قحطیهای دوره به دوره
رضایتمندی مردم از دولتها در گرو توجه بیشتر دولتیان به این امر است. از بدو تاسیس صفوی، تلاشهای زیادی از جانب حکمرانان برای رفاه و تامین منابع مالی مردم و دولت صورت گرفت که البته این روند بهصورت مداوم و منظم نبود، بلکه با فراز و فرودهای محسوسی همراه بوده است. شاه اسماعیل هرچند درگیر جنگهای فراوانی بود ولی از توجه به مردم و اقدام برای بهبود وضع اقتصادی آنان غافل نبود. نقل شده است که «کار در احداث قلاع و جادهها و مجاری آب و ... مقام مهمی برای شاه اسماعیل داشت» (پطروشفسکی، ۱۳۵۴:۴۸۱.) این امر از دو بعد مفید بود: کشاورزان روستایی قدرت میگرفتند و مجذوب او میشدند و دیگر اینکه سطح زمینهای زیر کشت افزایش مییافت و نتیجه آن افزایش تولید و مالیات بود. شاه اسماعیل برای رونق بیشتر این کار، مالیاتها را تا یکششم کاهش داد.بنابراین توجیه این نکته که از یک طرف مالیاتها را کاهش میداد و از طرف دیگر هزینه بیشتری را برای احداث جادهها و احیای شبکههای آبیاری صرف میکرد تنها به این صورت مقبول است که بپذیریم تولید و اقتصاد در این زمان رونقی یافته و بارور است.
البته این در تمامی شهرها و مناطق ایران نبود بلکه فقط شهرهای بزرگی چون تبریز، اردبیل، اصفهان و بعضی شهرهای دیگر را شامل میشد. شاه تهماسب سیاست پدر را دنبال نکرد و در زمان حکومت طولانی وی، اقتصاد کشور بر اثر سوء مدیریت و بیتدبیری او دچار خسارات زیادی شد. وی راهکاری برای پیشرفت و شکوفایی نداشت. یکی از دلایل آن، هرج و مرج و جنگهای داخلی در کشور پس از مرگ شاه اسماعیل و دوران نوجوانی شاه تهماسب بود که به منابع تولیدی لطمه زد و اقدامات آغاز شده را متوقف کرد. به دنبال آن جنگهای مداوم وی با عثمانی، موجب ویرانی و تخریب راهها و کشاورزی و شبکه آبی کشور شد و همانطور که قبلا گفته شد برای مقابله با این دولت قدرتمند مجبور میشد بسیاری از سرزمینها و قنوات و کاریزها را از رونق بیندازد. در دوران صلح و آرامش، مالاندوزی شاه تهماسب و بیتوجهی به مردم که به قول احمد قمی «مدت نوزده سال از قزوین بیرون نرفت» (قمی، ۱۳۸۳: / ۳۹۸) وی را از بازسازی و عمران کشور بازداشت. وخامت اوضاع اقتصادی در این دوره را میتوان از موارد مختلفی چون نپرداختن حقوق ارتشیان به مدت چهارده سال (قمی ۱۳۸۳: ۶۵۴ و روملو، ۱۳۵۷ و۶۵۶) دریافت. نکته قابل توجه اینکه به قول شاردن چون مردم ایران فرمانبردارترین و قانعترین مردم جهانند (شاردن، ۱۳۴۵: ۱۴۴،(مردم هیچ شکوه و شکایتی نمیکردند شاید همین شکایت نکردن آنان بود که شورشها و قیامهای گستردهای را در مناطق مختلف ایران فراهم آورد، زیرا سربازان که شکایت نمیکردند از راه تعدی به مردم تامین میشدند و فشاری که بر آنان وارد میشد، به مردم انتقال مییافت.
