یک رسم ملی
دلاواله سیاح ایتالیایی عصر صفوی درباره مراسم عید قربان در دوره شاه عباس مینویسد: «... سه روز قبل از عید، یک شتر ماده را درحالىکه به گل بنفشه و گلهاى دیگر و حتى سبزى و برگ و شاخههاى کاج زینت دادهاند در شهر مىگردانند و براى او نقاره و طبل و شیپور مىزنند و یک نفر روحانى مسلمان نیز گاهگاه اشعارى مىخواند و سخنان دینى بر زبان جارى مىسازد. هرجا این شتر مىگذرد، مردم دور او جمع مىشوند و دستهاى از پشم او را بهعنوان تبرک و تیمن مىکَنند و حفظ مىکنند. ازدحام جمعیت براى کندن پشم حیوان آنقدر زیاد است که عدهای چوب به دست اطراف آن هستند تا مانع از افراط در این کار شوند. زیرا در غیر این صورت حیوان بیچاره قبل از موعد قربانى در زیر شکنجه ناشى از این عمل از بین مىرود. این جریان سه روز به طول مىانجامد و سپس در روز عید، صبح خیلى زود یعنى قبل از سر زدن آفتاب بعد از نماز صبحگاهى تمام سران و بزرگان حتى خود شاه در هرجا که هست با جمع کثیرى از مردم هر طبقه و دسته، جمعى سوار و جمعى پیاده در محلى خارج از شهر با سلام و صلوات و سروصدا، جمع مىشوند در آنجا حلقه بزرگى از تماشاچیان تشکیل مىشود... چون در مشرق زمین پنجره رو به خیابان وجود ندارد، مردم از بالاى در خانهها و دکانها و دیوار باغها منظره گذشتن شتر را تماشا مىکنند. در جلو، یکنفر نیزهاى را حمل مىکند که داراى نوک تیز و درخشانى است و بعدا براى کشتن حیوان مورد استفاده قرار خواهد گرفت. از محلههاى مختلف عدهای با اسب و عدهای پیاده و همه چماق به دست در آنجا حضور دارند تا پس از انجام قربانى بلافاصله با قلدرى قطعه بزرگى از لاشه را طبق آداب و رسوم به محله خود ببرند... گوشت حیوان بین مردم شهر و محلات اطراف تقسیم مىشد...»
کارری، دیگر جهانگرد ایتالیایی که در اواخر دوره صفوی همزمان با سلطنت شاه سلیمان به ایران آمده، از مراسم قربانی کردن شتر تصویری ارائه میدهد که گویا این مراسم در آن دوران ارزش دیرین خود را از دست داده بود. کاررى در سفرنامه خود آیین شتر قربانى را چنین وصف مىکند: «روز بعد سواره عازم تماشاى ذبح قربانى شدم، مردم در جلو در داروغهخانه گرد آمدند شتر نحیفى با گردن کج به انتظار مرگ ایستاده بود. داروغه آمد و با دو تن سلاخ پیشاپیش به راه افتادند، شتر و مردم نیز دنبال آنان را گرفتند. به دروازه شیراز رسیدند... دست و پاى شتر را بستند، داروغه که کلاه صفوى بر سر داشت- یعنى کلاهى استوانهای با پرى در بالا و نوارهاى سفیدى در پایین که تا شانههاى داروغه آویزان بود- با زوبینى، زخمى به شتر زد فورا ماموران کشتار ریسمان را کشیدند و دو سلاخ به جان شتر افتادند و سر از تنش برگرفتند، سرش را پیش شاه بردند و صله گرفتند، دست و پاها نیز هریک به خانه بزرگى جهت دریافت انعام فرستاده شد، گوشت حیوان نیز به فقرا واگذار گردید، چند روز قبل از عید قربانى، شتر آراستهای را با زین مزین در شهر گردانیدند. روى شتر سه بچه سوار بود.
عدهای بیکار نیز از پس و پیش، حیوان را همراهى مىکردند که بعضى نیزه و برخى تبر یا ساطورى در دست داشتند. به این ترتیب شتر را چند روز متوالى در تمام محلهها و خانهها گردانیدند و نذر و صدقه زیادى جمعآورى کردند. ایرانیها هر سال در همان روز این تشریفات را انجام مىدهند. این مراسم بهخاطر یادآورى زمانى است که حضرت ابراهیم مىخواست پسر خود اسماعیل را در راه خدا قربانى کند... ایرانیها در این روز علاقه دارند از گوشت قربانى بخورند، هرکس امکان مالى داشته باشد در این روز گوسفندی را ذبح مىکند و از گوشت آن هم خود سهمى برمىگیرد و هم به دیگران مخصوصا فقرا سهمى مىدهد. بعضى از اشخاص فقیر دستکم مرغى مىکشند.»
