گذار از روستا به شهر
انقلاب صنعتی نهضتی بود که مراحل اولیه آن بین سالهای ۱۸۲۰-۱۷۷۰ میلادی در انگلستان و بعد از سال۱۸۱۰ در قاره اروپا صورت گرفت و کاملا زندگی اجتماعی، صنعتی، تجاری وسیاسی دنیای غرب را دگرگون ساخت. قسمت اعظم این نهضت عبارت بود از بهکار بردن ماشینآلات در صنایع، معادن، حملونقل، ارتباطات و کشاورزی و تغییرات در سازمانهای اقتصادی که این روشهای جدید را تحت نظر داشتند. مقیاس وسیع و ماهیت اساسی این تغییرات که در یک دوره شصتساله صورت گرفت، با اینکه سوابق اقتصادی و علمی آن به قرون گذشته میرسد و این نهضت هنوز هم به میزانی شاید بیشتر از گذشته ادامه دارد، اصطلاح «انقلاب» را در آن دوره توجیه میکند.
کشاورزی: در اواسط قرن هجده شرایط زندگی اقتصادی با شرایط زندگی قرون وسطی کمی فرق داشت. در کشاورزی عمل کشت و زرع در بیابانها و در مزارع بهطور دیمی انجام میشد و این عمل چندان سودی نداشت؛ زیرا هر کشاورز زمین خود را به چند قطعه تقسیم میکرد و هر سال یک یا چند قطعه آن را جداگانه کشت و زرع میکرد و چارپایان خود را در مراتع عمومی یا در چراگاههای مشترک یا کاشتهنشده میچراند. طرز حاصلخیز کردن زمین و گردش زراعتی محصول و تربیت چارپایان، شناخته نشده بود، در هر سال یک ثلث زمینهای زراعتی در حال آیش بدون استفاده میماند و محصول کمی بهدست میآمد. طرز زندگی ساده اجتماعی در روستاها ایجاد روشهای جدید را مشکل میکرد.
کارهای صنعتی: در آن زمان صنعت دستی تنها راه تولید بود؛ چون پارچهبافی احتیاجات اساسی و اصلی بشر را فراهم میکرد، مانع پیشرفت صنایع دیگر شد. درست کردن نخ از پشم خام و بعدها از پنبه (ریسندگی) و درست کردن پارچه ازنخ (پارچهبافی) دو مرحله اصلی و مهم صنعت نساجی بود. در قرن هجده صنعت نساجی در منازل با آلات ساده دستی از قبیل چرخ نخریسی یا کارگاههای دستی بافندگی انجام میگرفت و این طرز تولید احتیاج به هزینه زیادی نداشت. با این روش خانگی هر خانوادهای مواد خام را از واسطه یا دلالی میخرید و محصولات خود را به او میفروخت. غالب خانوادهها به کارهای مختلف از قبیل برزگری در بهار و تابستان و پارچه بافی در زمستان اشتغال داشتند. تولید کالا مخصوصا برای مصرف بود نه برای فروش در بازار آزاد، زیرا بازار محلی و کوچک بود و مقدار کالایی را که ممکن بود در آنجا به فروش برسد، از قبل بهطور قطع میشد پیشبینی کرد. اوضاع اقتصادی و اجتماعی عمومی، مسافرت و حملونقل، مشکل و کند بود. دلیجانها کشتیهای بادبانی و قایقهای رودخانهای وسایل اصلى و مهم حملونقل به شمار میرفتند. پول کمی در جریان بود. طبقهبندی خشک و غیرمنعطف جامعه و بیسوادی توده مردم مانع از آن بود تا مردم برای بهبود وضع خود با عقل معاش و جرات، مبادرت به اقداماتی کنند. حکومت کشورها یا پادشاهی بود، مانند ممالک اروپایی یا طرفدار متنفذین مانند بریتانیای کبیر.
