ارمنیان جلفا و اجرای سیاست انحصار ابریشم
در آغاز، کوچ ارمنیان از سرزمینهای اصلیشان (ارمنستان، گرجستان، شیروان، نخجوان و جلفای ارس) به داخل فلات ایران، در پی راهبرد نظامی شاه عباس اول (۱۰۳۸-۹۹۶هـ .ق)، مبنی بر محو امکانات در مسیر دشمن، نیز برای جلوگیری از کشته شدن آنان در مناطق جنگی انجام شد. ارمنیان جلفای ارس، پس از انتقال به اصفهان، در زیستگاه نوین خود سامان یافتند و سپس به دلیل تجربیات و تواناییهایی که از پیش اندوخته بودند، توسط شاه عباس و بهمنظور اجرای سیاست انحصار ابریشم، در چرخه بازرگانی خارجی ایران بهکار گرفته شدند. بر این اساس، تواناییها، ویژگیهای فردی و اجتماعی نیز کم و کیف کارکرد ارمنیان در بازرگانی خارجی، از موضوعات محوری بهشمار میرود که مطالعات تاریخی گستردهتر و دقیقتری را میطلبد.
از سویی به کار گرفتن ارمنیان در بازاریابی و تجارت خارجی ابریشم که در راستای تحقق آرمانهای اقتصادی، نظامی و اداری کشور از علل عمده اتخاذ سیاست انحصار بهشمار میرفتند، نهتنها سبب دگرگونیهای چشمگیری در روند بازرگانی خارجی ایران شد؛ بلکه تا حدی روابط سیاسی این دوره را نیز تحتتاثیر قرار داد. بازرگانان ارمنی، ابریشم و دیگر کالاهای ایرانی را به بازارهای نوینی در شرق و غرب جهان عرضه کردند؛ اما برخی از این بازارها چنانکه باید شناخته نشدند. همچنین با توسعه بازرگانی خارجی، آنان توانستند تعادلی در موازنه تجارت خارجی ایران ایجاد کنند و از این رهگذر، شاه عباس و تا حدی جانشینان وی را از یک استقلال مالی برخوردار نمایند.
بنابر آنچه گفته شد، این پرسشها در اینجا مطرح هستند که چه عواملی سبب شدند شاه عباس در اجرای سیاست انحصار ابریشم به ارمنیان روی آورد؟ مهمتر اینکه ارمنیان در زمینه تجارت خارجی ابریشم چه نقشی و در چه ابعادی ایفا کردهاند و میزان کامیابیها و دستاوردهای آنان در این حوزه به چه میزان بوده است؟ بر این اساس، چنین به نظر میرسد، ارمنیان با تجاربی که از پیش اندوخته بودند نیز با ویژگیهای خاص فردی و زیستی خود توانستند بازرگانی خارجی ایران را در قلمروهای دوردستی گسترش دهند که بخشی از آن تاکنون ناشناخته مانده است. همچنین توانستند با رقیبان و کمپانیهای هندشرقی به رقابتی سخت برخیزند و در عرصههای تجاری جهانی بدرخشند. در این راستا، سعی بر این است تا مسائل یادشده با بهرهگیری از نوشتههای بازرگانان و دیگر منابع و اسناد مورد بررسی قرار گیرد. برخی از این اسناد که مربوط به چگونگی استقرار بازرگانی ارمنیان، بهویژه در اروپای شرقی است، به نظر میرسد که تاکنون چندان مورد بررسی و استفاده قرار نگرفتهاند.
نگاهی به علل مهاجرت ارمنیان به داخل ایران
پیش از آنکه به نقش ارمنیان در تجارت خارجی بپردازیم، نگاهی به علل مهاجرت و کم و کیف زیستی آنان، برای درک بهتر نقشی که آنان برعهده گرفته بودند ضروری به نظر میرسد. ارمنیان پیش از مهاجرت، در زیستگاه اصلی و تاریخی خود یعنی؛ در نواحی ارمنستان، گرجستان، شیروان، نخجوان و جلفای ارس ساکن بودند و بزرگترین جمعیت مسیحیان ایران را تشکیل میدادند. آنان وابسته به کلیسای «گری گوری» بودند و اسقف آنان در اچمیازین (اوچ کلیسا) واقع در ایالت چخورسعد (ایروان) اقامت داشت که متعلق به ایران بوده است (لاکهارت، ۸۶:۱۳۶۸).
