داستان کارخانه ذوب آهن؛ از طرح امین‌الضرب تا قرارداد با شوروی

۷۰ سال تاخیر!

کدخبر: ۱۵۰۵
در سال ۱۳۰۶ش پس از سفر تیمورتاش به آلمان، زمینه برای ورود شرکت‌های صنعتی و حضور متخصصان آلمانی در ایران فراهم شد. تیمورتاش با «براون» نماینده کشور آلمان به توافق رسید که صنایع سنگین آن کشور با اعتباری حدود ۴۰میلیون مارک ظرف مدت هشت‌سال در ایران طرح‌های بزرگ صنعتی را اجرا کنند.
۷۰ سال تاخیر!

در این میان، شرکت «کروپ» طراحی و اجرای کارخانه ذوب آهن را به عهده گرفت. این شرکت که در سال۱۸۸۱ راه اندازی شده بود در نوع خود جزو پیشگامان ساخت کوره‌های ذوب‌ آهن در دنیا بود. هدف اولیه از ساخت این کارخانه، تامین ریل‌های مورد نیاز برای راه‌اندازی شبکه راه‌آهن سراسری بود. کارشناسان هزینه ساخت کارخانه ذوب‌آهن را ۱۲میلیون تومان برآورد کردند که برای دولت ایران مقرون به صرفه نبود. قرار بر این شد که دولت، ساخت راه‌آهن را با ریل وارداتی آغاز کند و همزمان، ساخت کارخانه ذوب‌آهن کوچکی را پی بگیرد که هزینه ساخت آن ۴.۵میلیون تومان و مدت زمان ساخت، پنج سال برآورد می‌شد. این شرکت تا سال۱۳۱۸ش ابزار و ادوات بخش زیرساختی یک کارخانه ذوب آهن را وارد ایران کرد که ارزش مجموع آنها چهار میلیون و ۱۲۵هزار رایش مارک بود.

در سال۱۳۱۷ ه‍.ش کـــارخانه ذوب‌آهــــــن ۵۳هزار تنی از شرکت کروپ آلمان خریداری شد و تا شهریور۱۳۲۰ که ایران به اشغال متفقین درآمد، ۸هزار تن از این ماشین‌آلات به کارخانه‌ای که در کرج در حال ساخت بود، منتقل شد. ساختمان کارخانه نیز در دست احداث بود. اما با اشغال ایران و به اسارت گرفتن مهندسان آلمانی شاغل در کارخانه، عملیات ساخت آن متوقف شد. ساختمان این کارخانه که قرار بود سالانه ۱۰۰هزار تن فولاد تولید کند، هم‌اکنون به حال خود رها شده و در حال تخریب است اگرچه در تاریخ ۳خرداد۱۳۸۶ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است!

این سومین شکست بزرگ اندیشه و برنامه ساخت کارخانه ذوب آهن در ایران پس از طرح‌های امین‌الضرب و صنیع‌الدوله بود. صنیع‌الدوله که رئیس وقت مجلس شورای ملی بود در اوایل سلطنت مظفرالدین شاه نخستین کوره ذوب‌آهن را وارد ایران کرد. این کوره در منطقه داوودیه (ظفر کنونی) تهران نصب شد. سنگ ‌آهن مورد نیاز برای فعالیت این کوره از کوه‌های پس قلعه در منطقه شمیرانات استخراج و توسط چهارپایان به محل کوره منتقل می‌شد. زغال‌سنگ این کوره را نیز از شمشک تامین می‌کردند. با این حال این کارخانه به‌دلیل ناموزونی قطعات آن و عدم توجیه جغرافیایی برای تامین مواد اولیه، پس از چند ماه تعطیل شد.

