دگردیسیهای خوشفرجام
بر این اساس در کنار افول پارهای از مراکز عمده تجاری پیشین خلیج فارس، مراکز بازرگانی تازهای پا به عرصه تحولات بازرگانی منطقه گذاشتند. در نتیجه این تحول جزایر و بنادری چون قشم، سیراف، ریشهر، خارک، جنابه، سی نیز، مهروبان، معشور، عبادان، تیز، بصره و آبله به تدریج به زوال و انحطاط دچار شده، به بنادر حاشیهای و کماهمیت تبدیل شدند.
همزمان با تنزل موقعیت این مراکز، کیش، هرمز، بحرین و عمان به عنوان قطبهای جدید تجاری، پا به عرصه فعالیتهای اقتصادی منطقه گذاشتند. تاکنون وضعیت و تحولات اقتصادی خلیجفارس و دریای عمان در عصر ایلخانی و بهصورت اخص جابهجایی کانونهای تجاری آن مورد پژوهش قرار نگرفته است. این امر در حوزه مطالعات خلیج فارسشناختی، یک خلأ آشکار است. در واقع آثار پژوهشگران بهویژه در مورد نیمه جنوبی خلیج فارس به صورت فاحشی فاقد اطلاعاتی از این رویدادها است. از همینرو این مقاله با هدف شناخت وضعیت و نیز سیر تحول سیاسی- اقتصادی محدوده مکانی سرزمینهای شمالی و کرانههای جنوبی خلیج فارس در قرن ۷ و ۸ هجری به نگارش درآمده است. پژوهش حاضر سعی کرده است وضعیت این کانونها و تحول و دگردیسی آنها را بررسی کند و به این سوال پاسخ دهد که آیا این دگرگونیها سبب تضعیف و رکود اقتصادی تجارت دریایی خلیج فارس شده است؟ در فرجام نوشتار نتیجه میگیرد که با وجود افول و تنزل موقعیت بخش عمدهای از مراکز بازرگانی پیشین خلیج فارس و دریای عمان با ظهور کانونهای جدید و در پرتو توانمندیهای گوناگون این کانونها، شکوفایی و بالندگی اقتصادی این حوزه استمرار یافته است.
1. اوضاع سیاسی و اقتصادی خلیج فارس مقارن با تهاجم مغول
همزمان با تاسیس امپراتوری مغول، اتابکان فارس، اتابکان لر بزرگ یا فضولیه، ملوک شبانکاره، امرای کرمان، ملوک بنیقیصر و امرای هرمز از حکومتهای مستقل و نیمهمستقلی بودند که در سرحدات خلیج فارس و دریای عمان حکمرانی میکردند و به علت شرایط خاص جغرافیایی و موقعیتی طبیعی در ارتباط با فعل و انفعالات اقتصادی خلیجفارس و دریای عمان نقشآفرین بودند. پس از هجوم مغول این اتابکان و امرا با انقیاد و پذیرش یساولی و خراج، کما بیش به حیات خود ادامه دادند؛ چنانچه اتابکان فارس (۵۴۳-۶۸۴ق) با سیاست دوراندیشانه خود مانع تهاجم مغولان به جنوب ایران شدند (شبانکارهای، ۱۳۷۶: ۱۸۵؛ میرخواند، ۱۳۸۰: ۳۶۱۴؛ حافظ ابرو، ۱۳۷۵: ۱۷۱). سیاست مذکور فرآیند رشد و شکوفایی اقتصادی بنادر و جزایر جنوبی ایران را استمرار بخشید. این امر با توجه به انحطاط کامل سایر مناطق ایران که در نتیجه حملات ویرانگر مغولان حاصل شده بود اهمیت خود را بیشتر نشان میدهد.
