سیاست انحصار
بازرگانان ارمنی با تواناییهای خاص فردی و گروهی خود، توانستند بازارهای نوینی برای ابریشم ایران در بازارهای جهانی بیابند. بر این اساس، بررسی سه عامل مرتبط مذکور در اقتصاد ابریشم نشان میدهد که آنها نهتنها بر روابط و سیاست خارجی ایران تاثیر گذاشتند، بلکه سبب گسترش بازرگانی خارجی، افزایش واردات پول و مسکوکات، برقراری موازنه در تجارت خارجی شده و موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی بازرگانان دستاندرکار ابریشم را نیز ارتقا دادند.
اقتصاد ابریشم نه تنها طیف وسیعی از جامعه صفوی را در بخشهای تولید، توزیع، بافندگی فروش و صادرات آن به کار گرفته بود، بلکه به روند تکاملی صنعت نساجی نیز سرعت بخشید. در این رابطه، شاردن مینویسد که فراوانی محصول ابریشم سبب افزایش مهارت ایرانیان در صنعت ابریشم شده و دستگاههای ریسندگی و بافندگی که صنعتگران ایرانی ابداع کردهاند، همانند ابزار اروپاییان است. از سوی دیگر، افزایش تولید ابریشم خام و مرغوب در نواحی مختلف کشور و اهمیت اقتصادی و سیاسی این کالا، آن را به یک کالای استراتژیک صادراتی تبدیل کرده بود و اتخاذ سیاست انحصار و هدفمند ساختن صادرات ابریشم و محصولات آن توانست، ضمن افزایش صادرات، بر روابط اقتصادی ـ سیاسی ایران با دیگر کشورها نیز تاثیر گذارد؛ بهگونهای که از آن پس سفیرانی که به خارج اعزام میشدند، غالبا همراه با عدلهای ابریشم به ماموریت میرفتند.اما شاه عباس برای اجرای سیاست انحصار ابریشم، به بازرگانان ارمنی روی آورد. این رویکرد وی نیز بیشتر به تجربیات و ویژگیهای فردی و اجتماعی ارمنیان باز میگشت. عواملی که به نظر میرسند بر افزایش صادرات ابریشم و گسترش بازارهای آن تاثیرگذار بودند. از این رو، در بخش دیگری از این نوشته، نقش بازرگانان ارمنی، بهعنوان یکی از عوامل سهگانه یادشده و مجریان این سیاست مورد بررسی قرار خواهد گرفت؛ زیرا آنان حوزه تجارت ابریشم را در بازارهای جهانی و در قلمروهای نوینی گسترش دادند که این قلمروها نیز چنانکه باید هنوز شناخته نشدهاند، همچنان که نقش و علل کامیابی آنان نیز در این قلمروها به خوبی بررسی و ارزیابی نشدهاند.
بنابر آنچه گفته شد، چند پرسش بنیادی در اینجا مطرح است. از جمله اینکه کم و کیف تولید ابریشم ایران به چه میزان بوده و بهعنوان یک کالای استراتژیک، چه کارکردهایی داشته و چه تاثیری در اقتصاد و سیاست صفویان متاخر داشته است؟ مهمترین دلایل اتخاذ سیاست انحصار چه بود و نقش بازرگانان ارمنی بهعنوان عاملان اجرای این سیاست چگونه بوده است؟ و اینکه مجموع سه عامل یاد شده چه دستاوردهایی برای شاه، کشور و بازرگانان ابریشم داشته است؟ فرضیههای مناسب این پرسشها از این قرار است: انبوه ابریشم تولیدی ایران، بهعنوان مهمترین کالای صادراتی، توانست از طریق انحصار به صادراتی هدفمند تبدیل شده و از این راه بر روابط اقتصادی ـ سیاسی خارجی تاثیر گذارد. دیگر اینکه، مجریان ارمنی آن توانستند ابریشم ایران را در مهمترین مراکز تجاری سراسر جهان آن روز معرفی و عرضه کنند و از این راه، ضمن افزایش واردات پول و فلزات قیمتی، سبب برقراری موازنه تجارت خارجی شده، استقلال مالی کشور را ارتقا دهند و از سویی موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی خود را بهبود بخشند.