منصور یزدی‌‌زاده، مدیر عامل وقت ذوب آهن اصفهان، در کتاب «زبان‌ذوب» امین‌الضرب را اولین فردی می‌داند که سودای راه‌اندازی ذوب آهن را در سر پرورانده، اما چرخش روزگار او را ناکام ساخته است: «امین‌الضرب اولین فردی بود که در تحقق آرزوی ایرانیان برای ایجاد کارخانه آهن‌سازی دستی بالا زد و امتیاز خرید آن را از ناصرالدین‌شاه دریافت کرد؛ شرح آرزوهای بر باد رفته احداث کارخانه تولید آهن در آمل گرفته و پس از آن در شهر ری و کرج، برای شیفتگان صنعت، داستانی است پر از آب چشم. لیکن درنهایت این مرغ فرخنده‌فال بر بام نصف جهان نشست و نقطه عطفی در صنعت کشور رقم زده شد؛ اما جزئیات اسناد تاریخی این سفر طولانی در تاریخ ثبت و ضبط اسناد اندک و محدود است. اما به راستی اگر محدودیت‌های ارتباطی جهان دیروز نبود، دامنه وسیع‌تری از اسناد و مدارک و جزئیات از فعالیت‌های احداث کارخانه تولید آهن در ایران پیش روی ما بود. فقر منابع نه تنها در صنعت فولاد که در تاریخچه بسیاری از صنایع و سیر تولد و تکامل آنها مشاهده می‌شود.» امین الضرب در سال۱۸۸۷ یعنی ۶سال پس از تاسیس شرکت «کروپ» با اخذ اجازه از ناصرالدین‌شاه و انحصار بهره‌برداری از محصولات کارخانه ذوب آهن به مدت ۳۰سال در محل شهر آمل، برای خرید توربین‌های بخار، کوره‌های دمشی و نیز سایر تجهیزات یک واحد فولادسازی از فرانسه اقدام کرد. ارتفاع کوره خریداری‌شده ۸متر و تولید آن ۱۵تن آهن‌خام در شبانه روز بود که به دلایل مختلف از جمله اینکه برخی رجال سیاسی گفتند «امین الضرب مرتبط با بیگانگان است»، بهره‌برداری از آن کارخانه به سرانجام نرسید.

روایت ابتهاج: قرارداد شتاب زده

ابوالحسن ابتهاج که در آن زمان معاون بانک ملی بوده، نوشته است: «امضای قرارداد با این شرکت که از بزرگ‌ترین شرکت‌های صنعتی آلمان بود با عجله و بدون مطالعه کافی انجام شد.»

نماینده دماگ‌-کروپ نیز گفته است: « تاسیس ذوب‌آهن در کرج به این دلیل امکان‌پذیر نبود که معادن شمال ایران به اندازه کافی سنگ ‌آهن نداشت و تنها مصرف دو سال کارخانه را تامین می‌کرد. گذشته از آن زغال‌سنگ این ناحیه برای مصرف کوره‌های ذوب‌آهن مناسب نبود. «وقتی طرف ایرانی از او پرسید که چگونه چنین محلی برای ایجاد ذوب‌آهن انتخاب شد، پاسخ داده بود که با اجبار و ابرام رضاشاه محل کارخانه در کرج تعیین شد و کمپانی کروپ هم به ناچار پذیرفت.» گفته می‌شود در آن ایام بانک جهانی به کلی با احداث کارخانه ذوب‌آهن در کشورهای در حال توسعه مخالف بود؛ زیرا بعضی از این کشورها بدون مطالعه کافی از احداث کارخانه ذوب‌آهن، زیان فراوان دیده بودند. بانک جهانی اعتقاد داشت احداث کارخانه ذوب‌آهن در بیشتر کشورها با شتاب و زیر فشار زمامداران وقت صورت گرفته است. این نظریه توجیهی است بر نیات بانک جهانی برآمده از کشورهای غربی که اقدامات مذکور را مغایر با منافع خود در صادرات فولاد به کشورهای توسعه‌نیافته می‌دیدند.

 طرح مشارکتی ابتهاج

در سال۱۳۳۷ ابوالحسن ابتهاج، رئیس وقت سازمان برنامه اعلام کرد نمایندگان کروپ به تهران می‌آیند. کارشناسان آن کارخانه در اوایل اسفندماه۱۳۳۸ به ایران آمدند و به مدت ۱۰روز با مقامات سازمان مذاکره کردند. در همین زمان ناگهان شایع شد که سازمان برنامه برای ساختمان کارخانه ذوب‌آهن از اعطای اعتبار لازم خودداری می‌کند. پس از مدت‌ها کشمکش بین بود و نبود تامین اعتبار در سازمان برنامه، سرانجام این سازمان فقدان منابعی به این منظور را تایید کرد.

