تاجران و صرافان رباخوار!
آنان دارای ساختمانهای مخصوص خود بودند و جشنها و مراسم مذهبی خود را آزادانه اجرا میکردند؛ جالبتر اینکه بانیان ساکن اصفهان، ضعفهای بنیادین ایران و عوامل فروپاشی نظام صفوی را در دوره شاه سلیمان صفوی به دقت در مکاتبات خود برای اورنگ زیب پادشاه مغول هند مینگاشتند و او را به تصرف ایران تشویق میکردند. این مکاتبات بانیان با پادشاه هند نخستین گزارش خارجیان ساکن ایران از روند سقوط دولت صفوی به شمار میآید.
در دوره صفویه، ایرانیان به بازرگانی در ایالات و ولایات ایران و نیز با هندوستان اشتغال داشتند و ارمنیان تمام معاملات اروپا را در دست داشتند. شاردن معتقد است علت انحصار تجارت با اروپا در دست ارمنیها این بود که مسلمانان در میان مسیحیان نمیتوانستند درست و دقیق آداب مذهبی خویش را به جای آورند و این امر مانع پیشرفت تجارت در میان مسلمانان بود؛ آیین اسلام ربا را نهی کرده و این امر یکی از دلایل حضور فعال مسیحیان و هندیان غیرمسلمان در تجارت ایران است. این منبع بانیان را مهمترین تجار در تجارت با هند معرفی میکند. ایرانیان به هیچوجه استعداد کشتی رانی ندارند و سفرهای دریایی ایشان همگی در دریای قزوین (خزر) است که در آنجا در کشتیرانی بیرقیب هستند و ملت دیگر در آن جا مداخله ندارند؛ اما در خلیجفارس به هیچ وجه دریا نورد تربیت نمیکنند. کشتیهایی که در این خلیج به تجارت مشغولند یا کشتیهای اروپاییان هستند یا هندویان یا اعراب.
این سیاح فرانسوی معتقد است ایران عصر صفوی در اندیشه تجارت دریایی نبود؛ زیرا عمده تجارت آنها با هندوستان، تجارت خشکی بود. کاروانهای تجاری هندیها از راه خشکی قندهار رفت و آمد میکردند. آنها فعالان تجاری در حوزه خلیجفارس بودند و شبکه آنها از سمت غرب تا دریای سرخ امتداد مییافت. لار نیز پایگاه تجارت و قرارگاه همیشگی کاروانهایی بود که از فارس و کرمان و دیگر جاها به هرمز میآمدند یا از هرمز و عربستان به آن ایالات میرفتند. از این رو گروه زیادی از بازرگانان ایرانی، عرب، کافر و یهودی در آن گرد میآمدند. مولتان نخستین شهر هندوستان است که در کنار قلعه قندهار، در مرز ایران واقع شده است. تمام تجارت هندوان در ایران، معمولا از طریق مولتان صورت میگرفت. پس از مرگ شاه عباس دوم، اورنگ زیب، پادشاه گورکانی هند، در صدد تدارک سپاه برای محاصره قندهار افتاد و دلیل واضح آن اوضاع داخلی و خارجی ایران در اواخر دوره صفوی بود که روابط تجاری بین ایران و هند را نسبت به سابق قطع کرده بود.
علاوه بر راه تجاری خشکی قندهار، تجارت دریایی به بندرهای خلیجفارس از جمله بندرعباس نیز فعال بود و کشتیهای بزرگ انگلیسی و هلندی کالاهای تجاری خود را در این شهرهای بندری پیاده میکردند. تاورنیه در هنگام بارگیری این کشتیها در بندرعباس حاضر بوده است و مینویسد: در وقت ورود کشتیها تجار زیادی در آن جا حاضرند، که اغلب ایرانی، ارمنی و هندیهای مقیم ایران هستند. اگر از ترس هوای بد بندر نبود، بیش از این تجار از همه ممالک در آنجا جمع میشدند؛ اما به واسطه هوای گرم بندر، تجار در اصفهان اقامت میکنند و منتظر ورود تجار بندرعباس میشوند که مالالتجاره لازم را از آنان خریداری کنند.