علل انقلاب صنعتی
توسعه تجارت: اکتشافات جغرافیایی و تاسیس مستعمرات در قرون شانزده و هفده باعث توسعه تجارت، گسترش مبادلات ارزی و موجب پیدایش طبقه نیرومند تجار و سرمایهداران شد. درحالیکه اثر این انقلاب بر صنایع فوری نبود، یافتن افق اقتصادی به مردم زیرک نشان داد که اگر مواد تولیدی زیاد شود، فرصتهای بیشتری برای پول درآوردن خواهند داشت. توسعه امور تجاری در دنیا بازاری مستعد برای بهرهبرداری و مقادیر فراوانی مواد خام فراهم آورد وطرز فکر جدیدی برای مبادرت به امور ایجاد کرد.
پیشرفت علم: به مدت دو قرن تولید دانش و جمعآوری اطلاعات علمی بهطور دائم ادامه داشت؛ ولی از آن خیلی کم استفاده عملی میشد. تحقیقات علمی افرادی چون گالیله، نیوتن، هایجنس و بویل؛ چنان پایههای محکمی بودند که بعدها آزمایشهای علمی روی آن پایهها صورت گرفت.
آمادگی و پیشگامی انگلستان: در انگلستان شرایط برای شروع انقلاب صنعتی از هر لحاظ مساعد بود انگلستان بیش از سایر کشورهای اروپایی به وحدت ملی و ثبات در امور سیاسی نائل شده بود با اینکه نفوس انگلستان خیلی کمتر از نفوس فرانسه بود، بر اثر جنگهای موفقیتآمیز خود در قرن هجدهم دارای قدرت مهم دریایی و مستعمراتی در سراسر جهان شده بود و از دیگر ملل بزرگ در تشکیلات سرمایهداری گوی سبقت را ربوده بود، یک سیستم قوی بانکی و سرمایهای فراوان برای بهکار انداختن در کارهای پرفایده داشت. منابع طبیعی، مانند معادن فراوان زغال سنگ وآهن، (مخصوصا بعد از بهکار بردن زغال سنگ در ذوب آهن به جای زغالچوب در سال۱۷٥۰) و استفاده از نیروی بخار بعد از سال۱۷۸۰ باعث شد که انگلستان از رقبای خود سبقت جوید. آب و هوای مرطوب انگلستان برای پنبهریسی کمال مطلوب بود. بینظمی و هرج و مرج در اروپا که با انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئونی همراه بود، قبول انقلاب صنعتی را در فرانسه، آلمان، بلژیک، هلند و لوکزامبورک به تاخیر انداخت.
صنعت نساجی: اصلاح کوچکی توسط جان کی در سال۱۷۳۳ باعث پیدایش یک سلسله اختراعات شد. ماکوی پرنده «جان کی» عمل ریسندگی را تسریع کرد و به این طریق تقاضا برای نخ رو به افزایش نهاد. ماشین نخریسی جیمز هارگریوز در سال۱٧٦٧ و متعاقب آن ماشین نخریسی، ریچارد آرک رایت که با قوه آب کار میکرد در سال۱۷۶۹ و ماشین نخریسی ساموئل کرومپتون در سال۱۷۷۹ باعث شد که نخ بیش از میزان مورد احتیاج تهیه شود. کارگاه بافندگی اختراع ادموند کارت رایت که با نیروی محرکه کار میکرد در سال۱۷٨٥ باعث اصلاح متدهای بافندگی شد و به این ترتیب میان بافندگی و ریسندگی موازنهای برقرار شد. ماشین پنبهپاککنی الی ویتنی، در آمریکا در سال۱۷۹۳ مقادیر فراوانی پنبه ارزان برای ریسیدن تولید کرد. تاثیر قطعی اختراعات مذکور این شد که مقدار پارچهای که یک دسته کارگر میتوانستند ببافند، چند برابر شود.
