بازیابی تمدنها در تصاویر و کلمات
امروزه درمورد سرنوشت تمدنها و روند شکلگیری، توسعه، تکامل یا افول آنها دو رویکرد و دو روایت کلان در حیطه اندیشه سیاسی وجود دارد. این دو روایت کلان را میتوان به اختصار «حرکت خطی» و «حرکت دوری» تاریخ حکومتها دانست. اندیشمندان سیاسی معتقد به حرکت خطی تاریخ هستند و بر این نوع تفکر اصرار میورزند و معتقدند رویدادهای عمده دورانساز تاریخی، روندی رو به رشد و تکاملی را طی میکنند و هر دوره، با تکمیل و پیشرفت نسبت به دوره قبل، ارابه تاریخ را به سوی منشاء اصلی سوق میدهد.
برجستهترین نماد و بارزترین الگوی نظری اندیشمندان معتقد به تکامل خطی را میتوان در آرای هگل، فیلسوف شهیر آلمانی یافت؛ هگل معتقد بود روح کلی که نماد آن عقل مطلق است در بستر تاریخ جاری میشود و رویدادهای دورانساز تاریخی، ازقبیل ظهور و سقوط تمدنها، تظاهرات و پدیدارهایی هستند که روح کلی خود را در بطن این رویدادها نشان میدهند. هر قدر که به دورانهای متاخرتر و تمدنهای جدیدتر میرسیم، روح کلی بیشتر به سرمنزل مقصود نزدیک میشود.
در مقابل رویکرد معتقد به تکامل خطی تاریخ و تمدنها، پارهای از اندیشمندان مانند ابن خلدون، نظریه تکامل دوری و سیکلی تمدنها را مطرح کردهاند و بر این باورند که هر تمدن مانند یک ارگانیسم زنده است که در بستر تاریخ دستخوش تولد، توسعه، استقرار، افول و اضمحلال میشود و به جای آن تمدنهای دیگری که نسبت صحیحتری با الزامات زمان برقرار کردهاند، میتوانند پا به عرصه وجود بگذارند.
ابن خلدون به جوامع و ماهیت رهبری و دولت، چگونگی تحول جوامع ساده به جوامعی پیچیدهتر و نحوه فروپاشی پایانی آنها توجه میکند. با توجه به موارد بالا، نظریه ابن خلدون از چند مشخصه اساسی مانند پیروزی اولیه، دامنه، بسط نفوذ استقرار، ثبات و آسودگی، تمتع و بهرهمندی و سرانجام افول، پیروی میکند که به راحتی در سیر حرکتی تمدنها و شاخصهای تمدن ملموس است.
ابن خلدون معتقد است برای درک حقیقت، تاریخنویسان باید به اوضاع و احوال اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مادی که شکلدهنده تمدنها هستند، توجه کنند و واقعیت و قوانین حاکم بر آن را دریابند؛ معلولهایی که در بستر تاریخ این دوره وجود دارند از عوامل مبهم و پیچیده منشعب شدهاند و برای دستیابی به این عوامل و درک درست از ماهیت آنها، به تعمق و نگرش دقیق و ژرفبینانه نیاز دارند تا عوامل، زمینهها و بسترهای شکلدهنده حوادث را- که از پی یکدیگر به منصه ظهور میرسند- دریابند و از سطحینگری، پرهیز کنند.
تغییر و تحول روند ضرب سکه یکی از فرآیندهای جداییناپذیر هر حکومت است که در مسیر تاریخ دچار افت و خیزهایی میشوند. بررسی تغییر و تحول روند ضرب سکه در باختر میتواند موضوعی باشد تا با رویکردی جامع و جدید تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مادی را مورد بررسی قرار دهد و افزون بر آن تغییر ساختار حکومت باختر را با نگاهی به علت و معلول آن روشن سازد.
