سیاست مضایقه نفت
چنین طرحی بدون همکاری کمپانیهای نفتی بریتانیا و آمریکا که نفت خاورمیانه را کنترل میکردند، امکانپذیر نبود و بههمیندلیل جورج پروسینگ، مامور سیا به وزارت سوخت و انرژی در لندن رفت. او برای نمایندگان شرکتهای نفتی عراق، بحرین و کویت توضیح داد که درصورت حمله اتحاد جماهیر شوروی، عملیات تولید نفت متوقف شده و کارکنان این شرکتها به نیروی شبهنظامی برای اجرای عملیات سیا تبدیل خواهند شد. او برای اجرای این طرح از آنها یاری خواست و آنها نیز پذیرفتند. پروسینگ همچنین بر امنیت این طرح و اینکه چنین سیاستی باید از کشورهای خاورمیانه پنهان بماند، تاکید کرد. پروسینگ به آنها گفت: «اکنون محافظت و پنهان نگه داشتن این نقشه از موفقیت در اجرای آن مهمتر است.»
«سیاست مضایقه نفت» فقط بخش کوچکی از تاریخچه جنگ سرد است که هر روز فصلهای بیشتری از اسرار آن را درمییابیم. در سال ۱۹۹۶، مختصری از این نقشه براساس اشتباه کتابخانه ریاستجمهوری ترومن منتشر شد - افشای اطلاعاتی که آرشیو امنیت ملی آن را بدترین مورد در تاریخچه خود میداند - و پس از آن در گذر زمان جزئیات بیشتری از این طرح منتشر شد؛ اما به تازگی انباری از اسناد در آرشیو ملی بریتانیا کشف شدند که اسناد بسیار مهم آمریکایی نیز در میان آنها ذخیره شده بودند و از ردهبندی محرمانه خارج شدهاند؛ این اسناد جزئیات بیشتری از این نقشه محرمانه را در اختیارمان میگذارند. مشخص شده است «سیاست مضایقه نفت» که برای مدتها تصور میشد در دوره آیزنهاور پایان یافته، در حقیقت تا دولت کندی ادامه داشته است. اسناد تازه بهدست آمده نشان میدهند بریتانیا آماده استفاده از تسلیحات هستهای بوده است تا شوروی را از نفت خاورمیانه دور نگه دارد. طبق این اسناد، نقش سیا در این طرح از آنچه پیشتر تصور میشد بیشتر بوده است و نقش وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی در این طرح همواره معلوم بود؛ ولی در حقیقت سازمان اطلاعاتی آمریکا مسوول این عملیات بوده است. هماهنگی میان کمپانیهای نفتی آمریکا و بریتانیا برای اجرای این طرح، برنامهریزی و نقشه چینی، تهیه تجهیزات نظامی و مواد منفجره، همچنین جاسوسی در برخی از این کمپانیها همگی در دستور کار سیا قرار داشت.
تاریخچه این نقشه فوقمحرمانه آمریکایی مخلوطی است از ناسیونالیسم عربی، نفت و حضور سیا در نفتخیزترین خاک کرهزمین. در حقیقت این ماجرا، دالبر اهمیت روزافزون نفت خاورمیانه و عطش غرب برای کنترل آن است. اکنون با گذشت چند دهه، این عطش همچنان موجب دخالت آمریکا در این منطقه حساس میشود و در نتیجه یادآوری این تاریخچه و خطراتی که بر این منطقه سایه افکنده بود حائز اهمیت است. «سیاست مضایقه نفت» در سال ۱۹۴۸ شکل گرفت؛ زمانی که برلین در محاصره بود و شوروی راه دسترسی غرب به این شهر آلمان را مسدود کرده بود. این محاصره موجب شد هراس از اشغال ایران و عراق به دست کمونیستها افزایش یابد؛ حملهای که دولت ترومن را نگران میکرد که ارتش آمریکا و متحدانش نیز نتوانند آن را متوقف کنند؛ اما نفت خاورمیانه در دست کمپانیهای بریتانیایی و آمریکایی بود و دولت آمریکا تصمیم گرفت با توقف عرضه سوخت برای مدتی ارتش شوروی را از پیشروی بازدارد.
