گذار از گردشگری سنتی به توریسم صنعتی
از همان روزگار قاجار درباره شهر اصفهان بهعنوان یکی از شهرهای گردشگرپذیر میخوانیم «مگر این شهر همان شهر نبود که هنوز در کتب و سینه اهالی دول فرنگستان عظمت و آبادانی و صنایع و بدایع آن مکنون است؟ و هنوز به تماشای آثاری که اکنون در آن شهر باقی است آمده، متذکر همت و هنر ساکنان سلف آن شهر میشوند؟» (روزنامه فرهنگ اصفهان، ش ۹۲، ۳۰ ربیع الثانی ۱۲۹۸).
این آگاهی تا جایی بود که در دوره مشروطه حساسیت و توجه نسبت به نگهداری ارزشها و گنجینههای شهری بالا گرفت و اعتراض نسبت به تخریب آنها شدت یافت. مطبوعات آن روزگار حاکم پیشین اصفهان، مسعود میرزا ظلالسلطان را به بیتوجهی به این آثار و حتی تخریب عمدی آن متهم کرده و در این مقوله شهر اصفهان را با شهرهای اروپا مقایسه میکردند. «ایرانیان آن بناهای با شکوه را ویران نمودند و اروپاییان عکس آنها را برداشتند و برای زینت در اطاقهای موزه خود گذاشتند و هرکس ویران کردن آنها را میدید سرشک از دیده بر دامان میافشاند.» (روزنامه انجمن بلدیه فرج بعد از شدت، ش ۵، رمضان ۱۳۲۵) پس ایران و شهرهای تاریخی آن همواره در مسیر گردشگری سنتی قرار داشته و نوعی آگاهی نسبت به این امر در جامعه ایرانی ایجاد شده بود.نوع گردشگری که تاکنون ذکر آن رفت، مسافرتهای انفرادی و بدون ایجاد زیرساختهای مربوطه بود. یک دلیل آنکه میهمانان فرنگی به دلیل نبودن جا و مکان، در عمارات حکومتی مثل هشت بهشت بیتوته میکردند. (هانری رنه، ۱۳۳۵، ص ۹۲۴) یا آنکه میهمانخانه بزرگان شهر میشدند. در این شرایط گردشگری داخلی نیز چندان رونقی نداشت و هر کس از محدوده شهر خویش، جز برای زیارت یا تجارت خارج نمیشد. این شرایط همگی به دوره پیش از صنعتی شدن گردشگری باز میگردد. شاید بتوان گفت از وقتی گردشگری بهعنوان یک صنعت شناخته میشود که نوع و ماهیت مسافرتها و نیز لوازم مرتبط با آن متفاوت گردید.بهعنوان نمونه ایجاد مسافرخانه و هتل و نیز تهیه راهنما و نقشه و اصولا برنامهریزی برای جلب گردشگر و صرف هزینه برای آن، در کنار ایجاد بسترهای سخت افزاری و نرمافزاری لازم و از آن مهمتر ایجاد ساختاری اداری برای مدیریت گردشگری از نشانههای تبدیل شدن گردشگری به یک صنعت است.
صنعت گردشگری در ایران و نقش سفرا و کنسولها
تبدیل گردشگری سنتی به صنعت گردشگری در ایران در چه زمانی اتفاق افتاد؟ براساس اسنادی که از صنعت گردشگری ایران به چاپ رسیده است برای نخستین بار در سال ۱۳۰۹ش سفرا و کنسولهای ایرانی مقیم کشورهای اطراف از جمله مصر، عراق و ترکیه سعی داشتند بهصورت عملی به مدیران ایرانی بگویند «صنعت گردشگری» چیست و در این راه باید چه قدمهایی برداشته شود.در سال ۱۳۰۹ کنسول ایران در بصره به وزیر امور خارجه نوشت: «خوب است مثل حکومت عراق به جلب مسافران خارجی خصوصا آمریکاییها بذل توجهی بشود و برای این کار قبلا ساختمان چند مهمانخانه آبرومند به طرز جدید در تهران و سایر شهرهای مهم از قبیل شیراز، اصفهان، کرمانشاه و خوزستان لازم به نظر میآید... و یک کتابی به فارسی و فرانسه به اسم رهنما باید طبع و اشاعه و در آن کتاب اسامی جاهای تماشایی از قبیل تخت جمشید و بیستون و خرابههای شوش و عمارات صفویه و ... با توضیحات مختصری درج شده و نیز در آن مسافت بین شهرها و میزان کرایه وسایل نقلیه در ایران نوشته شود.»(اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران، ۱۳۸۰، ج۱، ص ۲۰)وزیر مختار ایران در بغداد چندی بعد مشکلات گردشگران در ایران را بازگفته و به هیات دولت اطلاع داده است که تشریفات گمرکی و «مزاحمتی که امنیهها و ماموران گمرک» ایجاد میکنند از چالشهای گردشگران است (همان، ج۱، ص ۲۷).در سال ۱۳۱۵ وزیر مختار ایران در عراق به دولت ایران اطلاع داد که هر ساله عده زیادی از مردم عراق برای فرار از گرما به لبنان و سوریه میروند، «در صورتی که غالب عراقیهایی که به سوریه رفتهاند اظهار میکنند که اگر دولت شاهنشاهی توجهی به آبادیهای کرند فرموده و در آنجا وسایل راحت و حفظالصحه را فراهم فرمایند، همه رفتن به کرند را ترجیح میدهند.» این مامور به دولت ایران پیشنهاد میکند برای جذب این همه گردشگر بهتر است زیرساختهای لازم در شهر کرند فراهم شود(همان، ج۱، ص ۱۴۷).