مغولان که به علت عدم توانمندی بحری و سازگار نبودن با شرایط آب و هوایی سواحل جنوب ایران توان سکونت دائم در این مناطق را نداشتند، ناگزیر بودند از امیران محلی بهره گیرند؛ ایلخانان هرگز نتوانستند در اشکال گسترده نظامی بر سواحل جزایر و بنادر خلیج فارس و دریای عمان استیلا یابند (اشپولر، ۱۳۷۶: ۱۵۳). پیامد این مساله تکامل اقتصادی این بخش از ایران فارغ از عوامل محدود کننده آن عصر بود. ولایت فارس بر اساس تقسیمبندیهای سنتی که ریشه در ساختار اداری عصر باستان ایران داشت (الدینوری، ۱۴۱۲: ۷۳) به پنج کوره یا بخش بزرگ؛ اردشیر خوره، شاپور خوره، ولایت اصطخر و کوره دارابجرد و شبانکاره تقسیم میشد (اصطخری، ۱۳۶۸: ۹۹-۱۰۲). جزایر و بنادر اصلی خلیج فارس و دریای عمان بیشتر در کوره اردشیر خوره و بخشهایی از آن نیز در کوره شاپورخوره قرار داشت.
کوره اردشیر خوره از شیراز به سوی مناطق جنوبی تا کرانه خلیج فارس امتداد داشت، جزایر خارک تا قشم نیز در این محدوده قرار میگرفت (بارتولد، ۱۳۷۲: ۱۷۳). بخشهای ساحلی کوره اردشیر خوره را سیف یعنی کناره میگفتند که سیف عماره در شرق جزیره کیش، سیف زهیر در ساحل جنوبی ایراهستان (نواحی جنوب شرقی فارس، لارستان) و حوالی بندر سیراف و سیف مظفر در شمال نجیرم (بندر کوچکی میان سیراف و شبهجزیره بوشهر) را دربرمیگرفت (مستوفی قزوینی، ۱۹۱۳: ۱۱۶). قلمرو حکومتی سلغوریان گاه در تقابل با امرای شبانکاره، ملوک کرمان و امرای لر منطقه، بخشهایی از خوزستان، کرمان و مکران را نیز دربرمیگرفت که با حیات اقتصادی ساحلنشینان در ارتباط بود. ولایت فارس با مرکزیت شیراز در روزگار اتابکان سلغوری با وجود پارهای از تنشهای حاصل از برخورد با رقیبان محلی، دورهای شکوفا و پررونق همراه با آرامش را سپری کرد. ممانعت از هجوم مغول، توسعه قلمرو فارس در خشکی و دریا، اعاده و استقرار امنیت و توجه به آبادانی سایه تدبیر تنی چند از اتابکان بهخصوص اتابک زنگی بنمودود (۵۵۸- ۵۷۱ق) از عوامل موثر در این فرآیند بود (شبانکارهای، ۱۳۷۶: ۱۸۳)، (وصاف، ۱۳۳۸ : ۳۲۸).
حکومت اتابک مظفرالدین ابوبکربن سعد سلغوری (۶۲۳-۶۵۸ق) نقطه عطفی در تحولات سیاسی و اقتصادی سرحدات جنوبی ایران در روزگار ایلخانان است. توسعه ارضی و رونق تجاری در دوره او در میان اتابکان فارس کاملا مشهود و متمایز است. اتابک در سال ۶۲۸ ه به سواحل خلیج فارس لشکرکشی کرد و بر بسیاری از نواحی ساحلی و جزایر از کیش تا عمانات، بحرین و قطیف (زرکوب شیرازی، بیتا: ۸۰) استیلا یافت و بر محدوده وسیعی از بندر بصره تا سواحل اقیانوس هند فرمان راند. نام او در پارهای از بنادر هندوستان در خطبهها آمد (انصاری دمشقی، ۱۳۵۷: ۷۸۲) و لقب «سلطان البر و البحر» مشهور گشت (فضلالله شیرازی، ۱۳۳۸: ۱۰۵). با گسترش قلمرو فارس که زمینهساز تسلط بیشتر بر راههای تجاری و مراکز بازرگانی خلیج فارس و دریای عمان بود برنامههای اصلاحی و عمرانی متعددی انجام گرفت؛ در نتیجه فارس و مناطق ساحلی آن عصر کاملا درخشانی را گذرانید.