نقشه شورای امنیت ملی که بهصورت رسمی ۲/ NSC ۲۶ نامیده میشد و در سال ۱۹۴۶ به تصویب هری ترومن، رئیسجمهوری آمریکا رسید، کمپانیهای نفتی بریتانیایی و آمریکایی را موظف میکرد تا در صورت حمله شوروی منابع و تجهیزات نفتی خاورمیانه را منهدم کنند. براساس اسناد بهدست آمده از NSC ۲۶/ ۲، وزارت امور خارجه بر این نقشه نظارت داشت و سیا جزئیات عملیاتی برای هر کشور را فراهم میکرد.
اسناد شورای امنیت ملی نشان میدهند آژانس اطلاعاتی آمریکا بلافاصله با تری دوس، معاون روابط دولتی آرامکو، تماس گرفت تا درباره اجرای این عملیات مخفیانه در عربستان سعودی با او مشورت کند. حق تولید نفت عربستان در اختیار شرکت آرامکو بود و این کمپانی با دولت این کشور روابط کاری داشت. دوس به مسائل جاسوسی علاقه داشت، در جنگ جهانی دوم مدتی نیز در دولت فدرال در بخش نفتی فعالیت کرده و در واشنگتن فردی شناختهشده بود. الن دالس که بعدها به ریاست سیا رسید، به خانه تری دوس رفتوآمد بسیار داشت. آرامکو در آن زمان بهطور مشترک به کمپانیهای اکسون، موبایل، شورون و تگزاکو تعلق داشت؛ این کمپانی با تمام قوا به کمک سیا رفت و مشاورههای بسیار مهمی همچون نحوه مسدود کردن چاههای نفت و از کار انداختن پالایشگاه را در اختیارشان قرار داد. با کمک دوس، تعدادی از کارکنان آرامکو برای اجرای این نقشه داوطلب شدند، آنها اعلام آمادگی کردند تا در صورت نیاز به انجام عملیات به ارتش بپیوندند (آرامکو و مقامات آمریکایی معتقد بودند کسب مقام نظامی میتواند در صورت دستگیری، حافظ جانشان شود).
مطابق اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا، دولت انگلیس نیز از نقشه ۲/ NSC ۲۶ آگاه بود و از آن حمایت میکرد. همچنین موافقت کرده بود کمپانیهای نفتی خود در ایران و عراق را برای اجرای این نقشه آماده کند. روش بریتانیا از ابتدا متفاوت بود: استراتژی سیا در عربستان سعودی کاملا بر کارکنان کمپانی آرامکو متکی بود و ارتش ایالاتمتحده در آن نقشی نداشت؛ درحالیکه در نقشه بریتانیا نیروی هوایی آماده بود تا از کارکنان کمپانیهای نفتی که در تخریب تاسیسات نفتی شرکت کرده بودند، حمایت و پشتیبانی کند.
به نظر میرسید همه چیز برای این طرح بلندپروازانه سیا مهیا است اما مدتی نگذشته بود که اوضاع تغییر کرد و مشخص شد کمپانیهای نفتی - برخلاف دولتهایشان - تمایلی به همکاری ندارند. در اواخر دهه ۱۹۵۰ سر توماس فریزر، رئیس کمپانی نفت ایران - انگلیس که نگین امپراتوری در حال نابودی بریتانیا به شمار میرفت، متوجه شد از کمپانی او انتظار میرود صدها نفر از کارکنانش را در اختیار این طرح قرار دهد. او نگران شد که اگر دولت ایران به این ماجرا پی ببرد آنها را از نظر اقتصادی تهدید کرده و حتی از کشور اخراج کند. بنابر اسناد بریتانیا، فریزر در اواخر دهه ۱۹۵۰ کمپانی نفت ایران - انگلیس را از این طرح بیرون کشید.