دکتر فوریه مراسم عید قربان در عصر ناصرالدین شاه را اینگونه روایت کرده است: «عید قربان را مسلمین به یادگار حضرت ابراهیم مىگیرند و در این روز هر مسلمان مومنى باید لااقل جوجهای را سر ببرد. سلطان عثمانى به دست خود گوسفندى را در اسلامبول قربانى مىکند ولى در تهران شاهنشاه امر به کشتن شترى مىدهد تا از سلطان عثمانى عقب نمانده باشد و چون از مباشرت به نحر شتر اکراه دارد هر سال از این حق شاهانه صرفنظر مىکند و آن را به یک نفر شبیه خود که روز عید لباس فاخر در بر مىکند و بر اسبى آراسته مىنشیند وامىگذارد... مراسم نحر در میدان نگارستان صورت مىگیرد و شاه با لباس تمام رسمى با همراهان در بالاخانه مىنشیند. جمعیت زیاد در کنار منازل اطراف یا روى پشت بامها براى تماشا مىایستد. شتر را که سراپا غرقه در زینت و آرایش است از خیابان ظلالسلطان با یک دسته نظامى وارد میدان نگارستان مىکنند... در وسط میدان جل و جهاز لطیفى را که بر او انداخته بودند برمىدارند و با یک نیزه حلقوم او را مىشکافند.
نوبویوشى فوروکاوا از زمره افرادى بود که جزو هیات هفت نفره ماساهارو یوشیدا بود که ماموریت اصلی آن گسترش روابط بازرگانی ژاپن با ممالک آسیایى از جمله ایران محسوب میشد. فوروکاوا به همراه هیات پیش گفته در دوره ناصری از طریق خلیجفارس به ایران سفر کردند. او که فردی تیزبین بود در سفرنامه خود درباره مراسم عید قربان آورده: «در تهران که بودم، در روز ۱۴ ماه نوامبر سال ۱۳ میجى [۱۸۸۰ م.] توانستم مراسم قربانى کردن شتر و گوسفند را ببینم. حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام با پیروان خود یکصد شتر در راه خدا قربانى کردند.
این جشن در اصل چنین [و براى عبادت] بود؛ اما حالا فقط شاه شتر قربانى مىکند و پس از کشتن این حیوان سر و پا و اندکى از گوشت آن را شاه برمىدارد و بقیه گوشت قربانى را به ملازمان و اعیان طبقات مردم مىبخشد. عامه مردم، به جاى شتر، گوسفند قربانى مىکنند. در اینروز شاه براى باریابى اعیان و اشراف به سلام مىنشیند و بازار و کسبه همه تعطیل مىکنند. در شهر فقط چوبدارهایى را که گوسفند براى فروش آوردهاند [یا خریداران گوسفند قربانى را] مىبینیم. پوست گوسفندهاى ذبح شده روى هم توده شده و خون سرخ و سیاه به زمین ریخته و بوى لاشه و خون هوا را براى [ما] مسافران تحمل ناشدنى کرده بود.»
هانری رنه دالمانی، سیاح فرانسوی که در اواخر عهد مظفری به ایران آمد و ورودش به تهران همزمان با آغاز سلطنت محمدعلی شاه بود، در سفرنامه خود «از خراسان تا بختیاری» مطالبی درباره چگونگی مراسم عید قربان آورده است: «بزرگترین عید مسلمانان عید قربان است. در اینروز هر مسلمانى باید حیوانى را قربانى کند. توانگران گاو و گوسفند قربانى میکنند و فقرا اگر بتوانند بهکشتن مرغى اکتفا مینمایند. در دوران سلطنت سلسله صفویه در دربار ایران شتر قربانى میکردند، این رسم هنوز هم در ایران باقى است و شاه باید در این روز شترى قربانى کند. بهطوریکه نقل میکنند گویا شاهان قاجار از انجام چنین عملى کراهت داشتند و بهجاى خود کسى را وکیل میکردند که قربانى کند. وکیل در اینروز لباس شاه را میپوشد و مانند او سروصورت خود را آرایش میدهد و جواهر زیادى به سر و سینه خود میزند و با شکوه و تجمل معمول سلطنتى بهعمل میپردازد.
چند روز قبل از عید قربان شترى را زینت میکنند و در تهران میگردانند و عده زیادى از سربازان و مطربان با سازوآواز در دنبال او حرکت میکنند. صبح روز عید شتر را با آرایش و تجملات بیشترى از ارگ سلطنتى بیرون میآورند، شاه مصنوعى در پیشاپیش آن با تشریفات و تجملات سلطنتى در حالی که جمعى از درباریان او را احاطه کردهاند سوار بر اسب حرکت میکند. این شاه دروغى لباس ابریشمى سبزى پوشیده و طاقه شالى را هم که شاه اصلى در مقابل چنین عملى به او بخشیده حمایل کرده است. در دنبال او هم نمایندگان اصناف تهران پیاده یا سوار بر قاطر حرکت میکنند و هرکدام حوله یا بقچهای بهگردن بستهاند که باید قسمتى از گوشت شتر را در آن جاى دهند.
