انقراض قاجاریه و نطق مصدق
رضاخان پهلوی به محض آنکه در سوم آبان ۱۳۰۲ به مقام نخستوزیری رسید، احمد شاه را ناچار کرد مجددا رهسپار اروپا شود. محمدحسن میرزا قاجار برادر احمدشاه بهعنوان نایبالسلطنه در تهران ماند اما رضاخان او را نیز وادار کرد در امور دولت دخالت نکند.
روزنامه «کوشش» که سه روز در هفته (دوشنبه، چهارشنبه و جمعه) منتشر میشد، درباره سفر محمدحسن میرزا قاجار نوشت: «در اثر تصویب ماده واحده و خلع قاجاریه از سلطنت ایران محمدحسن میرزا ولیعهد سابق وسایل مسافرت خود را با حصول اجازه فراهم داشته و شب یکشنبه از طهران حرکت و به طرف اروپا عزیمت نمود.»
روزنامه شفق سرخ که آن هم سه روز در هفته (یکشنبه، سهشنبه و پنجشنبه) منتشر میشد، روز یکشنبه دهم آبان تنها به ذکر اخبار و گزارشهای مربوط به اتفاقات شنبه بسنده نکرد. در صفحه نخست شماره آن روز شفق سرخ، یادداشتی با عنوان «۹ آبان ماه!» جلب توجه میکند.
در این یادداشت که در آن از روز نهم آبان بهعنوان «روزی تاریخی» نام برده شده، با اشاره به متن مصوبه مجلس آمده: «... علت این پیشامد این بود که متعاقب انتشار خبر مراجعت شاه سابق به ایران (اواسط مهرماه) زمزمه نارضایتی و مخالفت با سلطنت قاجاریه نخست از تبریز و بعد از اغلب نواحی ایران بلند و به وسیله تلگراف به مجلس رسید و از طرف دیگر نخست آذربایجانیان مقیم مرکز و پس از آن سایر اصناف و طبقات به خانه آقای پهلوی متحصن شده و چنانکه از مذاکرات مجلس مستحضر میشوید اوضاع متشنج و تیره شد و وکلا که طرف مراجعه این امر بودند درصدد پیدا کردن فرمول قانونی برآمدند... سلطنت قاجاریه منقرض، حکومت موقتی به عهده پهلوی، تکلیف با مجلس موسسان؛ کلیه مطالب در این سه کلمه خلاصه میشود ولی هنوز معلوم نیست مجلس موسسان کی و به چه شکل ظاهر خواهد شد... میتوانم ثابت کنم که وضعیت قبل از ۹ آبان قابل بقا و دوام نبود و بالاخره مقتضیات مملکت ایجاب میکرد کار یکطرفی شود. حال قدم اول این کار برداشته شد. قدم دوم تعیین تکلیف قطعی است و بعد از آن شروع به اصلاحات...»
طبیعی بود که انقراض حکومت قاجار تبدیل به مهمترین خبر مطبوعات آن روزها شود. در واقع روزنامههای یکشنبه برای اولین بار در تاریخ روزنامهنگاری ایران از انقراض یک حکومت در این سرزمین خبر دادند. در روزنامههای آن زمان در کنار خبر تصویب ماده واحده خلع قدرت از قاجاریه، گزارش مشروح صحبتهای نمایندگان موافق و مخالف در مجلس هم جلب توجه میکند. از صحبتهای «سیدیعقوب انوار اردکانی» که خاندان قاجاریه را به درختی خشک شده تعبیر کرد و گفت:
«... باید نهال جوان و برومندی به جای آن کاشته شود... به تاریخ مملکت نگاه کنید که قائدین انقلاب میرزا آقاخان کرمانی - سیدجمالالدین چه میگفتند، تمام فریاد میزدند که ملتی که میخواهد حیات پیدا کند ناچار است درختهای کهنه را دور بیندازد- این آتش کمکم سربلند کرده تا امروز که از تمام ولایات صداها و زمزمهها بلند شده است.
بهترین قدمی که مجلس میتواند برای سعادت مملکت بردارد امروز است و این هیچ خلاف قانون نبوده و عین قانون است.» تا محمد مصدق که با «شاه» شدن رضاخان پهلوی مخالف و معتقد بود که او باید «رئیسالوزرا» بماند: «... کیست که باید جانشین او [قاجاریه] شود لابد باید بگویم آقای پهلوی بیایند سلطان بشوند و در این صورت هم سلطنت و هم حکومت و هم ریاست وزرا همه چیز را به یک نفر بدهیم. این ارتجاع و استبداد [است] و مملکت سیر قهقرایی نموده است.
در مملکت مشروطه رئیسالوزرا مهم است نه پادشاه، پس اگر بیاییم قائل شویم که آقای پهلوی فقط شاه باشند آن وقت [یعنی] از وجود یک نفر که عملیاتشان کاملا موثر در وضعیات است دیگر استفاده نکنیم. اگر کس دیگری را پیدا میکنید یعنی رئیسالوزرایی که بتواند دارای این نظریات و این اقتدار باشد بنده چاکر شما هستم و مطیع هستم.
بنده که سراغ ندارم. وقتی که نیست بنده عقیدهام این است که وجود موثری را نباید بلااثر گذاشت.» یا علیاکبر داور که صحبتهایش بیشتر پاسخی به سخنان مصدق بود: «... فرمودند میخواهید پایه این خانواده را بردارید آقای پهلوی را شاه کنید در صورتی که در این پیشنهادی که تقدیم شده ابدا اسمی از شاه شدن ایشان برده نشده است.
در اینجا میگوید مربوط به تشکیل مجلس موسسان است... پیشنهاد ما صحبت از خاتمهدادن به بحران و انقراض سلطنت از سلسله قاجاریه مطابق میل ملت و مملکت بود و فکر بعد را واگذار میکنیم به مجلس موسسان که آیا شخص پهلوی یا کس دیگری انتخاب شود...»