آدمی و سرپناهش
بر همین اساس پنج تمدن اولیه بینالنهرین، مصر، هند، چین و آمریکای جنوبی و مرکزی، همگی تمدنهای رودخانهای نام گرفتهاند و مایحتاج خود را غالبا از طریق کشاورزی تامین میکردند. عامل دوم که بیشتر روی عناصر موجود در شهر تاثیرگذار بوده و میزان اهمیت و نوع مکانگزینی این عناصر را تعیین میکرد «اعتقادات مذهبی و آداب و رسوم دینی و آیینی» بوده است.
مفهوم ماندالا در تمدن هاراپا در هند، نمونهای از تسلط این عامل است. این مفهوم در واقع فرمی است که براساس اعتقادات کاهنان، دنیای پدیدهها تابع آن و همچنین تصوری از قوانین حاکم بر جهان است. کاهنان، شهرهای این تمدن را براساس این اشکال، شکل میدادهاند و مکان قرارگیری عناصر شهر را نیز تعیین میکردهاند.
این دو عامل در کنار هم و با قوت و ضعفهایی که داشتهاند، تعیینکننده روش زیست و همچنین نوع تعاملات اجتماعی و حتی شکل کالبدی شهر بودهاند. اگر بخواهیم از میان این دو عامل، عاملی را بهعنوان عامل مسلط برگزینیم، اعتقادات مذهبی به دلیل نقش مدیریتی خود در شکلدهی روابط اجتماعی و تصمیمگیری در مورد ارکان و اجزای شهر، در مرکز توجه قرار خواهد گرفت.
شهر در تمدن یونان
با پیدایش تمدن یونان در شبهجزیره بالکان در جنوب اروپا، شاهد پیدایش عوامل متفاوتی در شکلگیری شهر در مقایسه با تمدنهای اولیه هستیم. شهرهای تمدن یونانی حاصل تعامل سه عامل هستند. عامل اول ربالنوعهای گوناگون و متعدد یونانی است که هیبتی انسانی داشتهاند و پرورش یافته زندگی شهری هستند. به منظور ارج نهادن به این خدایان، پرستشگاهها و زیارتگاههای گوناگونی در شهرها ساخته میشد و مراسم و آیینهای مرتبط با این خدایان، بخشی تفکیکناپذیر از زندگی شهری شهروندان یونانی بود.
عامل دوم عامل اقتصادی است که نوع و شیوه کسب درآمد و امرار معاش یونانیان را مشخص میکرد. به دلیل نامساعد بودن اقلیم و پتانسیل زمین برای کشاورزی و در مقابل، وجود منابع زیاد مواد معدنی، یونانیان روی به تجارت دریایی با تمدنهای دیگر جهان آوردند که این خود، عامل اصلی در شکلگیری شهرهای این تمدن در سواحل دریاها بوده و نقش تعیینکنندهای بر سبک زندگی آنان میگذاشته است. عامل سوم که بیشتر در دوران کلاسیک یونان خود را بروز داده، سیستم اداره دولتـشهرها یا همان «دموکراسی» است.
در این سیستم برخلاف حکومتهای پادشاهی شهروندان در حکومت نقش داشته و اداره شهر را با تشکیل شورایی بر عهده میگرفتند. البته ساکنان شهر در این تمدن به سه گروه بردگان، غیربومیان و شهروندان تقسیم میشدند و از میان آنها تنها مردان طبقه شهروند، حق عضویت در شوراها و اداره شهر را داشتهاند.
پسران این طبقه برای ایفای نقش در آینده شهر و کشور مهارتهای خواندن، نوشتن، حسابکردن، نواختن موسیقی، ورزش و علم خطابه را میآموختند تا طبق اعتقاد یونانیان، هم جسم و هم فکر خود را پرورش دهند. در واقع بهصورت کاملا واضحی این گروه سبک زندگی متفاوتی نسبت به دیگر مردم یونان داشتهاند. این عامل ایجاب میکرده است تا به منظور سهولت تشکیل شوراها و تداوم آنها، بناها و فضاهایی ساخته شود که شهروندان در آن جمع شوند و شروع به مباحثه و تبادل اطلاعات نمایند، بنابراین فضاهایی میدان مانند به نام «آگورا» شکل گرفت که اغلب بدنههای آنها را بناهایی با کاربریهای عمومی و تجاری شکل میداده است. میتوان گفت دلیل شکلگیری فضاهای شهری فعالیتهای مردانه بوده و زنان دلیلی برای حضور در این فضاها نداشتهاند و تقریبا همه اوقات خود را در خانه به خانهداری میگذراندهاند.