قوه بخار: کار اساسی در امور صنایع جدید بهوجود آوردن منبع یک نیروی ارزان و قابل استفاده بود. دو اختراع جیمزوات، یکی «کندانسور» در سال۱۷۶۹ و دیگری طریقه عملی برای تبدیل حرکت متناوب پیستون به حرکت دورانی در سال۱۷۸۱ ماشین بخار را که قبلا توسط پاپن، بهصورت ابتدایی اختراع شده بود، تبدیل به یک محرک اصلی عملی برای همه قسم ماشینها کرد. ماشین بخار به زودی جانشین آسیابهای آبی و بادی شد و استخراج مقادیر فراوانی زغال سنگ و آهن را آسان ساخت. موارد استعمال ماشین بخار به زودی آشکار شد. کشتی بخار روبر فولتون، موسوم به کلرمونت در سال۱۸۷۰ روی آب و لکوموتیو جرج در خشکی در سال۱۸۲۰ پیشرو وسایل حملونقل مدرن شدند. ماشین چاپ بخاری سال۱۸۱٤ از هزینه چاپ و نشر کاسته و به گسترش آموزش در سطوح جهانی کمک کرد.
زغال سنگ، آهن و فولاد: در اوایل قرن۱۸ آبراهام داربی و پسرش برای بهکار بردن زغال کک (که از زغال سنگ به دست میآید) به جای زغال چوب برای تبدیل سنگ آهن به آهن آزمایشهایی انجام دادند. در سال۱۷۶۰ جان سمیتون روش داربی را با اضافه کردن جریان هوا که به وسیله نیروی آب تولید میشد، اصلاح کرد و با این روش جدید جنس آهن مرغوبتر و از کک استفاده بیشتری شد. تقریبا در سال۱۷۸۴ هانری کورت، طریقه به هم زدن آهن گداخته را برای تصفیه آن معمول کرد از آن دوره به بعد آهن و زغال سنگ و بخار اساس صنعت به شمار رفت. پیشرفتهای بعدی که از نظر اهمیت در درجه اول هستند، عبارت بود از: اختراع روش بسمر در سال۱۸۰۹ و روش کوره باز برای تولید فولاد به مقدار زیاد.
ارتباطات: با پیشرفت راه آهن و کشتیرانی توسط بخار؛ مسافرت، ارتباطات و حملونقل خیلی سریعتر از سابق شد. بهطوریکه شیوه و فرآیند ارسال نامه توسط پست با یک پنی در سال١٨٤٠ در انگلستان متداول شد؛ ولی بزرگترین پیشرفت برقرار کردن ارتباط تقریبا فوری به وسیله برق بود که با تلگراف «مرس» در سال۱۸۳۷ انجام گرفت. پیشرفت علم برق در اواخر قرن نوزده منتج به اختراع تلفن «بل» درسال۱۸۷۶ و بیسیم «مارکونی» درسال۱۸۹۶ شد.
ماشینآلات زراعتی: استفاده از ماشین در کشت و زرع تحولی در کشاورزی ایجاد کرد. ماشین بوجاری که بهوسیله بخار کار میکرد در سال۱۸۰۳ در انگلستان مورد استفاده قرار گرفت. در سال۱٨٣٤ ماشین درو و درسال۱۸۰۰ ماشین شخمزنی «مککورمیک» به بازار آمد.
ماشینسازی: ماشینهای نساجی در ابتدا از چوب و آهن ساخته میشد. یکی از نتایج عمده پیدایش قوه بخار و معمول شدن آهن کاری بهکار بردن ماشینآلات برای ساختن ماشینهای دیگر بود. با ماشینتراش، رنده و دستگاه فلزبُری توانستند ماشینهای دیگری بسازند که روند باعث شد انقلاب صنعتی بعد از شروع با سرعت فوقالعادهای توسعه یابد. اختراعات بعد از سال۱۸۳۰: پیشرفت اولیه انقلاب صنعتی در مقابل سیل اختراعاتی که بعد از سال۱۸۳۰ بهطور دائم در حال افزایش بود، ناچیز بود. از آن میان میتوان به این موارد اشاره کرد: کشف القاى الکترومغناطیس در سال۱۸۳۱، طرز نگهداری مقدار فراوان مواد غذایی در قوطیهای حلبی را در سال١٨٤٥، اختراع عکاسی توسط داگر در سال۱۸۳۹، پروانه کشتی اختراع «اریکسن» در سال۱۸۳۶ و اختراع گودیر برای ولکانیزه کردن لاستیک (یعنی محکم کردن لاستیک با گوگرد) در سال١٨٤٤. سرعت اختراعات در قرن نوزده به درجهای بود که بعضی از مورخان آن دوره را «دومین انقلاب صنعتی» مینامند، دومین انقلاب صنعتی تقریبا از سال۱۸۷۰ شروع شد و تا ۴۰سال بعد از آن ادامه داشت. صنعت و فن برق که بستگی به اختراع موتورهای احتراق داخلی داشت در این دوره پیشرفت فوقالعادهای کرد.
