منابع مکتوب گرجی در مورد انقلاب مشروطیت ایران (۱۹۱۱-۱۹۰۵)

خاطرات سرگو گامدلیشویلی از جبهه مقاومت گیلان

کدخبر: ۲۰۲۰
گزارش سرگو گامدلیشویلی (۱۸۸۲-۱۹۱۰)، یکی از حاضران گرجی جبهه مقاومت گیلان در فوریه- مارس ۱۹۱۰ در تفلیس به چاپ رسید.
خاطرات سرگو گامدلیشویلی از جبهه مقاومت گیلان
نویسنده: ایاگو گوچلیشویلی
مترجم: حسین احمدزاده نودیجه

این منبع بر جبهه مقاومت گیلان متمرکز شده و آگاهی‌ها و جزئیات خارق‌العاده‌ای در زمینه دیدگاه‌های سیاسی، استراتژی‌ها و همکاری میان انقلابیون قفقاز و ایران از اواخر ۱۹۰۸ تا تابستان ۱۹۰۹ ارائه می‌دهد. این منبع همچنین از اطلاعات حائزاهمیتی درباره اینکه نگرش شرکت‌کنندگان قفقازی به انقلاب مشروطه ایران به چه نحو بوده، ویژگی‌های عمده انقلاب از منظر آنها چه بوده و آنها چه نقشی برای خود در این وقایع قائل بودند، برخوردار است.

ولاسه مگلادزه، یکی از گرجیان حاضر در جبهه مقاومت مشروطه تبریز، در ۱۹۱۰ نوشت که انقلاب ایران افراد زیادی را از ملیت‌ها و مذاهب مختلف- ایرانیان، آذربایجانی‌ها، گرجی‌ها، ارامنه و یهودی‌ها- گرد هم آورده و آنها را برای مبارزه در راستای هدفی مشترک متحد ساخته است. به ثمر نشستن مشروطیت در ایران. یکی از مشخصه‌های اصلی انقلاب مشروطه ایران، در واقع، چند ملیتی بودن و تنوع ایدئولوژیک نیروهای تشکیل‌دهنده آن بود. انترناسیونالیست‌ها، در پاسخ به فراخوان مجاهدان تبریز، از کشورهای مختلفی راهی تبریز و رشت شده، روح تازه‌ای به نهضت مشروطه ایران دمیدند.

علقه‌های عمدتا سیاسی، ایدئولوژیک و تعامل ملموسی میان انقلابیون ایران و همسایگان قفقازی ایشان برقرار بود. انقلاب مشروطه ایران توجه بی‌امان و علاقه خاص جمعی را در این کشورها به خود جلب کرده بود. افراد بسیاری در گرجستان وجود داشتند، به ویژه آنهایی که تحت تاثیر اندیشه‌های متجددانه بوده و از روحیه‌ای انقلابی برخوردار بودند که عمیقا و خالصانه با مشروطه‌خواهان در ایران ابراز همدردی می‌نمودند. مقاله‌ای در روزنامه مساوات به چاپ رسیده که نمایانگر تاثیر شگرفی است که نهضت مشروطه ایران روی مردم تفلیس و عقایدشان داشت مبنی بر اینکه مبارزه در راه مشروطه‌خواهی، حق اساسی و مسلم مردم ایران بود، اما این ادعا قابل تعمیم به تمام جمعیت گرجستان و مردم قفقاز به‌طور اعم نیست. با وجود این، شاید تا حدودی انعکاسگر احساساتی باشد که بسیاری در قفقاز نسبت به مردم ایران و ستیزشان در راه مشروطه‌خواهی داشتند. نویسنده این مقاله [در روزنامه مساوات] ضمن توصیف مشاهداتش از محله‌های تفلیس، عمدتا به مردان و زنانی در تفلیس اشاره دارد که با آنها ملاقات نموده و به یک اندازه تحت‌تاثیر شعارهای مشروطه‌خواهان تبریزی قرار گرفته و از آن الهام پذیرفته بودند.

