بندر بوشهر در کشاکش جنگ جهانی
درگیر شدن ایران با رویدادهای جنگ جهانی اول، کنسولگری انگلیس در بوشهر را از آنجا که از یک سو به سبب نزدیکی با بندر بصره در عثمانی اهمیت ویژهای داشت و از دیگر سو به سبب نزدیکی به کرانههای جنوبی عربنشین خلیج فارس همواره درگیر رویدادهای برپا شده در آن سوی این شاخ آبه پرماجرا بود و از سوی دیگر به سبب ارتباط دریاییاش با هند همواره تحت تاثیر رویدادهای استعماری انگلیس در هند بود که این شهر را کانون بسیاری از ماجراها ساخته بود، ماجراهایی چون برپاخیزی رئیسعلی دلواری.
هربرت چیک در کنار گزارشهای سیاسی روزانه و هفتگی و ماهانه به وزارت امور خارجه بریتانیا، از رویدادهای جنوب ایران، هفتهای یکبار گزارشی تحلیلی از اوضاع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی منطقه به فرمانروایی انگلیس بر هند در «سمیلا» میفرستاد که برون از آگاهیرسانی سیاسی معمولی کنسولگریها است. این گزارشها در مرکز اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا نگهداری میشود. آنچه میخوانید برگردان گزارشهای هفتگی او در سال ۱۹۱۴میلادی- نخستین سال جنگ جهانی اول- است و در خود، آگاهیهایی را درباره رویدادهای بوشهر و جنوب ایران و تحلیلهای پیرامون اوضاع مناطق جنوبی ایران در آن زمانه دارد.
ایران تاریخ پرماجرا و شگفتی دارد و شاید سده بیستم اوج شگفتیها در تاریخ ایران باشد. سدهای با سه جنگ و دو سه انقلاب و چندین خیزش.
این سده با پدید آمدن زمینههای برپایی انقلاب مشروطه آغازشد و با تنشهای برآمده از انقلاب اسلامی پایان یافت. در دهه نخستش مردم، انقلاب مشروطه و برآیند برآمده از آن را آزمودند و در دهه دومش درگیر رویدادهای جنگ جهانی اول شدند. در دهه سوم آن سده چشم بر آغاز پادشاهی خاندان تازهای بر سرزمینشان دوختند و در پسین سال دهه چهارمش به آزمودن برآیندِ تازش ارتشهای توانمندان آن روز جهان در جنگ جهانی دوم بر میهنشان پرداختند. پنجمین دهه سده بیستم میلادی در بردارنده سالهای پرخروش خیزش مردم ایران برای بازپسگیری نفتشان از انگلیس بود، خیزشی که برآیندش در دهه ششم آن سده نمایان گردید و نفت ایران از آن مردم ایران شد. دهه هفتم آن سده لبریز از چالشهای برآمده از برآیند جنگ جهانی دوم و ملی شدن نفت بود، چالشی که در پسین سال سده هشتم آن به برپایی انقلابی دگر انجامید. انقلابی با برآیند فرو افتی پادشاهی و برپایی جمهوری و آغاز ستیزهای نو با توانمندان جان گرفته از برآیندهای جنگ جهانی دوم. سرانجام ستیزهها، تازش عراق به ایران و برپایی جنگی دگر. جنگی که نهتنها ایران را به دنیایی نو کشاند، چه آنکه پهنهای گسترده از این سوی جهان را به سوی دگرگونی برد.
در آن سده مردم ایران رنجهایی را دیدند و شادیهایی را آزمودند و خیزشهایی را برپا داشتند. خیزشهایی هریک برای دستیابی به خواستهای، خواستههایی که جز رستگاری مردم هدفی نداشتند. خیزشهایی چون خیزش جنگل و خیزش رئیس علی دلواری و خیزش صولتالدوله قشقایی و خیزش غضنفرالسلطنه برازجانی در دهه دوم و خیزش دموکراتهای آذربایجان در دهه ششم آن سده.
