چریکهای فدایی خلق در وادی انقلاب
شاید یکی از مهمترین یا دستکم بحثبرانگیزترین دورههای فعالیت چریکهای فدایی خلق، سالهای منتهی به 1357 است که با جان باختن حمید اشرف و تعدادی دیگر از کادرهای اصلی در تیر ماه 1355، سازمان به دوره پرمخاطرهای وارد میشود و گاه تا مرز فروپاشی پیش میرود. کتاب «در وادی انقلاب» برای بررسی این دوره از فعالیتهای چریکهای فدایی خلق، فعالیت سازمان یا حیات سیاسی این جریان را در چهار دوره تاریخی صورتبندی میکند: دوره نخست، سالهای آغازین دهه چهل تا 19 بهمن 1349 را در برمیگیرد. در این سالها مشی مبارزه مسلحانه در ستیز با رژیم شاهنشاهی مورد توجه برخی از محافل سیاسی دانشجویی قرارگرفت. مجموعه تلاشهای تعدادی از نیروهای مبارز جوان منجر به تشکیل گروهی بینام در آن سالها شد که با حمله به پاسگاه سیاهکلِ لاهیجان موجودیت یافت. دوره دوم حیات این جریان از 19 بهمن 1349 آغاز و تا تیرماه 1355 ادامه داشت و در ابتدا با نام «چریکهای فدایی خلق» و سپس «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» مشهور شد. این دوره پرجنبوجوش سازمان با جان باختن حمید اشرف و تعدادی از کادرهای اصلی سازمان در تیرماه 1355 وارد روزها و ماههای پر مخاطرهای میشود. دوره سوم و کوتاه حیات سیاسی سازمان که از تیرماه 1355 تا اسفند ماه 1357 را در برمیگیرد دارای فرازونشیبهای بسیاری است. «در ماههای نخستِ پس از جان باختن حمید اشرف، نیروهای باقیمانده برای بازسازی تشکیلاتی با دو دشواری بزرگ روبرو بودند: از یک سو شدت تعقیب و مراقبتهای همهجانبه ساواک تا حدود زیادی امکان هرگونه فعالیتی از جمله عملیات نظامی را از آنها گرفته و همین امر موجب شده بود تا دغدغه کسانی که در رأس این تشکیلات قرار میگرفتند بیشتر به حفظ موجودیت تشکیلات سازمان معطوف شود. از سوی دیگر مخالفت تعدادی از کادرها بر سر ادامه مشی نظامی، سازمان را با بحرانی درون تشکیلاتی روبرو کرد». این اختلافات که به اولین انشعاب در تاریخ این سازمان منجر شد، چنانکه در «اعلامیه توضیحی مواضع ایدئولوژیک گروه منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» در آبان 1356 آمده است، «نهتنها محصول رشد تناقضات درونی این سازمان»، بلکه بهطور عمده «واکنشی در جهت تصحیح نارساییها و بنبستی به شمار میرفت که کل جریان مسلحانه در حل مسائل و معضلات انقلابی کشور به آن دچار آمده گردیده بود.» همین دو عامل، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را در آستانه انقلاب با معُضل کمبود کادرهای تحلیلگر و آگاه به مباحث سیاسی روز روبرو کرد. برای رفع این کاستی سازمان به عضوگیری «ویژه» از میان زندانیانِ سیاسی پرداخت که با باز شدن نسبی فضای سیاسی کشور بهتدریج از زندانها آزاد میشدند تا بلکه از این رهگذر کیفیت نیروهای تشکیلاتی سازمان را از نظر تواناییِ سیاسی و تئوریک فزونی بخشند. دوره چهارم یا آخرین دوره حیات سیاسی این سازمان با نام واحد از 19 اسفند 1357 با انتشار اولین شماره نشریه «کار» (ارگان سازمان) آغاز میشود و در 16 خرداد 1359 به پایان میرسد. سازمان از این تاریخ، بعد از انتشار شماره 61 نشریه «کار» دچار بزرگترین انشعاب تشکیلاتی و سیاسی در تاریخ موجودیت خود شد و در جامعه به دو گروه اکثریت و اقلیت شهرت یافت و این پایانی بود بر جریانِ سیاسی که با نام و هویت یکپارچه «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» در ادبیات سیاسی دهه پنجاه مشهور شده بود.
