چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

کدخبر: ۳۶
حیدرخان عمواوغلی یکی از چهره‌های درخشان انقلاب مشروطه بود که به خصوص مورد توجه جناج رادیکال نهضت مشروطه قرار داشت. زندگی او به عنوان یک مبارز انقلابی با دیدگاه‌های چپ، مثل زندگی هر انقلابی دیگری، مسیری سنگلاخ و پرپیچ‌وخم بود. از آغاز که در شهریور 1281 خورشیدی برای نصب یک کارخانه برق در شهر مشهد به ایران آمد تا بهار سال 1290 که به اجبار تبعید از ایران رفت، زندگی او فراز و نشیب‌ها زیادی را سپری کرد. درباره زندگی و فعالیت‌های حیدرخان چندین کتاب تاکنون منتشر شده و به تازگی نیز روایتی تازه از زندگی این انقلابی سوسیالیست ایرانی منتشر شده که سوال‌هایی تازه درباره سوسیال دموکراسی در ایران طرح کرده است.
چهره‌ای تازه از حیدرخان عمواوغلی

حیدرخان عمواوغلی چهره مهمی نه‌فقط در تاریخ چپ ایرانی بلکه به طور کلی در تاریخ معاصر ایران است. او از شخصیت‌های درخشان انقلاب مشروطه و از پایه‌گذاران اصلی «اجتماعیون عامیون» است. ناصر عظیمی، که پیش‌تر آثاری درباره جنبش جنگل و تاریخ گیلان منتشر کرده بود، در کتابی که اخیرا منتشر کرده به سراغ زندگی و فعالیت‌های حیدرخان عمواوغلی رفته و تلاش کرده «روایتی نو» در این‌باره به دست دهد. او در این کتاب از خلال ارایه این روایت از زندگی و فعالیت‌های سیاسی حیدرخان تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد که «چگونه راه بر سوسیال‌دموکراسی ایرانی مسدود شد؟».

در این کتاب در کنار بررسی زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان عمواوغلی، به «اجتماعیون عامیون» که در این کتاب «سوسیال دموکراسی ایرانی» نامیده شده هم توجه شده و فراتر از آن نویسنده کوشیده به مسئله‌ای مهم پاسخ دهد. کتاب تلاش کرده روایتی تاریخی و نه تبلیغی از حیدرخان به دست دهد و برای این منظور به دو نکته توجه داشته است. یکی «پرده‌برداری از تحریف و تقطیع شخصیت و فعالیت سیاسی» حیدرخان که نویسنده معتقد است به قصد بهره‌برداری سیاسی و تبلیغی از او صورت گرفته و دیگری، پرداختن به پرسشی که به خصوص برای چپ ایرانی حیاتی به نظر می‌رسد. کتاب در کنار بررسی فعالیت‌های سیاسی حیدرخان و اجتماعیون عامیون در بستر تاریخ مشروطه و پس از آن، به‌ویژه بر «چگونگی مسدود شدن راه رشد درونزای این تفکر دگراندیشانه چپ ایرانی» مکث و تامل کرده است.

دو هدف این اثر در هشت فصل از کتاب به زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان در ایران، اروپا، روسیه انقلابی و سرانجام در بازگشتی تراژیک به گیلان پرداخته و در این چهار جغرافیا در چارچوب اهداف پیش گفته کتاب، روایت شده است. روایتی که به باور نویسنده روایتی‌ست نو. او بر اساس اسنادی که در اختیار داشته تلاش کرده تا وجوه گوناگون فعالیت سیاسی حیدرخان را تا جای ممکن واقعی و به دور از سوگیری‌های از پیش مشخص بررسی کند.

