نگرانی خرس و روباه
این مدت دوران یک سلسله فعالیتهای دیپلماتیک است که به قضایای مهمی ازجمله عقد قرارداد انگلیس و فرانسه در ۱۹۰۴ و انعقاد پیمان روس و انگلیس در ۱۹۰۷ و از همه مهمتر حدوث جنگ بینالمللی منجر و منتهی شد. سفرنامه او شامل مطالب مهم تاریخی، باستانشناسی و مطالعات جغرافیایی و... است.
او در فصول سوم تا دهم سفرنامهاش، وضعیت سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۴ را بهطور جامع شرح میدهد. ویلسون به وضعیت ایران و ایرانیان و دولتین روسیه و انگلیس پس از انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ اشاره میکند و مینویسد: «... کشور ایران این روزها (سال۱۹۱۲م./ ۱۲۹۱ش)، در نتیجه هرج و مرج و بینظمی به مخمصه عجیبی افتاده و استقرار رژیم مشروطیت هم آنطوری که انتظار میرفت دردی را دوا نکرده است. قرارداد روسیه و انگلیس نیز که در سال ۱۹۰۷ منعقد گردیده و ناظرین سیاسی اجرای آنرا علاج این دردهای بیدرمان میدانستند تاثیری نبخشید بلکه برخلاف انتظارات مامورین دولتی در نقاطی که «منطقه نفوذ» نامیده میشود آتش آشوب و تشنج را دامن زده است.»
«وطنپرستان ایرانی هم بهعنوان اینکه روس و انگلیس کشور آنها را بین خود تقسیم کردهاند به هیجان آمده و مردم را علیه مسکو و لندن تحریک میکنند. تضاد منافع انگلیس و روس مجددا ایران را به یک صحنه کشمکش و مبارزه دامنهداری مبدل ساخته است. روسیه تزاری در مقام آن است که یک راهآهن سراسری در ایران احداث و بحر خزر را به خلیجفارس متصل کند در صورتی که مقامات انگلیسی در عین ابراز تمایل نسبت به احداث خطآهن، هرگز حاضر نیستند که خرس سفید بهاین سهل و آسانی به نقاط سرحدی هندوستان نزدیک شود و تنها با نقشهای موافقت کردهاند که راهآهن از خلیجفارس به یکی از شهرستانهای مرکزی ایران منتهی شود. ماموران سیاسی انگلیس این روزها نه فقط با رقابت خطرناک روسیه تزاری روبهرو شده بلکه با سیاست آلمانها هم در این نقطه اصطکاک پیدا کردهاند زیرا دولت آلمان تصمیم گرفته است راهآهن بغداد را از طریق کویت به خلیجفارس امتداد دهد و انگلیسیها باید ضمن آنکه برای عقیم ساختن نقشه هر دو حریف فعالیت میکنند متوجه باشند که زمامداران ترکیه و ایران هم از آنها تکدری حاصل ننمایند. سیاستمداران لندن با در نظر گرفتن این مساله مراقبت خواهند کرد که از طرف دولتین روسیه و آلمان از ناحیه ایران و ترکیه خطری متوجه هندوستان نشود». (ویلسون، ۱۳۶۳، ص ۲۵۴-۲۵۵)
ویلسون همچنان در سالهای پس از انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ نگران وضعیت سیاسی ایران است و در سال ۱۹۱۰ اشارهای به این موضوع میکند و در سفرنامهاش مینویسد: «اوضاع سیاسی ایران در تمام سال ۱۹۱۰ به مراتب وخیمتر از سال قبل بود و با وجود این جای مسرت است که امنیت و آرامش خوزستان مثل سایر نقاط ایران دستخوش هرج و مرج نگردید. تنها نگرانی من در ظرف این مدت همان توسعه و پیشرفت امور بازرگانی تجار آلمان در کرانههای خلیجفارس و فعالیت روزافزون مامورین دیپلماسی روسیه در این نواحی بود زیرا خوزستان به موجب قرارداد ۱۹۰۷ که فیمابین روسیه و انگلیس منعقد گردیده جزو مناطقی است که روسها اصلا نباید توجهی به آنجا داشته باشند و با این هدف روزی نیست که سر و کله چند نفر از مامورین تزار به عناوین گوناگون در این حوالی مشاهده نشود.» (ویلسون، ۱۳۶۳، ص ۱۶۴-۱۶۵)