جورج مکگی، معاون وزارت امور خارجه آمریکا، خشمگین شد و در فوریه سال ۱۹۵۱، یکی از مقامات بریتانیا را به واشنگتن فراخواند و به او گفت دولت انگلیس باید تصمیم کمپانی نفت ایران - انگلیس را که بعدها به بریتیش پترولیوم تغییر نام داد ، نادیده بگیرد. اسناد بریتانیایی گزارشی از این دیدار را ثبت کردهاند. مکگی در این دیدار میگوید: «بههیچ عنوان پذیرفته نیست برنامه مضایقه نفت با تمام جزئیات از پیش تعیینشده به اجرا درنیاید.» چند هفته بعد انگلیسیها در پاسخ به این جلسه، نقشهای در رابطه با ایران آماده کردند که در عوض استفاده از کارکنان شرکتهای نفتی، کاملا بر نیروهای نظامی متکی بود و همین مساله را درباره عراق نیز پیشنهاد دادند.
اسناد بریتانیایی نشان میدهند این پیشنهاد، مقامات آمریکایی را حیرتزده کرد؛ آنها اطمینان داشتند اجرای چنین طرحی بدون کمک متخصصان و نیروهای کاری کمپانیهای نفتی امکانپذیر نخواهد بود اما آمریکاییها نمیدانستند بریتانیا در حقیقت قصد دارد از کمپانیهای نفتیاش کمک تخصصی بگیرد و کمپانیها نیز حاضر به انجام این کار بودند و لندن نمیخواست ایالاتمتحده به این موضوع واقف شود؛ زیرا هراس آن میرفت که تمام نقشه به خطر بیفتد. چند هفته پس از ملاقات با مکگی، پی دی رایلی از وزارت امور خارجه بریتانیا به یکی از مقامات ارشد ارتش این کشور گفت: «نمیخواهیم به آمریکاییها بگوییم میزان همکاری کمپانیهای نفتی تا چه حد است.» جورج پروسینگ، مامور سیا که مسوول همکاری با شرکتهای نفتی خاورمیانه بود، در اول ماه مه۱۹۵۱ با این امید به وزارت امورخارجه رفت که دو دیپلمات بریتانیایی و مقامات ارتش را متقاعد کند که آنها برای اجرای نقشه به کمک سیا نیاز دارند. او برای نخستین بار شرح کامل نقشه آرامکو را در اختیار آنها گذاشت تا بهعنوان الگویی برای کل منطقه مورد استفاده قرار بگیرد.
بنا بر گزارشهای ماموران انگلیس از جلسه دیدار با پروسینگ، نقشه آرامکو حول محور سه منطقه اجرایی این کمپانی در عربستان سعودی بود. ۴۵ نفر از مقامات ارشد آرامکو «کاملا در ماجرا دست داشتند.» ۶۴۵ کارمند برای شرکت در این طرح انتخاب شدند ولی اکثر آنها فقط از نقش خود در پیشبرد طرح کلی آگاهی داشتند.
علاوه بر آن، پنج مامور مخفی سیا نیز که در آرامکو آغاز به کار کرده بودند و بهعنوان انباردار یا معاون مدیر به استخدام درآمدند، موظف شده بودند تا عملکرد این کمپانی در زمینه طرح مضایقه نفتی و اتفاقاتی که ممکن است در پیشبرد این نقشه تاثیرگذار باشند، به اطلاع سازمان مرکزی اطلاعات برسانند. بنا بر اسناد بریتانیا، به جز افراد درون سازمان سیا، فقط یکی از مدیران آرامکو و یک نفر از وزارت امور خارجه به هویت اصلی کارمندان جدید آگاهی داشت. هدف از نقشه آن بود که در صورت حمله و اشغال از سوی شوروی، به مدت حداقل یک سال این کشور را از دستیابی به نفت و سوخت پالایش شده عربستان سعودی محروم کنند. این نقشه در چند مرحله انجام میشد و با تخریب محل ذخیره سوخت و از کار انداختن پالایشگاه آرامکو آغاز میشد. برخی از تجهیزات کلیدی پالایشگاه تخریب میشدند و شوروی امکان جایگزینی آنها را نداشت. به این ترتیب بخش اعظم پالایشگاه دستنخورده باقی میماند و پس از اخراج نیروهای شوروی، آرامکو میتوانست کار خود را از سر بگیرد.
