ناهمکیشان بازرگان
دومان و شاردن سکنه یهودی اصفهان را اندک و همه را فقیر دانستهاند. در واقع شاردن مدعی است که یهودیان در سراسر ایران توانایی مالی چندانی نداشتند. او اظهار میدارد که تعدادی از یهودیان در کارهای صنعتی و فنی مشغول بودند اما بیشتر بهعنوان صراف فعالیت میکردند. کورنلیس دوبروین، سیاح هلندی در سال ۱۷۰۳ م در مورد فقر اکثر ۷۰۰ خانواده یهودی شیراز صحبت میکند. بسیاری از یهودیان چه فقیر و چه غنی، در ایران عصر صفوی در کار تجارت فعال بودند. آراکل وقایعنگار ارمنی که گزارش خود را در نیمه قرن هفدهم به رشته تحریر درآورده است، خاطر نشان میسازد که بسیاری از یهودیان، تاجر بوده و در خرید و فروش پارچه مرغوب و آلات زینتی نقره موفق بودند. اشترویس در سال ۱۰۴۹ش/ ۱۶۷۱م ادعا میکند که تنها سکنه غیرمسلمان دربند، تاجران یهودی بودند. او در توصیف شماخی به حضور تاجران یهودی پارچه در این شهر اشاره میکند.
شلینگر در اوایل قرن هجدهم نیز خاطرنشان میسازد که یهودیان لار بهطور گسترده در صنعت جزئی نساجی در همه ایالت کرمان مشغول هستند. تعدادی از تجار یهودی، غیر از تعداد اندکی که مشغول خرده فروشی بودند، ثروتمند بودهاند، چرا که منابع هلندی در مورد یهودیان یادآوری میکنند که آنها در تجارت نقش مهمی داشتند. آنها در تجارت خردهفروشی و همچنین تجارت دوردست فعال بودند. تجار یهودی شیراز در اصفهان کاروانسراهای خاص خود را داشتند که جارچیباشی نامیده میشد. در سال ۱۰۱۱ش/ ۱۶۳۲م یک شرکت کمپانی هند شرقی هلند مدعی است که بیشتر تجارت ابریشم ایران در دست میرزا ساروتقی، وزیر اعظم و تاجری به اسم خواجه داوود بود. این منبع خاطرنشان میسازد، خواجه لالهزار یهود، از جمله کسانی بود که بهعنوان غلامان وفادار شاه در فرحآباد اسکان یافته و پس از ایجاد انحصار صادرات ابریشم سلطنتی در سال ۹۹۸ش/ ۱۶۱۹م قرار شد که انحصار صادرات ابریشم گیلان به او واگذار شود.
همان منبع در میان بازرگانان فهرستی از بازرگانان یهودی را ارائه میکند که به امپراتوری عثمانی ابریشم حمل میکردند. تاورنیه بهطور مستقیم و از منظری تقریبا متفاوت موضوع را بررسی و چنین اظهار کرده که اگرچه یهودیان ممکن بود فقیر به نظر برسند ولی واقعیت غیر از این بود و تجارت داخلی ایران در دست مسلمانان و یهودیان بهطور همزمان بود. یهودیان، بهویژه در ایجاد اعتبار بهصورت برات برای کمپانیهای اروپایی در بندرعباس فعال و مهم بودند. بستانکار در این معاملات، کالاهای کمپانی هند شرقی هلند را به استناد اسناد تعهد پرداخت، توسط قرضدهنده در اصفهان خریداری میکرد. در عصر زمامداری شاه عباس دوم (۱۰۲۱-۱۰۴۶ش/ ۱۶۴۲-۱۶۶۶م) اولیای امور دولت صفوی تدابیری را برای رعایای غیرمسلمان ایران اتخاذ کردند. محدودیتهای تجاری بر ارامنه اصفهان تحمیل شد و یهودیان را مجبور کردند تغییر مذهب دهند. این شرایط بر کیفیت و میزان تجارت در ایران تأثیر منفی گذاشت.