در نتیجه، گسترش نارضایتی مردم به شکل هماهنگ در قالب قیام و شورش درمیآمد. البته این بیتوجهی شاه و دولتمردانش عمومیت نداشت و بعضا حکام و دستنشاندگانی در ایالات و شهرها بودند که به عمران و توسعه شبکه آبی این مناطق به جد توجه و به آنها رسیدگی میکردند (مفید مستوفی بافقی،۱۳۴۰: ۶۵) این ویرانی اقتصادی را شاه عباس از راههای گوناگونی بهبود بخشید. ابتدا اغتشاشات داخلی را با سرکوبی رهبران قبایل سرکش و اقتدار نظامی (ترکمان،۱۳۸۷ :۴۹۲) و سپس بحرانهای خارجی را ابتدا با توافق و سپس با جنگ، فیصله داد. وی حاکمیت مرکزی و دولت خود را اقتدار بخشید. چون بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در اختیار دولت قرار گرفت، تولیدات افزایش یافت. در اصفهان تقسیمات آب و کانالکشی آنان به نواحی دوردست برای آبادانی، رونق فراوانی به محصولات تولیدی این منطقه بخشید. زمینهای خاصه و سلطنتی و واگذاری ایالات و سیورغالها در زمان شاه عباس اول بهصورت گستردهای افزایش یافت. این کار اسباب رونق تاسیسات آبیاری و حفر و تعمیر قنوات را فراهم کرد و مورد توجه دولت قرار گرفت. یکی از درآمدهای دولت از این طریق بود. وقتی تولیدات افزایش یافت، راهها و جادههای امن بیشتری موردنیاز بود که ساخته شد. از آنجا که جادهها نیز تحت کنترل و نظارت دولت قرار گرفت، معاملات محصولات آسانتر و با امنیت بیشتری انجام شد. با اقدامات دیگری چون کاهش مالیات، برقراری امنیت داخلی، رونق تجارت خارجی، اقتصاد ایران احیا و بهبودی فراوانی یافت. بیشک از این نکته نیز نباید غافل بود که توجه دولت و شاه به نظام آبیاری کشور، مخصوصا در زمینهای خاصه در درجه اول، تامین منافع خود بود نه توجه دلسوزانه به مردم و کشاورزان، زیرا اقداماتی که در این راستا صورت گرفت منفعت و درآمد دولت را بالا میبرد و سود آن هیچ تاثیری در وضع تولید مازاد و سرمایه کشور نداشت. جانشینان شاه عباس توانستند از ثمره خدمات او بهره وافری ببرند.
امنیت و رونق نسبی اقتصاد که رضایت مردم را جلب کرده بود، آنها را بیتفاوت و عیاش بار آورد. نظام آبیاری یک بار دیگر مورد بیمهری قرار گرفت و رو به ویرانی نهاد. چنان که تاورنیه معتقد است: «حاصلخیزی ایران به واسطه کثرت قنوات که آن را آبیاری میکردند، امروز به خاطرجنگهای متواتره و غارتگریها از حیز انتفاع افتاده است.» (تاورنیه، ۱۳۶۹: ۳۶۲.) تاورنیه همچنین از قول میرزا ابراهیم، ناظر مالیه آذربایجان نقل میکند که: «مملکت ایران از حیث زراعت خیلی تنزل کرده و فقط در تبریز و حوالی آن چهار صد رشته قنات، بایر و مفقود شده است، چه به واسطه ظهور حوادث و چه به علت بیمبالاتی و عدم مراقبت آنهایی که باید در حفظ و آبادانی آن میکوشیدند» (تاورنیه،۱۳۶۹:۳۶۲.) تخریب شبکههای آبرسانی موجب گرانی قیمت آب موجود شد و «منصب نظارت و مدیریت آبها یکی از مشاغل عمده پرمنفعت دربار شد» (تاورنیه، ۱۳۶۹:۳۹۶).بنابراین کمبود آب کاهش تولید را به همراه داشت. دولت نیز به جای اینکه بخشی از سرمایه حاصل از درآمد کشور را صرف اداره و تعمیر کارهای عمومی و شبکه آبیاری کند، مبالغ هنگفتی را صرف ولخرجیها و بخششها و تجملات درباری میکرد (سانسون، ۱۳۷۷: ۳۰۳ و ۳:۱۳۳۶).