کتاب از یک‌سو رویکردی انتقادی نسبت به بررسی‌های تاکنون انجام شده درباره نقش حیدرخان در انقلاب مشروطه دارد و از سوی دیگر معتقد است که زندگی و فعالیت سیاسی او به هنگام حضور در اروپا و بعد روسیه و به ویژه در آخرین سال‌های زندگی سیاسی‌اش در انقلاب جنگل تاکنون به صورت موردی بررسی نشده و آن جا هم که بررسی شده بیشتر «آلوده به دیدگاه‌های تبلیغی، تهییجی و با هدف خاص انجام شده و کشف حقیقت کمتر در میان بوده است.» بر این اساس نویسنده در این کتاب کوشیده به این پرسش‌ها پاسخ دهد که: دیدگاه‌های نظری و عملی حیدرخان عمواوغلی در آغاز ورودش به ایران در شهریور 1281 خورشیدی تا خروجش در بهار سال 1290 خورشیدی چه بوده است؟ آیا آن‌گونه که تاکنون گفته شده او از آغاز مارکسیست یا بلشویک بوده است؟ فعالیت سیاسی او در طول نزدیک به ده سال در ایران که بیشتر آن با جنبش و انقلاب مشروطه قرین بود، چه مضمونی داشت؟ فعالیت‌های سیاسی او پس از تبعید و رفتن به اروپا با چه رویکردی تداوم یافت؟ آیا آن‌گونه که گفته شده او در این زمان پیرو لنین و نظرات بلشویکی او بود؟ او چه زمانی به گرایش لنینی تمایل نشان داد؟ آیا گرایش او به بلشویسم، گرایش خاص خودش بود؟ تئوری او درباره انقلاب جنگل چه بود و چگونه به عرصه این میدان مبارزه وارد شد؟ تمایل حیدرخان به همکاری با کوچک‌خان به رغم این که سلطانزاده اولین رهبر برگزیده حزب کمونیست ایران در کنگره انزلی گفته بود که «از همان آغاز قاطعانه مخالف همکاری با کوچک‌خان بود»، از چه موضعی صورت گرفت؟ بر پایه کدام نظریه او کوچک‌خان را متحد خود در انقلاب جنگل به حساب می آورد و برای اجرای تزهایش به گیلان آمد؟ چرا این اتحاد نتوانست به سرانجامی خوش منجر شود؟

نویسنده معتقد است که «پاسخ مستند به این پرسش‌ها اهمیتی مهم برای تاریخ معاصر ایران و تاریخ چپ و به ویژه سرنوشت ناکام سوسیال دموکراسی ایران دارد که بعد از ورود بلشویسم و لنینیسم از دورازه انقلاب جنگل به دلایلی که خواهیم دید، فروخفت و در سنت چپ ایرانی، نظریه دگراندیش سوسیال دموکراسی به عنوان یک برداشت دیگر از مارکسیسم اروپایی فرصت اندکی برای حضور در صحنه سیاسی پیدا کرد و یا اصلا نکرد.»

کتاب برای رسیدن به مهم‌ترین نقش‌آفرینی حیدرخان در جنبش و انقلاب مشروطه نخست تصویری فشرده از زندگی و فعالیت‌های سیاسی او به دست می‌دهد چرا که نویسنده معتقد است شناخت زندگی و دیدگاه‌های او نشان می‌دهد که او پس از طی کدام مراحل نظری و عملی که بخش مهمی از شخصیت سیاسی او را شکل داده بودند، به کارزار انقلابی در زندگی سیای‌اش وارد شده است. این موضوع از این جنبه اهمیتی مضاعف می‌یابد که نویسنده بر این باور است که حیدرخان در پایان زندگی سیاسی خود، دوباره به دیدگاه‌های نظری آغازین اما با رویکردی جدید بازمی‌گردد.

یکی از فصل‌های مهم کتاب فصل هشتم است که در آن با مروری بر فعالیت حیدرخان و نقش او در بنیانگذاری اجتماعیون عامیون و جریان‌های سوسیال دموکراسی ایرانی، به تلاش کمینترن در مسدود کردن راه رشد درونزا، طبیعی و مستقلِ سوسیال دموکراسی ایرانی به عنوان یک جریان دگراندیش چپ پس از ورود بلشویک ها از دروازه انقلاب جنگل به ایران پرداخته شده است.

 

چگونه راه بر سوسیال دموکراسی ایرانی مسدود شد؟، روایتی نو از زندگی و فعالیت سیاسی حیدرخان عمواوغلی، ناصر عظیمی، نشر ژرف