این مساله، مقاله حاضر را بر آن داشته تا برای روشنتر شدن سیر و روند ضرب سکه و تهیه و توزیع آن در دوره ۱۳۰ ساله حکومت باختر به بررسی، کاوش و پویش در منابع و مآخذ و تحقیقات و پژوهشهای حاضر بپردازد؛ با این سوال که روند ضرب سکه، تهیه و توزیع آن، از ابتدای شکلگیری حکومت یونانی باختر تا سقوط چه تغییر و تحول و فراز و نشیبهایی را پشتسر گذاشته است؟
سکه و روند ضرب آن در دوره شکلگیری حکومت یونانی باختر
دانش سکهشناسی اطلاعات عمدهای را از وضعیت قلمرو حکومت یونانی باختر در آسیای مرکزی ارائه میدهد و در حقیقت باید گفت که محقق یا پژوهشگر میتواند با مطالعه سکهها، امکان بازسازی رئوس کلی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دینی این حوزه را فراهم کند. سکههای یونانی باختر، مانند سکههای سلوکی بهصورت نقرهای ضرب شدهاند. سکههای طلا تنها در موارد استثنایی ضرب میشده است؛ این سکهها منحصر به سکههای سلطنتی بوده که با الگوبرداری از سایر سکههای متداول ضرب میشدهاند، حتی سکههای مفرغی که در دادوستدهای معمولی کاربرد داشتند از این روال مستثنی نبودهاند سکههای یونانی باختر را براساس تقسیمات مشخص جغرافیایی میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد:
۱) سکههای شمالی (باختری): این نوع سکه در نواحی شمالی هندوکش تحت تابعیت یونانی باختر ضرب میشد و تقلیدی از سکههای سلوکی بود. چنانکه از شواهد برمیآید، این سکهها شکل و ظاهر یونانی داشت، بهطوری که هر سکه یک درهمی ۴/۴ گرم و هر سکه سه درهمی ۵/۱۷ گرم وزن داشت و معمولا نام پادشاه با خط یونانی بر آن درج میگردید. (برنارد، ۱۳۷۴: ۱۴۹). در بخشهای جنوبی هندوکش سکههای هندی- یونانی ضرب میشد بهطوری که وزن کمتری نسبت به معیارهای یونانی داشتند. این سکهها به سکههای هندی بیشتر شبیه بودند؛ بهطوری که نشانههای محلی و بومی روی سکه نشاندهنده این مساله است.
۲) سکههای شرقی (هندی- یونانی): این سکهها معمولا دو زبانه هستند؛ بخشی از نوشتههای آن به خط یونانی یا رومی و بخش دیگر آن ترجمه همان نوشتار به زبان پراکریتی (Prakrit) یا همان کهروشتی (Kharoshti)
است که توسط استادکاران یونانی باختر زینتبخش سکهها شده است. از این نوع سکهها بیشتر سکههای یک درهمی در دست است که گاهی مانند سکههای قدیمی هندی با علامت فشرده چهارگوش ضرب میشدند. ضرب سکههای هند و یونانی به این سبک از زمانی که هند توسط فرماندهان یونانی باختر مانند مناندر تصرف گردیده، آغاز شد، بهطوری که تاریخ ضرب آنها به بعد از سال ۱۸۰ ق.م بازمیگردد.
این روند حتی تا بعد از سقوط حکومت یونانی باختر در شرق، مقارن با دوران استراتو دوم (سال ۵۵ ق.م)، ادامه داشت. نخستین سکههایی که به دو زبان یعنی یونانی و کهروشتی متداول و مرسوم بود، سکههای مسی گرد دمتریوس اول است.
با راهیابی صنعت ضرب سکه از هند، چین، یونان و ایران به باختر، تحول مناسبی در ضرب سکه شاهان یونانی باختر به وجود آمد. آنان با الگوبرداری مناسب از شاهان سلوکی آن را کاملتر کردند؛ علاوه بر راه یافتن خطوط یونانی و کهروشتی، خط سوم با نام هندی (سانسکریت) هم در جرگه سبک نوشتاری سکههای یونانی باختر وارد شد. در دوران شاهان اولیه یونانی باختر ضرب سکه طلا رایج بود؛ با توجه به یافتههای باستانشناسی تعدادی از این سکهها به دیودوتوس دوم بازمیگردد؛ به طوری که از مستندات تاریخی برمیآید او قصد داشت نمایشی از ثروت خود به تصویر بکشد و در این دوران برای اولین بار مسکوکات نیکلی در دنیا ظاهر شدند (فاضل، ۱۳۲۸: ۹) که تا حدی بیانگر رشد و گسترش صنعت ضرب سکه در باختر است.