نگاهی به مهمترین مراکز و میزان تولید ابریشم
برآورد میزان تولید ابریشم و کم و کیف این محصول، بهعنوان نخستین عامل تاثیرگذار بر اقتصاد صفویان، از اهمیت زیادی برخوردار است. پرورش کرم ابریشم از دیر باز یکی از مهمترین حرفه بخش گستردهای از مردم ایران بهشمار میرفت زیرا وضعیت جغرافیایی و اقلیمی ایران زمینه مساعدی را برای ایجاد چنین شغلی فراهم کرده بود. از این رو، تولید ابریشم در مناطق گوناگون ایران رایج بوده است. بنا به گزارش جغرافیدانان مسلمان، منطقه طبرستان از دیر باز یکی از مراکز مهم تولید این محصول بوده است. چنانکه اصطخری نیز اشاره میکند: «از همه طبرستان ابریشم بسیار خیزد به خاصه به آمل.» وی سپس میافزاید: «از اصناف طبرستان جامههای ابریشمین و صوف خیزد... و [نیز] ابریشم و جامههای نیکو خیزد از گرگان و [اما] تخم ابریشم گرگانی را در طبرستان ابریشم نخیزد.» ابن حوقل بر این باور است که اصل ابریشم گرگان و طبرستان از مرو بوده است. بنابراین، نتیجهای که از این گزارشها میتوان گرفت، این است که خراسان که در مسیر باستانی راه ابریشم قرار داشت نخستین دریافتکننده و پرورشدهنده کرم ابریشم در ایران بوده است. سپس این حرفه در مسیر شمالی کوهپایههای البرز، از شرق به غرب گسترش یافته بهگونهای که مازندران و ناحیه شرق آن در اوایل قرن چهارم هجری از مراکز مهم تولید ابریشم بوده است. در دورههای بعد، این حرفه در نواحی گیلان بیشتر گسترش یافت، چنانکه در عصر صفویه از مراکز مهم تولید این محصول گردید. سیاح ونیزی «جوزافا باربارو»، که از لنکران به سوی آستارا حرکت کرده و در مسیر ساحلی تا مازندران پیش رفته است، شاهد باغهای درخت توت و پرورش کرم ابریشم بوده است.
هم او مینویسد که بهترین پارچههای ابریشمی را در این نواحی میبافتند. پس از طبرستان و گیلان، تولید ابریشم به نواحی قفقاز و نواحی مرکزی ایران مانند کاشان، یزد، کرمان و دیگر مناطق نیز رسیده است. تاورنیه در یزد باغهای توت بسیار دیده و این شهر را یکی از مراکز مهم تولید ابریشم توصیف کرده است. سیاحان اروپایی که در دوره صفویه از ایران دیدن کردهاند، بهگونهای دقیقتر مراکز تولید ابریشم ایران را مشخص کردهاند. بنا بر گزارش «آدام اولئاریوس» و «ژان شاردن»، مهمترین این مراکز عبارت بودند از گیلان (بهویژه رشت، لاهیجان و فومن)، مازندران، خراسان، شیروان، قراباغ، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان و نیز نواحی مرکزی ایران چون یزد و کاشان و کرمان. اما در مورد حجم تولید، آمار و ارقام ارائه شده در نوشتههای آنان باهم تفاوت دارند. با این همه، اطلاعاتی را که اولئاریوس و شاردن در مورد میزان تولید ابریشم بهدست میدهند دقیقتر به نظر میرسد. این ارقام بیانگر آن است که تولید ابریشم از زمان شاه عباس اول، با استقرار امنیت در سراسر ایران رو به افزایش نهاده و تا دوره شاه سلیمان (۱۰۷۷-۱۱۰۵ق) به اوج خود، یعنی به ۲۲۰۰۰ عدل در سال رسیده بود. یکی دیگر از دلایل این افزایش تولید آن بود که ایران در این زمان در مجموع یک دوره صلح طولانی را با همسایگانش میگذراند. بنا به اظهار منابع، از کل ابریشم تولید شده در سال، نزدیک به ۱۰۰۰ عدل ـ برابر یک بیستم تولید ـ به مصرف داخلی میرسید و بقیه آن از سوی بازرگانان ایرانی و خارجی، نیز با کشتیهای پرتغالی و کمپانیهای انگلیسی و هلندی و فرانسوی به هند، روسیه، عثمانی، ایتالیا و سایر دول اروپایی صادر میشد.موضوع دیگر در رابطه با تولید ابریشم، نوع و کیفیت این محصول بود که سبب آوازه آن در سراسر جهان شده و خریداران بسیاری در ممالک گوناگون یافته بود. نوع و کیفیت ابریشم ایران درجات مختلفی داشت که میتوان آن را به شرح زیر طبقهبندی کرد:
۱ـ ابریشم درجه یک معروف به ابریشم «میلانی» که به علت مشکلات تابیدن آن کمتر تولید میشد، ولی از گرانترین نوع ابریشم به شمار میرفت که در خراسان تهیه میشد و بیشتر آن به هندوستان صادر میگردید.