در هریک از این چهار دوره سازمان نیروهای آگاه به مباحث ایدئولوژیک و سیاسی دارد که کم و کیفِ عقایدشان در آثار و اسناد منتشرشده در مقاطع مختلف بازتاب یافته است. در دوره نخست، بنیانگذاران سازمان از بیژن جزنی تا امیرپرویز پویان و مسعود احمدزاده آثاری به منظور بسط و تشریح تئوری مبارزه مسلحانه و لزوم عمل به آن در شرایط سیاسی روز تألیف کردند. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با تمام فرازونشیبهایش مانند برخی دیگر از احزابِ سیاسی تاریخ معاصر از جمله حزب توده، با جریان روشنفکری روزگارش نسبتی نزدیک داشت. تا حدی که خاستگاه برخی از افراد نسل اولِ سازمان بهخصوص در تبریز، حلقههای روشنفکری دهه چهل بود و به همین دلیل آنها نهتنها با ادبیات فارسی و فن نگارش بیگانه نبودند بلکه تا پیش از پیوستن به تشکیلات مطالعه از وجوه اصلی زندگیشان به شمار میرفت. پس از رسمیت یافتن «چریکهای فدایی خلق» و در دستور قرار گرفتن مبارزه مسلحانه تعداد افرادی که میتوانستند در کار تئوریک به یاری سازمان بشتابند به دو دلیل به طور محسوسی کاهش یافت. «ضرورت عمل در استراتژی سازمان و شدت عمل ساواک که از دو سو به کوتاهی عمر چریک دامن میزدند فرصت و اولویت مطالعه را از آن نیروها گرفته بود و یا به جزوهها و اسناد درون سازمانی محدود کرده بود. در این دوره، اگر حمید اشرف بهعنوان رهبر بلامنازع فداییان نقش مهمی در ساماندهی تشکیلاتی و عملیاتی آن داشت، حیات تئوریک سازمان با نام حمید مومنی گره خورده بود. بسیاری از آثار تئوریک سازمان در این دوره چه در جدال تئوریک با مصطفی شعاعیان و گروه ستاره1 و چه در پاسخ به آرای حزب توده توسط او به نگارش درآمده است.» اما همزمان با تلاشهای حمید مومنی، در درون زندان نیز بیژن جزنی به تألیف آثار تئوریک در ارتباط با جنبههای مختلف مبارزه میپرداخت، آثاری که به کوشش همسرش به دست تشکیلات میرسید و در نشریات سازمانی داخل و خارج از کشور بدون نام او منتشر میشد و مدتی پس از جان باختن جزنی و جمعی دیگر از چریکها در فروردین 1354 نویسنده آن مقالات و کتابها آشکار شد. شاید در هیچ دورهای از حیات سازمان کمبود نیروهای آگاه و متبحر به مباحث تئوریک و سیاسی که از قضا دستی هم در نوشتن داشته باشند بهاندازه ماههای آغازین انقلاب به چشم نمیخورد. بنابراین پا به عرصه گذاشتن نیروهای تازهای در عرصه سیاسی و اجتماعی و طوفان حوادثی که یکی پس از دیگری از گرد راه میرسیدند، بیش از همه نیازمند کادرهایی بود که با قدرت تحلیل و درک شرایط سیاسی و اجتماعیِِ روز بتوانند آرا و دیدگاههای سازمان را برای خیل عظیمی از هوادارانی تبیین کنند که جانفشانی و آوازه نام چریک آنها را در زیر چتر سازمان گرد آورده بود. اما اسفند 1357 ورق برگشت و با انتشار نشریه «کار» و پیوستن تعدادی از زندانیان آزاد شده و فعالین خارج از کشور به تشکیلات این کمبود تا حدی جبران شد اما نه در حدی که سازمان را به لحاظ تسلط بر مباحث تئوریک و سیاسی در موقعیت برتری نسبت به سایر جریانات چپ قرار بدهد. این کاستیها در کنار دیگر عوامل از یک سو موجودیت واحد سازمان را با انشعابهای پی درپی روبرو کرد و از سوی دیگر موجب شد تا کمکم نیروهایی از سازمان جدا شده و به سایر جریانات سیاسی چپ بپیوندند.