در سال ۱۳۳۳ سفیر کبیر ایران در مصر به وزیر امور خارجه شرح داد که کشور مصر در این حوزه به کجاها رسیده است؛ «یکی از منابع درآمد مهم ارزی مصر پولهایی است که جهانگردان در اینجا خرج میکنند.... این کار از دیر زمانی رونق داشته و مخصوصا آثار قدیم سرزمین مصر و موزه معتبری که در شهر قاهره بنا شده، دوستداران تاریخ و آثار قدیمه را به این طرف میکشد. حکومت انقلابی مصر هم به اهمیت عواید سرشاری که از این راه به دست میآید به خوبی پی برده و همهگونه تشویق برای جلب مسافران مینماید... حالا باید ببینیم مصریها در کشور خود چه دارند که این اندازه توریست اینجا میآید و آیا برای ما هم میسر است که این کار را بکنیم؟».(همان، ج۱، ص ۲۹۵) او در مقایسه میان ظرفیتهای بالقوه و بالفعل میان مصر و ایران به این نتیجه میرسد که«ایران تمام آن مزایا را داراست به علاوه محسنات بسیاری که مصر به کلی فاقد آن است. ما در کشور پهناور خود الحمدالله همه چیز داریم که میتوانیم با مختصر سعی و کوشش مسافران خارجی را به کشور خود جلب کنیم.» او جاذبههای ممتاز گردشگری ایران را چنین بر میشمارد «در زمستان کوههای پربرف داریم. در جنوب آب و هوای گرم داریم.... تماشای تختجمشید، شهر اصفهان، آبهای معدنی رامسر، سواحل بهشت مانند دریای مازندران، تهیه کردن وسایل شکار در شکارگاههای ایران، تمام این محسنات اگر بهطور خوبی در نظر گرفته شده و با سلیقه از آن استفاده شود، بلاتردید پس از یکی دو سال فواید کلی خواهد داشت»(همان،ج۱، ص ۲۹۸) اما شاه بیت سخن سفیر کبیر این جمله بود که «صنعت جلب توریست امروز خودش یک شعبه از علم اقتصاد است»(همان،ج۱، ص ۲۹۸) نکتهای که پس از ۶۰ سال هنوز بسیاری از مدیران کلان کشور به آن واقف نشدهاند!
سفیر ایران در ترکیه نیز از هتلهای عالی و مناسبی که در شهر استانبول برای گردشگران ساخته شده گزارشی داده و در پایان نوشت «دولت ترکیه و شهرداریها با توجه به موضوع توریسم، جهانگردی و اقدامات مرتبی که به منظور تشویق و تسهیل مسافرت سیاحان، بازرگانان و ... مینمایند، گذشته از اینکه بر آبادانی و عمران کشور میافزایند، از جنبه اقتصادی و تحصیل ارز خارجی نیز منافع مهمی حاصل میکنند» (همان، ج۱، ص ۳۲۱) سفیر ایران در آمریکا در سال ۱۳۳۵ اقداماتش را در این زمینه گزارش داد، او میخواست راهنمای عملی برای دیگر سفرا تعیین کرده باشد. این اقدامات شامل «اعمال نفوذ در مطبوعات آمریکا و شناساندن ایران از مجرای جراید و مجلات، سخنرانیهای موثر و دلچسب در محافل سیاسی و دانشگاهی، شناساندن افتخارات ایران از طریق تلویزیون و رادیو» بود (همان، ج۱، ص ۳۵۹) این نوع مکاتبات همراه با ارائه پیشنهادها و شرح بازخورد سیاحانی که از ایران دیدار کرده یا ترجمه مقالاتی که راجع به ایران در روزنامههای خارجی از دید گردشگری نوشته میشد، فراوان دیده میشود. به حدی که بیراه نیست اگر بگوییم صنعت گردشگری در ایران درسها و تجربههای اولیه را از کشورهای همسایه و منطقه آموخت.