خاطرات لیوتنان کلنل سرویلیام فردریک اوکانر انگلیسی (۱۸۷۰-۱۹۴۳) از دوران خدمتش در ایران در مقام سرپرست کنسولگری بریتانیا در سیستان و سرکنسول شیراز در فاصله سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۵ میلادی، با دورهای از تاریخ معاصر ایران توأم است که در خلال آن نابسامانیهای حاصل از استقرار دولت نوپای مشروطه در پی سقوط محمدعلی شاه، نه فقط فرصت فروکش نیافت که با وقوع جنگ اول جهانی و تسری دامنه آن به ایران به میزان تلاطمهایش نیز افزوده شد. اوکانر در سال ۱۹۰۹ مامور خدمت در ایران میشود، نخست در مقام سرکنسول و نماینده فرماندار کل هندوستان در سیستان (۱۹۱۲-۱۹۰۹) و آن گاه سرکنسول بریتانیا در شیراز (۱۹۱۵-۱۹۱۲) و در سال ۱۹۱۶ ایران را ترک میکند. ورود اوکانر به فارس در سال ۱۹۱۲ با دورهای از تاریخ ایران هم زمان است که به علت نابسامانیهای کشور از نظر تحولات داخلی و تظاهر روس و انگلیس از لحاظ مناسبات منطقهای اوج قدرت بریتانیا در جنوب (و روسیه در شمال) محسوب میشد. وی در سفرنامه خود به بررسی اوضاع سیاسی دوره و گزارش تحولات حوزههای ماموریتش در شیراز میپردازد.
اوکانر در سفرنامه خود راجع به قرارداد ۱۹۰۷ سخن به میان میآورد و مینویسد: «اکنون با گذشت زمان به آسانی میتوان دریافت که قرارداد ۱۹۰۷ انگلیس- روس تیغی دولبه و تا چه اندازه خطرآفرین بوده است. انعقاد این قرارداد در آن زمان اقدامی مصلحتاندیشانه بوده که به خوبی نیازهایمان را برطرف و مرزهای شمال غربی هند و سرحدات ایران را از تهدیدهای جدی حفظ میکرد. همانگونه که خود شاهد بودم، این قرارداد روابط نمایندگان انگلیس و روس را بسیار مساعد کرده و این امکان را فراهم ساخته بود که در منطقه نفوذ خود یا حتی در منطقه بیطرف (مثل ایالت فارس)، اقدامات سازندهای به عمل آورند، اما این تجدید روابط با روسیه تزاری، بهرغم امتیازهای ظاهری، از جهات دیگر زیانبار بود و موجب بروز لطمات معنوی به ویژه در میان مردم خاور نزدیک و میانه شده بود.
بدون شک این قرارداد از جمله عواملی بود که سبب شد ترکها علیه ما در جنگ بزرگ وارد شوند و ایرانیان هم که آن را اقدامی خائنانه تلقی میکردند که با همراهی دشمن قدیمی آنها برای متلاشی ساختن میهنشان صورت گرفته است، هیچ گاه ما را نبخشیدند. اما این احساسات هیچگاه از ناحیه ایرانیان به دشمنی واقعی تبدیل نشد. اگر تعدادی از افسران با اقتدار خارجی که ستایشگر آلمان بودند، در ایران حضور نداشتند- افسرانی که به همان اندازه ایرانیان از روسها به شدت بیزار و به آنان بیاعتماد بودند- توطئهها و تحریکهای آلمانها به آن شدت و حدت نمیرسید. ناگفته پیداست که عوامل آلمان در ایران فرصتهای غیرمنتظره و مناسب را، بیآنکه از آن بهرهای ببرند، از دست نمیدادند. سالها قبل از وقوع جنگ، افزون بر فعالیتهای مقامات رسمی آلمان در ایران، تعدادی از افسران و نمایندگان آلمان هم بهعنوان هیاتهای علمی و بازرگانی به ایران آمده و سرتاسر کشور را پیموده بودند. آنان با زندگی و سنتهای ایرانیان آشنا شده و با گروهها و افراد مهم نیز کم و بیش روابط دوستانه و محرمانه برقرار کرده بودند». (اوکانر، ۱۳۷۶، ص ۹۵)
- برگرفته از یک پژوهش به قلم آزاده حیدری
منابع:
- ویلسون، آرنولد، سفرنامه ویلسون یا تاریخ سیاسی و اقتصادی جنوب غربی ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران: وحید، ۱۳۶۳
- خاطرات فردریک اوکانر، کنسول انگلیس در ایران، تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ۱۳۷۶