نگاهی به «سفرنامه شمال» نوشته چارلز فرانسیس مکنزی، اولین کنسول انگلیس در ایران

دیپلماتی که دنبال تجارت بود

کدخبر: ۱۹۶۴
کاپیتان چارلز فرانسیس مکنزی، در سال ۱۸۴۵، با سمت پرچمدار وارد کمپانی هند شرقی شد و در سال ۹-۱۸۴۸ طی جنگ‌های پنجاب در پیاده نظام هنگ ۲۸ سنگال خدمت می‌کرد. در سال ۱۸۵۰ تحت فرمان پیشاور لرد کلاید بود و سپس در سال ۱۸۵۲ با سمت معاون کمیسر انگلیس در منطقه ارکان مشغول شد و در سال ۱۸۵۵ به درجه سروانی رسید و در جنگ‌های کریمه شرکت کرد.
دیپلماتی که دنبال تجارت بود
نویسنده: نرجس حیدری

در سال ۱۸۵۸ کنسول گیلان شد و تا ۱۸۶۰ در آن شهر مسکن داشت. بعد از جنگ ایران و انگلیس بر سر مساله هرات در سال ۱۲۷۳ ه.ق (۱۸۵۶ م) و شکست ایران معاهده پاریس در ۱۲۷۴ ه.ق (۱۸۵۷ م) منعقد شد و طبق آن دولت ایران حق گماشتن کنسول در شهر‌های این کشور را به انگلیس داد.

چارلز مکنزی اولین کنسول انگلیس در شمال ایران بود. او در همان سال از رشت به استرآباد رفت و طی این سفر گزارشی برای دولت خود تهیه کرد. بدون شک دلیل تهیه این گزارش فقط دادن اطلاعات از اوضاع آن نواحی نبود و به همین علت مطالب تاریخی در آن نیست، بلکه هدف اصلی اطلاع از میزان نفوذ روس‌ها بود که از مدت‌ها قبل با این منطقه رابطه داشتند. مکنزی مشاهدات خود را با دقت توصیف می‌کند و به خصوص به شرح اوضاع جغرافیایی می‌پردازد که از جهت سوق‌الجیشی ممکن بود مفید واقع شود.

ضمنا به امکان توسعه تجارت انگلیس در این نواحی هم توجه دارد. مکنزی از موقعیت کوه‌ها و رودخانه‌ها و راه‌ها مفصلا سخن می‌راند. درباره مالیات، جمعیت و طوایف، تعداد دکان‌ها و خانه‌ها و قیمت ارزاق، درباره ابنیه تاریخی و امام‌زاده‌ها دقیقا مطالبی می‌نویسد. وی شکایت دارد که ایرانی‌ها اطلاعاتی که جویای آن بود به وی نمی‌دادند، به خصوص از حکام. مکنزی با حس بدبینی بسیار نسبت به ایرانیان سخن می‌گوید.

وی شرح می‌دهد که چگونه سفر می‌کرد و با همراهانش از راه‌ها و بیراهه‌ها و کوره‌های گل‌آلود و پل‌های لغزنده و از میان رودخانه‌ها و جنگل‌ها و خار و خاشاک و در زیر باران و برف عبور می‌کرده و غالبا شب را در شرایط نامناسبی می‌گذرانده است. در همین سال یعنی ۱۲۷۶ هجری میرزا ابراهیم نامی که در استخدام مکنزی بوده و در این سفر وی را همراهی می‌کرده است سفرنامه‌ای با نام سفرنامه استرآباد، مازندران و گیلان تنظیم می‌کند که نسخه اصلی آن در روسیه موجود است و جالب اینجا است که بسیاری از آمارهایی که مکنزی تهیه کرده با آمارهای میرزا ابراهیم مطابقت دارد. مکنزی از آثار قدیمی و به‌خصوص آثار باغ شاه مشهدسر و از ویرانه‌های قصر صفی‌آباد در اشرف و آثار قدیمی فرح آباد توصیف‌های بسیار دلپذیری کرده و در عین حال افسوس خورده که چگونه آنها در اثر بی توجهی از بین رفته‌اند. وی به تجارت روسیه اشاره می‌کند که چندان رونقی نداشت چون اجناس روسی چندان مرغوبیتی نداشتند و کالاهای انگلیس به آسانی می‌توانست جانشین آن در بازارهای ایران شود و راهکار‌هایی برای تجارت انگلیس در ایران ارائه می‌دهد. مکنزی از کمپانی جدید روس‌ها که به نظر او بیشتر با هدف سیاسی تاسیس شده بود تا تجاری، مطالبی می‌نویسد که دلیل اصلی آن صدور برنج از گیلان به روسیه بود. وی معتقد است اکثر زمین‌های گیلان به کشت درخت توت برای پرورش کرم ابریشم اختصاص دارد و کاشت برنج کم است، این کار به ابریشم گیلان ضرر خواهد رساند.