گرجستان و به‌ویژه پایتخت آن تفلیس، همواره روابط تنگاتنگی با ایران داشته و ایرانیان به لحاظ تاریخی یکی از مهم‌ترین و متنفذترین بخش‌های انجمن مسلمانان را در این شهر تشکیل می‌دادند که سرآغاز پیدایش آن به قرن هجدهم برمی‌گردد.

طی قرون متمادی، روابط با ایران یکی از مهم‌ترین جنبه‌های تعامل تاریخی این کشور [گرجستان] در خاورمیانه بوده است. تثبیت سلطه سیاسی روسیه در قفقاز و گرایش سیاسی گرجستان به شمال- به‌ویژه پس از تهاجم ارتش ویرانگر آغامحمدخان به گرجستان شرقی- هم نتوانست موجب از هم‌گسستن این علقه‌ها گردد. تفلیس حتی پس از آنکه مرکز سیاسی- اداری و اقتصادی قفقاز امپریالیستی گردید، همچنان روابط سنتی خویش را به‌ویژه در زمینه‌های تجاری و اقتصادی با ایران حفظ نمود، به‌طوری که حتی در اوج جنگ میان ایران و روسیه، رئیس گمرکات روس گزارش داد که «ایرانیان و دیگر تجار آسیایی، هرگونه متاع را در تفلیس عرضه می‌نمایند که از قیمت مناسبی هم در آنجا برخوردار است.»

تا قرن نوزدهم، بسیاری از ایرانیان ساکن تفلیس همچنان در محله قدیمی شهر- سیدآباد، ناحیه‌ای در مجاورت حمام‌های سولفوری- سکنی داشتند. انجمن ایرانیان تفلیس از گروه‌های مختلفی، نظیر کارمندان نظامی ایران در پادگان دژبانی تفلیس، شاعران ایرانی و پارسی‌گو و مبارزان سیاسی و عالمانی چون فاضل خان گروسی، شفیع سلطان‌بیک، ابونصر شیبانی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، دیپلمات‌های ایرانی کنسولگری ایران در تفلیس و تاجران و پیشه‌وران ایرانی، تشکیل می‌گردید. تبدیل شدن تفلیس به مرکز اداری و اقتصادی و تا حدودی علقه‌های مذهبی موجود در امپراتوری قفقاز، آن را به مکانی جذاب برای دادوستد و مهاجران از شرق نزدیک و اروپا تبدیل نموده بود. در آغاز قرن بیستم، انجمن ایرانیان تفلیس همچنان به رشد خود ادامه داد.

بنا بر گزارش‌های آماری ۸/۵۲ درصد از خارجیان ایالت تفلیس را اتباع ایرانی تشکیل می‌دادند. با توجه به جمعیت رو به رشد ایرانیان در این کشور، در سال ۱۹۰۶ به همت تجار و نماینده رسمی ایران در قفقاز مدرسه ایرانیان در تفلیس گشوده شد. این مدرسه به برگزاری کلاس زبان‌های فارسی، عربی، ترکی، گرجی، فرانسوی، روسی و نیز علوم شرعی، جغرافیا، موسیقی و... می‌پرداخت. نشریات فارسی‌زبان نظیر «غیرت» و «شرق» که از آغاز قرن بیستم در تفلیس شروع به کار کرده بودند، به چاپ مطالبی به زبان فارسی می‌پرداختند. با وجود این، تا قرن بیستم، ترکیب اجتماعی مهاجران ایرانی در گرجستان و به‌طور کل در قفقاز، در حال تغییر و شمار کارگران فصلی میان آنها رو به افزایش بود.

