از رونق تا رکود
مشاغل مرتبط با حملونقل که برای حفظ تجارت بسیار مهم بودند، تعدادشان کمتر بود، اما مانند سایر گروههای شغلی، تقسیم کاری براساس تخصص داشتند. شترسواران و قاطرسواران و الاغ و اسب سواران از راه زمینی و ملوانان از راه دریایی بخش عمده کالاها را در مسافتهای طولانی حملونقل میکردند و باربران و قاصدان در گروههای کوچکتر و با محمولههای کمتر و در فاصلههای کوتاهتر حرکت میکردند. کاروانها، متشکل از چندین حیوان تا پانصد شتر، از مراکز شهری حرکت میکردند که در بین آنان شترداران و شتربانان و دیگر سازماندهندگان و شرکا دیده میشدند. بهرغم تمایل عمومی برای به حداقل رساندن سطح دریانوردی مسلمانان به خصوص در مدیترانه، کاربرد ابزارهای دریانوردی، کتابچههای راهنمای دریانوردی به عربی، انواع مختلف قایق و تنوع حرفه قایقسازی در شهرهای بندری، بیانگر وجود صنایع کشتیرانی و ناوگان تجاری مهمی بود که در قرنهای سوم و چهارم به اوج خود رسید. بازرگانانی که قایقهای سبکتری داشتند نیز به گسترش حملونقل رودخانهای کمک میکردند، اما رشد کشتیسازی، در قرن پنجم متوقف شد، سبب آن کمبود چوب و انحصاری شدن زرادخانهها توسط دولت و بیگاری کشیدن از کارگران اجباری و کاهش شدید ارتباط بین تولید و تجارت بود.
ساختارهای شغلی متفاوت در بخشهای تجاری و صنعتی که ارتباط بین فعالیتهای اقتصادی تجارت را فراهم میکرد، وابسته به تنوع بازارها بود. بازارهای روز و بازارهای هفتگی، که غذای تازه و تولیدات محلی را فراهم میساخت، در مناطق مختلف شهر و خارج از باروهای شهر تشکیل میشد. بازار مرکزی بزرگتر دایمی، با کالاهای بیشتر و متنوعتر و ارزشمندتر و تجملیتر، نزدیک مسجد قرار داشت. بعضی از این کالاها تولیدات محلی بود، ولی عمدتا از بازارهای اصلی وارد میشد. قیمتها در این سطح با نوسانهای نرخ مبادله، ضرابخانههای جدید، عرضه و تقاضا از تولیدکنندگان محلی و مناطق دوردست و قابل حصول بودن این کالاها هماهنگ بود. بازارهای فصلی یا سالانه برای عرضه کالاهایی که در مسافرخانهها و انبارها بود برگزار میشد و شامل کالاهای خارجی وارداتی یا کالاهای ترانزیتی بود که بازرگانان خارجی میآوردند. این کالاها به تقاضای نواحی اسلامی یا اروپایی بود.
تجارت اسلامی چگونه اسلامی بود؟ ماهیت همبستگی تجار و هویت مذهبی و قومی آنان برای تجارت اسلامی بسیار مهم بود؛ اگرچه گروههای مختلف در فعالیتهای تجاری، براساس منابع مورد استفاده به صحنه تجارت وارد و از آن خارج میشدند. مثلا در اسناد جنیزه شرح کاملی از تاجران یهودی آمده، اما ابوالحسن علی بن عثمان مخزومی، گزارشگر برجسته معاصر آنها، این گروه را کاملا نادیده گرفته است. مشارکت ایرانیان و مسیحیان، بهخصوص در دوره نخست، بهواسطه مشارکت یهودیهای راذانی تقویت شده بود. نوع تجارت بازرگانان «خارجی»، بهویژه آنهایی که از فرقه اباضیه و ارمنیها و دیگر گروههای قومی بودند، در دورهها و مناطق مختلف متغیر بود. برده و گندم و اسلحه اقلامی بودند که در قرن پنجم از عرصه تجارت یهودیان خارج شد. اینها کالاهای عمدهای بود که تاجران مسلمان تجارت آنها را در اختیار گرفتند و با قایقهای خود حملونقل میکردند و امیران و بزرگان مسلمان بر روی این کالاها سرمایهگذاریهای کلان میکردند. در قرن ششم تجار یهودی از تجارت هند کنار زده شدند و تجارت پردرآمد ادویه را بازرگانان مسلمان در اختیار گرفتند و تا آغاز قرن هفتم تجار یهودی فقط توانستند در تجارت محلی شرکت کنند. در قرن هشتم، بازرگانان مسلمان واردات برده را به جنوا، به سبب حکومت ممالیک از دست دادند. طبق اسناد جنیزه، بازرگان یهودی تصمیم میگرفت که چه کسی را برای کار خود استخدام کند و براساس روابط اجتماعی و خانوادگی با چه کسی مشارکت تجاری کند. این الگوها را میتوان با ماهیت سرمایهگذاری در امور تجاری، که مستلزم اعتماد و تضمین شخصی است و بهترین شکل آن پیوندهای خونی یا سببی است، تبیین کرد. از آنجا که در مناطق اسلامی تجار مسلمان و غیرمسلمان، ابزار مالی و قانونی یکسانی به کار میگرفتند، امکان تکرار این الگوها در همه جا خیلی زیاد است. از سوی دیگر، این مطلب نشان میدهد که چارچوب قانونی تدوین شده برای اداره امور تجارت، جهت ایجاد مشارکت سازمانی، غیرشخصی، محلی، منطقهای یا بینالمللی کافی نبود.