مکنزی در گزارش خود به نفوذ روس‌ها در شمال ایران و رابطه آنها با ترکمن‌های دریانورد می‌پردازد و در آشوراده، از دیده‌های خود گزارش مفصل ارائه می‌دهد. مکنزی می‌نویسد: پایگاه روس‌ها در آشوراده قوای چندانی نداشت، البته آنها به قوای چندانی نیاز ندارند و هرگاه تصمیم بگیرند به آسانی می‌توانند به ایران حمله کنند. سفر چارلز مکنزی در هجدهم دسامبر ۱۸۵۸ م. به همراه دکتر هویزش، اهل ساکسونی از رشت آغاز شد و طی سفر از لاهیجان، لنگرود، رودسر، قاسم‌آباد، خرم‌آباد، چالوس و تنکابن به سمت شرق حرکت می‌کند و شهرها و روستاهای واقع در مسیر را به خوبی شرح می‌دهد و از محمودآباد، بارفروش، مشهدسر، سوادکوه، فرح‌آباد، اشرف و گز عبور می‌کند و سفر خود را به استرآباد ختم می‌کند و سپس به رشت بازمی‌گردد.

مکنزی در توصیف دریای خزر می‌نویسد: بحر خزر بر عکس مدیترانه جزر و مد ندارد و آب آن فقط شور مزه هست. دریای خزر صدف زیاد ندارد و انواع آن محدود است و اکثرا از دو تیره‌اند. با تمام کوشش من بیش از ۶ نوع نیافتم.

وی در گذر از چالوس می‌نویسد: در رودخانه چالوس ماهی آزاد صید می‌شود و اجاره آن ۵۰ تومان است. مقدار زیادی ماهی حرام نیز دارد که مسلمانان آن را نمی‌خورند چون فلس ندارد. مکنزی در عبور از منطقه کجور می‌نویسد: با تنه خالی درختی که در این مملکت به جای قایق از آن استفاده می‌کنند از رودخانه عبور کردیم و به منزل کدخدای ده رسیدم. در آنجا همه اهالی چه مرد و چه زن به تماشای من و دکتر هویزش آمده بودند و عده‌ای از آنها برای درمان به دکتر هویزش رجوع کردند. پس از مدتی مردم کمی با ما عادت کردند زیرا به نظرشان می‌رسید که کنسول انگلیس دیو سفید است.

مکنزی در نوشته‌های خود به کرات به قانون منع صدور برنج و ضررهای آن پرداخته است. وی می‌نویسد: در سال‌های اخیر دیده شده است که گیلان، چون ولایت ابریشم است به اندازه جمعیت خود برنج ندارد و اگر چنانچه لازم شود که برای مصرف خود برنج عمل آورد باید درختان توت را ببرد، با این وجود دولت صدور برنج به گیلان را قدغن کرده و در صورتی که صدور آن به اراک آزاد است.

