بازی شاه و نفت
این ادعا برای شاه ایران بسیار گران در آمد و آمریکا و دیگر کشورها را به انتخاب جایگزینی برای ایران در منطقه خاورمیانه مصممتر ساخت.
نشریه «میدلایستژورنال» در شماره پاییز ۲۰۰۸ میلادی خود مقالهای از پژوهشگر تاریخ ایران «آندرو اسکات کوپر»، مستند به اسناد سیاستمداری به نام «اسکو کرافت» منتشر کرد که موید این تصمیم بود.
«برنت اسکوکرافت» در دولتهای ریچارد نیکسون و جرالد فورد عضویت داشت و اسناد وی شامل نسخههای رونوشت مکالمات، یادداشتها و مکاتبات روسایجمهور نیکسون و فورد، وزیر امورخارجه هنری کیسینجر، دیگر وزرای کابینه و سران برخی کشورهای خارجی بود که به تازگی از طبقهبندی محرمانه درآمدهاند و فرضهای سنتی پیشین در مورد روابط ایران و آمریکا در دهه ۱۹۷۰ را با چالشهای جدی مواجه میسازد.
این اسناد حاکی از آن است که بین ایالاتمتحده و عربستان سعودی در سال ۱۹۷۶ میلادی برای کاهش قیمت نفت تبانی بهعمل آمده بود؛ تبانی که علاوه بر تاثیر در بازار جهانی نفت پیامد غیرمنتظرهای هم داشت.
توطئه آنها آغاز یک بحران مالی در ایران بود؛ بحرانی که با بیثبات ساختن اقتصاد ایران پایههای حکومت شاه را نیز متزلزل میساخت. (آندرو اسکات کوپر، ص ۳) تبانی آمریکا و عربستان عکسالعمل به مقاومت ایران در مقابل کاهش قیمت جهانی نفت بود.
در نشست دسامبر ۱۹۷۶ اوپک در دوحه قطر، عربستان سعودی با هماهنگی آمریکا تلاش جهت کاهش قیمت جهانی نفت را آغاز کرد. «شیخ احمد زکییمانی» وزیر وقت نفت عربستان کشورهای عضو اوپک را تهدید کرد که آن کشور تاثیر افزایش بهای نفت را با افزایش فروش نفت خود با قیمت پایینتر جبران خواهد کرد. (آندرو اسکات کوپر، ص ۴) هرچند تهدید یمانی به اشباع بازار با قیمت ارزان هیچگاه عملی نشد اما سیستم دونرخی اوپک عملا تا شش ماه ضربات مهلکی بر اقتصاد ایران وارد کرد.
در ۹ روز نخست ژانویه ۱۹۷۷ آشفتگی در بازارهای جهانی نفت، اقتصاد ایران را زیر فشار خردکنندهای قرار داد. با قرار گرفتن ناگهانی میزان صادرات روزانه نفت در سراشیبی سقوط، صدها میلیون دلار از درآمدهای پیشبینی شده نفتی ایران بر باد رفت.
کل تولید نفت به یکباره نسبت به ماه گذشته با کاهش ۱۸ درصدی مواجه شده بود و این امر عواقب وحشتناکی برای حکومت ایران بهدنبال داشت.
اعتراض و اعتصاب
اعتراضات و اعتصابهای مردمی که از مدتی قبل در ایران شروع شده بود، با بحران مالی جدید ابعادی گستردهتر یافت و با رسیدن این اعتراضات به کارکنان صنعت نفت، جلوه دوم تاثیر نفت در سرنگونی حکومت پهلوی را ظاهر ساخت.
در بحبوحه نهایی شدن اعتراضات انقلابی در ایران و یک روز پس از جمعه سیاه هفدهم شهریور ۱۳۵۷ دامنه اعتصابات طبقه حقوقبگیر ایران به کارکنان صنعت نفت رسید.
در ۱۸ شهریورماه حدود ۷۰۰ کارگر پالایشگاه تهران در اعتراض به حکومت نظامی بهوجودآمده پس از کشتار روز قبل از آن اعتصاب کردند. دو روز بعد در ۲۰ شهریورماه کارگران پالایشگاههای اصفهان، شیراز، آبادان و تبریز به این اعتصاب پیوستند.
