تجارت پارچه در دوره محمدشاه
در سده نوزدهم، صنعت پنبه در انگلستان از سالهای ۱۸۲۲-۱۸۲۳ رو به رونق نهاد و در ۱۸۲۹ به اوج خود رسید. انگلستان پنبه خام را نخست از آمریکا و هندوستان و سپس از مصر و ایران به بهای ارزان میخرید و بهصورت پارچه نخی به همان کشورها بهویژه هندوستان میفروخت. رشد صنعت پنبه از ۱۸۳۰ مدیون ماشینی شدن کارگاهها بود. عوامل دیگر گسترش راهآهن، کشتیرانی و بانکداری و بهویژه اختراعات نوین در گسترش علم و صنعت بودند، به تعبیر دیگر سرمایهداری مدیون گسترش صنعت و به همان میزان مدیون دانش نوین و فرهنگ سرمایهداری بود و یکی بدون دیگری مفهوم نداشت.
در همین سال ۱۸۳۰ صادرات پارچههای پشمی و نخی ۳۰ درصد کل صادرات انگلستان را شامل میشد. عایدات از نخیجات از ۳۰ هزار لیره در ۱۷۸۱به ۳۰ میلیون لیره در ۱۸۲۵ رسید. ارنست مندل در تقسیمبندی دوران گسترش سرمایهداری، گسترش صادرات پارچههای انگلیسی را به آسیا در دوره سوم یعنی بین سالهای ۱۸۳۷ و ۱۸۴۷ جای میدهد که در ایران مصادف با زمان محمدشاه است. فرآوردههای پنبه انگلیس نه تنها از خود آن کشور بلکه از راه روسیه نیز به ایران سرازیر میشدند. برای سوداگران ایرانی هیچ کالایی پرفروشتر و سودآورتر از پارچه انگلیسی نبود. انگلستان به تنهایی دوسوم بازار ایران را در دست داشت و نخیجات انگلیسی را «آمریکایی» میخواندند. افزون بر پارچههای نخی انگلستان پارچههای پشم هم به ما میفروخت. سرسی شگفتزده بود از اینکه بهرغم فراوانی ماده خام، ایرانیان هنوز نیاموخته بودند از پشم پارچه ببافند و تنها به نمد و شال و قالی بسنده میکردند. پشم بهصورت قالی و شال صادر میشد و بهصورت لچک و پوشاک به ایران میآمد.
منبع: هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی، ۱۳۶۸