مذاکراتی که در آن وقت جریان داشت برای اجرای مرحله اول صنعت ذوب‌آهن بود که ۴سال به طول می‌انجامید و هزینه آن ۴میلیارد و ۶۸۰میلیون ریال پیش‌بینی شد و محصول این مرحله ۹۰هزار تن بود که ۳۵هزار تن آن آهن متوسط و ۳۵هزار تن آهن سبک و ۲۰هزار تن آهن‌های دیگر بود؛ ولی سازمان برنامه برای تحقق این هدف خود اعتباری نداشت؛ درحالی‌که قانون برنامه هفت‌ساله دوم برای تاسیس کارخانه ذوب‌آهن به ظرفیت ۶۰ الی ۹۰هزار تن در سال اعتباری به میزان ۲هزار میلیون ریال تصویب کرده بود.

ابوالحسن ابتهاج در خاطرات خود گفته است: طی ملاقاتی که با «برتولد بایتس»، رئیس شرکت کروپ داشتم موضوع مشارکت را مطرح کردم و گفتم صلاح ایران در این است که شما در طرح ذوب آهن با ما شریک شوید، نه اینکه فقط کارخانه‌ای به ما بفروشید و موضوع همان‌جا خاتمه پیدا کند. من میل داشتم دماگ-کروپ دست کم ۲۰درصد در طرح ذوب آهن ایران شریک شود. اعتقاد من این بود که برای اطمینان از صحت اجرای این برنامه آلمان‌ها را در سود و زیان آن شریک کنیم تا وظایف آنها منحصر به فروش و نصب ماشین‌آلات نباشد، بلکه در ایجاد کارخانه‌ای که احداث می‌شود به‌عنوان سرمایه‌گذار ذی‌نفع باشند.

بایتس در پاسخ گفت متاسفانه قانون آلمان به ما اجازه سرمایه‌گذاری در خارج را نمی‌دهد و رفع این مانع با دولت است. یکی دو روز بعد با «ارهارد»، وزیر اقتصاد آلمان فدرال که بعد از جنگ جهانی دوم اقتصاد آلمان را از نابودی نجات داد و بعدها صدراعظم شد و شخص بسیار با نفوذی به شمار می‌رفت، ملاقات کردم. درضمن صحبت موضوع مشارکت دماگ-کروپ در ذوب آهن ایران را مطرح کردم. ارهارد گفت متاسفانه قانون ما اجازه سرمایه‌گذاری در خارج را به شرکت‌های آلمانی نمی‌دهد. با تعجب گفتم عجیب است که با این همه پیشرفت عظیم اقتصادی و صنعتی چطور این نقص بزرگ را هنوز برطرف نکرده‌اید؟ گفت حق با شماست و من هم لازم می‌دانم که این نقص هر چه زودتر رفع و اصلاح شود.

در این سفر ارهارد، هیات ایران را به ناهار دعوت کرد و طی نطقی از پیشرفت‌های ایران تعریف کرد و من هم با تشکر به خدمات برجسته ارهارد اشاره کردم. وقتی از سر میز برخاستم خلیل اسفندیاری که سفیر ایران در آلمان بود، به من گفت احترامی که ارهارد برای شما قائل شد نسبت به هیچ ایرانی دیگری قائل نشده بود؛ حتی وقتی دکتر امینی به‌عنوان وزیر دارایی به اینجا آمد به هیچ وجه تا این حد از او تجلیل نشد؛ ولی حیف که شما نسبت به آلمان‌ها نظر خوبی ندارید. چندی بعد پیشنهادی از طرف وزارت اقتصاد آلمان رسید. با مطالعه آن دیدم که به هیچ وجه جنبه سرمایه‌گذاری ندارد و آنها می‌خواهند یک نوع اعتبارصادراتی به ما بدهند که معمولا شرکت‌های سازنده و صادرکننده این نوع کارخانه‌ها به خریداران می‌دهند تا آنان بتوانند ماشین‌آلات مورد نیاز خود را به اقساط خریداری کنند. شرایطی که دماگ-کروپ برای این اعتبار معین کرده بود به قدری نامناسب بود که پاسخ دادم پیشنهاد آنان به هیچ‌وجه انتظار ما را برآورده نمی‌کند و نظر ما تامین نمی‌شود. پیشنهاد دماگ-کروپ موقعی رسید که من برای شرکت در جلسه مشترک صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی(۱۳۳۶) عازم دهلی نو بودم. شرکت من در این کنفرانس هم مانند استانبول به‌عنوان نماینده رسمی دولت ایران نبود، بلکه من هم جزو اشخاصی دعوت شده بودم که آنها را به سبب موقعیت و سوابق کارشان به این اجلاس دعوت کرده بودند.