اما دلیل اصلی مهاجرت یا بهتر، کوچ اجباری ارمنیان از سرزمینهای اصلیشان، جنگها و درگیریهای طولانی میان دو امپراتوری ایران و عثمانی بود. در دوره شاه عباس اول (۱۰۳۸ - ۹۹۶)، هدف از کوچ ارمنیان نواحی مرزی ایران، خالی کردن آن مناطق از سکنه به دلایل نظامی، اقتصادی و انسانی بوده است. از اینرو چنانکه پیترودلاواله نیز اشاره میکند، شاه آنان را به مرکز انتقال داد و زمینهای دیگری در اختیارشان گذاشت تا هم بقای آنان در مملکت تضمین شود و هم «شهر اصفهان بزرگتر و ثروتمندتر و زیباتر شود.» (دلاواله، ۱۳۴۸: ۳۶). به دلایل یاد شده، شاه عباس در فاصله سالهای ۱۰۱۳ تا ۱۰۱۷ ق، هزاران نفر از ارمنیان را از نواحی مرزی شمال و شمالغربی، به مناطق داخلی ایران کوچاند و در شهرهایی چون تبریز، قزوین، گیلان، انزلی، دربند و کاشان اسکان داد. وی ارمنیان جلفای ارس را که در حدود ۳ هزار خانوار بودند، در آن سوی زایندهرود اصفهان و در محلهایی چون عباسآباد، شمسآباد و بهویژه در محلی که بعدها به یاد وطنشان- جلفای ارس- به جلفا معروف شد، اسکان داد (Du Mans, ۱۸۲:۱۸۹۰). جمعی نیز در آبادیهای میان اصفهان و شیراز پراکنده شده و رفته رفته با مردم بومی آن مناطق درآمیختند. با این همه، چون مهاجرت ارمنیان به فوریت و بدون نقشه منظمی انجام شده بود، دچار هرج و مرج شد. گذشته از این، تعصبات مذهبی قزلباشان، برخی قتل و غارتهای پراکنده، سرمای زمستان، بیماریهای مسری و غیره همه از عواملی بودند که سبب رنجها و تلفات بسیاری در میان ارمنیان، طی مهاجرت گردیدند (شاردن، ۱۳۵۰: ۶-۲۵).
از سویی، ارقام دقیقی از تعداد ارمنیان مهاجر در دست نیست؛ اما تاورنیه شمار آنان را ۲۷ هزار خانوار و شاردن حدود ۳۰ هزار خانوار نوشتهاند (تاورنیه، ۱۳۳۶: ۵۶؛ شاردن، ۱۳۵۰: ۶-۲۵). بهنظر میرسد که این آمار غیر از آن سه هزار خانواری است که از جلفای ارس به جلفای اصفهان انتقال یافتهاند، زیرا آن ۳۰ هزار خانواری که شاردن یاد میکند تنها از مناطق ارمنستان و گرجستان به مازندران کوچانده شده بودند (شاردن: همانجا). از سوی دیگر، جمعیت ارمنیان جلفای اصفهان، به دلیل عنایت خاص شاه و برخورداری از امکانات بهتر، رو به افزایش نهادند و تا دوره پایانی حکومت صفویان به ۳۰ هزار تا ۳۵ هزار تن رسید. کل جمعیت ارمنیان را نیز در تمام ایران تا ۱۷۰ هزار تن نوشتهاند (کمپفر، ۱۳۶۳: ۱۸۶؛ لاکهارت، ۱۳۶۸: ۸۶). شاه عباس که شماری از ارمنیان را به اصفهان انتقال داده بود، طی فرمانی به تاریخ ۱۰۲۸، زمینهایی را کنار زایندهرود، برای ساختن خانه و کشاورزی در اختیار آنان گذاشت (Du Mans, ۱۸۹۰: ۱۸۲). وی در فرمانی دیگر، که در گنجینه کلیسای وانک موجود است، دستور ساختن کلیسای بزرگ «وانگ» را برای آنان صادر کرد (رائین، ۱۳۴۹: ۱۵-۱۱۴). افزون بر اینها، از منابع چنین برمیآید که ارمنیان جلفای اصفهان، از امتیازات بسیاری چون آزادی کامل مذهبی در اجرای مراسم دینی، حق ساختن کلیسا، تعمیر معابد و... نیز برخوردار شده بودند. آنان همچنین در خرید و فروش خانه و املاک آزاد بودند و نیز میتوانستند مانند ایرانیان لباس بر تن کنند و از زیورآلات گرانبها استفاده نمایند. (تاورنیه، ۴۰۸:۱۳۳۶) در امور حقوقی و قضایی نیز پیرو مقررات شرعی و عرفی ایران نبودند و قاضی و کلانتر از میان خود انتخاب میکردند.
