ملاقات رزمآرا و مصدق
سیدمرتضی مشیر که خاطرات اللهیار صالح به اهتمام او منتشر شده است، شرح این ملاقات را این چنین مینویسد: «عضویت داشتن در چندین دولت پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ سبب آشنایی اللهیار صالح با رزمآرا رئیس ستاد ارتش شده بود و چون در روز معرفی کابینه که برادرش دکتر جهانشاه صالح در کابینه سمت وزارت بهداری را برعهده داشته بر اثر اعتراض شدید دکتر مصدق و یارانش که توأم با شکستن نیمکتهای جلوی خودشان بوده است، رزمآرا به زحمت موفق به معرفی کابینه میشود، متعاقبا دست به دامان اللهیار صالح شد تا موافقت دکتر مصدق را جلب کند که ملاقات و گفتوگویی با هم داشته باشند. بنا به گفته صالح دکتر مصدق به شرطی موافقت میکند با رزمآرا ملاقات کند که وی با اتومبیل خود به منزل صالح بیاید ولی اتومبیل و اسکورت را از آنجا مرخص کند و متقابلا دکتر مصدق قبول میکند که او را با ماشین خود به مقصد برساند.
ملاقات در یک شب انجام میشود و رزمآرا در آن جلسه میگوید که برای اصلاحات و خدمت به مملکت قبول مسوولیت کرده و از دکتر مصدق تقاضا میکند که او را در مجلس تضعیف نکند و وی دربست در اختیار او خواهد بود ولی دکتر مصدق به جهات مختلف با او مخالفت کرد:
اولا- نحوه انتخاب او برخلاف سنت پارلمانی بود و شاه حق نداشته و نخواهد داشت که بدون ابراز تمایل قبلی مجلس اقدام به انتخاب و انتصاب نخستوزیر کند.
ثانیا- اجرای برنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را نقشه انگلیسیها میداند تا منابع نفت جنوب را یکسره به یغما ببرند و اصرار رزمآرا را در این برنامه یک نوع سرسپردگی به دولت بریتانیای کبیر عنوان و توصیه میکند که این عمل خطرناک را موقوف سازد.
ثالثا- تعلل دولت در اجرای قانون تصفیه کارمندان جرم است و اگر افراد معدودی به ناحق مشمول این قانون شدهاند، باید از آنان اعاده حیثیت بشود، به نحوی که خطاکاران از مجازات مصون نمانند.
رابعا- دکتر مصدق اظهار عقیده میکند که نظامیان مطلقا صلاحیت زمامداری را ندارند زیرا وضع آنان از دو حال بیرون نیست یا مامورند و معذور یا آمرند و زورگو. در مرحله اول جز اطاعت کورکورانه راهی در پیش ندارند و در مرحله دوم دستور میدهند و حکم میکنند و هرگز به عقل و منطق و رعایت اصول پارلمانی پایبند نیستند و لاجرم مملکت را بهسوی دیکتاتوری سوق میدهند.
خلاصه با همه این گفتوگوها که در حضور مرحوم صالح صورت گرفته رزمآرا موفق نمیشود که دکتر مصدق را متقاعد سازد و جواب قاطع دکتر مصدق همان است که هیچ نظامی و ارتشی صلاحیت دخالت در امور سیاسی ما را ندارد و به وی تذکر میدهد که آلت دست دولتهای استعماری نشود و بالاخره در نتیجه کدورت فیمابین دکتر مصدق با تعرض از جا برمیخیزد و به خانهاش میرود. مرحوم صالح نقل میکرد «وقتی دکتر مصدق با تعرض و بدون خداحافظی از رزمآرا منزل ما را ترک گفت، هاج و واج ماندم که چه کنم. ما به رزمآرا قول داده بودیم که با اتومبیل دکتر مصدق به منزلش بفرستیم و این وقت شب که حدود ساعت ۱۲ (نیمه شب) بود، پیدا کردن وسیله کار آسانی نبود و اگر به رزمآرا سوء قصد بشود، تا چه حد من ناراحت میشدم. اما در این ضمن که با رزمآرا گفتوگو داشتم بلکه وی را متقاعد سازم و متاسفانه نشد، صدایی از حیاط به گوشمان رسید، این صدای سرتیپ شیبانی فامیل ما بود که در آن زمان وکیل کاشان بود و به دکتر مصدق هم اظهار اخلاص و صمیمیت میکرد. از حضور وی در آن ساعت شب در خانهام متعجب شدم و احتمال دادم که او با رزمآرا تبانی کرده باشد...» بالاخره رزمآرا با اتومبیل سرتیپ شیبانی به منزلش میرود.
منبع: مشیر، سیدمرتضی، «خاطرات اللهیار صالح»، انتشارات وحید، ۱۳۶۴.
.