اعتصاب در صنعت نفت با انتشار خبری از بانک مرکزی گسترش بیشتری یافت. ۲۷ شهریورماه کارکنان بانک مرکزی نام ۱۷۷ نفر از افرادی را منتشر کردند که گفته میشد بیش از دو میلیارد دلار از کشور خارج کردهاند و در آن لیست نام مدیرعامل وقت شرکت ملی نفت ایران با اتهام خروج ۶۰ میلیون دلار از کشور جلبتوجه میکرد. (یرواند آبراهامیان، ص ۶۳۸) در آبان ماه ۱۳۵۷ اعتصابات در پالایشگاه عظیم آبادان فراگیر شد بهحدی که در پایان ماه، تولید به ۱۵۰ هزار بشکه در روز یعنی معادل یکچهارم تولید معمول سقوط کرد.
در ظرف چند هفته وضع نفت رو به وخامت گذاشت و صفوف طولانی مقابل پمپ بنزینها برای نفت سفید و بنزین به وجود آمد. (منوچهر فرمانفرماییان، ص ۵۱۵) آشفتگی اقتصادی و سیاسی، شرایط انقلابی را تشدید میکرد. تظاهرات، حمله به پلیس، نافرمانیهای عمومی و... پیامد این شرایط بود.
یک تحلیلگر خارجی در توصیف این شرایط نوشت؛ «در پایان سال ۱۹۷۶ و سراسر سال ۱۹۷۷ کارگران بیکار در شهرها اجتماع میکردند و علیه بیکاری به اعتراض میپرداختند.» (جان دی استمپل، ص ۳۵)
در مناطق نفتخیز ایران، احزاب و گرایشهای مختلف سیاسی از چپ مارکسیستی تا مذهبی در بین طبقات مختلف کارکنان صنعت نفت دارای طرفداران و هوادارانی بودند که همه در یک چیز متفقالقول بودند و آن تلاش برای سرنگونی رژیم حاکم بود.
محیطهای کارگری بستری مناسب برای گسترش و تبلیغ اندیشههای چپ بود و طیفهای مذهبی نیز با ارتباط ویژهای که با روحانیت داشتند، دارای سازمانبندی و تشکلهای خاص خود بودند. هر چند اعتصابات سراسر کشور برای رژیم ایران مهم بود، اما با کشیده شدن دامنه این اعتصابها به مناطق نفتخیز، هراس بیشتری برای حکومت ایجاد شد.
بهدنبال گسترش این اعتراضات در ششم دی ماه ۱۳۵۷ صادرات نفت و دیگر فرآوردههای نفتی به خارج از مرزهای کشور متوقف شد و نفت خام تنها به اندازه نیاز مصرف داخلی استخراج و پالایش شد. مردم ایران هرچند در سرمای طاقتفرسای زمستان قرار داشتند اما کمبود سوخت را تحمل میکردند و این تحمل را در راستای رسیدن به هدفشان مقدس میدیدند.
اعتصاب کارکنان صنعت نفت در کنار مبارزات سایر اقشار ملت رفتهرفته پایههای رژیم را به لرزه درآورد. از سوی دیگر تاثیر مهم قطع صادرات نفت در عرصه جهانی برای حکومت ایران باعث شد اعتبار بینالمللی ایران نیز دچار خدشه شود و این برای رژیم حاکم چه از نظر سیاسی و چه از منظر اعتماد به نفس درونی بسیار سنگین بود. بهدنبال گسترش اعتراضها مدیران ارشد و اتباع بیگانه حاضر در مناطق نفت خیز نیز متوجه اهمیت این اعتصابها شده بودند.
بعدازظهر یک روز سرد در همان ایام خبر انفجار ماشین «جرج لینگ» مدیرعامل کمپانی خدمات نفتی OSCO از شرکتهای عضو کنسرسیوم در مناطق نفتخیز دهان به دهان شد. وی که برای صرف ناهار به بنگله (منزل سازمانی ویلایی) خود آمده بود، پس از صرف ناهار عازم محل کارش شد.
جلوی اداره وقتی رانندهاش پیاده شد تا برای «مستر» در ماشین را باز کند مهاجمی از گوشه خیابان بیرون آمد و چیزی به درون ماشین پرتاب کرد. «لینگ» در عکسالعمل به این حادثه، در ماشین را باز کرد و بیرون پرید. لحظهای بعد اتومبیل منفجر شد و دود و آتش همه جا را فراگرفت. (دانیل یرگین، ج۲، ص۱۱۵۰)
«جرج لینگ» پس از آن حادثه متوجه شد که باید عملیات تخلیه ایران از کارشناسان خارجی و خانوادههایشان را با سرعت بیشتری دنبال کند. خروج کارشناسان خارجی و قطع صادرات نفت از ایران باعث شد کشورهای غربی نیز دیگر حکومت پهلوی را سرنگون شده بدانند.
