بررسی نقادانه تاریخ‌‌نگاری مکتب آنال

روایت غیررسمی وقایع

کدخبر: ۱۸۲۸
آنالی‌‌ها مدعی بودند که در تاریخ‌‌نگاری، نه باید در دام مباحث متافیزیکی بود و نه باید تاریخ را به تاریخ سیاسی فروکاست. بنابراین برای پیش‌گیری از دخل و تصرفات مورخ، از موضوعاتی همچون جامعه‌‌شناسی، اقتصاد و جغرافیا استمداد طلبیدند و نوعی تاریخ‌‌نگاری اجتماعی را برای خود رقم زدند.
روایت غیررسمی وقایع
نویسنده: دکتر علی بهادری، دکترای تاریخ از دانشگاه آزاد اصفهان و مدرس دانشگاه پیام نور تهران

حال در این تاریخ‌‌نگاری که به سرعت نیز توسعه‌یافته است، نسبت بین مورخ و تاریخ‌‌نویسی او چگونه است؟تاریخ‌‌نگاری فرانسه که مکتب تاریخ‌‌نگاری پر آوازه«آنال» زاییده آن است، در ابتدای قرن نوزدهم در ابعاد مختلف تحت تاثیر رمانتیسم قرار داشت، این دیدگاه به دلیل فقدان روش‌‌های مدلل، شاهد دخالت‌‌های گسترده مورخین در تفسیر موضوعات تاریخی بود.

با ظهور پوزیتیویسم-اثبات‌‌گرایی- و تسلط آن بر تاریخ‌‌نگاری فرانسه و اروپا، این نوع تاریخ‌‌نگاری در فرانسه به حاشیه رفت و چهره‌‌هایی چون آگوست کنت و ارنست رنان، میدان‌‌دار تاریخ‌‌نگاری جدید شدند، استدلال آنها بر این اساس استوار بود که به شیوه علوم طبیعی، در تاریخ‌‌نگاری و علوم‌‌اجتماعی هم باید، از شیوه اثبات‌‌گرایی استفاده کرد.

از عمده ویژگی‌‌های این نحله نوظهور در تاریخ‌‌نویسی، رد هرگونه پیش‌‌فرض کل‌‌گرایانه متافیزیکی و فلسفی، تخصص‌‌گرایی و تاکید بر سیاست و نظامی‌‌گری بود. مطابق این روش، چنانچه محقق، اسناد مستند و مدارک معتبر را در چارچوب توالی زمانی ارزیابی می‌‌کرد، می‌‌توانست بسیاری از ناگشوده‌‌ها و نادانسته‌‌های تاریخی را دریابد.

از سویی در دو سده نوزدهم و بیستم، «مدرنیته» حاوی و حامل طنین‌‌ها و مخاطره‌‌های بسیاری بود[۱]. در این دوران تاریخ و تاریخ‌‌نگاری هم به شیوه‌‌ای متفاوت و با هویتی نو، سعی در تحلیل داده‌‌های تاریخی و سیر رویدادهای حیات جمعی بشر در گذشته و حال داشت.

تاریخ‌‌نگاری عهد روشنگری، با مورخانی چون ادوارد گیبون، میشله، دیوید هیوم، کندرسه و... شناخته می‌‌شد. از مشخصه‌‌های تاریخ‌‌نگاری این عصر، الهام‌‌گیری از ایده‌‌ها و ایده‌‌آل‌‌های رنسانس و بلندپروازی‌‌های فرهنگی عصر روشنگری است.

هر چند تاریخ‌‌نگاری عصر روشنگری نوعی شأنیت فلسفی را برای خود قائل بود. از تقابل جبهه فلاسفه تاریخ که پیش‌‌فرض‌‌های متافیزیکی را لحاظ می‌‌کردند و مورخین پوزیتیویست پای‌‌بند به انجام پژوهش‌‌های تجربی و اثباتی، مکتب جدیدی پا به عرصه وجود گذاشت که به مکتب تاریخ‌‌نگاری آنال شهره شد.

