صنایع نازیها در راه تهران
وزیر وقت اقتصاد آلمان، یعنی دکتر شاخت که همزمان رئیس بانک مرکزی این کشور هم بود، از سوی دولت متبوع خود قرارداد را امضا کرد. طرف ایرانی قرارداد، محمود بدر، مدیرکل وزارت دارایی بود که عبدالحسین مسعود انصاری، رئیس اداره اقتصادیات وزارت امور خارجه، او را همراهی میکرد. طبق این قرارداد با مدت اعتبار سه سال، ایران هر سال چهل میلیون مارک کالا به آلمان صادر و به همین میزان، محصولات آلمانی را وارد کشور میکرد.
ازآنجاکه طبق قرارداد تمدیدشده دارسی، نفت ایران همچنان در اختیار انگلیس قرار داشت، عمدهترین اقلام صادراتی ایران را محصولاتی مثل خشکبار، حبوبات و دانههای روغنی تشکیل میداد در این زمان، پای یکی از بزرگترین شرکتهای صنعتی فعال آلمان در زمینه تولید ماشینآلات، به عرصه فعالیتهای اقتصادی کشور باز شد. در سال ۱۳۱۴، دو سال بعد از به قدرت رسیدن نازیها، هیاتی اقتصادی از ایران به برلین رفت و با نمایندگان کمپانی فروشتال گفتوگو کرد.
متعاقب گفتوگوهای طرف ایرانی مذاکره که باز هم محمود بدر بود، مقرر شد کنسرسیومی صنعتی متشکل از کمپانیهای بزرگی مثل کروپ، زیمنس، AEG و MAN همراه با چند موسسه بزرگ صنعتی دیگر دایر شود. به این شکل، چند شرکت از بزرگترین شرکتهای صنعتی اروپا در ایران سرمایهگذاری کردند.
این سرمایهگذاریها در نوع خود بینظیر بود؛ چراکه تا آن زمان، هیچ قدرت اروپایی نه گامی برای صنعتی شدن ایران برداشته بود و نه ابتکاری برای تولید شغل از خود به خرج میداد. انگلستان که طی سالهای متمادی، نفت ایران را غارت میکرد، فقط در عرصههای دلالی آن هم دلالی نفتی فعالیت میکرد که سود آن، قطعا تضمین شده بود.
آمریکا تا این زمان، بخت چندانی برای مشارکت در طرحهای اقتصادی ایران نداشت و شوروی نیز در بخش صنعت، کمترین فعالیت را از خود نشان میداد؛ بنابراین آلمان نخستین کشور اروپایی بود که صنعتی کردن ایران را در سرلوحه اقدامات خود قرار داده بود.
از سویی، ایران برای آلمان، بازار مناسبی برای تامین مواد خام به شمارمی رفت پس صادرات آن کشور به ایران، به واقع در ادامه بحث منازعات شرکتهای چند ملیتی بزرگ به منظور یافتن منفذی در بازار ایران مطرح میشود. اگر به نوع صادرات ایران به آلمان و واردات از این کشور توجه شود، میزان اختلاف تراز بازرگانی بهرغم عقد قرارداد تهاتری با آلمان روشن میشود. بدیهی است مهمترین این صادرات، همان قالی بود که البته باز هم در قیاس با اقلام وارداتی از آلمان چندان چشمگیر نبود.
در مقابل، آلمان اقسام آهنآلات نظیر تیرآهن، آهن قلم، آهن سفید برای شیروانی، مس، برنج، مفتول، میخ، مواد شیمیایی نظیر لاجورد و اقسام مواد دارویی، به علاوه کاغذ و مقوا به ایران صادر میکرد، البته از دو سال پیش، آلمانیها پیشنهاد کرده بودند اقداماتی هم برای استخراج آهن ایران انجام دهند.
آلمان نازی در زمینه رقابت با بریتانیا و سایر رقبای سیاسی و اقتصادی خود از نظامهای سرمایهداری کشورهای اروپایی، به منظور تجدید تقسیم مناطق نفوذ اقتصادی بین قدرتهای بزرگ آن روزگار و البته در چارچوب منازعات آتی با اتحاد شوروی، راههای سهلالوصولی برای گسترش مناسبات تجاری پیشنهاد میکرد؛ از جمله، برای تسویه حساب معاملات، هر راهی را که دولت ایران پیشنهاد میکرد، میپذیرفت.
آلمان از همان دوره بیسمارک قدرت اقتصادی بزرگی محسوب میشد، اما به دلیل رقابت قدرتهای امپریالیستی نمیتوانست جایگاهی درخور توجه در نظام اقتصادی جهان داشته باشد. اکنون، این قدرت برای نفوذ در خاورمیانه و تجدید مناطق نفوذ کشورهای سرمایهداری، حاضر بود بازارهای خود را بیش از پیش به روی کالاهای ایران بگشاید، اما از سویی پیشنهاد میکرد کارخانههای آلمانی در خریدهای دولتی ایران سهیم شوند و برای اقلام صادراتی این کشور به ایران، سهم مناسبتری در نظر گرفته شود در همین زمان، بخشی از ثروتمندان ایرانی در پیوندی نزدیک با بازار آلمان قرار گرفتند.
