هیتلر و سیاستهای توسعهطلبانه آلمان
چنین تحمیلاتی در حکم تحقیر ملت آلمان بود؛ ملتی که با وجود تواناییهای بسیار، اینک ناچار بود بهعنوان یک دولت ضعیف، تحقیر شده و شکست خورده، نقش بازی کند.
هیتلر و حزب ناسیونالسوسیال وی از چنین محیط مساعدی بهره گرفته و به قدرت سیاسی آلمان دست یازیدند. مشکلات روانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ملت آلمان با وقوع بحران اقتصادی ۱۹۲۹ دوچندان شد.
بیکاری در سطح شش میلیون نفر بهعنوان یک بحران سیاسی و اجتماعی مطرح شد و طبقات متوسط، نظامیان، دانشآموزان و اقشار وسیعی از مردم با ترس از کمونیسم، به جبههای روی آوردند که همواره در تبلیغات گسترده خود، قول حل بحرانهای کشور و ملت آلمان و ضدیت با کمونیسم را به مردم میداد.
این جزو خوشاقبالی هیتلر بود که تحولات و شرایط محیطی و روانی، بهطور مجموعهای در راستای به قدرت رسیدن او عمل میکردند. (حزب نازی) در انتخابات رایشتاگ پارلمان آلمان در سال ۱۹۲۴، تعداد ۳۲ کرسی بهدست آورد، درحالی که همین حزب در انتخابات ۱۹۳۳ به ۲۸۸ کرسی دست یافت.
این اکثریت در پارلمان، هیندنبورگ، رئیسجمهوری آلمان را وادار کرد که رهبر حزب یعنی (هیتلر) را به صدر اعظمی برگزیند. به این ترتیب، هیتلر در سال ۱۹۳۳، از راه قانونی و با توسل به نهادهای دموکراتیک، به صدارت عظمای آلمان رسید.
هیتلر و پیروانش، از همان آغاز نیل به قدرت، در صدد اجرای نقشههای استبدادی در داخل و توسعهطلبی در خارج برآمدند. از آنجا که مهمترین اقدامات توسعهطلبانه هیتلر در عرصه داخل و خارج، زمینهساز جنگجهانی دوم محسوب میشود، به تفصیل، آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم.
خروج از کنفرانس خلع سلاح و جامعه ملل
از نخستین اقدامات هیتلر، دستور به نمایندگان آلمان در کنفرانس خلع سلاح ژنو وابسته به جامعه ملل، مبنی بر تقاضای حقوق مساوی با سایر کشورها در زمینه تسلیحات و مذاکرات با اروپاییان، بهویژه نمایندگان دولت فرانسه بود.
در پی مخالفت فرانسه با درخواست آلمان و به بنبست رسیدن مذاکرات، نمایندگان آلمان به دستور هیتلر از کنفرانس خلع سلاح ژنو خارج شده و در پی آن نماینده آلمان در جامعه ملل نیز به برلن فرا خوانده شد. علت اساسی خروج آلمان از کنفرانس خلع سلاح و جامعه ملل، زمینهسازی نقض معاهده صلح ورسای بود، زیرا ۲۶ ماده نخست میثاق جامعه ملل را مواد پیمان ورسای تشکیل میداد و پذیرش جامعه ملل و عضویت در آن، بهطور طبیعی به منزله قبول موارد معاهده صلح ورسای بود.
از اینرو اولین گام برای تحقق وعدههای انتخاباتی حزب نازی و به اجرا درآوردن مفاد کتاب (نبرد من هیتلر) خروج از جامعه ملل بود. هیتلر برای مشروعیت بخشیدن به این اقدام، آن را به رفراندوم عمومی گذاشت که با ۹۵ رای مثبت به تصویب ملت آلمان رسید.
پیمان ده ساله عدم تجاوز با لهستان
مقاصدی که آلمان فراروی خود قرار داده بود، مستلزم برخی از ملاحظات و فریبکاریها بود، تا به این طریق احساس نشود که هیتلر اغراض خصمانه در سر میپروراند. در این راستا، آلمان با لهستان یک قرارداد عدم تجاوز متقابل ۱۰ ساله را در سال ۱۹۳۴ م به امضا رساند؛ لهستانی که بیشترین سهم از سرزمین و جمعیت آلمان را پس از جنگ جهانی اول و مطابق قرارداد صلح ورسای از آن خود کرده بود.
این حربه خوبی برای فریب سیاستمداران و افکار عمومی اروپایی بود. هیتلر با این عمل نشان میداد که هر چند از جامعه ملل خارج شده اما قصد تجاوز به همسایگان را ندارد.
الحاق ناحیه سار به آلمان
ناحیه سار از جمله سرزمینهایی بود که براساس قرارداد صلح ورسای باید تا سال ۱۹۳۵ م، تحت اداره بینالمللی بوده و سپس سرنوشت آن با مراجعه به آرای عمومی و برگزاری همهپرسی، تعیین شود. هیتلر با وقوف به این مطلب، از سال ۱۹۳۳ م تبلیغات گستردهای را برای جلب نظر مردم این ناحیه در پیش گرفت.
حزب نازی در منطقه فوق فعال شده و با توسل به حربههای تبلیغاتی و روانی، زمینه را برای الحاق آن به آلمان آماده ساخت. مردم آلمانی تبار این ناحیه که پیروزی و آینده مقرون به شکوفایی اقتصادی و اعتبار بینالمللی را در هیتلر خلاصه میدیدند، با رضایت کامل با ۹۷ درصد آرای مثبت، الحاق به آلمان را انتخاب کردند. به این ترتیب، هیتلر به یکی دیگر از آرمانهای ملی ملت آلمان جامهعمل پوشاند.
اعلام نظام خدمت اجباری
سیاست تسلیح مجدد آلمان، از جانب آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۴ م اعلام شد. تجدید تسلیحات برای تحقق اهداف جاهطلبانه و بلندپروازانه هیتلر، امری ضروری و اجتنابناپذیر بود. در این راستا محدودیتهای در نظر گرفته شده در قرارداد صلح ورسای، بهطور کلی فراموش شد و ساخت تسلیحات و تجهیزات برای تشکیل ارتشی بزرگ و ناوگان دریایی عظیم آغاز شد.
برای تامین نیروی انسانی مورد نیاز این ارتش بزرگ، هیتلر به بهانه اینکه فرانسه دوره نظام اجباری رابه دو سال افزایش داده است، خدمت نظام اجباری را اعلام کرد. سرباز گیری عمومی، این امکان را فراهم میکرد که با داشتن نیروهای آموزشدیده و تحت پرچم، ارتش احتیاط را در دوره جنگ تشکیل دهد.
هیتلر ضمن اجباری کردن خدمت نظام، قصد خود را مبنی بر تاسیس ۳۶ هنگ ارتش و یک ناوگان جنگی آشکار ساخت. تهدید به میزانی بالا بود که انگلستان تن به مذاکره با آلمان بر سر نیروی دریایی داد. توافق دو کشور مبنی بر اینکه نیروی دریایی آلمان در حد ۳۵ درصد ناوگان دریایی انگلستان محدود بوده ولی زیردریاییهای طرفین میتواند مساوی با یکدیگرباشد، حاصل این مذاکرات بود. صحه یک دولت قدرتمند اروپایی بر اقدامات هیتلر، او را برای اجرای مقاصد بعدی مصممتر ساخت.
- بخشی از یک مقاله، نوشته علی مرادی