اندیشمندان مکتب آنال بر خلاف قدما و زعمای خود، کمتر به تفکرات و تاویل‌‌های فلسفی در دانش تاریخی خود می‌‌پرداختند و بیشتر در جست‌وجوی نظری خود به سایر علوم چون علوم‌‌اجتماعی، اقتصاد و جغرافیا متکی بودند.

کسانی چون مارسل موس که در علوم اجتماعی از «واقعیت اجتماعی تام» سخن می‌‌گفت یا امیل دورکیم که تاریخ و جامعه‌‌شناسی و استفاده بینابینی آنها از یکدیگر را مد نظر داشت یا ماکس‌‌وبر که جامعه‌‌شناسی را چون رشته‌‌ای از تاریخ مقایسه‌‌ای و توجیهی مطرح کرد یا هانری بر- که در برابر تخصص‌‌گرایی علوم اثباتی و تفکیک بیش از حد رشته‌‌های علم، موضع گرفت و ایجاد نوعی سنتز بین علوم انسانی در جهت ایجاد نوعی تاریخ‌‌نگاری کلان را دفاع می‌‌کرد- نقش موثری در ایجاد زمینه‌‌ها و بسترهای شکل‌‌گیری مکتب آنال داشتند. مکتب آنال نتیجه تحولات قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در حوزه فرهنگ و علوم اجتماعی بود. از نظر مورخین آنال، پوزیتویسم یا اثبات‌‌گرایان مجذوب رشد و افزایش قدرت و دستگاه دولت شده و از این رو تاریخ را در حد روایاتی از امور سیاسی و دیپلماسی فروکاسته بودند.

نشریه ‌‌ادواری اقتصادی و اجتماعی آنال که مکتب آنال از آن نشأت گرفته است، در ۱۵ ژانویه سال۱۹۲۹ دیدگاه مشترک خود را به جامعه فرهنگی فرانسه ارائه داد و طی سالیان دراز در قرن بیستم در جهت تحقق آنها تلاش کرد. واژه آنال (annals) از کلمه لاتینی (Annus) به معنی سال گرفته شده و به معنای شرح وقایع سالانه بدون تحلیل و تفسیر است.

بنیان‌‌گذاران این نشریه لوسین فور و مارک بلوخ بودند که نقش موثری در آینده تاریخ‌‌نگاری و روش‌‌شناسی تاریخی در فرانسه قرن بیستم ایفا کردند. با مرگ فیور در ۱۹۵۶ و نقش‌‌آفرینی فرناند برودل مکتب آنال وارد مرحله جدید شد، در این مرحله آنال با چرخشی کمیت‌‌گرا و با پژوهشی در قلمرو پول و جمعیت، به تاریخ دراز مدت براساس تحلیلی جدی از ساختارهای اجتماعی گرایش پیدا کرد.

طی دهه پایانی قرن بیستم نسل سوم آنالی‌‌ها به عرصه آمدند. ژان سوگوف یا امانوئل لوروا لادوری از سرآمدان این نسل بودند که به رویکرد انسان‌‌گرایانه پرداختند، این نسل موضوعات تازه‌‌ای از قبیل تاریخ آب و هوا و طفولیت، جنون، مرگ و... را وارد مطالعات تاریخی کردند.

آنالی‌ها با تاثیر پذیری از جامعه‌‌شناسی، خاصه نوع ساختارگرایانه آن بر این باور بودند که رویدادها، حوادث و افراد در تاریخ و تاریخ‌‌نگاری اهمیت چندانی ندارند آنچه که می‌‌تواند به‌عنوان عامل و علت تام یا زیربنایی در تحلیل داده‌‌های تاریخی مورد اهتمام قرار گیرد، همان ساختارهای اجتماعی موجود در جوامع‌‌اند. چنانچه مارک بلوخ هم متاثر از دورکیم افراد را نقطه شروع مطالعات تاریخی نمی‌‌دانست.