در سده بیستم هر روز آبستن ماجرایی بود و هر سالش پدید آمدن گاه رویدادی. رویدادهایی که هریک سخت کاویدنی است، چه آنکه ریشههایی پنهان در گذشته این دیار دارند و برگی شگفت بر شاخسار گسترده برآیندشان نشسته. رویدادهایی که هنوز ریشه و تنه و شاخه و برشان پنهانیهایی دارند، پنهانیهایی که باید آشکار گردند تا بتوان به بررسی ژرف آنها و برآیندهایشان و نگارههای بازمانده از برآیندشان بر آیندهشان پرداخت.
بررسی گذشته در پهنهای گسترده به نام دانش تاریخ انجام میگیرد و برای بررسی هر پارهای از گذشته باید چشم به هر سویی دوخت و به هر کنجی سرکشید. پای سخن بازماندگان از آن زمان نشست، به میدان آن رویدادها سرزد و نوشتههای برجا مانده از آن پاره را خواند؛ نوشتههایی در بر دارنده کتابها و یادمانهها و سندها و نامهها و یادداشتها.
سند شاید ارزشمندترین بازمانده دیروز برای جست و جو گران امروز باشد. سند بر چند گونه است، از یادداشتهای زمانه دل تنگی پدیدآورندهاش تا گزارشهایی برای واگویی رویدادهای از گماشتهای به دولتی.
زمان و رویدادههایش نابودکننده سندهایند، مگر آنکه جایی برای پاسداری از آنها باشد، در هر جایی از این دنیای چند گونه. امروز در بسیاری از سرزمینها، دولتها و مردم با پیبردن به ارزش سندهای بازمانده از گذشته در تلاشند که با بهرهگیری از پیشرفتهترین ابزار این بازماندههای ارزشمند را پاس دارند و از آن روست که کانونهایی پاس دارنده سند پدید آوردهاند و نوشتههای بازمانده از دیرین روزگاران را در آنها گرد آوردهاند. نوشتههایی که هریک میتوانند گرهی از نادانستههای دیروز بگشایند.
یکی از پرارجترین کانونهای پاس دارنده سند در دنیا مرکز اسناد وزارت امور خارجه انگلستان است. در این کانون سندهایی دربردارنده گزارشهای نگاشته شده از سوی سفیرها و کنسولها و کارکنان سفارتخانهها و کنسولگریها و سازمانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی انگلیس در سراسر دنیا در درازای زمان نگهداری میشود.
در میان سندهای انباشته شده در مرکز اسناد وزارت امور خارجه انگلستان، انبارهای دربردارنده سندهایی درباره ایران است، از روزگار پادشاهی شاه تهماسب صفوی تا امروز. در میان این سندها نامههای فرستاده شده و دریافت شده از سوی سفارت انگلیس در تهران، سرکنسولگریهای انگلیس در اصفهان و مشهد و بوشهر و کنسولگریهای انگلیس در شیراز و تبریز و کرمان و بندرعباس و کرمانشاه و خرمشهر و زابل و نایب کنسولگریهای انگلیس در رشت و اهواز و بیرجند و همدان و قزوین و اراک و یزد و قصر شیرین و نمایندگان کنسولی انگلیس در زنجان و مراغه و بروجرد و کرند جایی ویژه دارند، چه آنکه بخشی از آنها دربردارنده آگاهیهای پنهان فرستاده شده از سوی فرستادگان ویژه گماشته شده از سوی انگلیس در آنهاست.
در میان سرکنسولگریهای انگلیس در ایران، سرکنسولگری بوشهر جایی ویژه دارد، زیرا بوشهر کانون کنشگریهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی انگلیسیها در کرانههای شاخابه پارس بود و گماشتگان انگلیس در آن از ارزشهای ویژه اندیشه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی برخوردار بودند.
کنسولگری انگلیس در بوشهر کار خود را در سال ۱۷۸۹م آغاز کرد و نخستین کنسول انگلیس در بوشهر چارلز داتکینز نام داشت. با آغاز سده بیستم میلادی کنسولگری انگلیس در بوشهر به سرکنسولگری تبدیل شد و از سال ۱۹۰۰ تا سال ۱۹۰۴م سرهنگ کمبال سرکنسول انگلیس در بوشهر بود. به دنبال او سرگرد پرسی زکریا کاکس به سرکنسولی انگلیس در بوشهر برگزیده شد و تا سال ۱۹۱۳م در بوشهر ماند و در آن سال جای خود را به سرهنگ ناکس داد و خود برای خدمت به میانرودان رفت. ناکس تا سال ۱۹۱۵ در بوشهر ماند و در آن سال دگرباره سرگرد پرسی زکریا کاکس که لقب «سر» دریافت داشته بود، به بوشهر آمد و گرداننده سرکنسولی انگلیس در بوشهر شد.