ارهارد به‌عنوان رئیس هیات نمایندگی آلمان فدرال در این جلسه شرکت داشت. یک روز به ملاقات او رفتم و ضمن صحبت‌های دیگر گفتم که بعد از این همه اقدامات شما و ما و بعد از این همه معطلی، تازه دماگ-کروپ پیشنهادی برای ما فرستاده است که به‌علت فقدان جنبه مشارکت و سرمایه‌گذاری برای ما اصلا رضایت‌بخش نیست. ارهارد گفت من اطلاعی از جزئیات پیشنهاد دماگ-کروپ ندارم؛ ولی قول می‌دهم بعد از مراجعت از سفری که به خاور دور دارم به این موضوع رسیدگی کنم. گفتم پیشنهاد دماگ-کروپ اهانتی است به من و همکارانم، آیا اینها گمان کرده‌اند که ما آن‌چنان ناشی هستیم که فرق بین اعتبار صادراتی و فروش قسطی را با مشارکت و سهیم شدن در سرمایه‌گذاری نمی‌دانیم؟ ارهارد وعده داد که شخصا به موضوع رسیدگی کند و نتیجه را اطلاع بدهد.

در همین کنفرانس یکی از آشنایان سابق من به نام «ادگار کایزر» که از بزرگ‌ترین صاحبان صنعت در آمریکا محسوب می‌شد، به‌عنوان میهمان در کنفرانس حضور داشت. فکر کردم بهتر است با کایزر هم که در ذوب آهن وارد بود صحبت کنم. در گفت‌وگویی با او موضوع را مطرح کردم و گفتم اگر کار ما با دماگ-کروپ به جایی نرسید، آیا شما حاضر هستید با ما در این کار وارد شراکت شوید؟

کایزر گفت: با کمال میل. گفتم پس خواهش می‌کنم یک نفر را برای مطالعه این کار به تهران بفرستید. قبل از مسافرت به دهلی، کایزر به تقاضای من متخصصی را که سابقا در آمریکا رئیس کارخانه ذوب آهن و در آن هنگام بازنشسته بود به ایران فرستاد. پس از مطالعاتی که این شخص انجام داد به من گزارش کرد که به عقیده او ایران با داشتن کلیه عوامل ضروری شرایط لازم را برای ایجاد صنعت ذوب آهن دارد. من از شنیدن این مطالب بسیار خوشوقت شدم و اطمینان پیدا کردم که دیگر می‌توانم برای تامین اعتبار لازم برای اجرای این طرح با بانک جهانی وارد مذاکره شوم. در دهلی با بلاک درباره ایجاد ذوب آهن صحبت کردم.

 بلاک با تاسیس ذوب آهن در کشورهای در حال توسعه موافق نبود و به من گفت تعدادی از کشورهای آمریکای لاتین دست به این کار زده‌اند و همه زیان دیده‌اند. از بلاک پرسیدم آیا گزارش متخصصی را که خود او به ایران فرستاده بود، دیده است؟ جواب منفی داد. نتیجه مطالعات را به او گفتم و اضافه کردم که وضع ایران با وضع کشورهایی که در این کار ضرر کرده‌اند تفاوت دارد؛ زیرا ایران با داشتن سنگ آهن، زغال سنگ و بازار مصرف صلاحیت این کار را دارد، درصورتی‌که کشورهایی که در این کار موفق نشده‌اند، عوامل لازم را در اختیار نداشته‌اند.