تجارت راه دور
مشارکت فعال ارامنه و دیگر اقلیتهای قومی و مذهبی در تجارت راه دور در اواخر دوره صفویه غیرقابل تردید است. تمام شاهدان همعصر، نقش بسیار مهم ارامنه را در تجارت اواخر دوره صفوی تایید میکنند. ارامنه از یک شبکه ارتباطی عالی تجاری که از لندن و آمستردام به حاشیه آسیایی اقیانوس آرام گسترش مییافت، استفاده میکردند. آنها از انواع مشارکتهای تجاری نظیر مضاربه نزد مسلمانان استفاده میکردند. وجود جماعتهای ارمنی در سراسر اروپا و آسیا میزان خطرپذیری معاملات بازرگانی را کاهش میداد و این امر در دنیایی که متکی برگزارشهای شفاهی و شایعات برای کسب خبر بود، اهمیت داشت و تسهیلات اعتباری منحصر به فرد و کانالهای ارتباطی ارزشمندی در اختیار آنها قرار میداد. آگاهی دقیق آنها از راهها و بازارها و درجه بالای انعطافپذیریشان، شرایط را برای موفقیت تجاری آنها تکمیل میکرد.
از اواسط قرن شانزدهم، تجار ارمنی عاملان برجسته تجارت میان ایران و سواحل مدیترانه بودند. جاییکه تعداد کثیری از آنها در بندرگاههای معتبر نظیر حلب و لیوورنو مشغول کار بودند. بعد از اینکه شاه عباس اول در سال ۹۹۸ش/ ۱۶۱۹م حقوق انحصاری صادرات را به ایشان اعطا کرد تقریبا انحصار تجارت ابریشم را میان ایران و لوانت در عثمانی بهدست آوردند. اگرچه این حقوق رسمی یکدهه بعد با لغو انحصار تجارت ابریشم توسط شاه صفی اول منسوخ شد ولی باز هم تا پایان دوره صفویه تجارت زمینی ابریشم تحت سیطره ارامنه بود. ارمنیان جلفا طی دورههایی که دولت فرانسه اجازه فعالیت در مارسی به آنها میداد، بخش عمده ابریشم ایرانی را وارد این بندر میکردند. تعداد این افراد در سال ۱۰۵۹ش/ ۱۶۸۰م به سیصد تا چهارصد نفر بالغ میشد. بنابراین تصمیم گرفتند یک نفر را از میان خودشان بهعنوان نماینده به اتاق اصناف بفرستند. شهر لیوورنو در دهه ۱۰۴۰ش/ ۱۶۶۰م محل سکونت ۳۰ نفر ارمنی بود و در همان زمان این شهر به محل اقامت کنسول ایرانی-ارمنی تبدیل شد.
ارامنه و تجار دیگر در ازای ابریشم و سایر کالاهای ایرانی، مانند روناس، احشام و خشکبار، مقدار زیادی پارچه از لوانت به ایران میآوردند. به هرحال بخش عمده محموله دریایی بازگشتی به ایران را مسکوکات تشکیل میداد. از آنجا که ایران از معادن طلا و نقره با بهرهوری بالایی برخوردار نبود، بنابراین تقاضا برای فلزات گرانبها که عمدتا از طریق عثمانی وارد میشد، وجود داشت. در مورد این موضوع که ارامنه تاجاییکه میتوانستند پول نقد با خود به ایران میآوردند، تردید اندکی وجود دارد و جریان عظیم طلا و نقره به دربار ایران گواه آن است که آنها در این امر بسیار موفق بودهاند. هنگامیکه مسکوکات رایج کمیاب میشدند که معمولا نیز اینگونه بود، آنها مجبور میشدند کالاهایی مانند ماهوت انگلیسی بخرند و اغلب آن را با قیمت ارزانتری در ایران بفروشند. بنابراین گفته شده در سال ۱۰۷۵ش/ ۱۶۹۶م تقریبا ۱۰ هزار نیم قواره پارچه از امپراتوری عثمانی به ایران وارد شده است.