ناامنی راهها و کاهش تجارت خارجی
سهرکن اساسی اقتصاد، «کشاورزی» و «استفاده از منابع طبیعی» و «تجارت» است که در رونق اقتصادی، هرسه مدیون وجود امنیتند. در امنیت و آسایش، تجارت و بازرگانی رونق میگیرد و سطح درآمد نیز بالا میرود.به این منظور مهمترین اندیشه و هدف شاهعباس اول، ایجاد امنیت داخلی و خارجی بود. او دریافته بود که پیامد مهم تضعیف حکومت مرکزی، ناامنی گسترده و تعمیق بحران اقتصادی است. پس با قلع و قمع راهزنان و مخالفان و دشمنان، در صدد بر آمد زمینه یک اقتصاد شکوفا را فراهم آورد. بیگمان جامعه ایران در زمان صفوی به یک آرامش و امنیت در معنی و مصداق کلی آن محتاج بود که شاه عباس اول قدمهایی در این راه برداشت ولی سلف و خلف او درکی واضح از این معنا نداشتند و به نظر میرسد در نگاه مورخان نیز بعدی از ابعاد این امنیت و آرامش مطرح شده است. امنیت در جهت سرکوبی راهزنان و مخالفان، سبب آرامش و افزایش تولید و گسترش راهها و تجارت و بهطور کلی رونق بخش اقتصاد میشود ولی اگر آرامش پشتوانه اندیشه و جنبه اخلاق مردمی نداشته باشد، زودگذر خواهد بود و با تغییر پادشاه دچار تزلزل میشود.
مصادیق آن را میتوان از همان آغاز این سلسله چنین بیان نمود که گرچه شاه اسماعیل راهها و شهرها را ایمن کرد ولی تعصب مذهبی او امنیتی برای دیگر مذاهب و ادیان نگذاشت. امنیت حاصل در همراهی با اندیشه شاه اسماعیل بود و تنها کسی ایمن بود که با او همعقیده میشد. تجار غیرشیعه و غیرمسلمان از سرمایهگذاری در ایران محروم بودند. همه بیگانگان، کافر شناخته میشدند. این تفکر، امنیت اجتماعی و اخلاقی و وجدان کاری را نهتنها آموزش نمیداد، بلکه تضعیف میکرد. شناخت و آگاهی مردم در همان حد و توان قبلی خود باقی میماند. گرچه رونق نسبی اقتصادی حاصل میشد ولی پیشرفت اقتصادی نبود.
وضعیت طهماسب و جانشیناش بسی اسفبارتر از این بود. شاه عباس اول اخلاق اجتماعی و فرهنگی مردم را دگرگون کرد. وی بعد از ایمن ساختن کشور سراغ خود مردم آمد و هرکسی را که میدید درصدد تقلب و نقض اخلاق و امنیت اجتماعی مردم برآمده است، به شدت مجازات میکرد (رک. فلسفی، ۱۳۷۵: ۵۰۳.) خارجیان در چشم او کافر نبودند و مردم موظف و مکلف به رسیدگی به آنان بودند (تاورنیه، آمیختگی).
روابط اجتماعی ایرانیان با خارجیان باعث آشنایی و تاثیرپذیری فرهنگ آنان شد. تاثیر آن را اگر نتوان در زمان عباس اول مشاهده نمود ولی نسل آنان عکسالعملهای این تاثیر را به خوبی نمودار کردند.عمدهترین تاثیر را میتوان در تساهل مذهبی نسبت به اهل کتاب، اخلاق و برخوردهای اجتماعی، آزادیهای نسبی زنان و مهمتر از همه پذیرفتن آن از طرف مردان و نیز نوع خوش گذرانیها و تفریحها (شاردن، ۱۳۳۶: ۱۶۶) مشاهده کرد.
در دوران پس از شاه عباس اول، اخلاق اجتماعی و تجاری از جامعه رخت بربست. «مردم برای حراست و صیانت خود از آزار بزرگان کشور، سخت حیلهگر و دغل گشته بودند و به همین جهت انواع حقه و حیله در تجارت رونق یافته بود» (شاردن، ۱۳۳۶ :۳۹). رجال مملکت نیز برای کسب ثروت بیشتر، پوست مردم را میکندند (شاردن، ۱۳۳۶ :۳۹.) بنابراین تا زمانی که امنیت، در مقوله عرفی بر قرار نبود، تجارت رونق نداشت و به هنگام برقراری امنیت نیز موانع دیگری معضل رونق اقتصادی میشد.