بنابر اسناد بریتانیا، سیا مواد منفجره نظامی را وارد عربستان سعودی کرد. این مواد منفجره بهصورتی طراحی شده بودند که در قطعات مورد نظر جای بگیرند. این مواد در انبارهای متعلق به آرامکو جاسازی شدند. شعلهافکنهایی برای ذوب قطعات کوچکتر و نارنجکهایی مخصوص برای تخریب ذخایر سوخت آماده شدند. کامیونهای سیمان نیز آماده بودند تا چاههای نفتی را مسدود کنند.
کامیونها، واگنهای قطار، ژنراتورها و دکلهای حفاری آماده بودند تا عملیات تخریب را انجام دهند. پروسینگ گفت که پس از انجام عملیات، کارکنان آرامکو به سرعت به مکانهای امن منتقل میشوند و پاداش و مزایای نظامی نیز دریافت خواهند کرد.
این رهنمودها، جیایبکت وابسته نفتی سفارت انگلیس در واشنگتن را تحت تاثیر قرار داد. او به سرعت یک تلگرام به لندن فرستاد و اعلام کرد که آرامکو و سیا «یک روش کاری بسیار رضایتبخش برای اینگونه عملیات مخفیانه تدارک دیدهاند و اصرار دارند که دامنه عملکردشان باقی حوزههای نفتی را نیز در بر بگیرد.»
اسناد انگلیس نشان میدهند که پروسینگ در تلاش بود تا مجوز اجرای نقشههای مشابه آرامکو در بحرین، کویت و قطر را نیز اخذ کند؛ کشورهایی که کمپانیهای نفتی انگلیس و آمریکا در آنجا مشغول به کار بودند. بریتانیا که حکومت این کشورها را در دست داشت، پیشنهاد پروسینگ را پذیرفت، به این شرط که بریتانیا دستور اجرای این نقشه را در کویت و قطر صادر کند (تصمیم درباره دستور اجرای این نقشه در مورد بحرین به تعویق افتاد، البته بریتانیا مایل بود این حق را به آمریکا واگذار کند). مسوولیت طراحی نقشه مضایقه نفتی در مورد ایران و عراق به عهده انگلیس باقی ماند ولی پروسینگ پیشنهاد کرد سیا در این مورد مشاوره بدهد. بهاینترتیب مقامات بریتانیا برای یک ماه بعد قرار ملاقاتی ترتیب دادند تا در ژوئن ۱۹۵۱ پروسینگ با مقامات کمپانیهای نفتی کویت، بحرین و عراق دیدار کنند. بنابر گزارشهای این جلسه، پروسینگ طرح آرامکو را با روسای این شرکتها مورد بازنگری قرار داد و اعلام آمادگی کرد که برای برنامهریزی این نقشه، آماده همکاری و ارائه مشاوره است. آنها نیز این همکاری را پذیرفتند.
اما یک امپراتوری نفتی بسیار مهم و کلیدی بهطرز مشکوکی از این جلسه غایب بود: ایران. طراحی نقشه برای این کشور بسیار پیچیدهتر از دیگر کشورها بود. در اوایل سال ۱۹۵۱ کمپانی نفت ایران - انگلیس در ایران به شدت منفور شده بود. رفتار زننده کمپانی بریتانیایی با کارکنان ایرانیاش و استثمار ثروت نفتی کشور مدتها بود که رابطه میان ایران و این کمپانی را تیره و تار کرده بود.
زمزمههایی مربوط به نقشه مضایقه نفتی نیز اوضاع را بدتر میکرد. در دسامبر سال ۱۹۵۰ یک روزنامه در تهران گزارشی را منتشر کرد که در آن از شایعاتی مبتنی بر تصمیم مقامات بلندمرتبه انگلیس برای تخریب صنعت نفت ایران در صورت وقوع جنگ خبر میداد؛ این مقاله باعث نگرانی و سرگشتگی سیاستمداران ایرانی شد.