«ولایت فارس که از دویست سال باز به واسطه محاربات سلاطین شبانکاره با آلبویه و گماشتگان سلجوقیه و قدم سلطان غیاثالدین و غیره چون چشم بتان خراب گشته بود، به یمن دولت و حسن معدلت او مانند روی عروسان آراسته شد و از اطراف ربعمسکون افاضل و اشراف احرام طواف سر پرده همایون او بسته به عواطف خسروانه و عواطف پادشاهانه اختصاص یافتند.» (میرخواند، ۱۳۸۰: ۳۶۱۳-۳۶۱۴) با مرگ ابوبکربن سعد در سال ۶۵۸ق، اتابکان سلغوری سیر قهقرایی پیمودند؛ چنانکه در روزگار اتابک محمدبن سعدبن ابوبکر و مادرش ترکان خاتون که کفالت او را بر عهده داشت خزانههای چندین ساله تهی گشت. پس از آنکه اتابک ابش خاتون (۶۶۲-۶۶۳) به ازدواج منگو تیمور پسر هولاکو ایلخان مغول درآمد و فارس رسما متصرفات دولت ایلخانی گردید، روند نزولی اتابکان فارس تشدید یافت و به تدریج صحنه رقابت اقتصادی به رقیبان واگذار شد (فضلالله همدانی، ۱۳۳۸: ج ۱: ۶۴۵).
2. زوال مراکز اقتصادی سنتی خلیجفارس
1-2. بنادر جنوب و جنوب غربی
همزمان با تشکیل دولت مغول در مناطق مختلف نیمه شمالی خلیج فارس گروههای انسانی متعددی با دریا و تجارت بری و بحری در ارتباط تنگاتنگی بودند. بخش اعظم این جزایر و بنادر در روزگار ایلخانان به تدریج در سایه رونق فزاینده ملوک بنیقیصر کیش و هرمزیان به زوال و انحطاط گراییدند، اما تفکر بازرگانی در میان آنها کمابیش باقی ماند. بندر سیراف (شیلاو) که در عصر دیالمه، بزرگترین بندر در تمامی خلیج فارس و دریای عمان محسوب میگردید (معصومی ۱۳۵۲: ۲۴-۲۷) در نتیجه پارهای عوامل نابودکننده مانند زلزلههای پیاپی (امبرنسرمان، ۴۱)، انحراف مسیرهای تجاری از خلیج فارس به دریای سرخ و سرانجام تقابلات مابین خلفای عباسی و آلبویه با فاطمیان مصر (امیر ابراهیمی بیتا: ۶۵) و مهاجرت نفوس آن به جزیره کیش و سرزمین عمان (اقبال : ۱۳۲۸: ۳۲) (ابن حوقل، ۱۹۳۸: ج ۲: ۶۳۶) به مرور از عصر رونق خود دور گشته و همزمان با حکومت ایلخانان به قریهای کوچک و بندری حاشیهای مبدل گردید. در آغاز قرن هفتم هجری تنها مسجد آن با ستونهایی از چوب ساج بر پا بوده و بقایای عمارتی در سمت ساحل وجود داشته، اما بندرگاهی برای لنگر انداختن و پهلو گرفتن کشتیها نداشت و کشتیها ناچار به منطقه خلیج نابند در نزدیکی آن میرفتند.