نخستین پیشنهادها برای مدیریت گردشگری
در سال ۱۳۱۰ غلامحسین ابتهاج،[۲] به تیمورتاش، وزیر دربار، پیشنهاد کرد امور مربوط به سیاحان خارجی در یک ساختار اداری شکل بگیرد. امری که سنگ بنای «اداره جلب سیاحان» گردید. او از شکایات تعدادی از سیاحان آمریکایی سخن گفت که تازه از ایران دیدار کرده بودند، آنگاه پیشنهاد کرد «امر و مقرر فرمایید در یکی از وزارتخانهها، دایرهای مخصوص و چنانچه مقتضی نباشد به یکی از دوایر دولتی امور سیاحان محول شود.» همین شخص برای تصدی امور گردشگران، اداره تابعیت یا اطلاعات وزارت خارجه را پیشنهاد میکند (همان، ج۱، ص ۵۹). در همین گزارش بر جنبه اقتصادی و مادی گردشگری اشاره شده که «تذکر این نکته را به حضرت اشرف عالی که تا چه اندازه از وجود سیاحان خارجی میتوان استفاده مادی نمود زاید میداند» (همان جا) بنابراین در همان سال ۱۳۱۰ مدیرانی جهاندیده در ساختار دولتی ایران بودند که نگاه جدیدی به مقوله گردشگری داشته و آن را از دریچه «صنعت» مینگریستند.
شکلگیری نخستین اداره گردشگری
سرانجام در سال ۱۳۱۳ در وزارت داخله «دایره تبلیغات و جلب سیاحان خارجی» تشکیل شد. توجه به دو واژه «دایره» که تشکیلاتی پایینتر از «اداره» بود و نیز کلمه«سیاحان خارجی» که نگاه و هدف آن سازمان را مشخص میکرد، حائز اهمیت است. نخستین رئیس این دایره همایون سیاح بود. این شخص در نامهای به تاریخ همین سال به وزارت مالیه نوشت: «بهطوری که آن وزارت جلیله مستحضر هستند، اخیرا نسبت به جلب سیاحان خارجی به مملکت شاهنشاهی، از لحاظ اهمیت و فوایدی را که حائز است، وزارت داخله اقداماتی را به عمل آورده» (همان، ج۱، ص ۷۸). همایون سیاح در این نامه از تسهیلاتی در صدور «جواز مسافرت» برای گردشگران سخن گفته و از وزیر مالیه میخواهد تشریفات گمرکی و «سختگیریها» برای سیاحان کمتر شود. گویا یکی از مهمترین چالشهای گردشگری در ایران همین نوع موانع بوده است «بهطوری که معمول است اعمال پارهای تضییقات که از ناحیه ماموران گمرک و انحصار، تفتیشات مختلفه و طولانی و نیز ادای توضیحات زیادی که باعث معطلی و زحمت مسافران خواهد بود، نسبت به سیاحان به عمل میآید، باعث عدم پیشرفت منظور اصلی بوده...»(همان، ج۱، ص ۷۸).
