از نهضت تا مصالحه
در ادامه بیانیه، دخالت تودهایها در امور کشور بهعنوان عاملی در جهت تضعیف تمامیت ارضی ایران محکوم شده و ضمن حملهای مستقیم به قوامالسلطنه آمده بود:
«در عمل ثابت شده است جریانهای سیاسی خارجی، رئیس دولت را مرعوب و معتقد به لزوم مداخله دادن سران حزب توده در امور میهن ما ساخته است... نهضت مقاومت جنوب چون عضویت و ورود سران حزب توده را در کابینه، در حکم مداخله علنی سیاست بیگانه در امور اداری و داخلی ایران تلقی میکند و تسلیم شدن به آن را خیانت به ایران میداند و چون ورود لیدران آنارشیستها و هرج و مرج طلب را به هیات دولت کشور دموکرات و مسلمان ایران به منزله اعلان محو استقلال و حاکمیت و تمامیت ایران میشناسد، به این وسیله اعلان خطر مینماید... و دست به مبارزه علنی خواهند زد.»
انتشار این بیانیه انعکاس زیادی در کشور داشت. در میان سایر ایلات ایران مانند شاهسونهای ساوه و بخش اصلی عشایر شاهسون در اردبیل و اقشار اردلان تحولاتی به وجود آمد و نظر محافل سیاسی داخلی و خارجی را نیز به خود معطوف داشت. این در حالی بود که ناصرخان اردوی خود را در «آق چشمه» در جنوب شیراز متمرکز کرد و سپاهی از ایلات مختلف از جمله بویراحمد، ممسنی، خمسه و اهالی اطراف لار به قشقاییها ملحق شدند که تعداد آنها به حدود ۱۰ هزار نفر میرسید.
توقیف سران بختیاری در اصفهان
پس از اتحاد قشقاییها و بختیاریها و طرح حمله به شهرهای اصفهان و شیراز، مقرر شده بود عدهای تفنگچی قشقایی به رهبری زکیخان دره شوری برای تقویت بختیاریها به اصفهان اعزام شوند و در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۵ بهطور همزمان به اصفهان و شیراز حمله کنند. بنابراین جهانشاهخان بختیاری فرزند مرتضی قلی خان برای اجرای این نقشه تصمیم داشت که با دو هزار نفر به اصفهان حمله کند. وی این موضوع را با ابوالقاسم خان بختیاری در میان گذاشت؛ اما ابوالقاسم خان بختیاری به دلیل خصومت و رقابتش با جهانشاه خان، ارتش را از جریان مطلع کرد. به این ترتیب نقشه بختیاریها با شکست روبهرو شد.
در پی انتشار شورش بختیاریها در روز شانزدهم شهریور ۱۳۲۵ مظفر فیروز معاون پارلمانی نخستوزیر فورا عازم اصفهان شد تا شورش را پیش از آنکه توسعه یابد، سرکوب کند. بنا به دستور وی، جهانشاه خان، امیربهمن خان، مرتضی قلیخان و احمدقلی خان صمصام بازداشت شدند و در تهران نیز برخی از سران بختیاری تحت نظر قرار گرفتند. مظفر فیروز علت بازداشت آنها را سوء قصد علیه دولت و امنیت کشور عنوان کرد، ولی جزئیات نقشه آنان ذکر نشد.
فیروز پس از بازگشت از اصفهان با شرکت در مصاحبهای مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: «فعالیتهایی که در جنوب از طرف فرزندان ناخلف کشور به منظور تامین منافع بیگانه و طمع خود مدتی قبل شروع شده بود، از تاریخ ۵/۶/۲۵ روبه شدت گذاشت. یعنی در این موقع بود که فعالیت و مسافرتهای ماموران بیگانه در میان ایلات و خصوصا بختیاریها شدت یافت.»
پس از توقیف بختیاریها، در شیراز نیز حکومت نظامی اعلام شد و از ساعت ۱۰ شب رفت و آمد و حمل سلاح ممنوع اعلام شد. از خسروخان قشقایی خواسته شده بود که خود را به تهران معرفی کند؛ اما وی از عزیمت به تهران خودداری کرد و در باغ ارم شیراز به گردآوری افراد مسلح قشقایی پرداخت. با وجود این، سختگیری چندانی نسبت به قشقاییها صورت نگرفت و مشخص نشد که دلیل برخورد خشونتآمیز با سران بختیاری و مداراکردن با قشقاییها چیست؟
آغاز جنبش در فارس
ناصرخان[قشقایی] در روز جمعه ۲۹ شهریور از معتمدان و روحانیان شیراز دعوت کرد تا در چنار اهدار در جنوب شیراز برای مذاکره درباره اوضاع فارس حاضر شوند. وی در این گردهمایی (که اشخاصی چون سید محمد رضوی، عبدالله امام صمدانی، محیالدین مزارعی، محمدحسن بهبهانی، محمدباقر دستغیب و مدیران روزنامههای گلستان و استخر و نیز سردار فاخر حکمت استاندار کرمان و عمادالسلطنه فاطمی استاندار وقت فارس حضور یافتند) اعلام کرد که: «با همکاری سران عشایر نهضتی برپا کردهایم که غرض ما از این نهضت تامین آینده فارس است.»
پس از این مجمع، نمایندگان طبقات شیراز تلگرافی را مبنی بر پشتیبانی از نهضت به سرپرستی ناصرخان قشقایی برای قوامالسلطنه مخابره کردند. مدیران روزنامههای گلستان و استخر و همچنین روحانیان از جمله سیدمحمدباقر دستغیب و عبدالله امام صمدانی مردم را به حمایت از نهضت تشویق میکردند.
به این ترتیب، قشقاییها درخواستهای خود را در تلگرافی با امضای ناصرخان، ملک منصورخان، خسروخان و محمدحسین خان قشقایی برای قوامالسلطنه ارسال کردند.
قوامالسلطنه در پاسخ، با نصایح خود از قشقاییها خواست تا: «فورا از دخالت در این دسایس، خودداری کنند و برای مذاکره، نماینده خود را به تهران اعزام دارند.»
ناصرخان که عملا رهبری نهضت را به عهده داشت، در آق چشمه مستقر شده بود و به دنبال پاسخ منفی قوامالسلطنه به درخواستهای قشقاییها، فرمان حمله به پادگانها و پاسگاههای منطقه فارس را صادر کرد و در مدت کوتاهی تمامی پاسگاههای مستقر در جاده شیراز- فیروزآباد، شیراز- کازرون، شیراز- اردکان و منطقه ممسنی به تصرف ایلات در آمده و خلع سلاح شدند. همزمان با این وقایع، ایلات حیات داوودی، لیراوی و دیگر متحدان به فرماندهی فتحاللهخان حیات داوودی بوشهر را به محاصره خود در آوردند. با اوجگیری درگیری در فارس، عمادالسلطنه فاطمی استاندار فارس برای ارائه گزارش درباره اوضاع فارس و کسب تکلیف، عازم تهران شد.
اعزام هیات برای مذاکره از سوی دولت
در روز سوم مهر ۱۳۲۵، قوامالسلطنه هیاتی را مرکب از اعزاز نیک پی معاون نخستوزیر، میرزاعلی عضو هیات دادستانی کل کشور، سردار فاخر حکمت، استاندار کرمان و سرپاس صفاری رئیس شهربانی به شیراز اعزام کرد. امیرهمایون بوشهری که چندی پیش برای مذاکره با سران ایل قشقایی به شیراز رفته بود نیز به این هیات ملحق شد. هنگام ورود هیات به شیراز اوضاع فارس به شدت متشنج بود. نیروهای ایلات در اطراف شیراز مستقر بودند و در شیراز نیز بیشتر اهالی و اشخاصی که با قشقاییها همراه بودند، هر روز در حمایت از آنان تظاهرات میکردند. علاوه بر این، شهرهای کازرون و بوشهر در محاصره نیروهای ایلات بودند. یک گروهان موتوریزه که برای تقویت نیروهای دولتی از تهران اعزام شده بود، در مدت مذاکرات، در آباده توقف کرده بود. هنگام حضور هیات در فارس، روحانیان شیراز ضمن تلگرافی با تعیین ضرب الاجل ۴۸ ساعته از قوامالسلطنه خواستند که به درخواستهای آنان جامه عمل بپوشاند.
اعضای هیات اعزامی در روز پنجشنبه چهارم مهرماه ۱۳۲۵ برای ملاقات و مذاکره با ناصرخان روانه آق چشمه، محل استقرار او شدند. به این ترتیب، مذاکرات در روزهای بعد نیز ادامه پیدا کرد تا اینکه درخواستهای قشقاییها به اعضای هیات ارائه شد.آنها نیز فورا به وسیله تلگراف برای نخستوزیر ارسال کردند.
با وجود اینکه روحانیان شیراز اصرار داشتند تمامی اعضای حزب توده از کابینه اخراج شوند، در میان درخواستهای قشقاییها، این مساله و همچنین درخواست تعطیل شدن دفاتر حزب توده و اخراج آنها از فارس دیده نمیشد که خود نکتهای قابل توجه بود.
قوامالسلطنه در پاسخ با ارسال تلگرافی، درخواست تشکیل انجمن ایالتی و ولایتی در فارس و تغییر فرمانده لشکر را پذیرفت، اما ضمن رد بقیه درخواستها تصریح کرد که آنها بیش ازاندازه در برنامههای دولت اخلال ایجاد نکنند. در ضمن هشدار داد که اگر قشقاییها به مقاومت خود ادامه دهند، نیروهای آنها به وسیله ارتش متفرق خواهد شد.