با ظهور کیش بهعنوان یکی از قطبهای اقتصادی، زوال سیراف تشدید شد. امرای کیش تلاش مضاعفی را برای جلوگیری از پهلوگیری کشتیهای بازرگانی در سیراف انجام دادند: «هیچ بازرگانی به سیراف کشتی نیارست آورد از بهر ایمنی راه به کرمان، مهربان یادورق و بصره و بر راه سیراف جز چرم و زرافه و اسباب، کی پارسیان را به کار آید نیاوردند و از این سبب خراب شد.» (ابن بلخی، ۱۳۷:۱۳۶۳). حمدالله مستوفی نیز با تاکید بر رکود سیراف مینویسد: «سیراف در قدیم شهری بزرگ بود و پرنعمت و مشرع سفر بحر. در روزگار دیالمه مشرع سفر بحر از آنجا به قیس افتاد.» (مستوفی قزوینی، ۱۱۷:۱۹۱۳). سیراف پس از فروپاشی تجاری باید نقش تدارکاتی موثری در تامین مایحتاج غذایی و بهویژه آب آشامیدنی برای دریانوردانی که به سفرهای دوردستی چون چین و هندوستان رهسپار میشدند، بر عهده گرفته باشد (تاجر سیرافی، ۵۷:۱۳۸۱). این شهر پناهگاهی برای ناوگان دریایی در ایام توفانی سال و انبار کالاهای بازرگانان برای تسهیل انتقال آن به سایر بلاد بود (همدانی، ۳۵۲:۱۳۷۵). ساخت و تعمیر کشتی که سابقهای طولانی در این منطقه داشت، بخشی از بندرنشینان را در روزگار فترت سیراف به خود مشغول داشت (تاجر سیرافی، ۱۰۷:۱۳۸۱). بندر ریشهر (بوشهر) که در عهد باستان و قرون نخستین اسلامی مرکز مهم تجارت در خلیج فارس بود، مانند سیراف به مکانی بدون تاثیرگذاری برجسته در بازرگانی دریایی ایران تبدیل شد. زراعت محدود خرما و کتان و دادوستد اندک کالا وسیله امرار معاش ساکنان آن بود (مستوفی قزوینی، ۱۳۰:۱۹۱۳).
در مسیر ریشهر به سوی خوزستان (خوزی) بر کرانه خلیجفارس بنادر متعددی وجود داشتند که همگی در روزگار ایلخانان از ادوار پرشکوه و رونق اقتصادی گذشته خود فاصله گرفته بودند. جنابه یا گنابه (گناوه)، شهرکی بر کنار دریا بود که چهار دیه از اعمال آنجا وجود داشت و به تولید و صادرات پارچههایی شبیه قصب و کتان میپرداخت (مستوفی قزوینی، ۱۳۰:۱۹۱۳؛ لسترنج، ۳۱۵:۱۳۷۷). بندر سینیز (شینیز) در شمال خلیج فارس و در مجاورت جنابه که در گذشته صاحب بندرگاه معتبری بود و صدها کشتی و قایق به بارگیری و تخلیه انواع کالا پرداخته و مردمان آن در تجارت سابقه طولانی داشتند (امام شوشتری، ۴۶:۱۳۴۲). به شهرکی کوچک تبدیل شده بود. تولید و صادرات پارچههای کتانی و روغن چراغ از مشاغل عمده ساکنان اندک سینیز بود (مستوفی قزوینی، ۱۳۱:۱۹۱۳). مهروبان در مجاورت بندر دیلم، از بنادر مهم در مغرب فارس و در ساحل خلیج فارس بود که تا قرن پنجم هجری آبادانی و اهمیت خود را در تحولات اقتصادی منطقه حفظ کرد. مهروبان برای دریانوردانی که از بصره به سمت هندوستان حرکت میکردند، نخستین لنگرگاه بود. تخم کتان و خرما در آن به وفور بهدست میآمد و همراه محصولات دامی از اقلام صادراتی آن محسوب میشد (مستوفی قزوینی، ۱۳۱:۱۹۱۳).