یک سال بعد در سال ۱۳۱۴ «کانون جهانگردی ایران» در تهران برپا شد که مقصود از تاسیس آن در اساسنامه آمده بود «فراهم آوردن موجبات آسایش و تسهیل مسافرت جهانگردان ایرانی در خارجه و جهانگردان خارجی در ایران » (همان، ج۱، ص ۱۱۲) .اگر چه رئیس این کانون محمود جم و منشی آن غلامحسین ابتهاج بود، اما به نظر میآید این کانون به شکل بخش خصوصی اداره میشده است. از مجموعه مکاتباتی که از این کانون باقی مانده است میتوان تصور کرد عملکرد این کانون بیشتر حالت مشورتی بوده است.در سال ۱۳۲۸ تغییر دیگری در ساختار سازمانی مربوط به گردشگری حاصل شد. به این ترتیب که یک «شورای جهانگردی» تحت ریاست افتخاری وزیرکشور تشکیل شد. این شورا «به منظور تمرکز و توسعه و نظارت در امور جهانگردی و مسافرتی و تبلیغات لازم در این باب» تشکیل شد. (همان، ج۱، ص ۲۶۵). نمایندگانی از اداره گذرنامه، اداره هواپیمایی، مدیر کل تبلیغات، رئیس کل گمرک همراه با دبیر کانون جهانگردی ایران در این شورا عضو بودند.گویا این شورای جهانگردی چندان کارآ نبوده است که در سال ۱۳۳۴ ابوالحسن ابتهاج، مدیرعامل سازمان برنامه، به نخستوزیر پیشنهاد کرد برای جلب توریستِ بیشتر و اجرای «تبلیغات عاقلانه» و «وضع مقررات صحیح» در این رابطه بهتر است «دستگاه مجهز و علاقهمندی تحت سرپرستی مستقیم نخستوزیر تشکیل شود» (همان، ج۱، ص ۳۲۵).در سال ۱۳۳۶ دایره جلب سیاحان، ارتقای درجه یافت و به «اداره» تبدیل شد. دو ماه پس از این تحول، در گزارشی از اقدامات آن اداره جدید میخوانیم: «در شهرستانهایی که بیشتر مورد نظر سیاحان خارجی میباشد، کمیسیون دایمی جهانگردی به ریاست فرماندار تشکیل گردید. همچنین با کمک شهرداریها «نقشهها و راهنماهای» شهرهای مهم چاپ و توزیع شد. اقدام دیگر آن بود که به بانک ملی پیشنهاد شد اجازه دهد مدیران هتلها تا حد معینی به تعویض پول خارجی به ریال اقدام کنند. چرا که برای سیاحان پیدا کردن شعبه مرکزی بانک ملی با اتلاف وقت همراه بود(همان، ج۱، ص۳۹۲)»
فهرست منابع
اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران (۱۳۸۰) معاونت خدمات مدیریت و اطلاعرسانی ریاست جمهوری، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سه جلد
پاپی، عابدین (۱۳۸۹) چشمانداز گردشگری ایران و جهان، تهران: راه کمال.
رنجبران، بهرام و زاهدی، محمد (۱۳۸۴) شناخت گردشگری، اصفهان: چهارباغ.
سینایی، وحید (۱۳۸۲) گردشگری در ایران؛ عملکردها و چالشها. تهران: مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
روزنامه فرهنگ اصفهان، ش ۹۲، ۳۰ ربیعالثانی ۱۲۹۸
روزنامه انجمن بلدیه فرج بعد از شدت، ش ۵، رمضان ۱۳۲۵
هانری رنه، د المانی (۱۳۳۵) سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه فرهوشی، تهران: ابنسینا
[۱]. اصطلاح گردشگری صنعتی و سنتی را از این کتاب برداشتهام: پاپی، عابدین (۱۳۸۹) چشمانداز گردشگری ایران و جهان، تهران: راه کمال، ص ۶۹
[۲]. غلامحسین ابتهاج متولد ۱۲۷۶و تحصیل کرده بیروت و پاریس بود. پس از ورود به خدمات دولتی در وزارت مالیه و وزارت فواید عامه مشاغلی به او ارجاع شد. بعد در وزارت خارجه استخدام گردید. در سال ۱۳۱۳ دبیر اول سفارت ایران در قاهره شد. یک سال بعد در وزارت کشور مدیر کل اداره سیاسی و جلب سیاحان شد. در سال ۱۳۱۶ به معاونت شهرداری تهران منصوب شد. پس از برکناری صوراسرافیل شهردار وقت، مدتی نیز کفالت شهرداری را بر عهده گرفت. مدتی نیز معاون وزارت راه و عضو هیات مدیره شیلات بود. سرانجام به شهرداری تهران رسید و مجموعا سه بار شهردار تهران شد. در مجالس ۱۶ و ۱۹ نماینده بندرانزلی در مجلس بود. یکی از اقداماتش تشکیل شرکت ایران تور است. او در سال ۱۳۴۶ درگذشت.