ابریشم به عنوان یک کالای استراتژیک از جایگاه مهمی در اقتصاد صفویان برخوردار بود و میتوانست در مناسبات اقتصادی و حتی سیاسی ایران با دول غرب و شرق تاثیرگذار باشد. از این رو میتوان به چند دلیل مهم برای انحصاری کردن آن اشاره کرد: نخست اینکه تا پیش از انحصار ابریشم، بخش عظیمی از آن به عثمانی صادر میشد؛ اما انحصاری کردن خرید و فروش ابریشم مانع از صادرات آن به عثمانی شد و در نتیجه توانست به هدفهای جنگی آن کشور به عنوان یک دشمن سرسخت ضربه زند. دوم اینکه انحصار سبب افزایش صادرات میشد که از پیامدهای آن ایجاد موازنه در بازرگانی خارجی، به ویژه با شرق و به خصوص با هندوستان بود که سالانه حجم زیادی از کالاهای خود را به ایران صادر مینمود (شاردن، ۳۶۹:۱۳۵۰) همچنین افزایش صادرات ابریشم سبب افزونی واردات فلزات گرانبها و مسکوکات میشد که با آنها درآمد شاه افزایش مییافت و میتوانست به آرمانهای خود در زمینه ساماندهی تشکیلات نظامی و دیوانی جامه عمل بپوشاند. سوم اینکه انحصار ابریشم شاه را توانمند میساخت تا با یکهتازیهای پرتغالیها در تجارت خلیج فارس به ویژه در زمینه خرید و فروش ابریشم به مقابله برخیزد. از این رو انحصار ابریشم میتوانست بر روابط خارجی ایران با دیگر کشورها نیز تا حدی تاثیرگذار باشد.
با این همه، هرچند که سیاست انحصار ابریشم دستاوردهای بزرگی برای شاه در پی داشت، لیکن برخی پیامدهای منفی آن را نیز نباید از نظر دور داشت. از جمله چنین پیامدهایی ناخشنودی تولیدکنندگان آن از محدودیتهای ایجادشده در دادوستد آزاد این کالا بود که در نتیجه بر روند تولید آن نیز تاثیر منفی داشته است. به مثل، شرایط انحصار، مالیات سنگینی را به خریداران آزاد ابریشم تحمیل میکرد. به گونهای که خرید یک بار ابریشم به صورت آزاد، برای صادرات ۱۲ تومان و برای مصرف داخلی ۴ تومان مالیات داشت (سیوری، ۱۷۷:۱۳۶۶). اما بهکارگیری ارمنیان در بازرگانی خارجی ابریشم علل گوناگونی داشت که میتوان آنها را به دو دسته کلی تقسیم و مورد بررسی قرار داد:
الف) ناکارآمدی بازرگانان ایرانی (غیرارمنی) و موانع آنان در شرایط بازرگانی جهانی
شاهعباس پس از اتخاذ سیاست انحصار، نیازمند بازرگانان توانمند و مجربی بود که بتوانند انبوهی از ابریشم تولیدی را که وی در اختیار داشت، در بازارهای جهانی عرضه نمایند و نیز بازارهای نوینی برای آن بیابند؛ زیرا وی دریافته بود که بازرگانی در نقاط مختلف جهان، به ویژه در کشورهای دوردست مسیحینشین اروپایی، تواناییها و شرایط خاصی را میطلبد که بازرگانان و عناصر ایرانی چندان از عهده آنها برنمیآیند. در این مورد میتوان به دو نمونه مشخص اشاره کرد. یکی اینکه او در سال ۱۰۱۷ ق. یکی از قزلباشان به نام «دنگیزبیک روملو» را با یک پرتغالی به نام «آنتونیو دوگوویا» (Antonio de Gouveia) به عنوان سفیر، به منظور ایجاد اتحاد برضد ترکان عثمانی و توسعه