در زمستان ۱۳۵۷ و در شرایطی که سراسر ایران در تظاهرات و راهپیمایی علیه رژیم پهلوی بود و هر لحظه ضعف و انحطاط آن، بیشتر نمایان میشد، سران چهار قدرت بزرگ غرب به پیشنهاد فرانسه، در جزایر «گوادالوپ» در شرق دریای کارائیب در آمریکای مرکزی گرد هم آمدند و به بررسی رویدادهای ایران و آینده آن پرداختند.
در این کنفرانس، «جیمی کارتر» رئیسجمهوری وقت آمریکا، «هلموت اشمیت» صدراعظم اسبق آلمان غربی، «جیمز کالاهاند» نخستوزیر وقت انگلستان و «ژیسکار دستن» رئیسجمهوری وقت فرانسه با هدف حفظ منافع خود در ایران به تبادلنظر پرداختند.
«کارتر» معتقد بود به علت وضعیت حاکم بر ایران دیگر امکان حمایت از شاه وجود ندارد. وی توانست سران سه کشور دیگر حاضر در گوادالوپ را با خود همراه سازد. ضمن آنکه ژیسکاردستن نیز امیدوار بود با توجه به حضور امام خمینی در فرانسه بتواند نقش واسطه با نیروهای مخالف رژیم شاهنشاهی را ایفا کند.
با شکلگیری این کنفرانس و سپس نتایج آن، محمدرضا پهلوی که تصمیم به خروج از ایران داشت، کار خود را به کلی تمام شده دید و متوجه شد دیگر حمایتهای پیشین غرب برای او و رژیم شاهنشاهی وجود ندارد. به فاصله کمی پس از اعتصاب کارکنان نفت و قطع جریان نفت از ایران، نمایندگان کشورهای خارجی چندین بار با نمایندگان رهبر انقلاب در «نوفل لوشاتو» دیدار کردند زیرا آنها بیش از هر چیز نگران قطع مستمر طلای سیاه ایران به بازارهای جهانی بودند.
در داخل ایران نیز تلاش نافرجام رژیم برای بازگرداندن آرامش در مناطق نفت خیز به نتیجهای نرسید و بدون شک از دست دادن کنترل بر مناطق نفت خیز ایران و اعتصابات کارکنان صنعت نفت، تیر خلاصی بود بر رژیمی که پایههای مردمی خود را از دست داده بود.
انقلاب اسلامی۱۳۵۷ ایران پاسخ مردم به نظامی بود که درآمد نفت را نه برای رفاه مردم بلکه برای حکمرانی بر ایشان هزینه میکرد. دور شدن از سنتها و اعتقادات مذهبی مردم، سختگیری بر نیروهای روشنفکر، مشکلات اقتصادی طبقه متوسط و افزایش حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ دست به دست هم دادند تا سلطنتی را که با پول نفت، احساس ابرقدرت بودن میکرد، از داخل سرنگون کند.
طلای سیاه رژیم به بلای آن تبدیل شد و علاوه بر از بین رفتن پایگاه مردمی رژیم، ناامیدی ابرقدرتهای حامی وی را نیز بهدنبال داشت و مجموعه این عوامل متاثر از نفت، زمینهساز سرنگونی حکومت پهلوی شد.
منابع
- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، چاپ ششم ۱۳۸۰، نشر نی، تهران
- استمپل، جان دی، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، ۱۳۷۷، رسا، تهران
- اسکات کوپر، آندرو، راند آخر در دوحه (مقاله در نشریه میدل ایست ژورنال، پاییز ۲۰۰۸)، ترجمه احسان نوروزی، نشریه اینترنتی ایران در جهان، آذر۱۳۸۷
- فرمانفرماییان، منوچهر (و رخسان فرمانفرماییان)، خون و نفت، ترجمه مهدی حقیقتخواه، چاپ دوم ۱۳۷۷، ققنوس، تهران
- کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطه تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، چاپ هشتم ۱۳۸۱، نشر مرکز، تهران
- دانیل یرگین، تاریخ جهانی نفت، جلد دوم، ترجمه غلامحسین صالحیار، ۱۳۷۶، اطلاعات، تهران.