بنادر سینیز و مهروبان، با وجود آنکه همزمان با ایلخانان دورانی از رکود را میگذراندند، همواره در رقابت تجاری با یکدیگر به سر میبردند (اقتداری، ۱۲:۱۳۴۸). این فرآیند زوال اقتصادی آنان را تسریع میکرد. بندر معشور (ماشول - ماچول - ماهشهر ۹ از بنادر خوزستان بود که ابن بطوطه برای نخستین بار، تحولات اندک اقتصادی آن را در دوره ایلخانان مطرح کرده است (ابن بطوطه، ۲۰۷:۱۴۱۳). نطنزی، قلمرو ملک قطبالدین بهمنبن کردان شاه، از امرای هرمز را تا دربند ماچول میداند (نطنزی، ۱۷:۱۳۶۶). عبادان (آبادان) در روزگار یاقوت حموی صاحب نخلستانهای فراوان و دهستانهای آباد بسیار بوده است. بندرگاه آن لنگرگاه و پذیرای کشتیهای بزرگ و کوچک از ملیتهای گوناگون بود؛ ناوگانی که از بصره به سوی جزیره کیش بادبان میکشیدند از عبادان میگذشتند (یاقوت حموی، ۱۳۲۳: ج ۴: ۸۴-۸۳). به نوشته حمدالله مستوفی، مالیات دیوانی آن ۴۴۱ هزار دینار بود که به ولایت بصره ارسال میشد (مستوفی قزوینی، ۳۹:۱۹۱۳). عبادان به تدریج اهمیت تجاری و رونق اقتصادی خود را از دست داد؛ امری که در ارتباط تنگاتنگ با افول بندر بصره بود؛ چنانکه هنگامی که ابنبطوطه از آن گذر میکرد به قریه بزرگی تبدیل شده بود که ماهیگیری در آن رونق کامل داشت، اما آباد نبود (ابنبطوطه، ۲۰۶:۱۴۱۳).
قشم (کشم، ابر کافان، کاوان) بزرگترین جزیره موجود در خلیج فارس به علت نزدیکی به جزیره هرمز (جرون) و داشتن آب شیرین از مراکز عمده اقتصادی در خلیج فارس بود (قزوینی، ۵۶:۱۳۴۷). دوران شکوفایی این جزیره که دارای شهری بزرگ، سکنه بسیار و تجارت پررونق بود، پایان یافته بود. حمدالله مستوفی، راهزنی دریایی را از وقایع رایج در این منطقه میداند (مستوفی قزوینی، ۱۳۷:۱۹۱۳). جزیره خارک یا خارگو از روزگار باستان در تجارت خلیج فارس نقشآفرینی میکرد، کشتیهای بازرگانی که به سوی بازارهای هندوستان چین بادبان میگشودند از آن میگذشتند. خارک دارای شهری آباد با کثرت نفوس بود و مرواریدهای درشت آن مشتریهای فراوان داشت. به علت نزدیکی خارک با سواحل جنابه و مهروبان، روابط تنگاتنگ تجاری وجود داشت، اهالی خارک با وجود کمبود آب و نداشتن خاک حاصلخیز با حفر چاه و تلاش فراوان به کشاورزی و تولید محصولاتی چون گندم، جو، خرما، انگور و مرکبات میپرداختند (مستوفی قزوینی، ۱۹۱۳: ۱۳۸-۱۳۷). خارک در عصر ایلخانی موقعیت ممتاز خود را در بارگیری و باراندازی کالا از دست داده و بیشتر به مکانی برای تدارکات بازرگانان تبدیل شده بود.
2-2 بنادر جنوب شرقی، کرانههای دریای عمان
بندر تیز (تیس و تلمنای باستان) از مراکز برجسته تجاری کهن ایران در کرانه دریای عمان و جنوب شرقی ایران بود. این بندر در محدوده کرمان و بهطور مشخص در حوزه ولایت مکران (مکوران) قرار داشت. ولایت مکران از چابهار (تیز) تا نزدیک دیبل (دیبول) هندوستان و از اراضی هموار و بیحاصل کرانهای تا رشته کوههای میانی امتداد مییافت (یار شاطر، ۱۸۷:۱۳۷۷). مکران به علت نزدیکی به سواحل اقیانوس هند با مناطق تجاری عمده این خطه: مانند ارمابیل، قنبلی و دیبول روابط بسیار تنگاتنگی داشت (همدانی، ۳۵۷:۱۳۷۵)؛ این پیوندهای فرهنگی و اقتصادی گاه چنان نزدیک بود که در ظاهر خارج از حدود قلمرو ایران بهشمار میآمد. «مکران ولایتی وسیع است و خارج ملک ایران، اما چون خراج به ایران میدهد داخل عمل کرمان است» (مستوفی قزوینی، ۱۴۱:۱۹۱۳). به نوشته ناصرالدین منشی کرمانی، مکرانات و کیج مرز جنوب شرقی ایران بود که بخشی از قلمرو کرمان به حساب میآمد (منشی کرمانی، ۲۹:۱۳۶۲).