از دیگر نواحی مهم مورد توجه مهاجران ایرانی قفقاز شهر باکو بود که تبدیل به مرکز اقتصادی مهمی در منطقه شده بود. تعداد زیاد پالایشگاه‌های نفتی و رشد سریع صنایع مختلف در باکو منجر به جذب هرچه بیشتر کارگران فصلی ایرانی به این منطقه گردید. تا سال ۱۹۰۴، ایرانیان باکو حدود ۲۲ درصد از کل کارگران این شهر را تشکیل می‌دادند. افزایش جمعیت مهاجران ایرانی، به‌ویژه از ایالات شمالی ایران که در نتیجه وضع خراب اقتصادی و اجتماعی در ایران بود، مهاجرت صدها هزار تبعه ایرانی به بخش‌هایی از امپراتوری روسیه از جمله قفقاز که در مجاورت آن بود را در پی داشت.

از آغاز قرن بیستم، تعداد کثیر اتباع ایرانی قفقاز، جایگاه مهمی را در ارتباط با تسریع نهضت مشروطه ایران به خود اختصاص دادند، به‌طوری که آنها در رشد اندیشه‌های متجددانه در کشور خود و در توسعه روابط ایرانیان و انقلابیون قفقازی به‌طور مستقیم ایفای نقش می‌نمودند. ایرانیانی که در قفقاز مشغول به کار بودند و بین ایران و امپراتوری روسیه در حال تردد بودند، تبدیل به واسطه‌های فعال و پویایی گردیدند که گروه‌های انقلابی تفلیس، باکو، تبریز و رشت را با هم مرتبط می‌ساختند. گرجی سرگو، یکی از حاضران جبهه مقاومت گیلان، در ارتباط با سکنه و کارگران ایرانی قفقاز، عمدتا بر شایستگی قفقازی‌هایی تاکید می‌نماید که در جبهه مقاومت انقلاب ایران درگیر بودند. یکی دیگر از حاضران انقلاب مشروطه ایران، سرگو گاگوشیدزه، نقش حائزاهمیت ایرانیان قفقازی را برجسته ساخته، به‌ویژه تاجران ایرانی تفلیس که به جذب داوطلبان قفقازی برای حضور در انقلاب ایران می‌پرداختند.

تعداد کثیری از کارگران ایرانی قفقاز ارتباط تنگاتنگی با جوامع و انجمن‌های کارگری موجود در قفقاز داشتند. به‌ویژه آنهایی که در پالایشگاه‌های نفتی و کارخانه‌های باکو مشغول به کار بودند و با گروه‌های انقلابی بومی در تماس و متاثر از آنها بودند. روابط میان گروه‌های سوسیال دموکرات قفقاز و مهاجران ایرانی از آغاز سده بیستم شکل گرفته بود. سازمان سوسیال دموکرات (فرقه اجتماعیون- عامیون) که در سال ۱۹۰۵ در باکو شکل گرفت، متشکل از اتباع ایرانی ساکن قفقاز بود و روابط نزدیکی با شاخه‌های حزب کارگری سوسیال دموکرات روسیه در باکو و تفلیس داشت. تا این زمان بسیاری از کارگران ایرانی، فعالانه در اعتصابات و تظاهرات‌های اعتراض‌آمیز صورت گرفته در واحدهای صنعتی مختلف و کارخانه‌های باکو و تفلیس و نیز جنبش‌های کارگری شکل گرفته در قفقاز حضور به هم می‌رساندند.

از بزرگ‌ترین اعتصابات شکل گرفته از سوی کارگران مهاجر ایرانی در قفقاز، به اعتصاب‌هایی می‌توان اشاره کرد که در سال ۱۹۰۵ و ۱۹۰۶ در معادن مس اللهوردی و واحدی صنعتی (در ارمنستان) به وقوع پیوست که در حدود دو هزار و پانصد تن از اتباع ایرانی در آن مشغول به کار بودند. در ۱۷ مارس ۱۹۰۵، در حدود هفتصد تن کارگر ایرانی، کارخانه را به حال تعطیل درآوردند. آنها، گروه‌هایی را در اطراف کارخانه گماردند که مبادا کارگران دوباره شروع به کار نمایند و مطالبات خود را که شامل ۲۸ مورد می‌گردید به مدیران محلی آن شرکت عرضه کردند. مسوولان، موفق به آرام نمودن اوضاع گردیدند، اما در سال ۱۹۰۶، اعتصاب وسیعی مجددا به وقوع پیوست. این وقایع گویا با خشونت همراه شده است. کارگران، ماموران پلیس را با پرتاب سنگ، وادار به ترک محیط کارخانه نمودند. در واکنش به این عمل، یک فوج قزاق که مجهز به توپ بودند، به کارخانه اعزام گردید و این چنین اعتصاب به‌طور کامل در هم شکسته شد. فعالیت کارگران ایرانی قفقاز گویا برای زمامداران روس این منطقه تبدیل به دردسر بزرگی شده بود، به همین دلیل، آنها دست به اخراج گسترده کارگران مهاجر ایرانی به مرزهای ایران زدند.