در میان ناباوریِ چریکها و هواداران آنها و دربار و ساواک، سرانجام بعدازظهر هشتم تیرماه 1355 پس از پنج سال تعقیب و گریز حمید اشرف به دام ماموران ساواک افتاد و به همراه جمعی از کادرهای اصلی و مهم سازمان جان باخت. روزنامههای عصر با تیترهایی از قبیل «در یک زدوخورد مسلحانه بزرگ در تهران حمید اشرف عضو باند سیاهکل و 9 تروریست دیگر کشته شدند»2 خبر از این واقعه منتشر کردند. تا چهار ماه پس از اعلام رسمی این خبر هیچگونه عکسالعملی از طرف سازمان چه به صورت عملیات نظامی و چه به صورت صدور بیانیه مشاهده نشد و در محافل سیاسی و دانشجویی ظن آن میرفت که ادعای حکومت مبنی بر نابودی این تشکیلات واقعیتی انکارناپذیر باشد. در پاسخ به همین نیاز بود که نیروهای باقیمانده سازمان پس از ثبات نسبی و جان به در بردن از ضربههای پیاپی به فکر اعلام حضور و موجودیت خود افتادند. چنانکه در کتاب «در وادی انقلاب» آمده است درباره نحوه این اعلام موجودیت بحثها بیشتر بر حول برنامهریزی برای یک عملیات نظامی و یا صدور بیانیه متمرکز بود. با توجه به ضربههای پیاپی و بیم از دست رفتن نیروهای باقیمانده صدور اعلامیه مورد تأیید دستگاه رهبری سازمان قرار گرفت.3 به این ترتیب پس از تیرماه 1355 برای اولین بار در آبان همان سال کادر رهبری سازمان با انتشار بیانیهای4 به موجودیت تشکیلاتی سازمان، گواهی داده و در آن متذکر میشوند: «ما به یاد رفقای همرزم شهید خود، بیاد جانبازیهای قهرمانانهی آنها، برای توضیح مسائل مبارزهمان و افشای دروغها و اتهامات رژیم شاه خائن و روشنتر ساختن موقعیتمان برای شما و تجدید همبستگیمان و بالاخره بخاطر اینکه شما را در جریان درگیریهای اخیر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با رژیم خونخوار شاه فاشیست قرار دهیم این اعلامیه را تهیه دیدهایم.» در این اعلامیه به رسم معمول و پیوستهای که در سایر بیانیههای بعدی سازمان نیز تکرار میشود پس از پرداختن به وضعیت قشرهای مختلف جامعه اعم از «کارگران شریف ایران» و «روستاییان زحمتکش» از دلایل انتخاب راه و روش مبارزه مسلحانه سخن به میان آمده و نوشته میشود: «ما با بررسی عمیق و با تحلیلی علمی از اوضاع اجتماعی-اقتصادی و سیاسی جامعه ایران و مبارزات و نهضتهای گذشته کشورمان و با استفاده از تجربیات به دست آمده از انقلابات و مبارزات رهاییبخش در سطح جهانی، به این نتیجه رسیدهایم که با دست خالی نمیتوان به جنگ گلوله رفت. از طرفی اعتقاد داریم که استثمار و بهرهکشی سرمایهداران داخلی و خارجی به سرکردگی رژیم بیگانهپرست شاه از کارگران و زحمتکشان هیچوقت با مصالحه و مذاکره از بین نخواهد رفت و تنها راه درست مبارزه با رژیم ضدخلقی شاه همانا پاسخ زور با زور، اسلحه در مقابل اسلحه و جنگ با جنگ است. ما با این تحلیل دست به مبارزه مسلحانه به عنوان محور اساسی مبارزه خلق با دشمن طبقاتیاش یعنی رژیم وابسته شاه زدهایم تا بتوانیم خلقمان را آگاه ساخته. دوش به دوش هم دشمن را نابود سازیم.»
بازخوانی مهمترین دیدگاههای سازمان در آستانه انقلاب نشانگر بحران تئوریک-سیاسی است که ریشه در گذشتههای دور و نزدیک سازمان داشته است. ناهمخوانی و گاه تضاد باورهای ایدئولوژیک و سیاسی با روند رویدادهای یک سازمان سیاسی- نظامی در اسناد بهجامانده از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نیز پیداست. اما در عین حال، این واقعیت انکارنشدنی است که این جزوهها و اعلامیهها در زمانه خود با اینکه به زحمت بسیار یافته و خوانده میشدند، شوری وصفناپذیر در جانِ شیفته جوانانی برمیانگیختند که بیش از هر چیزی به سعادت و آزادی مردمان سرزمین خویش میاندیشیدند.
* «در وادی انقلاب: مواضع و دیدگاههای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»، با گردآوری و مقدمهای از انوش صالحی، انتشارات نگاه
1. گروه «ستاره» یکی از گروههای دانشجویی مرتبط با سازمان در خارج از کشور بود که پروسه وحدت آنها با سازمان (معروف به پروسه تجانس) به سرانجام نرسید و آنها سازمان «اتحاد کمونیستی» را تشکیل دادند که در جریان انقلاب به سازمان «وحدت کمونیستی» تغییر نام یافت.
2. روزنامه اطلاعات، سهشنبه 8 تیرماه 1355
3. بنا به گفته عبدالرحیمپور این اعلامیه با مشارکت حسن فرجودی، صبا بیژنزاده و هادی غلامیان نوشته شد.
4. «اعلامیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در رابطه با درگیریهای اخیر با مزدوران رژیم شاه»، آبان 1355