از میان این سه عامل آنچنان که از میان منابع متعدد مشخص است، سازوکار «دموکراسی» نقش تعیینکنندهای را بر عهده داشته و تصمیمات نهایی برای شکلگیری روابط اجتماعی و ساختار و کالبد شهر از این طریق اتخاذ میشده است. شاهد این تسلط و قدرت دموکراسی در مقابل عامل دین و مذهب، کاهش رونق محدوده مقدس (آکروپولیس) در مقایسه با آگورا و در مقابل عوامل طبیعی و اقتصادی، ساخت شهرهای جدید شطرنجی، جهت سکونت مهاجران است که طرح آن بر شرایط طبیعی و پستی و بلندیهای محل تحمیل میشود و در تمام پهنه سرزمینهای فتح شده به یک شکل ساخته میشدند. شاید بتوان گفت اولین نمونه از تحمیل نوع خاصی از سبک و روش زندگی غیربومی، بر سرزمینهای دیگر، به وسیله همین شهرها صورت گرفته است. سبکی که در زمان سلوکیان بر سرزمین ایران نیز تاثیر گذاشت.
شهر در تمدن روم
شهر و ساختار آن در تمدن روم براساس چهار عامل شکل میگیرد. سه عامل اول همان عوامل شکلدهنده شهرهای یونانی البته با تغییراتی در آنها است. ازجمله اینکه بر تعداد خدایان رومیان افزوده گردید و از حالت جسمانی به ارواح تغییر ماهیت دادند. این تعدد خدایان باعث افزایش تعداد معابد در سطح شهرها گردید. همچنین بهدلیل وجود زمینهای قابل کشت در تمدن روم، نقش تجارت نسبت به تمدن یونانی کمرنگ گردید و جای خود را به کشاورزی داد. از طرف دیگر، سیستم اداره شهرها در این تمدن با پادشاهی آغاز شد، با سیستم جمهوری و مجلس سنا ادامه پیدا کرد و در نهایت به امپراتوری ختم شد. با این وجود میتوان گفت این تغییرات دگرگونی اساسی در ساخت و کالبد شهر ایجاد نکرد و تنها همان عناصر و عوامل یونانی با قوت و ظرافت بیشتری شکل و گسترش یافتند.
شاکله اصلی شهرهای تمدن رومی را همین سه عامل شکل میداده ولی عامل چهارمی که به نوعی بر این سه عامل سوار گردید، پیشرفتهای علمی حاصلشده در این تمدن بوده است. نمود این پیشرفتها ظهور و گسترش طاق ضربی در معابد و فضاهای شهری، اضافه شدن شبکه آبرسانی، شبکه فاضلاب، ایجاد مسکنهای چند طبقه و ساختهشدن نوشهرهایی با نام «کاسترا» بهعنوان پادگانهای نظامی در سرزمینهای فتحشده است. این کاستراها در عمل نقشی بودند که رومیها بر فتوحات خود میزدند.
شهر در قرون وسطی
قرون وسطی از نظر شهر و شهرنشینی به دو بازه تقسیم میگردد: دوران اول دوران تسلط سازوکار فئودالی بر بیشتر سرزمین اروپا است. در این بازه مردم مجبور به کار در زمینهای فئودالها جهت امرار معاش خود هستند. در نتیجه شهر و شهرنشینی به حضیض رفته و غلبه با شیوه زندگی روستایی است. از حدود سال ۱۲۰۰ میلادی شهرها با عملکرد غالب تجاری، شروع به شکلگیری میکنند و این دوران دوم شهرنشینی در قرون وسطی است. با شکلگیری هسته اولیه شهرها، «سرف»ها یا همان کارگران فئودالها، به دنبال شرایط بهتر اقتصادی و اجتماعی که به کمک تجارت و صنایع کوچک وابسته به آن به دست آمده بود، شروع به مهاجرت میکنند.