برودل در کتاب معروف خود -مدیترانه و جهان مدیترانه‌‌ای در عصر فیلیپ دوم -که نوع شاخصی از توجه به ساختارها در نزد مورخان آنال است، از تمرکز بر رویدادهای سیاسی دوری کرد و به‌‌طور آگاهانه و عامدانه از حکایت‌‌ها و روایت‌‌های تاریخی چشم‌‌پوشی کرد.پارادایم سه نسل مکتب آنال شباهت فراوان به الگوی زیربنا -روبنای مارکسیسم داشت.

اهتمام ویژه مورخان در فرانسه -که ناشی از محیط فکری و فرهنگی و آکادمیک فرانسه بود از عوامل چندی از جمله حضور مورخان بنام و تقابل با تاریخ‌‌نگاری مطرح و مرسوم آلمان و انگلستان و تاثیرپذیری از علوم‌‌اجتماعی خاصه جامعه‌‌شناسی تاثیر می‌‌پذیرفت -در سیری صعودی در قالب مکتب نوظهور آنال، صاحب آوازه جهانی شد. در فاصله سال‌‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵ آمار مورخان فرانسه از ۴۵۰ نفر به ۱۴۴۸ نفر افزایش یافت، این نحله تاریخی به‌‌واسطه اهتمام در علوم اجتماعی و تاریخ، یک ایده‌‌آل و الگو، برای مورخان فمینیست هم محسوب می‌‌شد.[۲]

ایده اصلی آنال این بود که تاریخ باید با یاری جستن از رشته‌‌های هم‌مرزش، تا آنجا که می‌‌تواند خویشتن را از نظر موضوع، پرمایه‌‌تر سازد و مرزها را از میان بردارد و با این حال دانشی عام و کلی بماند و تا جایی‌‌که ممکن است، شرایط را برای درک پذیرش هر چه بیشتر پدیده‌‌های اجتماعی پدید آورد.

در حقیقت مورخان مکتب آنال از آغاز در پی روشی برای تحلیل جامعه و مناسبات اجتماعی آن بودند که ایمن از هرگونه وام‌‌گیری ایدئولوژیک و هر نوع تصور غایت‌‌گرا باشد، از این رو بود که دست به دامان علوم‌‌اجتماعی شده تا با یاری روش‌‌های مطالعه و موضوع‌‌های این علوم، تاریخ را به‌گونه دیگری بنمایانند.

با نگاه به سال‌‌های قرن بیستم و ورود به قرن بیست‌‌و‌‌یکم و گشایش جبهه‌‌ها و زوایای نو در حیات و رویکرد اجتماعی حاصل از تحولات و مناسبات جهانی، از جمله زوال کمونیسم و ظهور جبهه‌‌های جدید قدرت و ثروت و به چالش کشیده‌‌شدن گفتمان برتر غرب‌‌گرایانه خاصه در عرصه علوم نظری و ایدئولوژیک، بهتر می‌‌توان نقاط مبهم و نارسای این نحله تاریخی را مشخص کرد.

آرای مورخان آنال که برای یک سده، شیوه و روش مسلط و موجه در میان همه مورخان در همه بلاد دور و نزدیک اروپا، آمریکا و آسیا شده بود، امروز می‌‌تواند مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد.با بررسی اجمالی آثار نویسندگان این مکتب به روشنی می‌‌توان دریافت که قرون وسطی، مهم‌ترین حوزه پژوهش آنها بوده و در تاریخ‌‌نگاری بیشترین رویکرد آنالی‌‌ها به آن متمرکز بوده است.