شگفتانگیزترین تغییر در تجارت اسلامی در دوره سوم، نفوذ فراوان تجار خارجی مسیحی در بازارهای اسلامی بود. این نفوذ، علاوه بر الگوهای تجارت، در تولید نیز تغییراتی ایجاد کرد، زیرا این دو همواره به هم مرتبط بودند. حضور مسیحیان، چه مسیحیان روم شرقی چه مسیحیان سیسیلی، در بندرهای مصر در قرنهای پنجم و ششم، از طریق نظارت بر چگونگی بارگیری و مالیات و خرید کالاها مورد توجه قرار میگرفت. اما نبود اشاراتی در کتاب مخزومی به حضور مسیحیان در بندرهای دریای سرخ که بعدها کانون توجه مسیحیان شد، حاکی از آن است که اگر آنان در امتداد آن مسیر در تجارت مشارکت داشتند، یا تعدادشان کم بوده است یا از حقوق کاملا مساوی با مسلمانان برخوردار بودهاند. از نظر تاریخی، وضع بازرگانان خارجی و کشتیهای خارجی در قلمروهای اسلامی، از لحاظ قانونی با اعطای مجوز سفر یا پرداختن به تجارت، بهصورت امان تعیین میشد. مجوز این عبور امن را امام یا هر مسلمانی که از نظر شرعی صلاحیت لازم را داشت میتوانست به مدت یک سال یا بیشتر صادر کند که به موجب آن امنیت عبور کالا، نرخ مالیاتهایی که تاجران باید میپرداختند، جاهایی که مجاز بودند کالاهایشان را بفروشند و مدت زمانی که میتوانستند در آنجا بمانند، حقوق مورد تعهد (آزادی اجرای مراسم دینی، دفن، پوشاک، مرمت کشتیها، جیرهبندیهای اضطراری، حمایت در برابر مهاجمان و اجازه شکایت بردن به رئیس جامعه اسلامی) تضمین میشد.
هیچ تفاوتی بین تاجران خارجی و محلی وجود نداشت. به هرکدام یک برائت داده میشد و دولت اسلامی این حق را داشت که هنگام جنگ داخلی یا جنگ بین ایالتها یا در زمان بحران مالی عمومی یا وقتی که تجار نمیتوانستند تعرفه گمرکی خود را بپردازند، اموال آنان را مصادره کند. بندر و اطراف آن، کشتیها و ملوانان و نیز کالاهایی که در انبار بندرها و در کشتیهای پهلوگرفته در بندرگاه قرار داشتند، در حیطه اختیارات قضایی و بازرسی بودند. جنگهای صلیبی نقش فراوانی در تغییر الگوهای تجاری شهرهای ایتالیا از طریق کرانه شرقی مدیترانه داشت، ولی در حقیقت، ساختار تجارت اسلامی در مدیترانه، به سبب توسعه روزافزون نفوذ بازارهای اروپایی که قبلا دسترسی به آنها امکان نداشت، کهنه شده، سپس رو به بهبود نهاد. پیزا و جنوا و ونیز قبل از جنگهای صلیبی و در طول این جنگها، در تجارت اسلامی خاور دور و نزدیک، مشارکت و گاه در آن همکاری داشتند؛ اما نقش کارساز آنها در حملونقل و جنگ دریایی صلیبیها، برای آنها موقعیت مطلوبی در شهرهایی که فتح کرده بودند، فراهم آورد بهویژه در شهرهای بندری حیفا، عسقلان، قیصریه، عکا، صور قدیم، صیدا، بیروت و انطاکیه. امتیازهای آنان که شامل برتری تعرفههای مالیاتی بر معاملات تجاری بود، داشتن محلی برای اقامت طولانی، آزادی قانونی داخلی و حق پرداختن به فعالیتهای واردات و صادرات را نیز برای آنان فراهم میساخت. بعد از انقراض حکومتهای صلیبی، آشنایی تاجران ایتالیایی با تجار منطقه و پایگاهی که در بازارهای داخلی داشتند، آنان را قادر ساخت تا با بازارهای رو به توسعه اروپای شمالی، که در این میان متقاضی ادویه و سایر محصولات شرقی بودند، پیوند برقرار کنند. آنان به سبب تسلطشان بر کشتیرانی مدیترانه، توانستند تجارت اسلامی مناسب آن منطقه را نیز بهدست گیرند و میزان فعالیتهای تجاری خود را در سرزمینهای اسلامی افزایش دهند. تغییر شرایط سیاسی در این نواحی نیز نفوذ آنان را گسترش داد.