نتایج اقتصادی انقلاب صنعتی
سیستم کارخانهای: روش قدیمی تولید محصول کم در منازل با ابزارهای شخصی نمیتوانست با محصول ماشینی رقابت کند. از این رو سیستم کارخانهای یعنی تولید زیاد در کارخانهها با استفاده از ماشینهای متعلق به کارفرما معمول شد. سیستم کارخانهای از راه استاندارد کردن روشهای عمل و قطعات ماشین باعث پیشرفت تقسیم کار و تولید محصول بهطور مسلسل شد.
توسعه صنعت و افزایش ثروت: صنایع قدیمی در نتیجه استفاده از ماشین زیادتر از پیش محصول دادند. صنایع جدید با تهیه کالاهای تازه برای اقناع امیال بشر پدید آمد؛ بهویژه پیدایش صنایع کالاهای مورد احتیاج تولیدکنندگان که از صنایع کالاهای مورد احتیاج مصرفکنندگان متمایز بود، اهمیت زیادی داشت. افزایش نیروی تولیدی ماشینها باعث ازدیاد ثروت شد؛ ولی این ثروت اول در دست عده معدودی از متمولان متمرکز بود. سرانجام افزایش ثروت باعث بالا رفتن سطح زندگی عمومی شد.
ترقی سرمایهداری صنعتی: سرمایهداران صنعتی یعنی صاحبان کارخانهها ثروت اضافی را که از راه محصول زیاد بهدست آورده بودند، تحت کنترل داشتند. هر قدر انقلاب صنعتی پیش میرفت قدرت و نفوذ سرمایهداران صنعتی بیشتر میشد و آنها بودند که منافع اضافی را به جای اینکه بین مردم تقسیم کنند برای ایجاد صنایع جدید به کار میانداختند. با وجود اینکه در هزینههای غیرتولیدی و شخصی اسراف میشد سود حاصل از ماشینها به اندازهای زیاد بود که مقدار اسرافشده نسبت به افزایش ثروت کل ناچیز بود. توسعه سریع شرکتهای سهامی با مسوولیت محدود بعد از سال۱۸۳۰ به کارانداختن سرمایههای اضافی را آسان کرد و باعث تشویق و ترقی سریع صنایع جدید شد.
پیدایش حوزههای نفوذ اقتصادی: مساله بزرگ سرمایهداران بهکار انداختن سرمایههای خود در کارهای پرسود بود. توسعه زیاد تولید محتاج به بازار وسیعتری بود. از این رو بهویژه در اواخر قرن نوزده وقتی بازارهای داخلی به حد اشباع رسید، فشار برای پیدا کردن حوزههای نفوذ در کشورهای عقبافتاده جهان بهوجود آمد.
ترقی و تنزل ناگهانی قیمتها: چون تولید برای تجارت و سود در بازار آزاد جانشین تولید برای مصرف شد و چون ابداع روشهای جدید موازنه صنایع موجود را برهم زد «تنزل» و«ترقی» فوقالعاده قیمتها مساله جدیدی در زندگی اقتصادی ایجاد کرد.
