سفر شاه به آلمان

کدخبر: ۱۲۷
خرداد 1346 مصادف با اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن 1967، محمدرضاشاه پهلوی به همراه فرح پهلوی با دعوت رسمی رئیس‌جمهوری وقت آلمان به این کشور رفتند و به بازدید از چندین شهر آلمان پرداختند. سفر آنها اما تبعات زیادی هم برای حکومت شاه و هم برای جامعه آلمان داشت. علی‌رغم تمام فشارهای پلیس آلمان شاه به هر جا که می‌رفت دانشجویان معترض سایه‌به‌سایه‌اش تظاهرات می‌کردند. دوم ژوئن (12 خرداد) و در جریان بازدید شاه از برلین غربی تظاهرات مخالفان به قدری گسترده شد که نیروهای پلیس توان کنترل آن را نداشتند.
سفر شاه به آلمان

در این روز یک دانشجوی آلمانی که در تظاهرات ضد شاه شرکت کرده بود کشته شد و این اتفاق به تغییر و تحولات بزرگی در جنبش دانشجویی آلمان منجر شد. رد این اتفاق در جنبش‌های چپ ۱۹۶۸ هم دیده می‌شود. از عکس و فیلم‌هایی که از آن روز منتشر شده، لباس‌شخصی‌ها و چماق‌بدستان طرفدار شاه که همراه با او از ایران به آلمان رفته بودند هم دیده می‌شوند و درواقع نیروهای امنیتی و سرکوبگر سوغاتی شاه در آلمان بودند.

احتمالا شاه مستبد ایران فکرش را هم نمی‌کرد که سفرش به آلمان در میانه دهه چهل رسوایی بزرگی به بار بیاورد و چهره واقعی‌اش را برای بخش‌ وسیع‌تری از جامعه اروپایی به نمایش درآورد. پیش از سفر شاه نیروهای امنیتی و پلیس آلمان تدابیر لازم را تدارک دیده بودند و بسیاری از دانشجویان فعال ایرانی را در آلمان احضار یا بازداشت کرده بودند تا سفر شاه بدون دردسر انجام شود. اما مخالفت با شاه گسترده‌تر از آن بود که با این اقدامات خاموش شود. شاه در آلمان به هر جایی که ‌می رفت پیش از او مخالفانش در آنجا حاضر بودند. افشین متین معتقد است برخوردهای شدیدی که در ژوئن ۱۹۶۷ در آلمان رخ داد نشان می‌داد که جنبش دانشجویی ایرانی تا چه اندازه بر جنبش دانشجویی آلمانی تاثیر داشته است.

او در کتاب «کنفدراسیون: تاریخ جنبش دانشجویی در خارج از کشور» به حوادث سفر شاه به آلمان هم اشاره کرده و می‌گوید در اواخر سال‌های دهه ۱۹۶۰، به دلیل سفر شاه و اعضای خاندان سلطنتی و مقامات رده‌بالای ایرانی به خارج از کشور تظاهراتی «سازمان‌یافته‌تر» و «تهاجمی‌تر» در اروپا و ایالات متحده توسط کنفدراسیون دانشجویان و حامیان دانشجویی رادیکال و چپ‌گرایش تدارک دیده شد.

در سفر شاه به برلین غربی، بزرگ‌ترین تشکیلات دانشجویی آلمانی با نام «انجمن دانشجویان سوسیالیست آلمانی» برای برپایی تظاهرات اعتراضی علیه شاه به کنفدراسیون پیوست. آلمان غربی پایگاه اصلی کنفدراسیون محسوب می‌شد و از سوی دیگر انتشار کتابی از بهمن نیرومند در آلمان درباره فقر و سرکوب مردم ایران در سال ۱۹۶۷ توجه بیشتری را به سمت مسایل ایران جلب کرده بود.

