آخرین اخبار قلیان

  • بررسی آثار و نوشته‌های مورخان، محققان و مستشرقان صاحب‌نام در ادوار مختلف تاریخی، موید این نکته است که ایران زمین در سیر تاریخی‌اش نه‌تنها در منطقه آسیا محوریت داشته، بلکه به‌عنوان سرزمینی برای آموختن، همواره مورد توجه و ارزیابی دیگر ملل بوده و آنها را به سوی خود کشانده است.

  • در پی سفرسوم ناصرالدین شاه به فرنگستان در سال ۱۳۰۶ ه.ق و مذاکره با ماژور تالبوت رئیس کمپانی رژی در لندن و فراهم آوردن شرایط لازم پس از بازگشت به ایران، در ۲۸ رجب سال ۱۳۰۸ امتیاز انحصار دخانیات کل ایران به کمپانی رژی اعطا شد. مردم که از این پیش آمد به شدت رنجیده خاطر بودند از فتوای میرزای شیرازی مجتهد و مرجع تقلید، دال بر تحریم استعمال توتون و تنباکو استقبال کرده، سر به شورش بر داشتند و به‌طور…

  • «حاجی میرزا احمد نام، ‌قهوه‌خانه سرپوشیده ملکی سراج‌الملک را که نزدیک قراول‌خانه دروازه قدیم شمیران واقع است، اجاره کرده، ‌بالاخانه و خود قهوه‌خانه را مملو از چلیک‌های نفت کرده است. این انبار خیلی خطر دارد. چنانچه خدای‌نخواسته حریق در آنجا واقع شود، ‌معالجه‌پذیر نیست، بنابراین ‌مراتب به جناب وزیرنظام اطلاع داده شد.»

  • میشل فوکو، فیلسوف و پژوهشگر تاریخ و تبارشناسی، در سال۱۳۵۷ تصویری واقع‌بینانه و ژرف از تهران به دست می‌دهد؛ شهری که شمالش به سلسله جبال برف‌آلود البرز می‌رسد و جنوبش به کویر و دریاچه نمک. تهران طی سه قرن گذشته، گذرگاه و اقامتگاه هزاران سیاح و هنرمند و دیپلمات و مستشرق بوده که هر یک به اقتضای ماموریت و سمت یا نظرگاه انتقادی–توصیفی خویش این شهر را در آثاری که خلق کرده و متونی که نوشته‌اند، بازنمایی …

  • «سراپا غرق جواهر بود و چنانکه نشسته بود پیدا بود مرد زورمندی است که تقریبا چهل سال دارد و میلیون‌ها جواهر به خود بسته بود. تاجش و بازوبند چپش بسیار گرانبها بود. ریش سیاهش که زیباترین ریش‌های ایران بود تا به زانو می‌رسید. در پای تختش پسرانش صف کشیده بودند. دیگر هیچ‌کس در تالار نبود. دیگران همه در ده قدم فاصله در باغ صف کشیده و دست‌هایشان در آستین‌ها پنهان شده بود. {...} شاه به ما گفت که ما را…

  • مادام کارلاسرنا که در دوره ناصری از ایران بازدید کرده است، توصیف‌هایی را در مورد طبقات مختلف مردم عرضه می‌کند که هریک نمایانگر اوضاع اجتماعی آن روزگار است. وی از جمله در بخشی به توصیف گذار صاحب‌منصبان ایرانی از بازار پرداخته که در قالب آن می‌توان به اختلاف فاحش طبقاتی میان مردم آن روزگار پی برد:

  • امروز باید برویم به شفیلد، از خواب برخاستیم، نهار قلیان خوردیم... در کالسکه نشسته راندیم... به استاسیون [ایستگاه] دیگر می‌رویم که اسم آن رِدیچ است... از جاهای خوب گذشتیم به یک شهر کوچکی رسیدیم که هیچ همچو شهری نمی‌شود، شهر پریان بود، کوچه‌ها کوچک و ظریف، با روح است، شهر بالای بلندی واقع شده منظر باصفایی دارد.