مکنزی طی عبور از فری کنار (فریدونکنار) از بازار این منطقه که ۴۰روز بعد از اول بهار تشکیل می‌شود بازدید می‌کند و می‌نویسد: تجار ایرانی و غیر ایرانی همه به اینجا می‌آیند و کتان زیاد به فروش می‌رسد. برنج و پنبه و ابریشم و شکر کمتر کشت می‌شود و اهالی بیشتر از طریق تجارت امرار معاش می‌کنند. قانون منع تجارت برنج آنها را سخت تحت فشار قرار داده است.

وی در بازدید از شهر بارفروش می‌نویسد: خیابان‌های شهر بد بودند و پیاده‌روی در آنها غیر ممکن بود. در این شهر ۲۵ محله، ۶ مدرسه، ۴ کاروانسرا، ۱۴ حمام، ۱۴ مسجد، ۴۰۶ باب دکان و۸۵۶۵ خانه وجود دارد و طبق گزارش حاکم جمعیت این شهر ۳۸۵۶۹ نفر است. یهودیان در یک محله زندگی می‌کنند و اشربه می‌سازند و تجارت پارچه می‌کنند.

۸۵ خانه به آنها تعلق دارد و ۹۰۰ تومان مالیات می‌دهند. کدخدای آنها یک‌نفر یهودی است و ۲۰ تومان حقوق می‌گیرد. آنها دو کنیسه و یک مدرسه دارند که در آن زبان عبری تدریس می‌شود.

مکنزی فهرستی از کالاهایی که سالانه از مازندران و از طریق دریا به گیلان حمل می‌شود را در سرمشهد که بندری تجاری است، جمع آوری کرده و در سفرنامه خود ارائه می‌دهد. در این فهرست اقلامی مانند جو، باقلا، تخم خشخاش، روغن کنجد، قلیان کدو، پنبه و... وجود دارد. نکته جالب این است که وی همچنین قیمت کالاها را ذکر کرده است. در ادامه می‌نویسد: مشهدسر بندر بارفروش است که ماهی‌گیری فری کنار را سالانه ۵۰ تومان اجاره کرده است.

طی این سفرنامه مکنزی به کرات به ارائه راهکارها و پیشنهادهایی برای نفوذ هرچه بیشتر سیاسی و تجاری انگلیس در ایران می‌پردازد. برای نمونه در مورد تجارت می‌نویسد: اگرچه چای و کله قند که همه دهقانان ایرانی از آن استفاده می‌کنند بیشتر از انگلیس وارد می‌شود، ورود این دو کالا از روسیه تقریبا متوقف شده است، ولی ما می‌توانیم مقدار بیشتری از این دو کالا را بفروشیم. برای ساعت، کارد و چنگال ارزان قیمت نیز بازار محدودی هست. فلزآلات به‌خصوص سماور فلزی که ایرانیان به آن خو گرفته‌اند بی اهمیت است. مکنزی به فرقه بابیه نیز اشاره مفصلی دارد و می‌گوید: هنگامی که بابی‌ها قیام کردند در موضعی در ۱۲ میلی بارفروش در نزدیک مقبره شیخ طبرسی در کنار رودخانه تالار سنگر بسته بودند. عده آنها کم بود، اما بسیار متعصب بودند و با عزمی راسخ عده‌ای از ماموران دولت را به قتل رساندند. تعداد آنها به روز افزایش یافت و از ۵۰ نفر به ۵۰۰نفر رسید.