دیدارهای شاه از کلن در ۲۷ ماه مه آغاز می‌شد. پیش از آن تاریخ، کنفدراسیون بیش از صد هزار اوراق تبلیغاتی را در تمام کشور پخش کرده بود و سپس شهر به شهر شاه را تعقیب کردند و در شهرهای بن، آخن، مونیخ و دوسلدورف تظاهرات بزرگی برگزار کردند. در این میان چندین نفر از اعضای کنفدراسیون جهت پیشگیری از تظاهرات بازداشت شده بودند و به ده‌ها نفر هم نامه‌هایی ارسال شده بود که شهر محل سکونت‌شان را ترک نکنند و حضورشان را روزانه به پلیس اطلاع دهند. جعفر صدیق، از فعالان دانشجویی آن دوران، درباره احضار و بازجویی شدنش در آن زمان گفته:

«چند هفته پیش از ورود شاه و همسرش به آلمان، پلیس برلین، فعالین اپوزیسیون ایرانی، از جمله مرا فراخواند. بازجو مردی بود بدهیبت با نگاهی نافذ که به نظر می‌آمد، به همه چیز و همه کس بدبین است. او در پی چند سؤال سطحی، بی هیچ مقدمه و تعارفی از من پرسید: آیا شما قصد دارید، به پادشاه‌تان و اموال ایشان لطمه وارد کنید؟ من هم مثل خودش بدون تعارف گفتم که آقای محمدرضا پهلوی پادشاه من نیست. ایشان از جواب من خوشش نیامد، به همین خاطر گفت، بدون آن که به من نگاه کند گفت، پلیس مصمم است محض احتیاط، در مدتی که عالیجناب در آلمان هستند، ایرانی‌های خطرناک را زندانی کند. سپس نگاهی به من انداخت و ادامه داد که جواب من بیانگر آن است که من هم از جرگه‌‌ی خطرناک‌ها هستم.».

در اول ماه ژوئن در میان برنامه‌های شاه بازدید از موزه‌ای در مونیخ هم گنجانده شده بود. این برنامه به خاطر حضور پرتعداد دانشجویان معترض در تظاهرات لغو شد. پلیس دانشجویان را دستگیر می‌کرد و در مقابل حدود ۲۰۰ دانشجو ماشین پلیسی که دانشجویی را در بازداشت خود داشت محاصره کرده و او را آزاد کردند. در دوم ژوئن، تظاهرات شدت بیشتری گرفت و به اوج خود رسید. متین درباره حوادث این روز نوشته:

«در حالی که عوامل ساواک و صدها تن از افراد پلیس برلین سعی در پراکنده ساختن تظاهرکنندگان را داشتند، اعضای یک گروه راستگرا به جمع دانشجویان یورش بردند و اوضاع از کنترل خارج شد. ۷۸ دانشجو از جمله دو دانشجوی ایرانی بازداشت و ۴۵ تن زخمی شدند و یک دانشجوی آلمانی توسط پلیس که لباس شخصی به تن داشت به ضرب گلوله از پای درآمد. مقتول، جوان ۲۶ ساله‌ای به نام بنو اونه‌زورگ دانشجوی دانشگاه آزاد شهر برلین که برای اولین‌بار در یک تظاهرات دانشجویی شرکت کرده بود.»

بعد از کشته شدن بنو اونه‌زورگ کسی او را نمی‌شناسد چرا که او پیش از این در تظاهرات‌های دانشجویی شرکت نکرده بود و این اولین بار بود که او در جمع دانشجویان معترض حاضر شده بود. قتل این دانشجوی جوان آلمانی سرآغاز تازه‌ای در جامعه آلمان بود و به جنبش «خارج از پارلمان» منجر شد.