به‌‌علاوه اینکه مکتب آنال نتوانست نسخه قابل‌قبولی را برای سایر مناطق جهان ارائه دهد. ویژگی‌‌های خاص تاریخی -جغرافیایی که بذر این نحله فکری در آن رشد کرد و کثرت آرشیوها و مدارک کلیسایی و دولتی در اروپای غربی و حوزه مدیترانه یکی از دلایل این امر بوده است، مضافا اینکه چشم‌‌پوشی از تاریخ سیاسی و نظامی در آثار پژوهش‌‌گران آنال، از آن رو که تحولات نظامی و سیاسی عاملی سرنوشت‌‌ساز در ملل اروپایی قرون وسطی و دوره رنسانس بود، قصوری غیرقابل اغماض است.

بسیاری از تحولات اجتماعی به‌‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم تنها تابعی از تحولات سیاسی هستند. تحولات سیاسی-نظامی در اعصار مختلف و در بلاد مختلف موجد بسیاری از نهضت‌‌ها، حرکت‌‌ها و جنبش‌‌هایی بوده‌‌اند که صرف حمایت یا مقابله حاکمیت سیاسی، آنها را ایجاد و استمرار بخشیده است.

در واقع در بسیاری از تحولات اجتماعی، رشد یا رکودهای اقتصادی، هنری، تجاری، علمی و گونه‌‌های زیستی، تنها بازتاب و تابعی از نوع تعامل ساختار سیاسی و سیاست‌‌های کلان دستگاه حاکمه و حاکمان است. هرچند این اثربخشی و تاثیرپذیری در همه جای جهان عملکرد یکسانی نداشته است اما آنالی‌‌ها در فاصله سال‌‌های ۸۴ -۱۹۷۵ کمترین اهتمام را به امور سیاسی داشتند.

آنها تنها ۱۱درصد مقالات خود را به حوزه سیاست و امور سیاسی اختصاص دادند در حالی که تنها امور روشنفکری ۳۸درصد آن را به خود اختصاص داد و این اهتمام به‌طور هدفمند و آگاهانه دنبال می‌‌شد، به‌طوری که از ضرورت‌‌های مطرح و مهم بلوخ و فور که سرمنشأ مکتب آنال بودند، ضرورت مقابله با تاریخ سیاسی بود. و ضرورت مقابله با وقایع‌‌نگاری و وقایع‌‌نگاران از نقدهای مهم به پژوهشگران گروه آنال است، رویکرد ضد تاریخ رویدادها ازسوی آنالی‌‌ها که نقش و تاثیر بسیاری از عوامل در تاریخ از دل فهم آنها به‌دست می‌‌آید، از نقاط و نکات قابل‌توجه در عدم اهتمام آنها به تاریخ و امور تاریخی حیات بشر است. نادیده گرفتن این امر به‌‌ویژه در آثار برودل از نواقص عمده وارد بر مکتب آنال است و در نهایت باید به نقدی که بر آثار نسل سوم آنالی‌‌ها خاصه به شیوه امانوئل لوروا لادوری وارد است، اشاره کرد.

ویژگی کمیت‌‌گرا و تکیه افراطی برآمار و ارقام و غفلت از نقش زمان و تحولات تاریخی در تاکید بر ساختارها که خود از پیامدهای عدم توجه به رویدادها در تاریخ است، در عین حالی‌‌که جزئیات قابل‌توجهی را از جنبه‌‌های مختلف حیات انسانی نمود می‌‌دهد؛ اما از بخش بزرگی از داده‌‌ها و نوعیت آنها غفلت می‌‌ورزد. این مورخان بر خلاف مورخان انگلیسی[۳]که بر رفتارهای سیاسی تاکید داشتند و مورخان مارکسیست که سیر اقتصادی -اجتماعی را سنگ‌‌بنای تحلیل تاریخی می‌‌انگاشتند، مورخان پیرو سبک آنال تحلیل مناسبات اجتماعی را در اولویت کار خود قرار دادند و به‌‌‌رغم آنکه زوایای جدیدی از حیث اهتمام به علوم مرتبط و تاثیرات اقتصادی، اجتماعی، اقلیمی و آماری را در تاریخ ایجاد کردند اما فاقد این قابلیت تام بودند که در همه جای جهان و در میان همه مورخان به‌‌عنوان تنها نحله مقبول و مسلط در تاریخ‌‌نگاری و تاریخ‌‌پژوهی قلمداد شوند.