از جمله خصوصیات سفرنامه مکنزی پرداختن به شرایط جغرافیایی و اقلیمی گیلان و مازندران است. وی در جایی می‌نویسد: نقشه‌های مازندران که در اختیار داریم بسیار ناقصند و من پیشنهاد می‌کنم که منطقه کوهستانی که در تمام طول دریای خزر امتداد دارد مورد بررسی و نقشه‌برداری مجدد قرار گیرد. وی در توصیف طوایف مازندران می‌نویسد: مازندرانی‌ها به‌طور کلی در جلگه زندگی می‌کنند و به‌علت اینکه در طول زمان سلاطین مختلف طایفه‌های متعددی را به مازندران کوچانده‌اند مازندرانی‌ها از یک نژاد نیستند، به‌خصوص در شرق مشهدسر اکثرا طوایف بیگانه اسکان داده شده‌اند. طوایف این منطقه عبدالملکی، خواجه وند، گرایلی، اصانلو و بلوچند. عده‌ای افغان و کرد نیز توسط سلاطین در این قسمت اسکان داده شده‌اند و زمین‌های خود را در مقابل خدمت نظام در تیول خود دارند. این طوایف به‌قدری با اهالی بومی مخلوط شده‌اند که تشخیص آنها از یکدیگر امکان‌پذیر نیست. حتی زبان اصلی خود را فراموش کرده‌اند. اصانلوها از نژاد ترکند و آقامحمدخان آنها را به این منطقه کوچانده بود. بلوچ‌ها از بلوچستان آمده‌اند. افغان‌ها در سوادکوه و ساری مستقرند. گرایلی‌ها در ساری سکونت ندارند ولی در اندرود، میان دورود، قراطغان و علی آباد مستقر شده‌اند. کردها از طایفه بگلوومدان-لواند و در ده شیرخواست و میان دو رود و فرح‌آباد مستقرند. مکنزی همچنین به جاده سنگفرشی که توسط شاه عباس ساخته شده و اکنون بسیار خراب است اشاره می‌کند و سایر جاده‌های مازندران را در مقایسه با گیلان سهل‌العبور‌تر می‌داند. از نکات جالب این سفرنامه تعریف داستان‌ها و روایات و اساطیری است که دهان به دهان در میان مردم کوی و برزن نقل می‌شده است و به‌طور حتم برای مکنزی نیز جذابیت داشته از جمله این داستان‌ها، داستان شاطر عباس و داستان گنبد سلم و تور است.

در آخرین بخش سفرنامه شمال، چارلز فرانسیس مکنزی به حضور روس‌ها و تجارت آنها در بندر گز و استرآباد و تصرف آشوراده توسط آنها گزارش می‌دهد و می‌گوید: آشوراده بندری است که اخیرا برای استفاده شرکت جدید روسی ساخته شده است. همچنین در مورد بندر گز می‌نویسد: اسکله‌ای که در ساحل گز ساخته شده به خاطر عمق کم دریا ضروری است و اشخاص برای سوار و پیاده شدن و جابه‌جا کردن مال‌التجاره خود محتاج به آن هستند. ایرانی‌ها مدتی با ساختن اسکله مخالفت کردند چون می‌گفتند که روس‌ها برای پیاده کردن قوای نظامی خود از آن بهره خواهند برد. تاسیس بندر گز در ۱۸ سال پیش و در زمان حکومت عباس خان قاجار، از تجارت مشهدسر کمی کاست. من حساب کردم که کشتی‌هایی که هر سال به بندر گز می‌آیند بیشتر از یک ششم کشتی‌هایی است که در همان مدت به مشهدسر می‌آیند.

نهایتا مکنزی در روز بیست و پنجم آوریل سال ۱۸۵۸ میلادی، به رشت عزیمت می‌کند و به سفر خود پایان می‌دهد و در پایان گزارش خود می‌نویسد: «از نارسایی‌های بیانم پوزش می‌خواهم. در اثنای سفر امید داشتم که گزارش بهتری تهیه و عرضه کنم ولی بعدها فکر کردم بهتر است آنچه را که به نظرم رسیده بدون تغییر بنویسم و اکنون آنچه را که مشاهده کرده‌ام بدون تغییر ارائه می‌دهم.»

منبع:

- سفرنامه شمال (گزارش اولین کنسول انگلیس در رشت، از سفربه مازندران و استرآباد)، چارلز فرانسیس مکنزی (۱۳۵۹)، منصوره اتحادیه (نظام مافی) نشر گستره.

- سایت انسان‌شناسی و فرهنگ