این سرکوب وحشیانه مخالفان شاه و قتل یک دانشجوی آلمانی خشم دانشجویان آلمانی را بیشتر کرد و ماجرا تا حد یک رسوایی ملی پیش رفت. متین می‌گوید یک مطالعه دانشگاهی می‌گوید «این واقعه به تنهایی باعث شد تا ده‌ها هزار دانشجوی آلمانی رادیکالیزه شوند و در حقیقت یک شبه یک جنبش سیاسی توده‌ای را پدید آورند.»

در پی این وقایع رئیس پلیس شهر برلین برکنار شد و شهردار و سناتور امور داخلی این شهر هم استعفا دادند. متین نوشته:

«نشریه شانزدهم آذر ارگان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آن زمان به درستی یادآور شد که این رویداد نقطه عطفى در جنبش دانشجویی آلمان به شمار می رود و با سرعت زیاد به سراسر جمهوری فدرال آلمان گسترش پیدا خواهد کرد. در نهم ژوئن بیست هزار دانشجو از سراسر آلمان غربى در مراسم تشییع جنازه اونه زورگ در شهر هانوفر حضور یافتند و تشکیل یک اپوزیسیون فرا پارلمانى را اعلام کردند که هدفش این بود تا خارج از چارچوب موسسات و نهادهای سیاسی رسمی کشور تحولى بنیادى در جامعه آلمان غربى به وجود آورد.»

کاظم کردوانی، که او نیز در آن دوران فعال دانشجویی بود، به چماق‌بدستانی که شاه با خود به آلمان برده بود اشاره کرده و می‌گوید شاه با اتوبوس نیروهای لباس شخصی‌اش را از این شهر به آن شهر آلمان می‌برد:

«روز دوم ژوئن شاه در برلن بود. تظاهرات بسیار بزرگی متشکل از آلمانی‌های ترقی‌خواه و اعضا و هواداران کنفدراسیون در برابر شهرداری شونه‌برگ و اپرای برلن شکل گرفت. ساواک از ایران عده‌ای چماق‌دار مخصوص را به آلمان آورده بود. این چماق‌داران و تعدادی دیگر از ساواکی‌های اروپا را با سه اتوبوس به محل تظاهرات آوردند و با چوب‌بدست‌های یک دست به صفوف تظاهرکنندگان حمله کردند و به ضرب و شتم آنان پرداختند. چماق‌بدستانی که در معیت اعلیحضرت به غرب آمده بودند به جان مردم افتادند و به هیچ‌کس رحم نمی‌کردند. حتی به زن‌های مسن آلمانی. در آن هیاهوی حمله، فحش‌های بسیار رکیکی است که چماق بدستان ساواک نثار تظاهر کنندگان می‌کنند ، یکی می‌گوید "این پیره زنه رو..." دیگری می‌گوید "بزن ...ده را" و...».

در حالی که کشته شدن بنو اونه‌زورگ یک رسوایی ملی برای پلیس و دولت آلمان به شمار می‌رفت، شهردار وقت برلین می‌گوید شاه از این که فقط یک نفر از میان مخالفانش کشته شده گلایه داشته است. شهردار برلین که پس از کشته شدن بنو اونه‌زورگ استعفا داد بعدها روایتش از واکنش شاه به مرگ بنو اونه‌زورگ را چنین شرح داده:

«آلبرتس گفت که روز ۳ ژوئن، صبح زود به دیدار شاه رفته تا به او خبر مرگ فاجعه‌بار بنو اونه زورگ را بدهد. شاه در جواب با عصبانیت به وی پرخاش می‌کند و می‌پرسد: "چرا فقط یک کشته؟ ما تکلیف این جور اراذل و اوباش را یکجا تعیین می‌کنیم".»

منابع:

- «کنفدراسیون: تاریخ جنبش دانشجویی در خارج از کشور ۵۷-۱۳۳۲»، افشین متین، ترجمه ارسطو آذری، نشر شیرازه

- از دوم ژوئن برلن تا دوم ژوئن تهران، کاظم کردوانی

- شاه مستبد و شهردار بشردوست، جعفر صدیق