انتشار این خبر همچنین زنگ خطری برای لندن و کمپانی نفت ایران - انگلیس بود و تلاش آنها برای مخفی نگاه داشتن این همکاری دوچندان شد. اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا نشان میدهند که مکالمهای با یکی از مدیران نفتی ایران - انگلیس صورت گرفته و به او دستور داده شده بود - مشخص نیست از جانب دولت یا کمپانی - که هرگونه اطلاع از چنین طرحی را انکار کند. «ایتی چیشلوم» که نسخه ترجمه شده از این مقاله را به وزارت امورخارجه در لندن برده بود گفت: «این مقاله بسیار به حقیقت نزدیک است.»
در آن زمان دولت انگلیس ۵۱ درصد از کمپانی نفت ایران - انگلیس را در اختیار داشت اما یک بند غیرمعمول از مفاد توافقنامه مانع از دخالت دولت در امور تجاری کمپانی میشد. اسناد وزارت امورخارجه در رابطه با مشارکت کمپانی نفت ایران - انگلیس نشان میدهند که «فریزر»، رئیس این کمپانی، با زیرکی به این بند از قرارداد استناد کرد تا نشان دهد که طرح مضایقه نفتی از لحاظ تجاری یک فاجعه برای این کمپانی بهشمار میرود. او هشدار داد که یکی از رقبای آمریکایی ممکن است خبر مشارکت کمپانی را به دولت ایران بدهد تا از این طریق به سود و منافع موجود در ایران دسترسی پیدا کنند و اعلام کرد که او در این طرح مشارکت نخواهد داشت.
آر کلف کوهن، یکی از مقامات وزارت سوخت و انرژی بریتانیا در یک جلسه در لندن گفت: «او مطمئن است که با مشارکت کمپانیهای نفتی آمریکا در این نقشه، هیچگونه تدابیر امنیتی برای مخفی نگاه داشتن این برنامه امکانپذیر نخواهد بود.» پس از ملاقات مکگی با مقامات دولتی در سال ۱۹۵۱، فریزر مجبور شد تا اجازه دهد که کارکنان کمپانیاش در این نقشه مشارکت کنند. البته او شروطی تعیین کرد. مجوز او برای اجرای نقشه لازم بود تا زمانی که اطمینان بیابد که ضرر مالی که کمپانی متحمل میشد، جبران خواهد شد.
اما مسائل سیاسی ایران تمامی برنامهها را نقش بر آب کرد. نخستوزیر ایران، علی رزمآرا به دست ملیگرایان ترور شد و در ماه آوریل محمد مصدق جانشین او شد و بیدرنگ کمپانی نفت را ملی اعلام کرد. مصادره اموال کمپانی نفت ایران - انگلیس چنان نتایجی به بار آورد که تمامی سیاست۲/ NSC ۲۶ در خطر قرار گرفت. نیمی از سوخت جت، دیزل، گازوئیل و نفت خاورمیانه را این کمپانی تولید میکرد. پالایشگاه نفت آبادان بزرگترین پالایشگاه جهان بود و به تنهایی میتوانست سوخت مورد نیاز شوروی را تامین کند.
ملیشدن نفت ایران باعث شد تا همه برای یافتن گزینههای مختلف به تقلا بیفتند. طبق اسناد بریتانیا، ایالاتمتحده این پرسش را مطرح کرد که در صورت حمله شوروی، پشتیبانی نیروهای هوایی انگلیس از ارتش زمینی به پیشبرد نقشه کمک خواهد کرد. بریتانیا با این پیشنهاد مخالفت و ادعا کرد که نیروهای اضافه در اختیار ندارد و تخریب پالایشگاه از طریق حملات هوایی بدون همکاری تخصصی کارگران پالایشگاه ممکن نخواهد بود.
منبع: پولیتیکو تاریخ ایرانی
-بخشی از یک مقاله