منابع به مشارکت بانیان در تجارت دور دست داخلی ایران اشاره نمیکنند؛ اما واقعیت این است که آنها در تجارت خردهفروشی فعال بودند و شرکای تجاری با روسیه نیز شناخته شدهاند. اولئاریوس مینویسد: در بازار اصفهان حجرههای تجار هندی را میتوان در کنار حجرههای تجار ایرانی مشاهده کرد. بنا به گزارش او آنها ابریشم و اجناس کتانی میفروختند که به مراتب ظریفتر و بهتر از آنهایی بود که ایرانیان عرضه میکردند. فیگوئروا در هنگام توصیف کاروانسرا و بازار بزرگ اصفهان، از دکانهای بازرگانان ایرانی، ارمنی، عرب، هندو و ونیزی سخن میگوید که هریک زیباترین و نادرترین کالاهای تجاری خویش را در مقام رقابت با دیگری چیده بودند.
ساختمانها و کاروانسراهای بانیان
بانیان در شهرهای ایران صاحب ساختمانها و کاروانسراهای مخصوص خود بودند. آنها در محلههای به خصوصی از شهر ساکن بودند و مراسم را به سبک زندگی در کشور خود برگزار میکردند. در محله خواجوی اصفهان به سوی پهلوی چپ خیابان بزرگ چهار باغ، بناهای مربوط به هندوها برپا بود. یکی از آنها کاخ نقارهچیان هندی بود که محل اقامت کلیه نوازندگان سورنای و کرنای و دیگر آلات بزرگ موسیقی بود. اینان هندیالاصل بودند. باید گفت که شاه عباس دوم پس از استرداد قندهار گورکانیان هند گروه کثیری از نوازندگان مزبور را به اصفهان آورد و در کاخ مذکور که خالی بود، سکونت داد.
علاوه بر این، در میدان بزرگ شاه بازارهایی گرداگرد میدان را فراگرفته بود. این بازارها شامل دالانهای مسقفی به پهنای ۸ تا ۹ گام، بلند، با سقف گنبدی، با دو ردیف از دکانها بود که شاه عباس کبیر به بانی میدان شاه، سهولت تجارت را فرمان داده بود که اجناس با این ترتیب نظم و نسق مییافت؛ چنان که بتوان در خود میدان اشیای معمولی و متداول عام، و در بازارهای اطراف آن کالاهای نادر و نایاب را یافت. همچنین عاملهایی بین بازار شاه و بازارهای اطراف استقرار یافته بودند و به فرمان وی فروشندگان اجناس واحد گرد هم آمدند، و در هر محل دستههایی پدید آوردند. یکی از گروههای فروشندگان اجناس، بانیان بودند. گذشته از ساختمانهای خاص و بازارهایی که حضور بانیان در آنها مشهور بوده است، سیاحتگران از کاروانسراهایی سخن میرانند که مخصوص اقامت هندوها بوده است؛ اگر چه حضور غیرهندوها در این کاروانسراها را نمیتوان به کلی منکر شد زیرا برخورد مسالمتآمیز دولت با این افراد، روابط میان این گروه قومی را با ایرانیان و دیگر اقلیتها در پی داشت. شاردن در گزارش از شهر اصفهان، به محلی بالاتر از کاروانسرای شاه اشاره میکند که به پنج یا شش باب کاروانسرا محصور بود که بزرگترین و ثروتمندترین کاروانسراهای شهر به شمار میرفته است. این کاروانسراها عبارت است از ملاعلی بیگ، اصطبل، کاشان و لارستان که مملو از بازرگانان دارو فروش بوده است. شاردن آخرین کاروانسرای این مجموعه را کاروانسرای مولتانیان مینامد، این کاروانسرا در کنار بازار زیبایی به همین نام واقع بوده است که متعلق به هندویان مولتان و مخصوص آنها بود. شاردن به کاروانسرایی با نام «لله بیگ» در جانب میدان شاه اشاره میکند که مشحون از هندیان و کالاهای گرانبهای هندی بوده است.