از این عده که در آلمان فعالیت تجاری میکردند، میتوان از برادران خسروشاهی، بوداغیان، باقرزاده، کیانیان، نصرتیان، میلانچی، وهابزاده و عدهای معدود دیگر نام برد. اندکی بعد در سال ۱۳۱۶، شرکتی اقتصادی با عنوان افشار و شایگان (Afshar and Shayegan) با سرمایه اولیه یک میلیون ریال تاسیس شد که منحصرا به امر گسترش روابط تجاری ایران و آلمان اشتغال داشت.
راهآهن از مهمترین عرصههای رقابت اقتصادی آلمان و رقبای اروپاییاش در ایران بود. از اوایل دهه سی میلادی و از بدو به قدرترسیدن حزب نازی، موضوع راهآهن سراسری، بار دیگر در اولویت برنامههای اینقدرت اقتصادی قرار گرفت؛ بهگونهای که در ماههای آخر سلطنت رضاشاه، اکثر لکوموتیوهای مورد نیاز راهآهن سراسری، از آلمان وارد میشد در عین حال، دولت وقت، تعدادی از جوانان را برای آموزش مسائل راهآهن به این کشور اعزام کرد.
گسترش روابط تجاری ایران و آلمان بیش و پیش از همه، واکنش روسها را برانگیخت. دولت شوروی این مناسبات را در راستای رقابتهای امپریالیستی قدرتهای بزرگ سرمایهداری به منظور تحکیم نفوذ خود و تاثیر نهادن بر فرایندهای آتی سیاسی ایران تعبیر کرد. روزنامههای شوروی از اهمیت راه هوایی مصر، فلسطین، سوریه و عراق صحبت میکردند که خطوط هوایی انگلیس موسوم به امپریال ایرویز، فرانسه موسوم به ارفرانس و هلند موسوم به کالام. در آن تردد میکردند.
در این زمینه، آلمان به رقابت با قدتهای مزبور برآمد تا خویش را بیش از پیش به خاورمیانه نزدیک سازد. به همین دلیل خطوط هوایی هامبورگ آتن دمشق بغداد را دایر کرد و در اوایل سال ۱۳۱۷ شمسی، آن را تا کابل امتداد داد. از نظر شورویها، علاوه بر موقعیت ژئوپلیتیک منطقه، نفت موضوعی مهمتر بود که قسمت عمده منابع آن در سرزمینهای تحت تسلط انگلیس قرار داشت.
از سیزده میلیون تن نفتی که در سال ۱۳۱۶ تولید شده بود، بیش از نیمی از آن، یعنی قریب هفت میلیون تن، از منابع جنوب ایران تامین میشد و بیش از چهارمیلیون تن از منابع نفتی عراق استخراج میشد. در این بین، نفت عراق، قدتهای رقیب بریتانیا از جمله آلمان و ایتالیا را به خود مشغول داشته بود.
به گمان مطبوعات شوروی، گسترش نفوذ اقتصادی آلمان در ترکیه، ایران، افغانستان و سرزمینهای عربی به دلیل موقعیت استراتژیک این کشورها و مساله نفت رو به افزایش بود. علاوه بر شوروی، برخی فعالیتهای شرکت زیمنس هم از نظر قدرتهای بزرگ اروپایی دور نماند؛ از جمله اینکه در سال ۱۳۱۶ این شرکت به منظور ارتقای روابط تجاری با ایران، شعبهای با عنوان «زیمنس برای ایران با مسوولیت محدود» تاسیس کرد.
تنظیم نقشهها، نصب لوازم فنی الکتریکی بهویژه نصب دستگاههای مولد جریان قوی و فروش همه اجناس و مصنوعات زیمنس از جمله اهداف این شرکت بود. از سویی، این شرکت توانست انبار بزرگی در تهران تاسیس کند. نهایتا هم در جنوب کشور، همه طرحهای احداث کارخانههای برق به آلمانیها واگذار شد. دیگر شرکت مهم آلمانی که در ایران بسیار فعال بود، کروپ نام داشت.
از همان بدو گسترش روابط تجاری ایران و آلمان، یعنی سال ۱۳۱۳، شرکت کروپ ساختن راه و پل و برخی تاسیسات زیربنایی دیگر را آغاز کرد. میزان مبادلات تجاری ایران و قدرتهای اقتصادی از سویی و آغاز مراحل صنعتی شدن کشور از سوی دیگر، باعث تشکیل شورای اقتصاد شد. در یازدهم فروردین ۱۳۱۶، شورای اقتصاد، مرکب از رئیسالوزرا، وزیر مالیه، رئیس کل فلاحت، رئیس کل صناعت، رئیس کل تجارت، رئیس نظارت بر شرکتها، رئیس بانک ملی ایران، رئیس بانک فلاحتی و سه تن دیگر از اشخاص ذیصلاحیت که به تصویب هیات وزرا و برای مدت یکسال تعیین میشدند، تشکیل شد.