دیدگاه سنتی درباره بازرگانان ارمنی ایران بهعنوان خردهفروشانی که عمدتا«استینس گارد» طرفدار سرسخت آن است، دیگر منسوخ شده است. درست است که تاجران ارمنی در تجارت داخلی عمدتا خود را خرده فروش نشان میدادند ولی در تجارت خارجی بهویژه در تجارت لوانت، خاندانها و خانوادههای برجسته ارمنی اهل جلفای جدید، مانند خاندان کلانتر و خاندان شهر امین مهمترین نقش را ایفا میکردند. آنها یک شورای بازرگانی تشکیل دادند که طبق نظر برخی از محققان در اواسط قرن هفدهم شرکت جلفا نامیده شد. شرکتی که به تقلید از شرکتهای دریایی اروپایی شکل گرفته بود. با این حال، کارگزاران شرکتهای دریایی اروپایی هرگز از وجود چنین شرکتی سخن نمیگویند و احتمال اینکه این شرکت، به شرکت تجاری گستردهای فراتر از پیوندهای خانوادگی تبدیل شده باشد، بسیار اندک است. چنانچه «هرتسیک» خاطرنشان میسازد، ارامنه هرگز تمایز روشنی بین خانواده بهعنوان واحد اجتماعی و خانواده بهعنوان یک وجود اقتصادی قائل نبودند تا جاییکه قدرت و مسوولیت متقابل شرکای شرکت بهواسطه رابطه خویشاوندی شکل میگرفت نه از طریق توافق رسمی.
ثروت بسیار تجارتخانههای بزرگ جلفا آنها را از طبقه خرده فروشی کاملا جدا میکرد. فرایر مدعی است که ثروت بسیاری از خواجگان جلفا به صدهزار تومان میرسید. تاورنیه خاطرنشان میسازد که خواجهپطرس که تاجر ثروتمندی بود، هنگام مرگ ۴۰ هزار تومان از خود به ارث گذاشت. هلندیان در دهه ۱۰۶۰ش/ ۱۶۸۰م خواجه ذکریا و ماکارا را ثروتمندترین تاجر جلفا دانستهاند. گفته میشود آقای پیری، رئیس جامعه ارامنه جلفای جدید و یکی از برجستهترین تجار شهرک جلفا مبلغ دو میلیون لیور تقریبا ۴۵ هزار تومان بعد از مرگش در سال ۱۰۵۲ش/ ۱۶۷۳م به جای گذاشت. شاردن، منبع این اطلاعات نیز اظهار میدارد که طی دوره سلطنت شاه صفی، تعداد شصت تاجر جلفایی وجود داشتند که صاحب سرمایهای بین ۱۰ هزار تا دو میلیون اکو (۱۳۳۰۰۰-۶۶۰۰۰ تومان) بودند. برای روشنتر شدن این ارقام باید افزود که در همان دوره درآمد کلی سالانه شاه صفی بالغ بر ۶۰۰هزار تومان میشد.
به نظر میرسد تجار ارمنی نه فقط در مورد تجارت ابریشم بلکه در اقسام فراوانی از تجارت در فواصل دوردست در نقاط شمالی ایران حرف اول را میزدند. پایین بودن سقف هزینه و میزان سود اندک که به آن بسنده میکردند و توانایی ارائه پاسخ سریع به تقاضاهای بازار، آنها را نزد دیگران بهویژه کمپانیهای دریایی بهعنوان رقبایی نیرومند جلوهگر ساخت. شرکتهای تجاری اروپایی در راس همه آنها کمپانی هند شرقی انگلیس در اواخر قرن هفدهم در رقابت با ارمنیها، در مسیرهای زمینی شمالی، آنچه را میتوانستند انجام دادند و سعی کردند با فروش زیر قیمت منسوجات حلب، آنها را از میدان خارج کنند. به هرحال هزینههای گزاف ناشی از ساختار تشکیلاتی آنان، عدم شناخت کافی آنان از درون قلمرو دولت صفوی و وابستگی آنها به حجم انبوه کالاهای تجاری، باعث شد که اروپاییان نتوانند ارامنه کارکشته را از موقعیت محکم تجاری خود برانند.