بازاری نیز به همین نام در کنار آن قرار داشته که مملو از هندو و اجناس هندی بوده است. فقط منسوجات و ملبوسات زربفت و گلدوزی و قلابدوزی در آن جا دیده میشده است. بازار منتهی به بنگاه شرکت انگلیسی میشود که یک کاخ عظیم است. کاروانسراها را اشخاص برجسته بنا میکردند و گاهی افراد خیّر نیز به منظور شرکت در امور عامالمنفعه کاروانسرا میساختند.
شاهان صفوی نیز در زمینه ساخت کاروانسرا فعالیت چشمگیری داشتند و بزرگترین و پررونقترین کاروانسراها متعلق به آنان بود. شاردن به کاروانسرای حلال اشاره میکند که به امر شاه عباس دوم احداث شده بود. وی اقدام به بنای کاروانسرای حلال، یعنی مشروع کرد تا کاملا معلوم باشد که درآمد آن مشروعترین مال مکتسب است. این عایدات سالانه به دوهزار اکو بالغ میشد که درست معادل هزینه خوراک و غذای خود وی بوده است.
حجرههای کاروانسرای حلال با قیمت مناسبی در اختیار بازرگانان و مسافران قرار میگرفت زیرا عقیده بر آن بود که اگر کرایه زیاد باشد درآمد آن مشروع نخواهد بود؛ اما در سال ۱۹۰۶ م / ۱۰۸۰ ه. به علت کم شدن میهمانان (مسافران و بازرگانان) درآمد این کاروانسرا کاهش چشمگیری یافت؛ از این رو بازرگانان هندی را به آنجا منتقل کردند تا کالاهای هندوستان وارد آنجا شود و به این طریق درآمدش افزایش یابد. این جابهجایی به خوبی نمایانگر نقش تجاری بازرگانان هندی و کالاهای آنها در اقتصاد کشور است. در حیاط کاروانسراهای محل سکونت بانیانها چادرهای بزرگ و زیبایی برپا شده بود که کف آنها از قالیهای گرانبها و متعدد پوشیده بود و هندیها شب و روز روی همین قالیها مینشستند و بحث و گفتوگو میکردند و برای سرگرمی و وقتگذرانی رقاصههای هندی که لباس ملی پوشیدهاند، برای حاضران به رقصهای مختلف و خواندن آوازهای هندی و اجرای موسیقی با آلات عجیب و نامانوس خود میپرداختند. علاوه بر کاروانسراهای متعلق به بانیان یا مختص آنها در اصفهان، کاروانسراهای بزرگی در شهرهای دیگر ساخته شده بود که محل گردآوردن بازرگانان خارجی و از جمله هندیها و کالاهای آنها بود. از جمله آنها کاروانسرایی بزرگ در لار بوده که فیگوئرا آن را مشاهده کرده است. این کاروانسرا به همراه مرکز تجاری لار «بازاری ساخته اللهوردیخان سلطان شیراز بوده که بسیار عظیم و پررونق بوده است...» در این کاروانسرا بانیان حضور دائمی داشتند و به داد و ستد مشغول بودند. شاردن نیز به کاروانسرای مولتانیها در شیراز اشاره میکند و آن را زیباترین کاروانسرای شهر میخواند. همچنین به کاروانسرای مولتانیان و بازاری به همین نام در اصفهان اشاره شده است که ساکنان آنها هندویان مولتان بودند.