روابط تجاری، به نزد «فیلیپ» پادشاه اسپانیا فرستاد. شاه افزون بر هدایای لازم، ۵۰ عدل ابریشم را نیز برای بازاریابی و فروش در آن کشور، به همراه سفیر فرستاد؛ اما این سفیر، به جای فروش ابریشم و برگرداندن بهای آن به خزانه، تمامی آن را بر اثر اغوای همراه پرتغالیاش به پادشاه اسپانیا پیشکش کرد. افزون بر این، او اشتباهات دیگری نیز مرتکب شده بود که پس از ورود به ایران محکوم به مرگ شد (سیوری، ۱۳۶۶: ۱۰۰).
با این وجود، شاه بار دیگر یک تاجر زاده اصفهانی را با مقدار زیادی ابریشم برای تجارت به «ونیز» فرستاد؛ اما او نیز آزمونی بهتر از آن سفیر پس نداد و پس از فروش ابریشم، با پول آن به عیش و نوش پرداخت. لیکن در آنجا حکومت ونیز باقیمانده اموال تاجر عیاش را توقیف کرد و موضوع را به آگاهی پادشاه ایران رساند. در پی آن، شاهعباس طی فرمانی به تاریخ ۱۰۱۸ ق، خواجه صفر ارمنی را با شخصی دیگر، مامور پیگیری و دریافت اموال باقیمانده شاهی کرد. چنین رویدادهایی سبب کاهش اعتماد شاه عباس نسبت به بازرگانان ایرانی شد. البته در این میان مسائل دیگری نیز وجود داشت که در رویآوری شاه به ارمنیان تاثیر داشته است. از جمله اینکه، بازرگانان مسلمان به دلایل مذهبی و دشواری انجام مراسم دینی در کشورهای غیرمسلمان، نیز مساله ربا و پیامدهای شرعی آن دچار معذوراتی در بازرگانی خارجی میشدند و از اینرو، چندان تمایلی به بازرگانی با ملل غیرمسلمان در سرزمینهای دوردست را نداشتهاند. از همین رو، شاردن اشاره میکند که مسلمانان بازرگان عمده آسیا به شمار نمیرفتند و حوصله بازرگانی در ممالک خارجی را نداشتند (شاردن، ۱۳۵۰: ۳۶۷).
ب) تجربه کاری و تواناییهای فردی و اجتماعی ارمنیان
گذشته از موانع یاد شده در مورد بازرگانان ایرانی، به کارگیری ارمنیان در بازرگانی خارجی دو علت اساسی دیگر نیز داشت؛ یکی آموختهها و تجربههای آنان، دیگری ویژگیهای اجتماعی، فردی و روحیشان. ارمنیان پیش از آنکه توسط شاه عباس به کار تجارت گمارده شوند، قومی تجارتپیشه بودند و تجربه لازم را در این زمینه به دست آورده بودند. بسیاری از آنان سراسر اروپا را گشته و به مخاطرات بازرگانی در کشورهای دوردست آگاهی یافته و از این راه به ثروت و مکنتی هم رسیده بودند. گذشته از اینها، شمار زیادی از آنان در همان سرزمینهای اولیه خود به تجارت ابریشم نیز مشغول بودهاند.به مثل، هنگامی که تبریز پایتخت صفویان شده بود، شمار زیادی از ارمنیان در آنجا نیز به تجارت مشغول بودند و از نقاط گوناگون ابریشم و دیگر کالاها را به آنجا وارد یا از آنجا به نواحی دیگر صادر میکردند (سفرنامههای ونیزیان در ایران، ۱۳۸۱: ۱۳-۴۱۲). ارمنیان در زمان شاه طهماسب یکم (۹۸۴-۹۳۰) در تجارت با ترکان، ونیزیان و بازرگانان انگلیسی «شرکت مسکوی» به رقابت میپرداختند و نسبت به آنان، به دلیل بومی بودن، از شناخت و امکانات بیشتری برخوردار بودهاند.
