اولین مهندس برق ایران
حکیم علیاکبر طاری وئردی به زبانهای ترکی، فارسی، روسی، ارمنی، فرانسوی و عربی تسلط داشت و اهتمام خود را در رشد معنوی و فرهنگی فرزندان خود بهکار بست. حیدر به همراه برادر بزرگش عباس در این شهر تحصیلات متوسطه خود را به پایان رسانده، راهی ایروان شد و بعدها تحصیلات عالی خود را در این شهر ادامه داده، وارد دانشکده پلی تکنیک که تنها دانشکده فنی در منطقه ماورای قفقاز بود، شد.
شرایط سیاسی و اجتماعی آن روز قفقاز بهگونهای بود که او از سنین نوجوانی وارد فعالیتهای سیاسی و اجتماعی شد. حیدرخان پس از اخذ دیپلم مهندسی برق در اوایل ۱۹۰۱م به باکو میرود و زیر نظر لئونید بورسییوویچ از همرزمان لنین در تاسیس نیروگاه برق بائیلوف بهعنوان مهندس الکترونیک مشغول بهکار میشود. او اولین مهندس برق ایرانیالاصل است.
در اواخر سال ۱۹۰۲در سن ۲۳ سالگی برای نصب و بهکار انداختن اولین کارخانه برق که به دستور ناصرالدین شاه قاجار و به مباشرت حاج محمدباقر رضا یوسفی میلانی در جهت روشن کردن آستانه ثامنالحجج در مشهد مقدس که از باکو خریداری شده بود، وارد ایران شد.
نخستین سیمکشی و سیستم روشنایی الکتریکی در آستان امام هشتم متعلق به او است. او ارتباط نزدیکی با رهبر انقلاب سوسیالیستی روسیه، لنین داشت و نیز نظر به همسن بودن با ژوزف استالین رهبر بعدی اتحاد جماهیر شوروی و نیز تحصیل هر دو در شهر تفلیس آشنایی نزدیکی نیز با وی داشت. نقش مستقیم او در انقلاب مشروطیت ایران انکارناپذیر بود و او از معتمدان ستارخان سردار ملی مشروطیت ایران بود.
او در سالهای قبل از جنگ جهانی اول برای تکمیل دانش و تخصص دانش شغلی وارد انستیتوی پلیتکنیک پاریس شد و ادامه تحصیل داد. وی بعد از تمایل دموکراتیهای ایران در جنگ جهانی اول برای پیوستن به جرگه آلمان امپراتوری عثمانی و اتریش و دوری از فرقه انگلیس- فرانسه وارد کمیته ملیون ایرانی-آلمانی شد و به ماموریت از همان کمیته در جهت تشکیل سپاهی از انقلابیون عراقی و سربازان فراری هندی و عرب وارد بغداد شد و در آنجا با تشکیل جنبش مقاومت عراق و تدریس در کالجهای این کشور در کمتر از یک سال قوای نیرومندی تامین کرد و به رهبری خود در کنار دولت عثمانی با انگلیس وارد جنگ شد.
اما بهدلیل مخالفت با دخالت دولت آلمان و عثمانی در امور داخلی ایران جبهه را ترک کرد و به استانبول رفت. او امور داخلی ایران را مربوط به خود ایرانیها میدانست. بعد از ترک جبهه، عمواغلی از استانبول به اروپا رفت و در اکتبر ۱۹۱۶م وارد برلین شد. وی پس از مدتی با شروع انقلاب فوریه روسیه عازم روسیه شد و در کنار لنین در به ثمر رساندن انقلاب اکتبر فعالیت کرد.
او در میادین مسکو برای شناساندن اهداف مبارزه ایراد سخنرانی میکرد و تنظیم تعداد زیادی از میتینگها را بر عهده داشت. با تاسیس حزب عدالت و بهخاطر اوضاع سیاسی نابسامان در ایران او به میهن بازگشته و از ۱۹۱۰م (۱۲۹۹ه.ش) فعالیت آزادیخواهانه خود را از سر گرفت. او وارد صفوف انقلابیون جنگل شد و در شاخه چپ آن جزو فعالترینها بود در سال ۱۳۰۰ه.ش که سال اضمحلال داخلی نهضت جنگل در روستای ملاسرا (۹کیلومتری شهر رشت) بود.
توسط عدهای از جنگلیها دستگیر شد. این زمان مصادف با فرار روستا به روستای سران نهضت جنگل بود و حیدر عمواغلی نیز از مکانی به مکان دیگر جابهجا میشد تا اینکه در یازدهم آذر ۱۳۰۰ه.ش در دهکده کوچکی به نام «مسجد پیش» واقع در قلب جنگلهای گیلان پس از ۱۷ روز دستگیری و بعد از ۴۲ سال زندگی و تنها چند روز قبل از مرگ رهبر نهضت جنگل در سرما، اعدام شد.
منبع: امیر اکبری، محمد صبحدل، اولینهای ارومیه، ارومیه، بوتا نشر، ۱۳۹۱.