تیز، تخلیهگاه و انبار کالاهایی بود که از مناطق دوردست جنوب غربی و شرقی آسیا و شمال و شرق آفریقا به خلیج فارس و دریای عمان منتقل میکردند (تاریخ آلسلجوق در آناتولی، ۱۳۷۷: ج۲: ص ۷۰۴). آبادانی و رونق تجاری بندر تیز و توابع آن در عهد سلاجقه کرمان به اوج شکوفایی رسید (شبانکارهای، ۱۸۸:۱۳۷۶). پیامد مثبت این عصر طلایی در جنوب و جنوب شرقی ایران، توسعه بازرگانی و تجارت دریایی بهخصوص با آفریقای شرقی، مصر، بلاد عرب و هندوستان در سواحل کرمان و مکران بود (کرمانی: ۳۸۲-۱۲۷). همزمان با حکومت ایلخانان، تیز، دوره آبادانی خود را طی کرد و مانند بسیاری از بنادر دیگر در سایه رونق کیش و هرمز قرار گرفت و بهتدریج به بندری کم اهمیت تبدیل شد. هجوم قراختاییان و اقوام غز به حدود کرمان و مکران؛ رقابت مدعیان قدرت از سلاجقه کرمان؛ چپاولگریهای گروههای سرکش مغول؛ نکوداری و بلوچ؛ انحراف راههای عمده بازرگانی و عدمامنیت در خطوط مواصلاتی، این روند را تشدید کرد. بسیاری از شهرهای ایالت کرمان و مکران ویران شدند و کشتزارهای آن بیحاصل و نفوس آن در سرگردانی و فقر به سر میبردند (لسترنج، ۳۲۰:۱۳۷۷)؛ با این حال تیز، یگانه بندر شناخته شده در جنوب شرقی ایران و در منتهیالیه دریای عمان باقی ماند.
3-2- بنادر عراق
در سرزمینهای کرانهای آن سوی خلیجفارس نیز مراکز تجاری دریایی بسیار مهمی وجود داشتند که در تحولات اقتصادی منطقه موثر بودند. بخش اعظم این مناطق در قلمرو دولت ایلخانی و در نظارت مستقیم ملوک تابعه آنها قرار داشتند. در عراق، بندر بصره و در نزدیکی آن، بندر ابله با اقتصاد دریایی خلیج فارس در ارتباط تنگاتنگ بودند. از طریق این بنادر که توسط شبکهای از آبراههای قابلکشتیرانی رودخانه دجله به سایر نقاط عراق متصل بود، ارتباط بغداد بهعنوان یکی از مراکز درخشان اقتصاد مشرق زمین با دریاهای دوردست و ایران داخلی ممکن میشد (ویلیامسون، ۴۲:۱۳۵۱). انحطاط بغداد که از اواخر حکومت عباسیان آغاز شده و به گفته ابن جبیر، «بیشتر آبادانی را از دست داده و جز نام پرآوازه آن چیزی برایش نمانده بود» (ابن جبیر، ۲۷۹:۱۳۷۰) بر حوزههای دریایی این کشور نیز پیامدهای سوئی گذاشت.
محمد جعفر چمنکار
منبع: فصلنامه علمی- پژوهشی تاریخ اسلام و ایران دانشگاه الزهرا (س)سال بیستم، دوره جدید، شماره ۶، پیاپی ۸۵، تابستان ۱۳۸۹