mcMdVSC8Qfhb

ذوب آهن و پیمان بغداد

 هنگامی که تشکیل پیمان بغداد مطرح بود من مخالفتم را با ایجاد این پیمان به شاه ابراز کردم و گفتم اعلیحضرت این کار را نکنید، ما چه سودی می‌توانیم از ترکیه و عراق ببریم؟ شاه پاسخ داد آمریکایی‌ها اصرار دارند و مرا در فشار گذاشته‌اند که این پیمان بسته شود. وقتی سرانجام پیمان بغداد ایجاد شد شاه به من تکلیف کرد که به‌عنوان رئیس هیات نمایندگی اقتصادی ایران به بغداد بروم.  به شاه گفتم من به این شرط این ماموریت را قبول خواهم کرد که ایجاد چنین پیمانی زمینه همکاری در سرمایه‌گذاری‌های مشترک صنعتی ایران و دیگر کشورهای عضو را فراهم کند. شاه موافقت کرد و من با این نیت به بغداد رفتم. همراه من عده‌ای از معاونان وزارت‌خانه‌ها، از جمله جمشید آموزگار معاون وزارت بهداری، (که بعدها نخست‌وزیر شد) هم بودند.

در بغداد در مذکراتی که با وزیر برنامه‌ریزی عراق داشتیم من نظرات خود را درباره اجرای طرح‌های مشترک اقتصادی، از جمله طرح ذوب آهن، مطرح کردم و گفتم ما در ایران مطالعاتی برای ایجاد کارخانه ذوب آهن انجام داده‌ایم و با دماگ-کروپ هم مذاکراتی کرده‌ایم؛ ولی هنوز در این‌باره تصمیم نهایی نگرفته‌ایم. در آن زمان مصرف سالانه آهن ایران 70هزار تن بیشتر نبود و تاسیس کارخانه ذوب آهن برای تولید این مقدار محصول سودآور و اقتصادی محسوب نمی‌شد.

عراقی‌ها ظاهرا از پیشنهاد من استقبال کردند و گفتند اگر ممکن است گزارش دماگ-کروپ را برای ما بفرستید و ما هم طرح ذوب آهن خود را برای شما خواهیم فرستاد. وقتی به تهران برگشتم با کمال حسن نیت گزارش دماگ-کروپ را برای عراقی‌ها فرستادم؛ ولی هرقدر سعی کردم طرح آنها را به دست بیاورم ممکن نشد و نامه‌ها و تلگرام‌های متعدد ما را بی‌جواب گذاشتند. موضوع را به شاه گزارش دادم و گفتم ملاحظه بفرمایید همان‌طوری که عرض کردم اینها حسن نیت ندارند و عضویت ایران در این پیمان هیچ فایده‌ای ندارد.

در این بین نامه‌ای از ارهارد رسید. او با اشاره به پیشنهادی که در آلمان کرده بودم، نوشته بود که ما سرانجام لایحه‌ای به مجلس برده‌ایم تا بتوانیم منع سرمایه‌گذاری شرکت‌های آلمانی را در خارج رفع کنیم و این قانون را باید «قانون ابتهاج» نامید. چندی بعد نامه دیگری از ارهارد به این مضمون رسید که او با مطالعه طرح پیشنهادی کنسرسیوم کروپ، آن را بسیار خوب و مناسب می‌داند. بعد از دریافت این نامه تلگرامی برای ارهارد فرستادم به این مضمون که اگر تا سه هفته دیگر پیشنهادی که شامل شرایط زیر باشد ارائه نکنند، مذاکرات با کروپ قطع خواهد شد:

 ۱- دماگ-کروپ باید در ایجاد کارخانه ذوب آهن ایران مشارکت کند. ۲- میزان مشارکت نباید کمتر از ۲۰درصد باشد.

 3- مسوولیت مدیریت باید با دماگ-کروپ باشد و آموزش کارمندان ایرانی را باید طوری ترتیب بدهند که در مدت معینی اداره کارخانه را ایرانی‌ها به عهده بگیرند.

قبل از انقضای سه‌هفته مهلتی که به آنها داده شده بود تلگرامی از دماگ-کروپ رسید مبنی‌بر اینکه تمام شرایط ما را قبول کرده‌اند؛ ولی به فاصله چند هفته من از سازمان برنامه رفتم و اجرای طرح ذوب آهن هم منتفی شد.»

با خروج کارشناسان کروپ از تهران، تقریبا مذاکرات بی‌نتیجه ماند. در اردیبهشت‌ماه سال۱۳۳۸ مجددا گروه دیگری از کارخانه کروپ به تهران آمدند و موضوع تامین اعتبار برای احداث ساختمان کارخانه ذوب‌آهن مجددا مورد بررسی قرار گرفت. دکتر ارهارد، وزیر اقتصاد دولت آلمان با پرداخت اعتباری به مبلغ ۸۰۰میلیون مارک برای کلیه هزینه‌های مراحل مختلف پروژه ذوب‌آهن ایران موافقت کرد؛ ولی اعتباری که ابتدا به ایران داده می‌شد ۳۶۰میلیون مارک بود.  