استیلای مغول بر ایران و عراق باعث تغییر در تجارت خاور دور بهخصوص در تجارت ادویه و انتقال آن از سرزمین عراق به خلیج فارس و دریای سرخ شد که در آنجا مصر راه خروجی مناسب و باثباتی بود. تجار ایتالیایی با کنسولگریها و دفاتر سیاسیشان مشخصه دائمی بنادر اسلامی شد. تاجران مسلمان نتوانستند به بازار رو به رشد اروپای شمالی راه یابند، زیرا هرگز به تجارت با اروپائیان و رقابت با آنان نپرداختند. درنتیجه، وقتی تجار اروپایی به بهرهبرداری از فرآوردههای تجاری بندرهای کرانه شرقی مدیترانه پرداختند تا بازارهای خود را رونق دهند، تاجران مسلمان فرصت واردات ادویه را در بازارهای جدید و نیز در بازارهای منطقهای خود از دست دادند، بازاری که این ادویه و سایر محصولات را دربرداشت.دسترسی بازرگانان اروپایی به بندرهای مدیترانه غربی در قرن ششم قاعده منظمی یافت، یعنی از زمانی که موحدون، پس از فتح تونس، عهدنامههایی با دولت پیزا منعقد ساختند که موجب شد تعرفههای تجاری منظمی وضع شود. شهرهای ایتالیا در توسعه بندرهای الجزایر و تونس مؤثر بودند، زیرا از قرن هفتم به بعد مارسی با سبته در شمال مراکش و با بجایه در الجزایر روابط تجاری فعال و پررونقی داشت.
کاتالونیاییها و پرتغالیها فعالیت خود را در بندرهای اقیانوس اطلس در مراکش متمرکز کردند. در این بندرها عوامل دیگر نیز نقش مشابهی داشتند که به نفع رشد اقتصادی اروپاییان بود. در آنجا طلای صحرا که از طریق سجلماسه وارد میشد، تجارت با بندرهای اقیانوس اطلس از قبیل ارزیلا و اَنفَه و سلا را تقویت کرد و رونق بخشید. تجار مارسی که از بجایه و تلمسان دیدن میکردند، در قبال واردات شیشه و مس و ظروف مسی و عطر و ادویه، که تا آن زمان از طریق صحرا داد و ستد میشد، خاک طلا دریافت میکردند. حجم فراوان طلای مراکش را میزان طلا و فلز و سکههایی که مرینیان در قرن هفتم و هشتم برای اجیرکردن سوارهنظامهای کاستیلی و کشتیهای آراگونی میپرداختند، نشان میدهد. از قرن هشتم به بعد، اسناد آراگونی و پروونسالی و همچنین عملکرد دفاتر اسناد رسمی مایورکا (مَیورقَه) و بارسلون که در بندرهای مراکش و تونس ساکن بودند، نفوذ قوی تجار اروپایی در بازارهای اندلس و شمال آفریقا را نشان میدهد. تجارت مدیترانه غربی که تحت سیطره کشتیهای کاتالونیایی بود نیز الگوی تجاری منطقهای مشابهی داشت که عبارت بود از صادرات دوباره فلفل، زنجبیل، ابریشم، شکر، پنبه، مازو، سماق و نیل که از مصر و سوریه خریداری میشد. تنها بخشی از تجارت اسلامی که در دست مسلمانان باقیمانده بود، مسیرهای درونمرزی و بازارهای محلی بود.
تاریخ تجارت اسلامی را تجارتی وصف کردهاند که در آغاز موفق بود، ولی بعد دچار رکود شد. این رکود ناشی از فقر عمومی سرزمینهای اسلامی در اواخر قرون میانه، کاهش جمعیت، کاهش محصولات کشاورزی، کاهش تولید، کمبود منابع و رکود فناوری بود. این وضع را استثمار تولیدکنندگان و بازرگانان، مالیاتهای سرسامآور، انحصاری کردن بازار و حمایت نکردن دولت از بخش خصوصی وخیمتر ساخت. برخی مورخان از ماهیت اقتصاد تجاری اسلامی انتقاد کردهاند، زیرا معتقدند که تولید برای صادرات را تشویق و حمایت نمیکرد و طبقه بازرگانان را از دستگاه سیاسی جدا میساخت. همه اینها به شکلهای گوناگون در اقتصاد ایتالیا مشهود بود. این داوریها نقش تجارت اسلامی را در متن اقتصاد و اجتماع خویش و نیز جایگاه دقیق آن را بهعنوان عامل اقتصادی قوی و عامل رشد و پیشرفت مراکز شهری و روستایی، نادیده میگیرد.