هیاهوی جنگ جهانی اول و سرگرم بودن سرپرسی زکریا کاکس به انجام کارهایش در بینالنهرین سبب شد که وی بخش فراوانی از توان سیاسیاش در سرکنسولی انگلیس در بوشهر را به دستیار خود هربرت چیک (معاون کنسول انگلیس در بوشهر) واگذار کند.
هربرت چیک، سیاستمداری پر توان بود و سالهای بودنش در بوشهر از او مردی آگاه درباره ایران ساخته بود. وی بنا بر وظیفهای که دولت انگلیس برایش تعیین کرده بود در کنار انجام کارهای دیگر واگذار شده به او، هر هفته یک گزارش از رویدادهای منطقه زیر پوشش سرکنسولگری انگلیس در بوشهر نگاشته و برای وزارت امور خارجه انگلیس در لندن و فرمانروایی هند در «سمیلا» میفرستاد. گزارشهای او که فرستادنش از اوت ۱۹۱۰م آغاز و تا ژوئیه ۱۹۱۶م پی گرفته شد، در پوشه ویژهای در مرکز اسناد وزارت امور خارجه انگلیس نگهداری میشود.
در پاییز ۱۳۸۹ از دوست دیرین و نازنینم دکتر ارژنگ مبرهن، استاد ارجمند دانشگاه منچستر مجموعهای از گزارشهای هفتگی هربرت چیک از آغاز سال ۱۹۱۴ تا پایان سال ۱۹۱۸ میلادی به دستم رسید و من از آنچه در دست داشتم گزارشهایی را که مرزمند به آغاز جنگ جهانی اول در اوت ۱۹۱۴ و پایان آن جنگ در نوامبر ۱۹۱۸ بود، برگزیده و به فارسی برگرداندم.
از آنچه در این گزارشها است درمییابیم که هربرت چیک سیاسمداری کنجکاو و آگاه به کاری بود که به او واگذار شده بود. او نگاهی ژرف به رویدادهای بوشهر و فارس و تا اندازهای گستردهتر به بندرعباس و کرمان دارد و از آنجا که گزارش برای وزارت امور خارجه کشورش فرستاده میشود هیچ هراسی از بیان اندیشهاش درباره هیچ رویدادهای ندارد.
پنجشنبه 25 اوت 1914
امروز نخستین روزی بود که میشد سروصدای جنگ در بوشهر را شنید. این شهر جنوبی ایران مرکز فعالیت عمده تجارت دریایی ایران در جنوب است و مراکز تجاری عمدهای دارد. بازارش مرکز فعالیت تجار ایرانی و عرب و هندی وترک در معامله با هم و با بازرگانان انگلیسی و فرانسوی و هلندی و اسپانیایی و پرتغالی و در دو سه دهه اخیر بازرگانان روسی و تجار آسیای شرقی، عمدتا چینیهاست. شاید بزرگترین اسکله کرانههای خلیجفارس در بوشهر باشد به نوعی که معمولا دوازده کشتی در کنار این اسکله به تخلیه بار مشغولند و در همین حدود کشتی دور از اسکله در انتظار آمدن به کنار اسکله و تخلیه بار، لنگر انداختهاند.
با آنکه این بندر و اسکله آن قدمت قابل توجهی دارند، متاسفانه ابزار تخلیه بار کشتیها در این بندر، ابتدایی و اندک است و انبارهای آن ظرفیت کامل را برای جا دادن کالاهای تخلیه شده را ندارند. در نتیجه، تخلیه بار به کندی صورت میگیرد و این سبب توقف طولانی کشتیها در بندر و آبهای نزدیک به بندر میشود و کارکنان کشتیها ناچارند خستگیهای روزهای انتظار خود را در این بندر خالی کنند.