این شورا برای تمرکز تصمیمگیریهای اقتصادی و به منظور کسب نظر متخصصان امور اقتصاد و به پیشنهاد حسین علاء، رئیس اداره کل تجارت تشکیل شد.
نخستین جلسه این شورا به طرح کارخانه ذوبآهن از سوی شرکت دماگ کروپ مربوط بود؛ با این توضیح که این شرکت پیشتر قرارداد ساخت کارخانه ذوبآهن کرج را با سرمایه ۲۳ میلیون مارک به امضا رسانده بود. سرانجام، در جلسهای که اوایل تیرماه ۱۳۱۶ در حضور رضاشاه تشکیل شد، شورا به این نتیجه دست یافت که قرارداد احداث کارخانه ذوبآهن کرج، بدون مطالعه و برنامهریزی بوده و نتیجهای جز اتلاف سرمایههای کشور نداشته است.
با این حال، تصمیم مذکور، دلیلی بر قطع یا کاهش روابط اقتصادی ایران و آلمان تلقی نمیشد، کما اینکه در اواخر این سال، تاسیس رادیو تهران به کارخانه تلفنکن آلمان سفارش داده شد. این رادیو در چهارم اردیبهشت ۱۳۲۰ افتتاح شد.
طبق گزارش روزنامه الاهرام، چاپ مصر، صادرات آلمان به ایران در سال ۱۳۱۱ بیش از ۴۰۰هزار لیره نبود، اما این رقم در سال ۱۳۱۵ به بیش از دومیلیون وپانصد هزار لیره افزایش یافت. واردات آلمان از ایران هم در هشت ماهه نخست سال ۱۳۱۵ یک میلیون و نهصد هزار لیره برآورد شد.
بالاتر اینکه میزان صادرات ایران به آلمان و واردات ایران از آن کشور در زمان منتهی به سقوط رضاشاه، افزایشی سرسامآور یافت. صادرات ایران از حدود ۴۲ میلیون ریال اواخر جمهوری وایمار، به بیش از ۳۷۰ میلیون ریال در سال ۱۳۱۹ افزایش یافت؛ به عبارتی، میزان صادرات ایران از ۷/ ۷ درصد به ۷/ ۴۲درصد ترقی کرد.
در نقطه مقابل، میزان صادرات آلمان به ایران از حدود ۴/ ۶۳ میلیون ریال به ۴۴۲. ۹ میلیون ریال افزایش یافت؛ یعنی از ۱/ ۹ درصد اواخر جمهوری وایمار به ۹/ ۴۷ درصد در سال ۱۳۱۹ ارتقا پیدا کرد این موضوع به افزایش سطح اشتغال، کمک فراوانی کرد، بهطوری که تعداد کارگران استخدام شده در چهارساله ۱۳۱۷ -۱۳۱۴ با رشد ۲۵۰ درصدی مواجه بود در اواخر سلطنت رضاشاه، آلمان ۵۵ درصد از ماشینآلات صنایع نساجی ایران را تهیه میکرد و تقریبا تمام صنایع سبک، در انحصار شرکتهای آلمانی بود علاوه بر همه اینها، آلمان نخستین صادرکننده اتومبیل، هواپیما و موتورسیکلت به ایران به شمار میرفت.
این گسترش روابط بازرگانی بیش از همه، روسها را نگران ساخت. شاید برای نخستین بار در سال ۱۳۱۷ شمسی بود که روسها از خطر رخنه آلمانها در ایران بحث کردند و نوشتند: شوروی اجازه نخواهد داد فاشیستهای آلمان از ایران بهعنوان پایگاهی برای سلطهطلبی جهانی خود استفاده کنند همزمان، روزنامه الاحوال چاپ بیروت مقالهای منتشر کرد و مدعی شد اکثر مهندسان آلمانی در ایران جاسوسند با این وصف، در شهریور سال ۱۳۱۸ قرارداد تهاتری جدیدی بین ایران و آلمان منعقد شد که طبق آن، ۱۰ هزار تُن پنبه از ایران به آلمان صادر میشد و در مقابل، پارچههای نخی به ایران وارد میگردید.
این قرارداد هم در مطبوعات چاپ کشورهای خاورمیانه که تحت سلطه انگلیس بودند، بازتاب وسیعی یافت. این تبلیغات، همه، زمینهای بود برای تهاجم آتی قدرتهای بزرگ به ایران و نقض استقلال کشور به بهانه نفوذ نازیها در ارکان تصمیمگیریهای ایران؛ بهانهای که شایعهای بیش نبود و هرگز اثبات نشد.
پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سال دوم، شماره اول، بهار و تابستان 1392 صص 17 -1