تجارت به چند طریق به نقش اقتصادی خود عمل میکرد: با تقویت اقتصاد، تشویق به تولید برای بازارهای موجود و ایجاد بازارهای جدید، به هم پیوستن مناطق تولیدی متفاوت و در نتیجه با ایفای نقشی مضاعف در تهیه مواد خام و کالاهای تولیدشده برای تکمیل یا برای انحصار ملی، و با ایجاد تقاضا و بازار برای ورود تولیدات. بخش تولید در اقتصاد اسلامی، نظام تولیدی گسترده و متنوع و سازمانیافتهای داشت. در این نظام اقتصادی، تقسیم کار رایج و کاملا رشد یافته بود و تولید صنعتی بسیار بیشتر از دوره پیش از اسلام بود و در سراسر این دوره نیز تقریبا ثابت باقی ماند. تجارت اسلامی با به هم پیوستن بخشهای تولید نقش تاریخی ایفا کرد و با تقویت تولید و گرفتن سفارشهایی برای بازارها- که به کالایی خاص اختصاص یافته یا برای کالایی خاص بهوجود آمده بود- تولید صنعتی ایجاد کرد. صنعت نساجی نمونه خوبی برای نشان دادن چگونگی کار این چرخه اقتصادی است. بازرگانان در شهرها به بافندگان در مناطق روستایی سفارشهایی میدادند، یا رنگهای گیاهی محلی و مواد دباغی چون نیل و سماق و مازو را از مصر میآوردند و از طریق مصر به سایر مناطق ارسال میکردند. این موضوع در اسناد جنیزه و فتواهای فقها و نیز در صحبت از پارچه کتان و نیل که از مصر وارد شده و در کارگاههای رنگرزی تونس خریداری میشد، به خوبی نمایان است. جنبه تشویقی آن نیز در پخش مواد خام مورد نیاز صنایع یا انتقال کالاهای نیمهتمام به مراکز شهری برای کامل شدن، مانند مبادله منظم روغن زیتون و منسوجات بین مصر و تونس، دیده میشود. نقش تلفیقکننده تجارت در موازنه پرداختها در اقتصاد منطقهای نیز سهم بسزایی داشت. در تمام مدتی که تجارت منطقهای فعالیت داشت، تجارت ترانزیتی نتوانست موازنه مناطق را بر هم زند، اما در آخرین مرحله، نقش تلفیقکننده تجارت با شکست روبه رو شد، زیرا موازنه اقتصادی مناطق شرکتکننده به هم خورد. خرید برده- که رکن اصلی نظام سیاسی مصر شد- منابع فلزی ارزشمند را از بین برد و تجارت ادویه، چون بخشهایی از محمولههای آن هنگام حملونقل، در محل مصرف میشد، درآمد زیادی نداشت. تجارت اسلامی، رشد اقتصادی را نه بر مبنای بازارهای خارجی بلکه بر مبنای رشد داخلی و یکپارچگی منطقهای افزایش داد. این تجارت را حوزه وسیعی از خدمات صنعتی تقویت میکرد، از جمله مشاغل عمدهفروشی و خردهفروشی، بازاریابی و تامین سرمایه و نظام حملونقل توسعه یافته که بزرگترین و متنوعترین مشاغل را در مراکز شهری تشکیل میداد.
پیوند با بخش صنعتی با این حقیقت روشن میشود که مشاغل تجاری به تقسیم کار در بخشهای تولیدی و تنوع مواد خام به کار رفته در تولید، منجر میشدند. کلید ارزیابی دقیق تجارت اسلامی این است که این تجارت بخشهای متفاوت، یعنی کشاورزی و تولید و خدمات، را در الگوی پیرامونی/ منطقهای به جای الگوی مرکزی/ بینالمللی تلفیق کرد. تجارت اسلامی بر مبنای مبادله منطقهای، به جای اینکه منحصرا بین مرکز و مناطق پیرامونی تماس ایجاد کند، میان مناطق همسایه یا دوردست ارتباط برقرار کرد. این تجارت با تلفیق بخشهای متفاوت در یک نظام اقتصادی کاملا متوازن، نقش عمدهای در فرآیند شهری کردن و پیشرفت اقتصادی جوامع اسلامی طی دوره مورد مطالعه ایفا کرد.
منبع: میرجلیلی، حسین... [و دیگران]؛ (1389)، تجارت در جهان اسلام، مترجمان موسی احمدیان... [و دیگران]، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل.