تاریخ و فلسفه حق هگل

کدخبر: ۲۰۹۶
کتاب «عناصر فلسفه حق» یکی از آثار مهم و تاثیرگذار در تاریخ فلسفه سیاسی و اجتماعی است. فریدریش هگل این اثر را در سال۱۸۲۰ منتشر کرد و در مواجهه با تاریخ به واکاوی مفهوم حق، آزادی و دولت پرداخت و رابطه بین فرد و جامعه را تحلیل کرد. هگل در مقدمه کتاب می‌نویسد: « این است وظیفه فلسفه: فهم هر آنچه هست. تا آنجا که به فرد مربوط می‌شود، هرفردی در هر صورت فرزند زمان خویشتن است.
تاریخ و فلسفه حق هگل

از همین رو فلسفه یعنی زمانه فلسفه، به‌صورتی‌که در افکار فهم شده است. این تصور که فلسفه می‌تواند از جهان معاصر خود فراتر رود، به همان اندازه ابلهانه است که تصور کنیم فردی می‌تواند، از روی زمانه خود، بپرد. اگر نظریه او از زمانه او فراتر رود، اگر این نظریه برای خود دنیایی، آن‌گونه که باید باشد بسازد، این نظریه، بی‌گمان وجود خواهد داشت؛ اما تنها در درون عقاید آن فرد یعنی فضایی انعطاف‌پذیر است که تخیل می‌تواند هر چه را که می‌خواهد بنا کند.» هگل در این اثر به تعریف حق به‌عنوان تجلی آزادی می‌پردازد. او بر این باور است که حق نه تنها باید به‌عنوان یک مفهوم قانونی و رسمی در نظر گرفته شود، بلکه باید به‌عنوان یک مفهوم اخلاقی نیز درک شود. آزادی برای هگل به معنای تحقق خودآگاهی فردی در چارچوب اجتماع است.

هگل، مفهوم حق را در سه ساحت تبیین می‌کند:

حق انتزاعی (Abstract Right): شامل حقوق اولیه و فردی است که هر انسان به‌طور طبیعی باید از آن برخوردار باشد، مانند حق زندگی و حق مالکیت.

حق اخلاقی (Moral Right): حقوق فردی در زمینه‌های اخلاقی و اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرد. هگل بر این باور است که افراد باید در روابط خود با دیگران به اصول اخلاقی پایبند باشند.

  حق اجتماعی (Social Right): این مفهوم شامل نهادهای اجتماعی و سیاسی است که حقوق افراد را در چارچوب جامعه تضمین می‌کنند. دولت به‌عنوان نهاد عالی تحقق این حقوق شناخته می‌شود.

 

هگل بر این باور است که حق اجتماعی شامل نهادهایی است که به‌عنوان واسطه بین فرد و جامعه عمل می‌کنند. این نهادها مشتمل بر خانواده، جامعه مدنی و دولت هستند.

هر یک از این نهادها نقش خاصی در تحقق حقوق و آزادی‌های فردی دارند. جامعه مدنی به مجموعه‌ای از روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اشاره دارد که افراد در آن به فعالیت می‌پردازند.

 

هگل این مرحله را به‌عنوان فضایی برای تحقق منافع فردی و جمعی می‌بیند. در جامعه مدنی، افراد با یکدیگر تعامل دارند و منافع شخصی خود را دنبال می‌کنند؛ اما این تعاملات باید در چارچوب اخلاقیات و قوانین اجتماعی صورت گیرد.

 هگل دولت را تجسم واقعی آزادی می‌داند. او معتقد است که دولت نه تنها از حقوق فردی حمایت می‌کند، بلکه به تحقق آزادی جمعی نیز کمک می‌کند. برای هگل، دولت یک نهاد عقلانی است که باید به‌عنوان نماینده اراده عمومی عمل کند.

هگل همچنین تاریخ را به‌عنوان یک فرآیند دیالکتیک می‌بیند که در آن ایده‌ها و واقعیت‌ها در تعارض و تعامل با یکدیگر قرار دارند. او بر این باور است که تاریخ به سمت تحقق آزادی و عقل حرکت می‌کند و هر مرحله تاریخی به مرحله بعدی منجر می‌شود. کارل مارکس، کتاب مشهوری دارد با عنوان «نقد فلسفه حق هگل».

 مارکس، هگل را نظریه‌پرداز جامعه‌ بورژوایی می‌داند. فلسفه حق هگل تاثیر عمیقی بر فلسفه سیاسی، حقوق و نظریه‌های اجتماعی داشته است.

 او با ارائه تحلیلی عمیق از حق، آزادی و نقش دولت، زمینه‌ساز مباحثات فلسفی و سیاسی کارساز در قرن نوزدهم و بیستم شد.