در اواخر ۱۳۳۸ یعنی در دورانی که کار ذوب‌آهن در سازمان برنامه متمرکز بود و امور ساختمانی آن عمدا شروع نشده بود، کلیه امور مربوط به تاسیس ذوب‌آهن زیر نظر وزارت صنایع و معادن قرار گرفت و موضوع پرداخت اولین پیش‌قسط مطرح شد و قرار شد برای تامین اعتبار چند کارخانه داخلی کشور به فروش برسد؛ اما همین مساله پیش‌قسط از محل فروش کارخانه‌های دولتی سنگی بود که جلوی این کار انداخته شد؛ زیرا فروش این کارخانه‌ها عملی به‌نظر نمی‌رسید و چند کارخانه کوچک روی دست دولت مانده بود. به این ترتیب آن‌چنان‌که آشکار شد، مطالعات کروپ و صرف میلیون‌ها تومان هزینه نتیجه مثبت به بار نیاورد تا اینکه در سال۱۳۳۹ اعلام شد کار ساختمان ذوب‌آهن ایران در ازنا بین کارخانه کروپ و شرکت مکو تقسیم شده است. عملیات ساختمانی به یک موسسه سوئدی واگذار شده و اقداماتی برای تامین اعتبار از بانک جهانی صورت گرفته است.

کارشناسانی که در دهه۴۰ با شوروی‌ها مذاکره کردند به یاد می‌آوردند که کمپانی دماگ-کروپ در مدت ۳۰سال بیش از ۱۰۰بار در چارچوب هیات‌های مختلف به ایران آمده یا از ایران نمایندگانی به آلمان رفتند و چندین بار نیز قراردادهایی برای مطالعه طرح منعقد کردند.

پس از آن به دعوت دولت ایران کارشناسان شرکت ایرسید از فرانسه برای بنیان نهادن یک واحد تولید آهن و فولاد در ایران انجام دادند. آنها نقاط کرمان، بافق، قم، ازنا، اصفهان و یکی از بنادر خوزستان را برای استقرار کارخانه فولاد‌سازی مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که حوالی اصفهان برای استقرار یک کارخانه فولادسازی با ظرفیت 600هزار تن فولاد خام در سال مناسب است که تامین‌کننده سنگ آهن آن معادن چغارت بوده و روش تولید مناسب کوره بلند پیشنهاد شد؛ اما این طرح نیز مسکوت ماند.

 شوروی قدم پیش نهاد

ساخت کارخانه ذوب‌آهن کرج کماکان معلق ماند تا اینکه در چارچوب پروتکل همکاری‌های فنی و اقتصادی میان دولت ایران و شوروی پیشین، احداث کارخانه ذوب‌آهن مورد توافق قرار گرفت و موافقت‌نامه‌ای به امضا رسید که در ۲۳دی‌ماه۱۳۴۴ به تصویب مجلس رسید و عملیات اجرایی آن توسط شرکت تیاژپروم اکسپورت (Тяжпромэкспорт) آغاز شد.

برای انتخاب محل دقیق کارخانه در اواسط سال1344 هیاتی مرکب از کارشناسان ایران و شوروی به اصفهان عزیمت و حدود 11ناحیه را از نظر زلزله، تامین آب، انرژی الکتریکی، مواد اولیه، خطوط ارتباطی و عوامل فنی، اقتصادی و اجتماعی بررسی کردند.

در پایان دشت طبس واقع در 45کیلومتری جنوب غربی اصفهان به فاصله 5کیلومتری زاینده‌رود مناسب‌ترین ناحیه تشخیص داده شد. این‌گونه بود که کوره‌های ذوب آهن اصفهان روشن شد.

منابع:  

  خاطرات ابوالحسن ابتهاج، تهران، علمی، 1371

  «کارخانه ذوب آهن ایران»، نشریه‌نامه اتاق‌بازرگانی، ش 91، فروردین 1339.

 بهرام جعفرپور، زبان ذوب، اصفهان، مهرآذین، 1396

   تاریخ ایرانی