زندگی بخشیدن به شهر
اما شکلگیری آنچه با عنوان جنبش «بازپسگیری خیابانها» (RTS) میشناسیم به پاییز لندن در سال ۱۹۹۱ بازمیگردد؛ زمانی که گروهی از شهروندان در حرکت خودانگیخته و اقدام مستقیمشان «برای راه رفتن، دوچرخهسواری و حملونقل ارزانقیمت و ضدماشینهایی که خیابانها را به اشغال خود درآورده بودند و البته سیستمی که این وضع را بهوجود آورده بود»، وارد عمل شدند. جنبش ادامهداری که به این ترتیب شکل گرفت در واقع اعتراض/ فستیوال۳ خلاقانهای بود برای بازپسگیری و احیای مجدد فضای شهری، در دورانی که نظم سرمایه همه چیز را به تصرف خود در آورده است.
مساله این کنشگران به سادگی تنها مخالفت با تردد اتومبیلها نبود. چراکه بسیاری از آنها خود نیز دست کم در ساعاتی از روز کاربر وسایل نقلیهای بودند که در شهر رفتوآمد میکردند. اما نقد آنها متوجه مساله یا بحرانی چندوجهی بود که همزمان، فضا، محیط، برابری، دوام و حیات اجتماعی زندگی شهری را هدف گرفته بود. به واقع، در دهههای اخیر در سرتاسر جهان فضای شهری که بخش مهمی از آنها فضاهای عمومی یعنی متعلق به همگان بودهاند، به طرز فزایندهای به کالایی برای خرید و فروش مبدل شدهاند و از این طریق به مالکیت خصوصی درآمدهاند. این فضاها به مدد ضوابط فرهنگی دوگانهساز، شیء را به فاعل انسانی و ارزش مبادله را به ارزش مصرف برتری دادهاند. فضاهایی اینک چندپاره و جدا افتاده از یکدیگر که به شکلی روزافزون تحت کنترل و نظارت اقتدارهای مدیریت شهری در میآیند. ۴
جنبش حیاتبخشی به خیابان یا جنبش بازپسگیری خیابانها در حقیقت یک حرکت دامنهدار و ناتمام اجتماعی است که اغلب ذیل جنبشهای ضدجهانیسازی دستهبندی شده است. فعالان این حرکت در واقع بهدنبال دگرگونی فضای شهری بودند و از منظرهای متفاوتی روال موجود تولید و مدیریت فضای شهری را به نقد میکشیدند: از منظر زیستمحیطی، از منظر حق ساکنان بر شهر و از منظر نقد تفوق روزافزون سرمایه و مصنوعات ملازمش بر فضای شهر و نیز در مواردی از منظر جهانیسازی و الگوهای شهری شدن متناظر با آن. در یک کلام، کنشگران و هنرورزان جنبش احیای خیابان این سوال را در فضای شهرها طنینانداز میکنند: کدام قلمروها عمومی هستند و از آن مهمتر اینکه چه کسی از حق تصمیمگیری برای شیوه کاربری قلمروها در شهر برخوردار است؟
خلاقیت هنری و رسانهای جنبش حیاتبخشی به خیابان
تمامی جنبشها و حرکتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، استراتژیهای استتیکی/ زیباشناختی خاص خودشان را تولید میکنند. این حرکت نیز از همان ابتدا بر شکلهای بروز بصریاش دقت داشت. در سالهای اخیر در میان هنرمندان گرایش به «تجربه کردن آثار هنری» به جای تماشا کردن صرف آنها دوباره اوج گرفته است: «چرخشی اجتماعی»ای در هنر که بر مشارکت تماشاگر در خلق موقعیت خود مبتنی است. به موازات این چرخش، ما شاهد نوع خاصی از چرخش هنری یا خلاق در کنشگری اجتماعی نیز بودهایم. در سالهای اخیر ژستها و حرکتهای نمادین، کنشهای اجرایی، زبان بصری و خلاقیتها پای ثابت سیاستورزی در گوشه و کنار شهرهای جهان بودهاند۵. در توصیف این پدیده، نظریهپردازانی چون «نینا فلشین» از اصطلاح «هنر کنشگر» استفاده میکند۶. بسیاری از این تولیدات و اجراها چندان هنرمندانه به معنایی که معمولا از این کلمه مراد میکنیم نیستند؛ بلکه کنشهایی هستند که تجربه و حساسیتهای ما را دگرگون میکنند. این کنشها عمدتا از سه شیوه بیان بهره میگیرند: ۱- کنش یا مداخله مستقیم؛ ۲- ابداع رسانههای آلترناتیو (تولید و تکثیر نشریات غیرحرفهای، ویدئوهای مداخلهگر، استفاده از اینترنت)؛ ۳- ساختن فضاهایی برای کنشگران (خانهها، پارکها و مکانهای موقتی دیگری که کنشگران در سطح شهر برای اندک زمانی در اختیار میگیرند)۷.
فعالیت جنبش احیای خیابان نیز در زمره همین سنخ «نافرمانیهای فضایی» جای میگیرد. در واقع نوع فعالیت این گروهها لحظههایی را خلق میکند که در کشاکش میان تعارضات و رویاهای آرمانگرایانه اجتماعی قرار میگیرند و خصلتی متناقضنما دارند. زنجیرهای از رویدادها و فعالیتهای دنبالهدار که ماهیتی سرخوشانه و البته خلاقانه دارند و استتیک و حس و حال اعتراض را از دهه ۹۰ میلادی تاکنون دگرگون ساختهاند.
در جامعهای که رسانههای جمعی نقشی چنین پررنگ در تولید معنا بازی میکنند، کنشگری نیز میتواند به نمایشی جهت مداخله و جهت دادن به توجهات تبدیل شود. یکی از روشهایی که امروز فعالان جنبش احیای خیابان از آن استفاده میکنند، تهیه ویدئوهایی است از خیابانها و زندگی شهری جاری در آن. به این معنا آنها خود هم در مقام کنشگر و هم پوششدهنده وقایع وارد کار میشوند. یا به عبارت دیگر آنها میکوشند تا رسانههای خودشان را نیز همزمان با کنشگریشان بسازند. این امر بهویژه در مقیاسهای محلی، در بهبود اوضاع کارکردی مهم دارد۸.
روش دیگر، تهیه نقشههایی از شهر است که مسیرهای پیادهپذیر و مناسب برای راه رفتن و دوچرخهسواری در یک شهر را نشان میدهند؛ عاملی که در واقع با میزان انسانی بودن یک شهر نسبت مستقیم دارد و به دنبال ترسیم ماهیت دگرگون شونده و سیال شهر در جهان ما و ابداع شیوههای خلاقانه حضور و پرسه در فضای شهری است۹.
البته رویکردها بسیار متنوع و گستردهاند: در لندن و لیورپول فعالان و هنرمندان شبانه خطوط نمادین حرکت عابر پیاده و دوچرخهسواران را در خیابانها ترسیم میکردند. در برخی از گردهماییها، فعالان کاناپههایشان را بیرون میآورند و برای ساعاتی خیابان را به محل فراغت تبدیل میکردند. آنها میگفتند، فضای شهر و خیابانهای آن، محل گردش و گذار مردم است؛ ما میخواهیم در خیابانهای شهر آزادانه رفتو آمد کنیم، تجمع کنیم، جشن بگیریم و مراودات و مناسبات اجتماعی، فرهنگی خودمان را شکل بدهی، اما در میادین و مراکز تجاری جدید، همه چیز با دوربینهای مداربسته، تحت کنترل تجارت است و هرگونه استفاده و حضوری در فضای شهر برخلاف مقرراتی که در حقیقت این شرکتهای تجاری وضع کردهاند، به سرعت پاکسازی میشود. گروههای اجتماعی حاشیهای از چهره شهر پاک میشوند و انضباط تولیدی فضاهای مصرفی بر شهر حکمفرما میشود.
در سال ۱۹۹۸ اولین میهمانی جهانی جنبش احیای خیابان که اعتراض-فستیوالی علیه سرمایهداری و جهانیشدن بود، همزمان با اجلاس سران جی۸ برگزار شد. در این گردهمایی جهانی، از ماسکها و پرچمها به سه رنگ سرخ، سیاه و سبز و طلایی استفاده شد. هرکدام از این رنگها یکی از جنبشهای اجتماعی حاضر در گردهمایی را نمایندگی میکردند: سبز، رنگ اکولوژیستها و طلایی فعالان محیطزیست، سیاه رنگ آنارشیستها و سرخ چپگرایان را نمایندگی میکرد. تمامی ساعات برگزاری این اعتراض-فستیوال آکنده بود از صدای موسیقی، حرکت دوچرخهسواران و اجرای نمایشهای خیابانی. آنها فضای میان ساختمانهای بلند و شاخص تجاری را با پرچمها و بنرهایشان با این شعارها پر کرده بودند: «زیست بوم جهانی، نه اقتصاد جهانی»، «نمایش نده، زندگی کن!»، «زمین قمارخانه ثروتمندان نیست!»، «جشن خیابانی، نه خشونت خیابانی»۱۰.
رویکرد محیطزیستگرایان
آن دسته از فعالان، منتقدان و برنامهریزانی که از منظر اکولوژیستی یا محیطزیست، در این جنبش مشارکت داشتهاند، با مواضع گوناگون به گسترش این حرکتهای اجتماعی کمک کردهاند. تفوق بیچون و چرای خودروها بر شهر و آثار زیستمحیطی آن از منظرهای گوناگونی مورد انتقاد قرار گرفته است. هر ساله چیزی در حدود سه میلیون اتومبیل به ناوگان حملونقل شهری اروپا افزوده میشود و پیشبینی میشود که مساحت تحتاشغال خیابانها و بزرگراههای شهری طبق روال موجود از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش یابد. به ترافیک شهری که خیابانها و فراتر از آن زندگی ساکنان شهر را به تسخیر خود درآورده عموما با راهحلهای ناپایدار و کوتاهمدت پاسخ داده میشود: افزایش پهنای خیابانها، اضافه کردن راهها و مسیرهای جدید و ساختن بزرگراههای بیشتر. راهحلهایی که به وضوح هزینههای مالی، اجتماعی و محیطی گزافی را تحمیل میکنند و دوام و کارآمدیشان محدود و مقطعی است۱۱. اکنون این سوال بهطور جدی مطرح است که چگونه میتوان نیازها به کالا و خدمات را برطرف کرد بیآنکه ساعتها اسیر ترافیک بود؟ چگونه میتوان از سکونت و گردش در فضای شهر لذت برد؟
مصرف روزافزون از اتومبیل، علاوه بر تولید آلودگی، هرروز فضای بیشتری از شهر را به اتومبیلهای شخصی یا همان خصوصی اختصاص میدهد و در حقیقت در راستای منطقی عمل میکند که این جنبش جهتگیری کلی خود را ضد آن سازمان داده است: خصوصی شدن روزافزون فضای عمومی در توسعه شهری متاخر در سراسر جهان.
علاوه بر الهامبخش بودن شیوههای اعتراضی و فعالیتهایی که از دل این جنبش سر برآورد، عاقبت ایده محوری آن توانسته است در بعضی شهرهای جهان رویکرد برنامهریزان و سیاستگذاران را تحتتاثیر قرار بدهد. بهعنوان مثال، کپنهاگ، پایتخت سبز اروپا، نمونهای است که نشان میدهد میتوان به جای خیابانهای آکنده از آلودگی (هوا و صوتی) مراکز پرتردد شهر را با تقویت حملونقل عمومی و بهبود تردد پیاده و دوچرخه، به خوبی مدیریت کرد. کمیسیون مدیریت محیطزیست اتحادیه اروپا نیز در مطالعهای با عنوان «بازگرداندن خیابانهای شهر به مردم»، با تعیین خطمشی و مطالعه موردی لزوم این جهتگیری را تایید میکند۱۲. به ترافیک شهری که خیابانها و فراتر از آن زندگی ساکنان شهر را به تسخیر خود درآورده عموما با راهحلهای ناپایدار و کوتاهمدت پاسخ داده میشوند: افزایش پهنای خیابانها، اضافه کردن راهها و مسیرهای جدید و ساختن بزرگراههای بیشتر. راهحلهایی که به وضوح هزینههای مالی، اجتماعی و محیطی گزافی را تحمیل میکنند و دوام و کارآمدیشان محدود و مقطعی است.
مهمانیهای خیابانی؛ شادمانی در شهر
شادی در شهر و امکان برپایی اجتماعات بزرگ و کوچک برای شادمانی از دیگر اهداف جنبشهای حیاتبخشی به خیابان بوده است. نائومی کلاین خواسته مشترک این گروهها را حق استعمارزدایی از فضا میداند تا فضای شهری به روی زندگی جمعی باز شود. در اواسط سال ۱۹۹۰ میلادی، اعتراضات پراکندهای در این زمینه پدیدار شد و خیلی زود صورت جشن به خود گرفت. بهعنوان مثال از یک اجرای خیابانی میتوان به روی صحنه خیابان آوردن یک تصادف ساختگی در لندن اشاره کرد. در ۱۴ مه۱۹۹۵، دو اتومبیل در مرکز لندن با یکدیگر تصادف کردند؛ رانندهها بلافاصله از ماشینهایشان پایین آمدند و اتومبیلهای یکدیگر را پیش چشم همگان تخریب کردند. در واقع همه این ماجرا یک تئاتر خیابانی بود. این اتومبیلها اوراقی و به همین منظور خریداری شده بودند. در یک اجرای خیابانی دیگر، کنشگران ناگهان به میان اتومبیلها در خیابان آمدند، سیستم صوتی را که نیروی الکتریسیتهاش از رکاب زدن دوچرخهها تامین میشد به سرعت به کار انداختند و با پخش موسیقی در خیابان، مهمانی خیابانیشان را آغاز کردند. در واقع مبنای بسیاری از این تحرکات، اشغال موقتی فضا، اجرا و گردهمایی در آن و ترک زودهنگام محل بود.
جان جوردن، هنرمند بریتانیایی میگوید این جشنهای خیابانی در واقع تصوری از جهانی دیگر را ترسیم و اعلام میکنند؛ جهانی که در آن، انسان بر سود و اکولوژی بر اقتصاد تقدم دارند. آنها میکوشیدند ظرفیتهای اجتماعی و خلاق جامعه را که توسعه ازآنها یکجانبه نامرئی ساخته است، بار دیگر در صحنه عمومی به نمایش بگذارند۱۳. همیاری اجتماعی و بهرهگیری از فضاهای شهری برای خلق امکانهای گفتوگو، زندگی جمعی و انسانی ساختن فضاهای عمومی، خلاصه تاریخ این حرکتهای متکثر و پراکنده است.
از نظر میخاییل باختین، متفکر و نظریهپرداز روس، کارناوال و جشن و فهم کارناوالی از جهان، همواره در ارتباط نزدیک با «میدان عمومی» است؛ یعنی مناسبترین عرصه برای ماهیت جمعی و اجرایی کارناوال و جشن. هرچند از نظر باختین از قرن هفدهم میلادی به این طرف، رفتهرفته این نگاه کارناوالی با افول مواجه شده است۱۴. در واقع شاید بتوان گفت کنشگران جنبش حیاتبخشی به خیابان، همین نگاه کارناوالی به فضای زیستی شهر را سرلوحه کار خود قرار داده بودند.
در ایران اهمیت و نقش اجتماعی میدانهای عمومی قابل مقایسه با نمونه غربی آن نیست و به واقع کارکرد کارناوالی فضای عمومی در ایران جایگاهی نداشته است. اما در هر حال میادین مهم شهر، همچنان در شکل و شیوه حیات شهری دارای اهمیت ویژه خود هستند. از آنجا که در تاریخ شهرهای ایران، فضای عمومی در پیوند جدی با بازار بوده است، بسیاری از میادین اصلی شهری در ایران، با نقش محوری در دسترسی به بازار، اقتصاد خُرد مردم شهر، محل ملاقات اجتماعی ویژه خود را بهوجود میآورند. در سالهای اخیر، در راستای نظام مدیریت شهری که جابه جایی در شهر را با محوریت اتومبیل تسهیل میکند، بسیاری از میادین از چهره شهر حذف شده و جای خود را به تقاطعهای همسطح و بعضا غیرهمسطحی دادهاند که تنها عبور نقطهای اتومبیلها را تسهیل میکنند.
پاورقی
۱. Philiph Van Parjis, "Reclaim the streets", Politics & Business, ۱۵ - ۲۸ June ۲۰۱۲, pp. ۲۰-۲۱.
۲. Reclaim The Street (RTS)
۳. protestival
۴. Henri Lefebvre, Production of Space, Translated by Donald Nicholson-Smith, Blackwell, ۲۰۰۷, p. ۶۹.
۵. http:/ / thirdtext.com.contentcurator.net/ reclaim-the-streets
۶. بعضی دیگر نیز با استفاده از دو واژه art و activism، واژه artivism را جعل کردهاند.
۷. این شیوههای تولید فضا یا مداخله در آن را به دلیل پیوند وثیقاش با سنت نافرمانی مدنی و مداخله مستقیم، اصطلاحا «نافرمانی فضایی» (Spatial disobeidence) هم نامیدهاند.
۸. http:/ / thirdtext.com.contentcurator.net/ reclaim-the-streets
۱۰. http:/ / thirdtext.com.contentcurator.net/ reclaim-the-streets
۱۱. Reclaiming city streets for people: chaos or quality of life, European Commission Directorate General For The Environment.
۱۲. همان
۱۳. http:/ / thirdtext.com.contentcurator.net/ reclaim-the-streets
۱۴. Christopher Smith, Whose street Urban Social Movements and the Politicization of the Space, p.۱۱. http:/ / www.readbag.com/ yorku-ca-jmarches-visiblecity-whose-streets