آنان آشنایی بیشتری به راهها، شهرها و اوضاع تجاری محلات گوناگون داشتند که بازرگانان بیگانه فاقد چنین شناختی بودند (Ferrier: ۴۳۴/ ۵.۱۹۸۶ ). در کنار این تجربیات، خصوصیات فردی و سختکوشیشان قرار داشت که آنان را از هر لحاظ برای بازرگانی در سرزمینهای دوردست شایستهتر میکرد. منابع نشان میدهند که ارمنیان افرادی صرفهجو، سختکوش و در مسافرتهای طولانی سریعالسیر و خستگیناپذیر بودند. با این همه، یکی از مهمترین ویژگیهای ارمنیان که در تجارت خارجی آنان را نسبت به بازرگانان غیرارمنی ممتاز میکرد، آشنایی با زبانهای اروپایی بود. به همین دلیل، آنان بهتر میتوانستند با اروپاییان ارتباط برقرار کنند و چون مسیحی نیز بودند، بهتر میتوانستند در میان اروپاییان مسیحی بازاریابی کنند. (Ibid: ۴۵۴-۵۵). تاورنیه که خود بازرگانی جهان دیده و با تجربه بود، درباره خصوصیات زیستی ارمنیان که در کامیابی آنان در کار تجارت تاثیرگذار بوده است، مینویسد: «ارمنیان وقتی که برای سفرهای طولانی از خانه خود بیرون میروند، آذوقه و ذخیرهای که با خود برمیدارند عبارت است از؛ نان خشک، گوشت دود زده، پیاز، روغن داغ کرده، آرد، شرب و آجیل و ... وقتی به شهری میرسند ... پنج شش نفرشان شریک میشوند و یک اتاق خالی کرایه میکنند و فورا با تشک و گلیم و فرشی که همراه دارند آن را مفروش میکنند و این خود برای صرفهجویی کمک بزرگی است» (تاورنیه، ۱۳۳۶: ۴۰۶).
این ویژگیهای زیستی در جای دیگر چنین توصیف شده است: «از خانه با تعدادی تخممرغ پخته و مقداری شرب حرکت میکنند و با آن اصفهان تا بندر را طی مینمایند ... آنان در تجارت مانند کشتیهای تجارت مسلحی هستند، نه خرید میکنند و نه خرج ... با چنین آغازی، آنان گاهی به موفقیتهای بزرگی برای خود و اربابانشان دست مییابند» (Fryer.۱۹۱۲: ۲۴۹). مجموعه این تجربیات و تواناییها بود که ارمنیان را در دیدگاه شاهعباس برای بازرگانی خارجی ابریشم در اولویت قرار داد. از این رو، وی کسانی را که شایستهتر تشخیص میداد انتخاب میکرد و به هر یک به اندازه استعدادش بارهای ابریشم تحویل میداد تا در کشورهای دیگر به فروش رسانند. آنان پس از بازگشت به کشور، بهای ابریشم را به نرخی که شاه تعیین کرده بود، میپرداختند و از سود آن هزینههای سفر و مزد خویش را برمیداشتند (تاورنیه، ۱۳۳۶: ۶-۴۰۵).
-بخشی از یک مقاله
منبع: دوفصلنامه علمی- پژوهشی تاریخنامه ایران بعد از اسلام، سال دوم، شماره چهارم، بهار و تابستان 91، صفحات 27-46.