رباخواری بانیان
مهمترین عرصه فعالیتی بانیان در اقتصاد ایران رباخواری و صرافی است. روش سرسختانه هندیان و دریافت سودهای کلان، واکنشهایی را در میان ایرانیان در پی داشته است بهطوری که سیاحان اروپایی گزارشهایی را از قتل آنان به دست بدهکاران در اختیار ما قرار میدهند. تاورنیه از مخالفت شاه عباس با حضور هندیان در ایران و صحنه اقتصادی کشور پرده برمیدارد و مینویسد:
او که نمیخواست پول از مملکتش خارج شود و قلبا خیر ملت خود را میخواست، هرگز راضی نمیشد که در مدت سلطنت او یک نفر هندی یا بانیان بیاید و در ایران متوطن شده تجارت نماید و این اشخاص در سلطنت شاه صفی و شاه عباس ثانی که هر دو خیلی جوان به تخت سلطنت جلوس کردند آمده در ایران برقرار شدند.
شاه عباس کبیر حق داشت که با تجارت هندیان در مملکتش مخالفت میکرد؛ زیرا آنها در رباخواری از یهودیان بدتر بودند و سودهای کلان از بدهکاران میگرفتند:
پول را از متمولان و بزرگان درصدی ۸ یا ۹ میگیرند، آن وقت با گرو وثیقه زیاد درصدی ۳۰ قرض میدهند و اگر زورشان برسد از ۳۰ هم بیشتر فرع دریافت میدارند. تاورنیه رباخواری بانیان را به طاعون و قانقاریا تشبیه میکند. این سیاح گزارش میدهد که قبل از حضور تجاری بانیانها در ایران، تجارت و معاملات نقدی در دست ارمنیهای جلفا بود؛ اما چند نفر از آنها ورشکست شدند، در نتیجه از اعتبارشان کاسته شد؛ زیرا همانطور که در جای دیگر نوشتهام، ارامنه وقتی که در خارجه تجارتشان پیشرفت حاصل نمیکند، دیگر به ایران بر نمیگردند و مشکل است کسی بتواند حق خود را از آنها استیفا بکند. اما این بانیانها در رباخواری به قدری بیرحم هستند که خانهها خراب کرده و اشخاص بسیاری را به خاک ذلت نشاندهاند؛ تاورنیه سپس شواهدی را برای اثبات مدعای خود ذکر میکند؛ از جمله اینکه:
در سال ۱۶۶۲ من در اصفهان بودم، یکی از این بانیانها شش هفت هزار تومان به یک پارچهفروش دورهگرد ایرانی قرض داده بود از قرار صدوسی (ماهی تومانی پنج شاهی). این بیچاره نمیتوانست از کسب خود به اندازه فرع این پول دخل ببرد از سرمایه میخورد و نمیدانست از عهده اصل و فرع پول بانیان چطور بر خواهد آمد و رسم آنها این است که ماه به ماه باید فرع پول خود را بگیرد. سه چهار ماه بود مال این مرد بزاز عقب افتاده بود و هر روز این بیچاره را اذیت میکرد و تهدید مینمود که وادار خواهد کرد که پای او را به چوب ببندند؛ چنانچه در ایران رسم است با مدیون رفتار مینمایند. مادر آن بزاز که حالت پسر را آن طور قرین رنج و تعب دید یک روز به او گفت امروز که بیرون میروی، اگر بانیان را دیدی، او را همراه بیاور به خانه که من از یک وجه اندوخته که دارم نه تنها فرع گذشته بلکه قدری هم از اصل او را بپردازم. وقت عصر بانیان را برداشته به خانه آورد که به او پول بدهد. هوا سرد بود و برف میبارید. مادر بزاز بانیان را زیر کرسی نشانید و برایش آجیل و تنقلات آورد. او را به گرم شدن و آجیل خوردن مشغول نمود تا شب شد. آن وقت پولی آورد فرع گذشته و قدری از اصل را به او پرداخت. بانیان بسیار خوشوقت شده اما چون هوا سرد و شب تاریک بود اکراه داشت از اینکه بیرون برود. مادر بزاز به او تعارف کرد که شب را همان جا بماند و صبح برود. او هم قبول کرد و بعد از خوردن شام مادر بزاز به اتاق دیگر رفت. پسرش با بانیان در آن اتاق هر کدام روی تشکی خوابیدند. دو ساعت بعد از نصف شب یک تیغ دلاکی برداشته آهسته داخل اتاق میشود و میرود سر بانیان را گوش تا گوش میبرد. اما بدبخت سهو کرده عوض بانیان پسر خود را کشته بود. بانیان که از کشتن نجات یافته بود قبل از طلوع فرار کرده، یکراست رفت نزد دیوانبیگی که رئیس عدلیه است؛ واقعه را اظهار کرد. فرستادند ضعیفه را گرفته بودند. بعد از آنکه به جرم خود اقرار نمود، حکم شد گیس او را به دم قاطر چموش بسته در شهر گردانیدند؛ تا از ضرب لگد قطعه قطعه شود.