به دنبال این مساله، تحرکات نیروهای ایلات در جبهههای کازرون، بوشهر و شیراز شدت یافت.
نبرد کازرون
نیروهای ایلات که به فرماندهی خسروخان قشقایی مامور حمله به کازرون شده بودند، توانستند عدهای از کازرونیها از جمله حسنعلی امیر عضدی و شکرالله شاکر را با خود همراه کنند. از طرف دیگر، سرهنگ حسین یمنی، فرمانده تیپ کازرون، به منظور تقویت نیروهای خود با موافقت ستاد لشکر فارس و به منظور حفاظت از شهر، مقداری اسلحه و مهمات در اختیار داوطلبان محلی قرار داد.با آغاز حمله قشقاییها و متحدان آنها به کازرون و محاصره آن شهر، سرهنگ یمنی از فرمانده لشکر فارس تقاضا کرد که نقاط تجمع ایلات را بمباران کنند. بنا به دستور فرمانده لشکر فارس، هواپیماهای ارتش به بمباران هوایی نیروهای ایلات پرداختند. بهطوری که هر یک از هواپیماها با ۲۰۰ کیلو بمب و مسلسل در سه مرحله به بمباران نیروهای ایلات در ارتفاعات شمال کازرون پرداختند. از آنجا که این نقاط محل استقرار احشام طایفه کشکولی نیز بود، عدهای از افراد غیرنظامی و تعدادی از دامهای آنان به هلاکت رسیدند که این حادثه احساسات نیروهای ایلات بهویژه قشقاییها را برانگیخت و آنها برای حمله به کازرون مصممتر شدند.
به این ترتیب حمله همهجانبه به کازرون آغاز شد و عدهای از اهالی کازرون که اسلحه و مهمات از تیپ دریافت کرده بودند، به نیروی ایلات پیوستند. آنها با اولین حمله توانستند شهر کازرون را به تصرف خود درآورند و ارتباط پادگان را با سایر نقاط قطع کنند که در این زد و خوردها سه درجهدار کشته و تعدادی مجروح شدند.
نیروی ایلات پس از تصرف کازرون پادگان را به محاصره خود درآوردند تا سرانجام پس از دوازده روز کشمکش، پادگان کازرون تسلیم ایلات شد.
نبرد بوشهر
همزمان با آغاز تحرکات نیروهای ایلی در کازرون و شیراز، سران ایلات بوشهر و بنادر برای حمله به بوشهر توافق کردند و غلام رزهی رئیس انتظامات بلوک دشتی با عدهای چریک مسلح از اهرم روانه خورموج شد و پادگان این شهر را به محاصره درآورد. سرانجام پس از ۹ روز درگیری، پادگان خورموج تسلیم شد. از طرف دیگر، سران شبانکاره پاسگاه برازجان و خوانین حیات داوودی پاسگاههای بندر ریگ و گناوه را خلع سلاح کردند و ادارههای دولتی را به اشغال نیروهای خود درآوردند. همچنین با قطع تمام سیمهای تلگراف و تلفن هرگونه ارتباط بوشهر با سایر نقاط ایران قطع شد.
سرانجام تمام نیروهای متحد، حمله همهجانبهای را به بوشهر آغاز کردند و شهر را به محاصره خود درآوردند.
در روز بیستم شهریور، نیروهای ایلات، حمله نهایی خود را به بوشهر آغاز کردند. کلیه ادارات ازجمله دارایی، بانک ملی، بانک شاهی، پست و تلگراف و فرمانداری به اشغال آنها درآمد. فتحاللهحیات داوودی به فرمانداری و علی تنگستانی به ریاست شهربانی منصوب شدند و تفنگچیان آنها نیز حفاظت از شهر را به عهده گرفتند.
محاصره شیراز و ادامه مذاکرات سیاسی
با تسلیم پادگانهای بوشهر و کازرون، اوضاع آن نواحی تا حدودی آرامش یافت؛ اما نیروهای مرکزی نهضت جنوب همچنان در اطراف شیراز با نیروهای دولتی در حال زد و خورد بودند. مذاکرات برای حل مسالمتآمیز همچنان ادامه داشت. سرلشکر زاهدی کفیل استانداری فارس و فرمانده نیروی جنوب همراه با جواد (امیر همایون) بوشهری تلاش زیادی کرد تا از طریق مذاکره غائله را خاتمه دهند؛ اما زمانی که متوجه شد تلاشهای وی به نتیجهای نمیرسد، طی تلگرافهایی به تهران خواست «در مرکز از راه سیاسی قضیه پیگیری شود» و از وزارت جنگ و ستاد ارتش هم خواست که فورا درمورد ختم غائله جنوب تصمیمات لازم را بگیرند؛ تیراندازی در اطراف شهر به گوش میرسید.
