تلگراف، کندتر از پست!
به نظر من هم محاسن و هم معایب آن خطوط را باید گفت. بهطور متوسط برای هر سه تیرک یک اتاقک نگهبانی وجود داشت و این بدون احتساب اتاقکهایی است که بین راه در میان تیرکها بهصورت بلاتکلیف و آشکارا نمایشی نصب شده بودند. ارتفاع خود سیم در سطوح مختلفی قرار داشت در نقاط مناسب متعددی روی زمین کشیده شده بود؛ اما در جاهای دیگر آن را امتداد جاده و با ارتفاعی در حد چانه یک اسبسوار کشیده بودند.
روزی یکی از اروپاییان مقیم یزد خواست تلگرافی بفرستد و لذا به دفتر تلگرافخانه پیغام فرستاد تا بپرسد خط چه زمانی برپا میشود. آنها پاسخ بسیار مودبانهای فرستادند و گفتند مشکل فروافتادن خط نیست؛ چون خط همیشه روی زمین افتاده، بلکه مشکل این بوده که شتری از روی خط رد شده است!
البته آنها خط را تعمیر میکردند ما مردی را در حال تعمیر آن دیدیم. او به وسیله چوب سر چنگک داری که تقریبا به اندازه نصف تیرکهای حامل سیم درازا داشت سیم را میگرفت و آن را به میان قلاب نزدیکترین تیر تلگراف میانداخت؛ فرآیندی که با هر سرعتی پیش میرفت از فایده اقتصادی برخوردار بود. فکر میکنم بتوانم بگویم که تلگرافی با این خط هرگز سریعتر از پست انگلستان به مقصد نمیرسد.
کمترین بارش برف یا هر علت مشابه دیگری ارتباطات را به تمام مختل میکند و این اختلال گاهی تا دو هفته به طول میانجامد و در خطوطی نظیر اینها که اندکی طولانیتر بودند. اگر شما ضمن سفر خود تلگرافی به مقصد میفرستادید کاملا عادی بود که رئیس تلگرافخانه شهر بعدی از شما بخواهد تا خودتان آن را بهعنوان سریعترین راه رساندن تلگراف به مقصد همراه خود ببرید.
ناپیر مالکوم، یکی از اولین مبلغان «انجمن تبلیغی کلیسا» در شهر یزد بود که با شروع فعالیت این انجمن در یزد در سال۱۸۹۸م وارد این شهر شد و حدود ۵سال در شهر یزد به سر برد و حاصل تجربیات و اندوختههای خود را بعد از بازگشت به انگلستان در کتابی با عنوان «پنج سال در یک شهر ایرانی» منتشر کرد.
منبع: کتاب «پنج سال در یک شهر ایران»[سفرنامه یزد]، ناپیر مالکوم.ترجمه: علی محمد طرفداری