انگلیسیها پس از شکست در رقابت آشکار در دهه ۱۰۶۰ش/ ۱۶۸۰م سعی کردند با پیشنهاد قراردادهای تجاری با جلفا، از ناامنی راههای تجاری ترکیه و گسترش بازرگانی ارمنیان در اروپا بهرهمند شوند. پیرو قراردادهای پیشنهادی در سال ۱۰۶۷ش/ ۱۶۸۸م ارمنیها میتوانستند از کشتیهای انگلیسی برای حمل و نقل تمام ابریشم و سایر کالاهای خود از هند و ایران به اروپا استفاده کنند. مشکلات اداری و منافع متعدد جوامع ارمنی در لوانت، ایران و هند به ترتیب باعث شد، کار مخاطرهآمیز بازرگانی، با شکست روبهرو شود. بعدها در سال ۱۰۷۳ش/ ۱۶۹۴م انگلیسیها هم در متقاعد ساختن پنج تاجر برجسته ارمنی از اصفهان جهت تغییر مسیر تجارت پارچه از لوانت ناموفق بودند.
تجار و دیپلماتهای ارمنی هم به شدت در تجارت روبه رشد با غرب از طریق مسکو و آرخانگل در روسیه درگیر بودند. در اوایل قرن چهاردهم از بازرگانان ارمنی در مسکو یاد میشود و احتمال دارد که آنها در تلاش جهت بازگشایی مسیر ایران به اروپا از طریق روسیه در اوایل قرن شانزدهم، هنگامی که عثمانی ایران را در محاصره اقتصادی قرار داده بود، نقش کلیدی داشتند. آنها به نقش فعال خود در مسیر ولگا ادامه دادند اما صرفا در نیمه دوم قرن هفدهم بود که در این مسیر نیروی تازهای دمیده شد. جنگ در اروپا و تهدید ازسرگیری منازعه بین دولت عثمانی و صفوی، بازرگانان جلفا را بر آن داشت تا بهطور جدی راه شمالی را بهعنوان مفر دیگری برای رسیدن به لوانت جستوجو کنند.
آنها بین سالهای ۱۰۴۵ش/ ۱۶۶۷م و ۱۰۵۱ش/ ۱۶۷۳م یکسری امتیازهای تجاری از مسیر مسکو بهدست آوردند و در اواخر قرن هفدهم بهطور فزایندهای از روسیه بهعنوان یک مسیر حمل کالا برای صادرات ابریشم به اروپا استفاده کردند. آنها همچنین بهعنوان بخشی از تکاپوهایشان در شمال، با سوئد روابطی برقرار کردند. در سال ۱۰۷۱ش/ ۱۶۹۲م و ۱۰۷۵ش/ ۱۶۹۶ میلادی هیات نمایندگان ارمنی از جلفای جدید به سرپرستی فیلیپ زاگلی جهانوطن سوئدی به منظور یافتن مسیرهای تجاری که بتواند بهعنوان راه جایگزین کوتاهتر به آرخانگل مورد استفاده قرار گیرد، بازدید کردند.
مشارکت ارامنه در تجارت با هند سرانجام راههای زمینی را نیز مانند راههای دریایی در برگرفت. بیشتر تجارت پارچه که از مسیر قندهار انجام میگرفت، در دست ارامنه بود، حال آنکه حضور ارامنه ایرانی در هند، فعالیتهای تجاری آنها را از طریق خلیجفارس تسهیل میکرد. آنها در تجارت دریایی از تسهیلات باری کشتیهای اروپایی و نیز کشتیهای خودشان بهره میبردند، زیرا کشتیهایی نیز برای خودشان داشتند. ارمنیها در تجارت با مخا (موکا) در یمن با حمل قهوه و سایر خوردنیها به بندرعباس و سورات فعال بودند. یکی دیگر از حوزههای مهم تجاری که ارامنه در آن نقشی فعال داشتند و پیشتر نیز به آن اشاره شد حمل مقدار زیادی شمش طلا و سکه به ایران بود که این امر نیز در افزایش داراییهای دولت ایران بسیار موثر بود.
منبع: رودی متی، تجار در عصر صفوی، «نامه تاریخپژوهان»، ترجمه حسن زندیه، 1384: صص 99-95