همبستگی اقتصادی بینالمللی: انقلاب صنعتی که با انقلاب تجاری قرون شانزده و هفده شروع شده بود، جنبشی به وجود آورد که همبستگی و ارتباط اقتصادی بینالمللی را تسریع کرد. دوکهای نخریسی انگلستان به رسیدن مداوم پنبه خام کشتزارهای آمریکا بستگی داشت که به وسیله بردگان کشت میشد؛ چون اروپاییها بهویژه مردم انگلستان روز به روز بیشتر مشغول صنایع شهری میشدند، کمتر میتوانستند مواد غذایی خود را از مزارع بهدست آورند و مجبور بودند مقدار زیادی گندم و گوشت و خوراکیهای دیگر را از مناطق گرمسیر وارد و در عوض کالاهای صنعتی خود را صادر کنند. به این ترتیب سراسر جهان تبدیل به یک بازار شد. در هر نقطه جهان تغییر و تبدیل صنعت غالبا باعث بروز انعکاس گسترده در ممالک دوردست جهان میشد.
نتایج اجتماعی انقلاب صنعتی
کارگران متمرکز در شهرها: با پیدایش سیستم کارخانهای، انتقال توده مردم از دهات کوچک زراعتی به شهرها شروع شد و عده بیشماری کارگر به وجود آمد که از دارایی و سواد محروم بودند و برای امرار معاش مجبور بودند در کارخانهها کار کنند تا مزدی بهدست آورند.
شرایط بد زندگی و کار: با پیشرفت سریع شهرهای صنعتی که درآنها به بهداشت یا رفاه مردم اهمیتی داده نمیشد محلههای کثیفی به وجود آمد و توده مردم را غرق کثافت هولناک میکرد. سرمایهداران وعاملان آنها بدون اینکه کمترین اعتنایی به رفاه کارگران داشته باشند در ازای ساعتهای طولانی کار در کارخانهها مزدی جزئی میپرداختند.
استفاده از بچهها در کارخانهها: چون برای کار با ماشین کمتر احتیاج به قوت جسمانی و تجربه قبلی بود زنها و بهویژه بچهها از ۶سالگی به بالا به تعداد زیاد استخدام میشدند و از آنها با بیرحمی استفاده میشد. بچههایی که والدین فقیر داشتند مانند بردگان بهکار گماشته میشدند و حتی جمعیتهای حامیان حقوق کارگران نمیتوانستند از سختیهایی که بچهها متحمل میشدند، بکاهند و گاهی بدون اغراق این بچهها محکوم به مرگ بودند. این شرایط زشت و زننده بیش از نیمقرن در انگلستان ادامه داشت؛ ولی به تدریج بر اثر تلاش اصلاحطلبان و بیدار شدن وجدان عموم مردم وضع بهتر شد.
ناایمنی و بیکاری دستهجمعی: چون از طرفی تعداد کارگر بیش از احتیاج بود و از طرف دیگر کارگران دارایی شخصی برای تامین معیشت نداشتند، ترس از دست دادن شغل، اضطرابی کلی در ذهن آنها بهوجود آورده بود؛ چراکه علاوه برامکان اخراج از کار اگر در تجارت هم کسادی رخ میداد ممکن بود کارخانه تعطیل شود وهمه کارگران بیکار شوند. بیکاری دستهجمعی که موضوع جدیدی در تاریخ معاصر است یکی از بزرگترین مسائل اجتماعی است که پس از انقلاب صنعتی به وجود آمده است.
مکانیزه شدن جنگ: پیدایش سلاحهای ویرانگر جنگی نتیجه پیدایش انقلاب صنعتی بود و باعث شد که جنگ به بلای اصلی در زندگی بشر بدل شود.