در مکتب آنال، مورخ تا حد یک محقق مشاهده‌‌گر جزءنگرسقوط کرد، در این نحله فکری و تاریخ‌‌نگاری، مورخ حداکثر می‌‌توانست مشاهده‌‌گر خوبی باشد و باید از قبَل جزءنگری و نزدیک‌‌بینی‌‌های افراطی به شناختی جامع برسد و این جزء‌‌نگری مفرط او را از دریافت و اشراف بر روح حاکم بر شاکله کلی جریانات تاریخی غافل و دور می‌‌کرد. به‌‌ویژه آنکه این شیوه نگرشی و نگارشی در تاریخ‌‌نویسی هر نوع تفسیر و تبیین کلان‌‌نگر و متافیزیکی را که لازمه آن چشم‌‌پوشی از بعضی و گاه خیلی از جزئیات خرد و ریز بود نفی می‌‌کرد و مورخ خوب و ایده‌‌آل را کسی معرفی می‌‌کرد که از ایده‌‌پردازی‌‌های کل‌‌انگارانه و فلسفی و تقدیر مآبانه دوری کند و محدود به واقعیت‌‌های جاری و آماری و اطلاعات قابل پردازش باشد. بنابراین در این مکتب بر خلاف سایر رویه‌‌های متداول پیش و پس از آن، شاهد ظهور و حضور مورخان بزرگ و بنام که در سایه ایده‌‌پردازی‌‌های خود شهره شدند نیستیم.

منابع:

- نیل، جی، اسمل سر ۱۳۷۶، جامعه‌‌شناسی اقتصادی، ترجمه محسن کلاهچی، انتشارات کوی

- استویانویچ، گرایان، ۱۳۸۶، روش تاریخ و پارادایم آنال، ترجمه نسرین جهانگرد تهران، فضا

- بهرامی، روح‌الله، ۱۳۸۶، مکتب آنال، جاهلیت فکر تاریخ‌‌نگاری، شیراز، نوید شیراز

- برودل، فرنان، ۱۳۸۰، بازنگری در تمدن مادی و سرمایه‌‌داری، ترجمه فیروز، مهاجر، تهران، نشر دیگر

- پیران، پرویز،۱۳۷۲، مفهوم تام و تمام انسان، نگاهی به دیدگاه تاریخ نگاری آنال

- پیران، پرویز،۱۳۷۲، مقدمه‌‌ای بر «سرمایه داری و حیات مادی» ترجمه بهزاد باشی، تهران، نشرنی

- جهانگرد، نسرین، ۱۳۷۸، مکتب آنال، روش تحقیق در تاریخ و تاریخ نگاری، تهران، جامی

- فولادوند، حامد، ۱۳۶۵، مکتب آنال در تاریخ‌‌نگاری فرانسه، منصوره اتحادیه، حامد فولادوند (گرد آورندگان) بینش و روش در تاریخ نگاری معاصر، تهران، نشر تاریخ ایران

پی‌نوشت:

۱- مدرنیته با جدایی از به مذهب و فاصله گرفتن از نوع تبیین و تفسیر آن از جهان، پدیده‌‌ها و مناسبات میان آن‌ها، ناگزیر از نوعی ایده‌‌پردازی در جایگزینی تاویلات دینی و پرکردن خلأ حاصل از آن بود.

۲- مکتب آنال با طرح ادعای توجه به همه بخش‌‌ها و مولفه‌‌های حیات اجتماعی از جمله زنان، جاذبه خوبی در جذب فمینیست‌‌ها به این نحله تاریخ‌‌نگاری داشت.

۳- مکتب آنال در آمریکا بیش از سایر کشورها راه خود را باز کرد. فقدان ناسیونالیسم فکری انگلستان و آلمان در آمریکا سبب این نفوذ شد.