روز دوازدهم مهر، عدهای از اهالی فارس تحت عنوان «نمایندگان طبقات شهری فارس و بنادر» با مخابره تلگرافی به قوامالسلطنه از ناصرخان قشقایی بهعنوان «فرمانده نیروی ملی» اعلام پشتیبانی کردند و خواستار اجرای کامل قانون اساسی و استفاده از مزایای قانونی و اصلاحات اجتماعی شدند. همچنین یادآوری کردند که جهت تسکین احساسات عمومی، سریعا این اصلاحات ابلاغ شود.
پس از تصرف بوشهر و کازرون، ایلات، عمده نیروی خود را به شیراز اعزام کردند. فتحاللهخان حیات داوودی فاتح بوشهر نیز جهت کمک به قشقاییها به محاصرهکنندگان شیراز پیوست. این در حالی بود که لشکر فارس اعلام کرد تصمیم دارد از محاصره شیراز جلوگیری کند و نخواهد گذاشت حادثه بوشهر و کازرون در شیراز تکرار شود. همچنین در محافل نظامی تهران گفته میشد فرمان حمله عمومی نیروهای دولتی در سراسر فارس، از تهران صادر شده است و این فرمان بهزودی طبق مقتضیات جنگی اجرا خواهد شد. برای شکستن حلقه محاصره شیراز، هواپیماهای ارتش به بمباران محاصرهکنندگان پرداختند که این عمل در متزلزل ساختن روحیه مهاجمان و عقب بردن مواضع آنان موثر افتاد. در این زمان از اردکان و جهرم نیز گزارشهایی مبنی بر زد و خورد بین نیروهای دو طرف منتشر میشد.
مصالحه با دولت و پایان تحرکات نظامی
درست زمانی که فاصله چندانی به تسخیر شیراز نبود، مسائلی موجب شد که از تصرف حتمی شهر جلوگیری شود؛ مهمترین دلیل این بود که تودهایها به قشقاییها پیام دادند در صورت حمله نیروهای قشقایی و ایلات متحدشان به شیراز، آنها با استفاده از نفت و بنزین که در نقاط مختلف شهر از قبل آماده کردهاند، شیراز را به آتش خواهند کشید. این تهدید، قشقاییها را هراسناک کرد؛ زیرا آنها ترسیدند که اتهام آتشسوزی شهر دامان آنها را بگیرد؛ مساله دیگری که این نگرانی را دو چندان کرد، عدم کنترل برخی از گروههای ایلی از جمله بویراحمدیها بود. آنها با تجمع نیروهای خود در اطراف شیراز برای غارت شهر لحظه شماری میکردند و اگر دو حادثه فوق به وقوع میپیوست، بدنامی آن به حساب قشقاییها گذاشته میشد. سومین عامل که این نگرانیها را شدت بخشید، عامل طبیعی و فرا رسیدن پاییز و فصل سرما بود که تاخیر در حرکت به سوی قشلاق ممکن بود باعث تلف شدن دامهای آنها شود. به همین دلیل کمکم عدهای از نیروهای ایلات از اردوی محاصرهکنندگان خارج میشدند.
روز شانزدهم مهر ۱۳۲۵ سرلشکر زاهدی برای پیگیری و گزارش حوادث فارس، عازم تهران شد و طی ملاقاتهایی با شاه و نخستوزیر و حضور در شورای عالی جنگ، گزارشی از وقایع فارس و اقدامات پادگان فارس را به شورا ارائه کرد. با وجود مخالفت اکثریت وزیران کابینه ائتلافی، قوامالسلطنه تصمیم گرفت که از راه مصالحه بحران جنوب را خاتمه بخشد. به این ترتیب در روز بیست و یکم مهرماه، سرلشکر زاهدی را با اختیار تام برای خاتمه دادن به غائله فارس روانه شیراز کرد. پس از بازگشت سرلشکر زاهدی به شیراز، مذاکراتی طولانی بین او و ناصرخان صورت گرفت که نهایتا منجر به امضای موافقتنامه بین دو طرف شد و در تاریخ بیست و چهارم مهر ماه ۱۳۲۵ ، سرلشکر زاهدی با انتشار بیانیهای خبر از خاتمه نهضت داد.
به این ترتیب، نیروهای قشقایی و سایر ایلات به تدریج اطراف شیراز را ترک کردند. ناصرخان نیز اردوی خود را به سلطان آباد در شرق شیراز منتقل کرد و عملیات جنگی کاملا متوقف شد. محمدحسینخان از طرف قشقاییها عازم تهران شد تا در مورد اجرای مواد موافقتنامه با نخستوزیر مذاکراتی را انجام دهد.