۲ـ ابریشم «شعربافی» که به ابریشم «زربفت» هم معروف بوده است.
۳ـ ابریشم «لاجی» که ابریشم مرغوب گیلان بود و اروپائیان آن را «لاکی» یا «لژی»مینامیدند و به ابریشم خرواری هم معروف بود.
۴ـ ابریشم «شیروانی» که در شیروان و گنجه و شماخی تولید میشد و جنس آن به کیفیت ابریشم لاجی نبود. به این ابریشم در اروپا «آرداس» میگفتند و در ایران به ابریشم «کدخداپسند» یا «تاجر باب» معروف بود.
۵- ابریشم قراباغ که معروف به «ستاکارنا» که برآمده از نام قلعه کارنا بود که در میان توتستان قرار داشت، نیز ابریشم گنجه «ستاگنجی» و ابریشم شماخی که به اروپا صادر میشدند و در آنجا معروف بودهاند.
۶ـ ابریشم «لاس» که پستترین نوع محسوب میشد و دارای الیاف خشن و رگهدار بود. این نوع ابریشم بیشتر در مازندران به عمل میآمد و در اروپا به ابریشم «سالواتیکا» معروف بود.
از ابریشم محصولات بسیار متنوعی چون انواع پارچههای زربفت و سیم بافت، البسه و قالی تهیه میکردند. بنا به گزارش شاردن، مهمترین محصولات ابریشمی ایران عبارتند از: دیبا و پرنیان، تافته، ابریشم موج دار دانه ریز، اطلس (ساتن)، نخ ابریشم، دستار قزلباش، شال کمر، دستمال و پارچههای ابریشمی مخلوط با نخ و پشم شتر و بز، ابریشم خام و نیز محصولاتی که از آن تهیه میشد، از مهمترین اقلام صادراتی این دوره به شمار میرفتند. تولید ابریشم در ایران سبب پیدایش حرفههای گوناگون و رونق اقتصادی در داخل کشور شده بود؛ از این رو شمار زیادی تولیدکننده و فروشنده نیز انواع کارگاههای بافندگی در شهرهای مختلف با محصولات گوناگون ابریشمی، در صحنه اقتصاد ایران پدیدار شدند. شاردن مینویسد: «چون ابریشم در ایران یک محصول فراوان و پیش پا افتادهای است، ایرانیان در صنعت آن تبحر و مهارت بسزایی یافته و در این رشته کارخانههای صنعتی بسیار شایان توجهی در کشورشان به وجود آمده است. صنعتگران ایرانی دستگاههای ریسندگی و بافندگی، دوکها و چرخهایی برای باز کردن پیله ابریشم ابداع کردهاند که تقریبا همانند وسایل اروپاییان است.» بر این اساس باید گفت که در دوره مورد بحث، اقتصاد ابریشم در ایران کارکردهای چندگانهای داشت که یکی از آنها توسعه و تکامل صنعت نساجی بود.
علل اتخاذ سیاست انحصار ابریشم
سیاست انحصار تجارت ابریشم که با اهداف اقتصادی ـ سیاسی اتخاذ شده بود، بر افزایش صادرات و گسترش تجارت خارجی تاثیر داشته است. همچنان که در پیش اشاره شد، تولید ابریشم در نواحی ابریشم خیز، از دیر باز بخش قابل توجهی از جامعه را به خود مشغول کرده بود که از نظر اقتصادی حائز اهمیت بود. بر این اساس، حتی پیش از انحصاری شدن تجارت ابریشم، این کالا جایگاه مهمی در اقتصاد و بازرگانی خارجی ایران یافته بود. از این رو، شاه عباس یکم با آگاهی از چنین جایگاهی، دریافته بود که این کالای استراتژیک میتواند نقش مهمی را در روابط اقتصادی و سیاسی ایران با دول غرب و شرق ایفا کند و در صدد برآمد تا دادوستد آن را به انحصار خویش درآورد. برای توضیح بیشتر پیرامون علل اتخاذ چنین سیاستی به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
نخست اینکه تا پیش از انحصار ابریشم، بخش عظیمی از این محصول به عثمانی صادر میشد. اما انحصاری کردن خرید و فروش ابریشم میتوانست از صادرات آن به عثمانی جلوگیری کند و در نتیجه به لحاظ نظامی به اقتصاد جنگی آن کشور، بهعنوان یک دشمن دیرینه ضربه زند. در رابطه با چنین سیاستی گفته شد که «ابریشم گیلانات را به جهت صلاح مملکت که مبادا تجار به جانب روم بروند و به جهت دخل تمغا (نوعی مالیات) منافع عظیم عاید عساکر ایشان شود، قرق کرده بودند.»