ساکنان بومی بندر بوشهر، کارکنان تجارت خانهها از عرب وترک و هندی و اروپایی و ملوانان کشتیهای تجارتی، این بندر را شلوغتر از حد تحملش کردهاند. شلوغی بندر تنها در سایه فرهنگ رشد یافته در آن، که نتیجه سالها آشنایی مردم آن با مسافران و تجار است، قابل تحمل است. شرکتهای فعال در کار تجارت در بندر بوشهر در این چند سال اخیر هریک مسافرخانهای برای جای دادن بازرگانان همراه خود و کارکنان کشتیها برپا کردهاند و تنها چینیها در جایی بیرون از شهر اتراق گاهی مفصل ساختهاند و بسیاری از بازرگانان آمده از آسیای شرقی از اتراق گاه آنها استفاده میکنند. بوشهر را باید شهر انبارها دانست چه آنکه پانزده انبار غیر از انبارهای موجود در تاسیسات بندری، بهصورت پراکنده در بوشهر وجود دارد که کالاهای تخلیه شده برخی از شرکتها پس از تخلیه، از بندر خارج و به آن انبارها انتقال مییابند. این انبارها در نهایت دقت و قدرت نگهبانی میشوند و اطلاعات کمی درباره دستبردهایی که به آنها زده شدهاند، در دست است.
بندر در شبهجزیرهای است و جاده خروجی از این شبهجزیره پس از خارج شدن از محوطه شبهجزیره به سه شاخه شده و شاخه اصلی رو به شمال مینهد، تا راهی بلندیهای مشرف بر کرانه خلیجفارس شود و دو شاخه دیگر یکی به موازات کرانه دریا رو به بندرهای «معشور» [ماهشهر] و «محمره»[خرمشهر] مینهد و دیگری در کنار دریا راهی بندرعباس و تنگه هرمز میشود و از چند بندر میگذرد. البته تنها نام آنها جاده است وگرنه هیچ شباهتی به جاده ندارند و ما باید در تلاش باشیم که برای استفادههای بعدی با بهرهگیری از نیروی کار ایرانیها آنها را تبدیل به جاده کنیم.
در بوشهر کنسولگریهای آلمان، فرانسه، روسیه و عثمانی در کنار کنسولگری ما به فعالیت مشغولند. در کنسولگری آلمان ۹ نفر: ۳ آلمانی و ۴ ایرانی و یکترک و یک عرب؛ در کنسولگری فرانسه۱۱نفر؛ ۴ فرانسوی، ۲ اسپانیایی، ۳ ایرانی، یک سوئدی و یک آفریقایی؛ در کنسولگری روسیه ۷ نفر: ۳ روس، یک لهستانی، یک رومانیایی و ۲ ازبک مسلمان؛ در کنسولگری عثمانی ۱۳ نفر: ۶ترک، ۲ کرد، ۵عرب و یک یونانی مسیحی خدمت میکنند. یک زن آلمانی و ۲ زن فرانسوی، یک زن لهستانی و ۳ زنترک در کنار آنان در بوشهر هستند. خانم بریژیت مارسل نویسنده مشهوری است و من شاهد تلاش و تحقیقات او برای نگاشتن کتابی درباره کرانههای خلیجفارس هستم. ایشان گاهی برای مطرح کردن پرسشهایی در راستای تحقیقاتش به کنسولگری ما میآید و من میکوشم او را در این راه یاری دهم. حضور و وجود او سبب شده که گاهی روی مواردی که او مطرح میکند، من به گردآوری اطلاعات بپردازم. استعدادش در زمینهترسیم نقشههای جغرافیایی شگفتانگیز است.
در کنار این افراد، کسانی از بومیان اهل بوشهر و کرانههای شمالی خلیجفارس کارهای خدماتی کنسولگریها و ارتباطات آنها با شهر و تاسیسات تجاری را برعهده دارند. معروفترین این افراد دو تن، یکی رحیم باقی خان چاه تلخی، کارگر کنسولگری آلمان و سید قاسم شورکی، کارگر کنسولگری فرانسه هستند. سید قاسم آدم عجیبی است. علاوه بر آشنایی با زبان فرانسه، انگلیسی و عربی را نیز میداند و تا حدی نیز با زبان آلمانی آشناست. در کنسولگری ما علاقه عجیبی برای به کار گرفتن پنهانی او وجود دارد.
توضیح:
بخشی از گزارشهای هربرت چیک ویس که در پژوهشنامه خلیجفارس (دفتر ششم) منتشر شده است.