاط داشتند، هدایایی که از سوی روسیه به افراد اهدا میشد، تجارت، تعداد کشـتیهای وارده به استرآباد با ذکر کالا و مقصد آنها و سرانجام وضع نیروهای نظامی ایران در اسـترآباد را به نمایندگی در تهران گزارش دهد. همچنین این مامور مخفی باید بـا سـفر و سرکشی به مناطق مختلف اطلاعات مذکور را گردآوری کند. افزون بر این، وظیفه داشـت در مورد توجه مقامات محلی استرآباد به آقاخان که به سبب همراهی با تایلور تامسـون در خلیج حسنقلی-حسینقلی به وسیله روسها دستگیر شده بود، تحقیق به عمل آورد. به زودی کلنل شیل در (۱۲۶۷ق/ آوریل۱۸۵۱) از وزارت امور خارجـه بریتانیـا اجـازه خواست که شخصی به نام محمدحسین بی/ بیگ بهعنوان مامور محلی در استرآباد مستقر شود.
لندن این اقدامات را تایید کرد. در مـورد فعالیـت محمـدحسـین بیدر اسـترآباد تصریح شده که دیر نپایید، زیرا در پی شیوع وبا در استرآباد به تهران بازگشـت (۱۲۶۹ق/ ژوئن ۱۸۵۳). به گفته وی تامسون نمایندگی سیاسی پس از مامور مذکور عامـل دیگـری را به استرآباد گسیل کرد که او نیز به سبب تداوم وبا مجبور بـه مراجعـت بـه تهـران شـد. از همین روی تامسون با اعزام ماموری به استرآباد امیدوار بود با فروکشکردن بیماری نمایندگی سیاسی را از تحولات آن سامان آگاه کند. در طـول ایـن مـدت نمایندگی سیاسی بریتانیا خلأ یک اخبارنویس را از طریق آگاهی از مفاد مکاتبـات حـاکم استرآباد با دولت ایران جبران میکرد. به هر حال چگـونگی دستیابی دیپلماتهای بریتانیایی به این مکاتبات معلوم نیست. در مورد اخبـارنویس سـوم گفتنی است که احتمالا محمدآقا نام داشت.
مشی مداخلهجویانه روسیه و تحمیلاتش به دولت ایران در همان سـالها مفاهمـه و تعامل بیشتر تهران و لندن را درپی داشت. از همین روی، تقاضای وزیرمختار بریتانیا برای تاسیس کنسولگری در ولایات جنوب دریای مازندران با شرایط زیر مورد موافقـت ایـران قرار گرفت:
الف) کنسولگری فقط در رشت و استرآباد تاسیس شود.
ب) اعضای کنسولگری از ۱۰ نفر تجاوز نکند.
ج) محل استقرار کنسول محل بستنشینی نشود.
د) کنسول بریتانیا یک سال پس از توافق نهایی دولتین در شهرهای مذکور مستقر شـود (م۱۸۵۲ / ق۱۲۶۹).
شروط مذکور حاکی از این واقعیت است که تهران، بهرغم استقبال از افتتاح کنسولگری، از یک سو از گسترش نفوذ بریتانیا در ایـالات جنـوب دریـای مازنـدران واهمـه داشـت و ازسوی دیگر از واکنش روسیه نیز در بیم بود.
اگر چه بریتانیا با شروط دولت ایران موافقت کرد، اما بین لندن و نمایندگی سیاسیاش در تهران راجع به محل کنسولگری توافق وجود نداشت. از دیـدگاه وزارت امـور خارجـه بریتانیا تاسیس یک کنسولگری در رشت برای مقاصد آن کشور کفایت میکرد، زیرا کنسول رشت باید نیمی از سال را در آن شهر و نیم دیگر را در استرآباد به سر ببرد. در مقابـل کلنل شیل از آن روی شهر استرآباد را برای تاسیس کنسولگری مناسبتـر میدانسـت کـه مقتضای منافع مستقیم بریتانیا در شرق ایران و آسیای مرکزی بود، بـهویـژه آنکـه تجـارت کالاهای بریتانیایی از طریق استرآباد با آسیای مرکزی نیز در همان سالها افزایش مییافـت.
به گفته او با تاسیس کنسولگری در استرآباد دیگر سفر کنسول به رشت ضرورتی نداشـت، زیرا نمایندگی سیاسی بریتانیا میتوانست هر سال دو بار ماموری از تهران به آن شهر اعـزام کند.
با وجود موافقت تهران، تاسیس کنسولگری بریتانیا در ولایات جنوب دریای مازندران موقتا تحتالشعاع تیرگی مناسبات ایران و بریتانیا قرار گرفت که برای دومین بار با توسل به قدرت نظامی موجبات جدایی دائم هرات از قلمرو ایران را فراهم آورد.
- منبع: تحقیقات تاریخ اجتماعی، سال اول، شماره دوم، پاییز و زمستان 1390
بخشی از یک پژوهش