نیاز به کارگر به قدری در قفقاز زیاد بود که گروه‌های جدیدی از کارگران پی در پی از ایران آمده و جایگزین آنهایی می‌شدند که آنجا را ترک کرده یا اخراج شده بودند. در آن دوره این کارگران عمدتا، عنصری مهم و فعال در روابط میان انقلابیون ایرانی و قفقاز محسوب می‌شدند. علاوه بر این، آنها همواره با زادگاه خویش در تماس بودند و مهم‌تر از همه در اشاعه افکار انقلابی از قفقاز به ایران سهیم بودند. بسیاری از این ایرانیان بعدها از قفقاز برای همراهی با مشروطه‌خواهان تبریز و دیگر نقاط ایران به وطن خویش بازگشتند. منصفانه خواهد بود اگر گفته شود که انجمن ایرانیان قفقاز از یکسو سهم (یا مشارکت) ملموسی در توسعه افکار مترقیانه میان لایه‌های مختلف اجتماعی مردم ایران، به‌ویژه در ایالات شمالی و از سوی دیگر سهم عمده‌ای در شکل‌گیری احساسات عامه مردم قفقاز نسبت به تحولات انقلابی در ایران داشت.

شکل‌گیری عقیده جمعی در قفقاز نسبت به ایران و تعاملات میان روسیه و ایران برای مقامات روسیه تزاری مساله حساسی بود. این مساله آشکارا به سبب شدت نفوذ روسیه در قفقاز و اهمیت یکپارچگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این منطقه برای امپراتوری روسیه بود. سیاست تبلیغاتی نسبتا هدفمندی در قفقاز در راستای تامین منافع روسیه در این منطقه شکل گرفته بود. در آغاز قرن بیستم، نهضت مشروطه ایران به مساله مهمی در سیاست‌های روسیه تبدیل شده بود. طبیعتا اقداماتی در این زمینه صورت گرفته بود تا به ارائه تصویری از انقلابیون ایرانی میان مردم قفقاز بپردازد که در راستای منافع تزاری در ایران و این منطقه باشد. مطبوعات یکی از مهم‌ترین ابزارها در انجام چنین امری بود.

در آن برهه زمانی، مطبوعات روی مردم قفقاز تاثیر زیادی داشت. در آغاز قرن بیستم، گرجستان، به طور مثال، از مطبوعات پررونق و متنوعی برخوردار بود. که جزء مهم و لاینفک زندگی سیاسی و اجتماعی این کشور محسوب می‌شد. روزنامه‌های زیادی با شبکه ارتباطی عریض و طویلی از خبرنگاران خبره در بخش‌های مختلف گرجستان و نیز خارج از کشور وجود داشتند. این مطبوعات تمام وقایع و مسائل سیاسی را نه‌تنها در امپراتوری و منطقه، بلکه در کل جهان پوشش می‌داد. اما مهم‌ترین دستاورد رسانه‌های گرجی این بود که بخش عمده‌ای از آن موفق گردیده بود تا مستقل از تبلیغات سیاسی رسمی دولت تزاری باقی بماند. این امر تا اندازه‌ای به سبب محیط سیاسی و اجتماعی ویژه گرجستان بود که توسعه مطبوعات گرجستان را از همان آغاز در پی داشت. از همین رو حتی اولین روزنامه دولتی تفلیس دست به انتشار مقالاتی فارغ از سانسور رسمی که لازمه تمامی مطبوعات امپراتوری روسیه بود، زد.