بنابراین رفتار بانیان و اقدامات آنها در زمینه اقتصادی که شامل دریافت ربا آن هم با نرخ هنگفت بود، منجر به دشمنی ایرانیان با آنها میگردید و حتی اقدامات سختی نیز علیه آنها انجام میشد. از جمله تاورنیه به ماجرایی چنین اشاره میکند: در سال ۱۶۶۷ نعش یکی از این بانیان را نزدیک منزل کاپوسانها در کوچه یافتند که دو دست و پایش را از بیخ بازو و ران بریده و بدنش را سوراخ سوراخ کرده و این جمله را در گودالی انداخته قدری خاک بهرویش ریخته بودند. سگها آمده خاک را پس زده نعش را بیرون آوردند. تا وقتی که من در اصفهان بودم مرتکب پیدا نشده بود اما همه حدس میزنند که باید یکی از اشخاصی که به اومدیون بوده این کار را کرده باشد.
منابع
- استیونز، سرراجر، «دیدارکنندگان اروپایی از ایران عصر صفوی»، ترجمه منصور چهرازی، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، سال هفتم، شماره ۵ و ۶.
- الئاریوس، آدام، سفرنامه آدام الئاریوس (بخش ایران)، ویراسته ابرهارد ماینر، ترجمه احمد بهپور، تهران، ابتکار، ۱۳۶۳.
- باربارو و دیگران، سفرنامههای ونیزیان در ایران، بیجا، بینا، ۱۳۴۹.
- تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، بیجا، بینا، بیتا.
- تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، بیجا، بینا، ۱۳۳۶.
- حاجیانپور، حمید، «سفرنامهها و ادبیات سفرنامهای اروپاییان عصر صفوی: پیترو دلاواله»، تاریخ در آیینه پژوهش، سال چهارم، شماره۳، ۱۳۸۶.
- دلاواله، پیترو، سفرنامه پیترو دلاواله، ترجمه و حواشی شعاعالدین شفا، تهران، نشر کتاب، ۱۳۴۸.
- ریاض الاسلام، تاریخ روابط ایران و هند، ترجمه محمدباقر آرام و عباسقلی غفاریفرد تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۳.
- سانسون، سفرنامه (وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان صفوی) ترجمه تقی تفضلی، تهران، بینا، ۱۳۴۶.
- سیاحت نامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، ج ۹ و ۸ و ۷، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۵.
- شاردن، سرجان، سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، ج ۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۶.
- فیگوئروا، دن گارسیا، سفرنامه دن گارسیا فیگوئروا، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نشر نو، ۱۳۶۳.
- متی، رودی، «تجار در عصر صفوی قسمت اول»، ترجمه حسن زندیه، نامه تاریخپژوهان، سال اول، شماره ۲، ۱۳۸۴.
- نوایی، عبدالحسین، روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۷۷.
- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، روابط خارجی ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۷.
حمید حاجیانپور