بعدها با آمدن استادکاران ماهر از سایر نقاط به باختر تحول خوبی در امر سکه به وجود آمد، به طوری که چهرهپردازیهای برگرفته از تصور و خیال استادکاران روی سکهها نقش بست و زیبایی و لطافت خاصی به سکهها بخشید؛ افزون بر این سکه تصویر شاهان یونانی باختر در کنار تصویر خدایان یونانی تجلی پیدا کرد شاهان باختر با به کار گرفتن هر یک از این تصاویر سیاست خاصی را دنبال میکردند .
شاهان اولیه یونانی باختر تصویر زئوس را روی سکههای خود ضرب کردند، در حالی که شاهان بعدی هراکلس را به عنوان نمادی از سکه های خود برگزیدند. در دوران اکراتیدس شکل و تصویر آپولون (ربالنوع طوفان و طبابت) جانشین تصاویر قبلی گردید. هر چند در دوران اوتیدموس تصویر هراکلس به عنوان ربالنوع حامی خاندان وی نسبت به سایر تصاویر ترجیح داده شده است، این مساله نشان میدهد که تمام خدایان اساطیری یونانی در باختر از محبوبیت خاصی برخوردار بودند. بعدها تصاویر شاهین، اسب و فیل روی سکههای شاهان یونانی باختر نقش بست که هر یک از این نمادها معانی خاص خود را داشتند که تا حدی بازتابی از تفکر و اندیشه شاهان یونانی باختر از قدرت و سلطنتشان بود.
این روح و تفکر معمولا از طریق شاهان به استادکاران انتقال پیدا میکرد که آنان با ژرفاندیشی و ظرافتی تمام، معانی مورد نظر شاه را بر سکهها نقش میکردند. سکههای شاهان یونانی باختر در کل میراثخوار نظام مالی و پولی یونانیان، خاصه سلوکیان بود که تقریبا با نظام مالی و پولی دوران اسکندر برابری میکرد. بهترین مدعا برای اثبات این امر سکههای دیودوتوس اول است که در یک طرف آن سر ناشناس و در طرف دیگر تصویر هراکلس (Herakles) یا هراکل (Herakl) با گرزی در دست، قرار دارد که با خط یونانی به صورت عمودی نوشته شده است. برخی از سکههای دیودوتوس اول به صورت طلا ضرب شده و نسبت به سکههای دیگر از وزن سنگینتری برخوردار است که تقریبا از نظر شکل با سکههای طلایی آنتیوخوس دوم برابری میکند و حتی شاید بتوان گفت از روی آنها الگوبرداری شده است.
بر روی سکههای نمونهبرداری شده سر شاه قرار دارد و پشت سکه تصویر لخت و برهنه زئوس که سرپا و به پشت ایستاده و صورتش را به طرف چپ برگردانده است. او در حقیقت در حال پرتاب کردن نیزهای تصویر شده که روی بازوی راستش حلقه نورانی و بر روی بازوی چپش یک سپر خالی قرار دارد. در طرف دیگر سکه، تاج و در قسمت پایین شاهینی سرپا ایستاده است. سکههای ضرب شده در باختر به نحوی داستان قیام باختر را تداعی میکنند؛ این شواهد و مدارک سکهشناسی حتی در زمان آنتیوخوس دوم نشان میدهد که دیودوتوس قبلا سکههایی برای خود ضرب کرده و در این سکهها سعی کرده است خود را جزئی از خاندان سلوکیان معرفی نماید. سکههای ضرب شده دیودوتوس اول شباهت زیادی به سکههای آنتیوخوس دوم دارد. این سکهها به صورت عالی ضرب شدهاند و سکههای طلایی دیودوتوس دقیقا به سبک و سیاق سکههای آنتیوخوس دوم است.
سکههای متعددی از دیودوتوس دوم موجود است که او را با یک نیم تاج که نمادی از شاهان بوده نشان می دهد و حتی سکههایی که قبلا با تصویر خود او ضرب شده، او را در قالب یک شهربان مصور میسازد. بررسی تصاویر روی سکههای ضرب شده دیودوتوس، مشکلاتی را برای باستانشناسان و مورخان به وجود آورده است، زیرا در تمامی سکههای طلا و نقره تصویر زئوس با سر نورانی مصور شده و در طرف دیگر طرحی از آنتیوخوس یا دیودوتوس را در خود دارد و در کنار آن یک واژه به نام «راگید» (Raged) به معنی «پیر و سالخورده» یا جوان را یدک میکشد.
اگر به این گزارش ژوستین مستند شود در آن گزارش، ژوستین پسر دیودوتوس اول را با پدرش همنام میداند، از این رو میتوان دریافت، اساس و پایه اصلی تصویر این سکهها (یعنی تصویر شاه جوان و پدرش) از تصویر آنتیوخوس دوم الگوبرداری شده است و با این تفاوت، دیودوتوس سالخورده علاوه بر نام خود، تصویر آنتیوخوس دوم را بر روی سکههای خود ضرب کرده؛ در حالی که دیودوتوس جوان فقط نام خود را ضرب کرده و از آنتیوخوس نامی نبرده است.
بررسی القاب سکههای دوران پایانی دیودوتوس اول نشان میدهد که حداقل دو سکه از میان سکههای ضرب شده او به صورت کارگاهی بوده که توسط چند استادکار ضرب شدهاند، چنانکه در دوره بعد شمار این نوع سکهها در قلمرو حکومت یونانی باختر افزایش یافته است. تنوع این سکهها به دورههای تاریخی و تحولات عمده آن بازمیگردد. این تحولات در ضرب سکهها، رنگ و شکل آنها تاثیر زیادی داشته و در کل سکههای دیودوتوس با سبک و سیاق آنتیوخوس دوم به دو دسته تقسیم میشوند:
سکههای نقرهای: آن دسته از سکههایی هستند که نشان میدهد دیودوتوس هنوز والی شهربان باختر بوده است.
سکههای طلا: آن دسته از سکههایی که به دوران اعلام استقلال او برمیگردد. بنا به نظر گاردنر، این سکهها به عنوان اولین نشانههای شورش او به حساب میآیند که در آن وی به عنوان رهبر شورشیان معرفی میشود و این امر به آن معنی است که ابنخلدون در مراحل سیر تمدنی به آن اشاره میکند؛ که تمدنها در ابتدای شکلگیریشان از تمام امکانات موجود استفاده میکنند تا به مرحلهای از ثبات برسند.
چنان که اشاره شد، یکی از ویژگیهای مرحله اول ضرب سکه در باختر، الگوبرداری از سکههای سلوکی است که یک طرف سکهها با خطوط یونانی به صورت عمودی و طرف دیگر با تصویر زئوس یا هراکلس آراسته شده است و همچنین شکل و ظاهر آنها به صورت گرد بوده و در پشت سکه تصویر زئوس یا هراکلس با نیزه و در روی سکه هراکلس با سپری ایستاده روبهرو یا ایستاده به پشت مصور شده و غالبا در تمامی سکه روال به همان صورت ادامه داشته است. اگر با تعمق بیشتری به این روند توجه شود میتوان دریافت که خدایان یونانی از هرگونه پوشش عاری هستند و هر یک از آنان در بالای سر حلقهای از نور را با خود دارند.
در قسمت پایین، زیر پای چپ هراکلس، تصویر شاهینی که نمادی از مظهر قدرت است وجود دارد. شاه باختر به منظور رسمیت دادن به حکومت یونانی باختر با تصویر کردن خدایان یونانی در یک طرف سکه و همچنین بازنمایی گسترش قدرت شاهان باختر به تمام نقاط امپراتوری، با مصور کردن تصویر خود و شاهین، تجلی اندیشه خود را روی سکه از طریق استادکاران سکه بیان کرده است، به طوری که آراستگی ظاهری سکهها در دورههای تثبیت و اوج انحطاط حکومت با یکدیگر متفاوت است.
منابع:
ابن خلدون، عبدالرحمن. (۱۳۴۵). مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، بنگاه ترجمه و مرکز نشر کتاب.
برنارد، پل. (۱۳۷۴)/ قلمرو یونان در آسیای مرکزی. (تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی)، ترجمه صادق ملک شهمیرزادی، تهران، وزارت امور خارجه.
دیاکونوف، م.م. (۱۳۸۰): تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، تهران، علمی و فرهنگی.
فاضل، محمد. (۱۳۲۸): تاثیر تمدن یونان بر آریانا دیروز افغانستان امروز، مجله آریانا، شماره ششم، سال هفتم، کهزاد، احمدعلی. (۱۳۸۴): تاریخ افغانستان، کابل، میوند.