بسیاری از روزنامه‌های گرجی مشتاقانه به ترویج افکار متجددانه و دیدگاه‌های سیاسی‌ای می‌پرداختند که در تضاد با ایدئولوژی رسمی دولت تزاری بود. مطبوعات تفلیسی نقش عمده‌ای در شکل‌دهی به عقیده جمعی در گرجستان نسبت به نهضت مشروطه ایران و انقلابیون این سرزمین داشتند، به نحوی که دیدگاهی را درباره انقلاب ایران به جامعه گرجستان عرضه می‌کردند که یکسره متفاوت از تصویر منفی‌ای بود که توسط ارگان‌های رسمی دولت تزاری شکل گرفته بود. روزنامه‌هایی نظیر تلقا، ایثاری، امیرانی، علی، چونی خما، آیمدی، چونی آذری، آخالی اسخیوی، مماوالی، مناتوبی و... گزارش‌های منظمی درباره وقایع سیاسی و نظامی ایران ارائه می‌کردند. روزنامه‌های مستقل درباره نهضت مشروطیت ایران از هر پیشرفتی با تمجید و ستایش یاد می‌کردند. آنها به خوانندگان شمه‌ای از اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران را ارائه نموده، به تحلیل تمام عوامل مهم داخلی و خارجی می‌پرداختند که منجر به ظهور این تنش سیاسی و اجتماعی و توسعه جنبش مشروطیت در ایران گردیده بود. این روزنامه‌ها ضمن عرضه گزارش‌هایی به خوانندگان خود درباره مذاکرات سیاسی بین طیف‌های مختلف مجلس، به آنالیز روندی می‌پرداختند که منجر به اخذ مشروطیت گردید. از زمان شروع مقاومت تبریز، به طور منظم گزارش‌هایی را درباره میادین نبرد تهیه می‌کردند. مضمون این روزنامه‌های گرجی مبین آن است که این نشریات اطلاعات دقیق و نسبتا مشروحی از زوایای مختلف نهضت مشروطه ایران به خوانندگانشان عرضه می‌نمودند.

خواننده قادر است سیر وقوع رخدادهایی را که در ایران دوره انقلاب مشروطیت روی داده است، در روزنامه‌های تفلیس دنبال نماید. توجه همیشگی روزنامه‌های گرجی به انقلاب ایران تا حدود زیادی بیانگر میزان اهمیت این انقلاب در گرجستان و قفقاز بود. سازمان‌های سیاسی قفقاز موضوع جنبش مشروطیت ایران را از همان مراحل اولیه شکل‌گیری‌اش در دستور کار خویش قرار داده، در جریان پیشرفت‌هایش قرار داشتند. از آغاز مقاومت تبریز (در برابر نیروهای استبداد)، انقلابیون قفقازی در اعاده مشروطیت در کشور همسایه‌شان ایران، فعال و موثر واقع گردیدند. روابط با اهالی قفقاز توسط محققان جدید و افراد معاصر با آن رویدادها به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار در رشد انقلاب مشروطیت ایران مورد بررسی واقع شده است.

کمک قفقازیان، به ویژه در مراحل اولیه انقلاب، بسیار کارساز بود. در همین باب، سی.چاکیوری، به طور نمونه، نتیجه‌گیری کرده است که «تنها به دلیل همین کمکی که از جانب قفقازیان می‌رسید، پایداری تبریز این قدر به درازا کشید... و شکست نیروهای دولتی را محقق ساخت.» فعالیت‌های انترناسیونالیست‌های گرجی، یکی از مهم‌ترین زوایای کمک قفقازیان به انقلاب ایران محسوب می‌شود. گروه‌های انقلابی اعزام شده از سوی کمیته‌های سوسیال دموکرات تفلیس و باتومی، جزو اولین هسته‌های کمکی بودند که از قفقاز به یاری مجاهدان تبریز و گیلان شتافتند. در حقیقت نه تنها تفلیس و باتومی، بلکه پاره‌ای دیگر از شهرهای گرجستان نظیر خاشوری، گری و... درخواست کمک انقلابیون ایران را اجابت نموده، به حمایت از مجاهدان تبریز و گیلان دست زدند.