نتایج سیاسی انقلاب صنعتی
روی کار آمدن طبقه بورژواز و طبقه متوسط: طبقه بورژواز در انگلستان به وسیله لایحه اصلاحات سال۱۸۳۲ به روی کارآمد و صاحب قدرت سیاسی مهمی شد. این لایحه اجازه میداد که عدهای از کرسیهای پارلمان به مراکز جدید صنعتی تخصیص داده شود و از تعداد کرسیهای نمایندگان شهرهای غیرصنعتی کاسته شود. همچنین حق رای به کسانی میداد که تا اندازهای مرفه بودند؛ مثلا به کسانی که میتوانستند تا ۱۰پوند اجاره خانه بپردازند. در نتیجه احساس بورژوازی بود که قانون غلات، قانونی که مدت زیادی به نفع اشراف و ملاکان بزرگ و به ضرر عامه مردم اجرا میشد، متعاقب قحطی بزرگی که در سال١٨٤٦ در ایرلند بهوجود آمد، لغو شد. این احساس از نظر سیاسی بهوسیله « قانون اصلاحات» قدرت یافته بود. بورژوازی انگلستان همچنین در فرونشاندن جنبش چارتیستها که رهبران آن کوشش میکردند مزایای سیاسی بورژوازی به طبقات پایینتر نیز تعلق گیرد، موفق شد. در فرانسه وضع بورژوازی که به وسیله انقلاب سال۱۸۳۰، لوئی فیلیپ را در رأس کشور بهعنوان یک پادشاه مشروطه قرارداد، تقویت شد و همانطور که در انگلستان معمول بود کنترل موثر حکومت در دست طبقه متوسط قرار گرفت.
اتحادیه گمرکات در آلمان در سال١٨٣٤ یک تعرفه حفاظی برای حمایت از صنایع داخلی به نفع بورژوازی برقرار کرد. این اتحادیه نمونهای بود برای منظورهای تجاری که بعدها در تحکیم مبانی سیاسی آلمان نیز مفید واقع شد. ظهور طبقه کارگر چون یک قدرت سیاسی: طبقه جدید کارگر که حاصل انقلاب صنعتی بود با آنکه فقر و نادانی و فقدان رهبر مانع پیشرفت آنها بود، به تدریج یک احساس هوشیاری عمومی نشان داد و در جستوجوی وسایلی برای بهبود وضع خود از راه انقلاب سیاسی و شرکت در اتحادیههای صنفی و اقسام مختلف اقدامات تعاونی برآمد. با پیشرفت دموکراسی که تا اندازهای مورد علاقه بورژوازی بود، طبقات کارگر از لحاظ سیاسی قویتر شده و بالاخره قادر شدند نفوذ خود را مستقیما در انتخابات و آرای عمومی ظاهر سازند. با این حال، کندی پیشرفت در اوضاع اقتصادی طبقه کارگر و مخالفت نامطلوب محافظهکاران در طبقات بالا و متوسط نسبت به بیداری و قیام طبقه کارگر باعث ایجاد نهضتهای اساسی بین کارگران شد. درضمن این عقیده پیدا شد که هیچ اصلاح و تغییری بدون واژگون ساختن سیستمهای سرمایهداری موجود نمیتواند چندان موثر و مفید باشد.
بستگی تفوق نظامی به صنعتی شدن کشور: انقلاب صنعتی باعث شد که موازنه جدیدی بین قدرتهای جهانی بهوجود آید؛ زیرا به خوبی روشن بود که قدرت نظامی به پیشرفت صنعت بستگی دارد. پیشرفت کامل انقلاب صنعتی در کشورهای انگلستان، فرانسه و آلمان و عقبماندگی نسبی آن در روسیه و اروپای شرقی، روی هم رفته قویترین عواملی بودند که به تسلط سه کشور فوق به اروپا در آغاز قرن بیستم کمک کردند. فرنگی مآب شدن کشورها در قرن نوزدهم انقلاب صنعتی اروپا را با خود به هر نقطه جهان کشاند: مثلا ژاپن با پذیرفتن این انقلاب در اواخر قرن نوزده قدرت مهم شرق شد و ایالات متحده شمالی آمریکا که صنعتی شده بودند در جنگهای داخلی توانستند بر ایالات جنوبی فائق شوند.