شیوع طاعون و قحطی و حوادث طبیعی
یکی از عوامل مرگومیر زودرس، شیوع بیماریهای مسری است. عدم رشد دانش پزشکی، دانش ناکافی در مورد تغذیه و بهداشت در اجتماع، رکود اقتصادی، برخی سنتهای غلط و... همگی از عوامل بروز و شیوع این بیماریها در ایران بود. بین شیوع طاعون و عدم رشد اقتصادی رابطهای مستقیم برقرار است. با بررسی منابع عصر صفوی شیوع بیماریها، به ویژه طاعون در نیمه اول صفوی بیشتر گزارش شده است. بحرانهای اقتصادی و سیاسی موجب بیتوجهی مردم و حاکمیت به امور تغذیه و بهداشت میشد و چون این بحرانها قبل از شاه عباس شدت بیشتری داشت، شاید بتوان یکی از دلایل شیوع چنین بیماریها را در این موضوع جستوجو کرد. در حالی که مورخان از قحطی دوران پس از عباس اول، با شدت و حدت بیشتری یاد میکنند. به هر حال چنین حوادثی صدمات و خسارات چشمگیری به اقتصاد ایران وارد میکرده است. آنچه مسلم است اینکه طاعون و وبا مکرر در ایران شایع شده و تلفات بسیار زیادی نیز گرفته است. در زمان صفوی بعضی از مورخان ایرانی و خارجی ذکری از طاعون کردهاند ولی از دامنه سرایت آن اطلاعات زیادی در اختیار ما قرار نمیدهند. آمار دقیقی نیز از جمعیت شهرها در این دوره موجود نیست.
تنها به آباد و بزرگ بودن شهرها و جمعیت بسیار آن اشاره شده است ولی وقتی تلفات این بیماری را اعلام میکنند نشان میدهد که باید به شهر لطمه بزرگی وارد آمده باشد. گزارش شده که تبریز در سالهای ۹۴۶ و ۹۵۲ و ۹۵۵ ه با طاعونهای بزرگی مواجه شده است و «بسیاری از مردم رو به عالم آخرت نهادند. دو عامل در ایجاد قحطی نقش داشت: یکی نباریدن باران و دیگری کمبود راه و وسایل حمل و نقل. کمی و «قحطی آب که در همه ایران عمومیت دارد» (تاورنیه،۱۳۶۹:۳۹۶.) همواره قحطیهای بزرگ و مرگباری را به مردم ایران پیشکش کرده است. از جمله در سال ۹۲۰ ه. که شاه اسماعیل در غرب ایران لطمات اسفباری از جانب سلطان سلیم در جنگ چالدران را تجربه میکرد، در شرق و ایالت خراسان «خصوصا در بلده هرات به واسطه کثرت آفات و قلت مزروعات، قحطی به مرتبهای اشتداد یافت که مردم یکدیگر را میخوردند و تاخت ازبکان نیز علاوه پریشانی آن جماعت بود» (قمی،۱۳۸۳:۱۳۲) عامل دیگری را نیز میتوان بر بروز قحطی در ایران افزود و آن مشکل فقدان سرمایه گذاری در کشاورزی برای حفظ و گسترش نظام آبیاری و تعمیر و آبادانی قنوات بود که تاثیر آن بهصورت دراز مدت به کشاورزی نمود پیدا میکرد. شاید قطحی بزرگی را که تبریز و تقریبا سراسر کشور را به سال ۹۸۷ ه دربرگرفت؛ بتوان شاهدی بر این مدعا دانست. بیتفاوتی نسبت به امور مردم و کشور و فقدان سرمایهگذاریهای زیربنایی در اقتصاد، از جمله غفلت در تعمیر و آبادی قنوات و شبکه آبی کشور و ایجاد راههای امن و گسترش آن و همچنین افزایش مالیاتها و اخذ انواع مختلف آن، همه باعث شد هنگام قحطی، شرایط نامساعد کشور، تلفات و صدمات را دو چندان کند.
- برگرفته از مقاله «نگرشی بر آسیبهای اقتصادی ایران عصر صفوی»، نوشته - علی اکبر کجباف و علی اخضری، به نقل از: پژوهشهای تاریخی، علمی- پژوهشی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی - دانشگاه اصفهان سال چهل و نهم، دوره جدید، سال پنجم شماره اول (پیاپی 17)،بهار 1392،ص 48 -35