باید خاطرنشان گردد که این سازماندهی و ارسال کمک به منظور تداوم مقاومت مشروطیت ایران به ظاهر توسط کمیته‌های سوسیال دموکرات صورت می‌گرفت، اما در هسته‌های داوطلب گرجی دیدگاه‌های ایدئولوژیک کاملا متنوعی حکمفرما بود. یکی از اعضای جبهه مقاومت گیلان، میخائیل بوگدانوف- ماریاشکین، خاطرنشان می‌کند که میان اعضای این هسته‌های داوطلب که از گرجستان به ایران اعزام شده بودند، سوسیال دموکرات‌های منشویک، بلشویک، ایسرز و آنارشیست هم وجود داشتند. اگرچه اکثریت عمده اعضای این هسته‌های گرجی از خود گرجستان بودند، نمایندگانی از ملیت‌های گوناگون، از نواحی مختلف گرجستان، در میان آنها حضور داشتند:

ارمنیانی چون وانو کارپتوف، یهودیانی چون بوگدانوف- ماریاشکین و سایرین. ارسال کمک به جبهه پایدارى ایران همگام شد، با کمک انقلابیون آذربایجانىِ باکو و نیز گروه‌هاى ایرانى- ارمنى. به نظر مى‌رسد نزدیکى و همکارى فوق‌العاده‌اى بین کمیته‌هاى سوسیال دموکرات تفلیس و باکو برقرار بوده است. کمیته حزب کارگرى سوسیال دموکرات روسیه در باکو که در ۱۹۰۱ تاسیس گردید، عمدتا در میان انجمن‌هاى کارگرى چند ملیتىِ پالایشگاه‌هاى نفتى باکو بسیار فعال و موثر بود که کارگران مهاجر ایرانى را نیز دربرمى‌گرفت. این حزب فورا تبدیل به شبکه‌اى گردید که از طریق آن افکار انقلابى و مشروطه‌خواهى به ایالات شمالى ایران وارد مى‌شد. این حزب همچنین تبدیل به مکانى گردید که مکتوبات غیرقانونى سوسیال دموکراتیکى را که در اروپا توسط سوسیال دموکرات‌ها منتشر مى‌شد، به صورت قاچاقى وارد قفقاز کرده و سپس در سراسر امپراتورى روسیه توزیع مى‌نمود. از آغاز مشروطیت در ایران، باکو تبدیل به یکى از مهم‌ترین پایگاه‌هاى حامى تبریز و بعدها، گروه‌هاى مقاومت رشت شده بود.

در جریان نهضت مشروطیت، آذربایجان و گیلان همواره از پشتیبانى فنى، ایدئولوژیکى و حساب شده انقلابیون باکو برخوردار بودند. گروه‌های سوسیال دموکرات باکو و «همت» روابط نزدیکى با همتایان خویش در تفلیس داشتند. در واقع، بسیارى از انقلابیون گرجى، نه از طریق تفلیس، بلکه از راه باکو به ایران آمده بودند. بسیارى از سوسیال دموکرات هاى باکو، نظیر آ. اِنوکیدزه، آى. استروا و آى. بولکوادزه در باکو مشغول به کار بودند و از اعضاى سوسیال دموکرات باکو محسوب مى‌شدند. در سال ۱۹۰۱، کمیته سوسیال دموکرات باکو دست به انتشار نسخه گرجی روزنامه برادزولا زد. در سال ۱۹۰۳ کمیته‌های سوسیال دموکرات باکو، تفلیس و باتومی به یک حزب واحد در قفقاز تحت عنوان حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه تبدیل شدند، تا در امور به تشریک مساعی بپردازند.

بخشی از یک مقاله