چون این شاه مصنوعى با آن شکوه و جلال بهمقابل کاخ نگارستان رسید توقف میکند و مستخدمان زینتهاى شتر را برمیدارند و آن را عریان میکنند و روى زمین میخوابانند، در این موقع شاه مصنوعى جلو میآید و نیزهاى در گلوى آن فرومیبرد، پس از آن شتر را قطعه قطعه میکنند و هر یک از نمایندگان اصناف قسمت خود را میبرند. معمولا نعلبندان سر آن را میگیرند و سراجان(چرمسازان) کوهان آن را میبرند و آهنگران و بقالان و قصابان گوشت ران و پاهاى آن را در میان خود قسمت میکنند. نماینده شاه هم یک تکه از گوشت آن را سر نیزه زده فاتحانه میبرد تا براى نشانه انجام عمل قربانى بهشاه نشان دهد. وقتی که نمایندگان اصناف قسمتهاى خود را گرفتند، باقىمانده حیوان را بهجمعیت تماشاچى وا میگذارند که با کارد و چاقو مشغول بریدن گوشت بدن آن میشوند.»
سفرنامه دیگری که توسط آکی یو کازاما نوشته شده نیز حاوی مطالبی درباره عید قربان در اوایل دوره پهلوی است. کازاما در سال ۱۳۰۸ش. بهعنوان وزیرمختار ژاپن تعیین و روانه ایران شد. او نوشته: «شلوغى و جنب و جوش روزهاى عید و جشن و نمایش خیابانى [ما ژاپنىها] را معمولا در این «گینزاى ایران» تا نزدیک میدان توپخانه مىکشاند. به ویژه هنگام نوروز ایرانى، در موسم اعتدال بهارى و در عید قربان، همه مردم شهر لباس میهمانى نو و آراسته مىپوشند و از پیر و جوان و زن و مرد (به عیددیدنى و گردش) بیرون مىروند. عید قربان که آن را در ترکیه «قربان بایرام» و در ناحیه شمال آفریقا «عیدالکبیر» مىخوانند، بزرگترین جشن قربانى کردن در دین اسلام است. در این روز در این میدان شهر و به اشاره و حکم شاه، شتر قربانى را نحر مىکنند. توانگران از مردم شهر هم در خانه شان (گوسفند) قربانى مىکنند، در قدیم خود شاه در این میدان حاضر مىشد و فرمان قربانى کردن (شتر) را مىداد؛ اما امروزه چنین نیست. شتر را که براى قربانى شدن نامزد شده است با بدرقه آهنگى که دسته موزیک نظامى سلطنتى مىنوازد در شهر مىگردانند تا به میدان برسند. در اینجا شتر را از ارابه پایین مىآورند و با پیشدارى اسبى آراسته به زین و برگ طلا و نقره کوب و مرصع، از میان ردیف روحانیان و وجوه و اقشار دیوانیان مىگذرانند و به قربانگاه مىرسانند. در قدیم نحر کردن شتر، امتیازى بود که به فرمان شاه به یکى از شاهزادگان داده مىشد.
(شاهزاده) مامور نحر کردن شتر در این مراسم، شال کشمیرى بلوطى رنگى را که شاه به او خلعت داده بود، روى پیراهن ابریشم سبز خود مىپوشید. در پى او نمایندگان گروهها و اصناف گوناگون که پارچه سفیدى دور گردن انداخته و ماموریت دریافت سهمى از گوشت قربانى را داشتند، مىآمدند. کشتن شتر قربانى، همانند شیوه مرسوم در گاوبازى اسپانیا، با فرو کردن ماهرانه یک ضربه خنجر (به حلق حیوان) است. از آنجا که شتر فرمانبردارتر از گاو است، گویا به ندرت کسى (در مراسم قربانى کردن شتر) کشته شده باشد اما از یکى، دو سانحه که در این مراسم پیش آمده است سخن مىگویند. از پیش مقرر است که هر تکه از شتر قربانى مانند سر، پا، تنه و دیگر اندام و اجزاى آن، به کى و کدام صنف مىرسد. چون پاره حلقوم حیوان به شاه تقدیم و به انجام رسیدن مراسم قربانى گزارش مىشد، انبوه مردم قربانى را در میان مىگرفتند و انگشت خود را به خون آن رنگین مىکردند و به پیشانى خود مىمالیدند و با این کار تیمن و تبرک مىجستند. در این سالها قربانى کردن شتر متروک شده است و به جاى آن مردم گوسفند مىکشند.»