دوم اینکه از دیدگاه اقتصادی، صدور ابریشم به خارج، برای ایجاد موازنه تجارت خارجی، برای ایران اهمیت حیاتی داشته است. زیرا موازنه تجاری ایران با کشورهای غربی گرچه مثبت بوده است، اما در تجارت با کشورهای شرقی، به ویژه با هندوستان منفی بود. گذشته از این، شاه عباس در نخستین سالهای سلطنت خود دریافته بود که داد و ستد بازرگانی ایران با کشورهای بیگانه چندان رونقی ندارد و به سبب افزونی واردات بر صادرات، از ارزش مقدار سرمایههای نقدی کاسته شده است (فلسفی، ۱۴) از این رو با افزایش صادرات ابریشم، ایران مقدار زیادی پول مسکوک و فلزات گرانبها وارد مینمود که با آن، هم نظام گردش پولی کشور سر و سامان مییافت و هم بخشی از نابرابری تجاری ایران ـ به دلیل کمبود معادن نقره و طلا ـ با شرق، به ویژه با هندوستان جبران میشد. از سویی، با سپری شدن قرن دهم/ شانزدهم، حجم نقره وارده به بازارهای اروپا از جنوب آمریکا افزایش یافته و همراه با عوامل دیگر، قیمتها به طور چشمگیری افزایش یافته بودند. نتیجه چنین وضعی، افزایش و فشار تورم و نیاز بیشتر ایران به نقره بود. این عامل نیز بر اهمیت صدور ابریشم و مبادله آن را به پول نقد دو چندان میکرد. به همین سبب بود که ایران در قراردادها و دادوستدهای خارجی خود با کمپانیهای اروپایی، به معاملات نقدی ابریشم اصرار میورزید. همچنین، صدور ابریشم و واردات بیشتر پول و فلزات گرانبها، بر درآمد شاه میافزود و او را در ساماندهی تشکیلات اداری و نظامی و تحقق بخشیدن آرمانهایش یاری میرساند.
سوم اینکه به لحاظ سیاسی، انحصار ابریشم ابزار مناسبی برای مقابله با یکه تازیهای پرتغالیها در تجارت خلیجفارس، بهویژه در تجارت ابریشم محسوب میشد و شاه عباس با آن میتوانست تا حدی با خودسریهای آنان برخورد نماید. از اینرو شاه عباس، هم برای اتخاذ سیاست معقولانه در برابر نفوذ پرتقالیها و هم برای تاثیرگذاری بر روابط خارجی ایران با دیگر کشورها، تجارت ابریشم را به انحصار خویش درآورد. این نکته را هم باید یادآور شد که انحصار تنها در بر گیرنده ابریشم نبود، بلکه کالاهای دیگری چون فیروزه خراسان، مروارید بحرین (به دلیل کمبود معادن طلا و نقره در ایران) و شوره شهر لار را نیز در بر میگرفت. همچنین صدور اسب نیز به نوعی در انحصار شاه بود و باید با اجازه وی انجام میشد.
نکته دیگر اینکه، گرچه انحصار ابریشم و ساماندهی تشکیلات مربوط به آن را در سالهای ۱۶۲۰تا۱۶۳۰، دستاورد بزرگی برای شاه میدانند، لیکن برخی پیامدهای منفی آن را نیز نباید از نظر دور داشت. از جمله چنین پیامدهایی، ناخشنودی تولیدکنندگان آن از محدودیتهای ایجاد شده در داد و ستد آزاد این کالا بود که میتوانست حتی بر میزان تولید آن نیز تاثیر منفی داشته باشد،اما در پی سست شدن و شکسته شدن انحصار در روزگار جانشینان شاهعباس اول و رونق یافتن داد و ستد آزاد ابریشم، تولید آن نیز رو به افزایش نهاد. چنان که طبق گزارش اروپاییان، میزان آن در سال ۱۰۴۷ق/ ۱۶۳۷م به ۲۰۰۰۰ عدل و در دهه ۱۶۷۰م (۱۰۸۱ق)، یعنی در دوره شاه سلیمان (۱۰۷۷-۱۱۰۵)، به ۲۲۰۰۰ عـدل رسیده بود.