میتوان گفت که درواقع شهرها در اعتراضی به سیستم فئودالی رشد و گسترش مییابند. شکلگیری حقوق مدنی مدون و دو ارگان شورای شهر و شهرداری جهت اداره شهر، در واقع پاسخی بود به نارضایتیهای موجود در دوران فئودالی. در نتیجه عواملی که در شکلدهی شهرهای قرون وسطی ایفای نقش میکنند به چهار دسته تقسیم میگردند: عامل اول «زندگی براساس تجارت» است. این عامل در درجه اول محل شکلگیری شهرها را در تقاطع راههای ارتباطی تعیین میکند و در درجه بعد نوع تعاملات افراد در شهر را متفاوت از سازوکار فئودالها سامان میدهد.
یکی از نمودهای کالبدی این عامل، خیابانها و میادین تجاری در شهر است که محملی جهت خرید و فروش اجناس فراهم میکرد و نمود دیگر آن تشکیل اتحادیههای مردمی بازرگانی جهت اداره امور مربوط به اصناف است. عامل دوم «تلاش جهت کسب حقوق مدنی» است.
این عامل نمود خود را به وسیله دو عنصر بروز میدهد: عنصر اول حصار شهر است که درواقع هم کاربرد دفاعی در مقابل حمله احتمالی فئودالها داشته و هم مرز شهر و حوزه استقلال آن را مشخص مینمود. وجود این حصار خود موجب فشردهشدن شهرهای قرون وسطی و به تبع آن، رشد عمودی شهرها در حد ساختمانهای چهار و پنج طبقه گردید. عنصر دوم، سازوکار شورای شهر و شهرداری است که بهنوعی شبیه به دولتـشهرهای یونانی عمل میکرده و تمام تصمیمگیریها در مورد شهر را بهعهده میگرفت.
این عنصر، عنصر اصلی و هماهنگکننده عوامل و عناصر دیگر است. عامل سوم «مسیحیت کاتولیک» است. حاکمیت فکری همهجانبه کلیسای کاتولیک و وجود این تصور که پاپ نماینده خدا در زمین است، باعث میگردید در همه شئون زندگی، قدرت تاثیرگذاری عمیقی پیدا کند. کلیسا هم خود بهعنوان عنصری مستقل و مهم و هم بهعنوان ادارهکننده مدارس و بیمارستانها نقش بسزایی در شکلگیری و توسعه شهر داشته است. ساختمان و بنای کلیسا در سراسر قرون وسطی و بهویژه در اواخر آن، به پراهمیتترین و با شکوهترین بنای شهر تبدیل میگردد. میتوان گفت که قوانین و آموزههای کلیسا برای همه شئون زندگی تعیین تکلیف مینموده و قدرت ایجاد تغییرات اساسی را داشته است. عامل چهارم که میزان تاثیرگذاری آن غیرقابل چشمپوشی است، «تلاش جهت بهبود شرایط زیستی زندگی» است. این عامل خود را در باغسازیهای تعدادی از شهرهای این دوره نشان میدهد.
شهر در رنسانس
اومانیسم بهعنوان عامل اصلی شکلدهنده به شکل شهر رنسانسی، در مقابل خدامحوری کلیسای کاتولیک قد علم کرده و در لایههای مختلف زندگی انسان اروپایی تاثیر خود را میگذارد. در مرکز عالم قرار گرفتن انسان در این جنبش، آثاری را نیز در شکل و ساختار شهر در پی داشته است. کشف پرسپکتیو بهعنوان دید به محیط زندگی از دید ناظر (انسان)، باعث اهمیت یافتن عنصر خیابان در رنسانس شده تا حدی که یکی از وجوه تمایز شهرهای رنسانسی از شهرهای دیگر، همین خیابانهای طولانی و با پرسپکتیو قوی است. عنصر دیگری که اهمیت زیادی در ساختار شهر پیدا کرد، فضاهای بسته یا همان میادین هستند. هماهنگکردن شکل کلی و عناصر بدنهها و کفسازی و نظم و نسقدادن به آنها در میادین موجود و ایجاد میادین جدید که محلی برای مراودات بهتر و بیشتر مردم (انسان) محسوب میشد، در راستای همین اهمیت، معنا مییابد. در واقع شهر آرمانی رنسانسی، دغدغهای بیپایان برای به حاکمیت رساندن «خرد»، «تناسبات» و «هندسه» بر شهر و فضاهای آن داشت.
در نتیجه در دو عنصر خیابان و میدان، به کارگیری تقارن بهعنوان یکی از اصول طراحی فضاهای شهری رنسانس ـکه گاهی بهصورت افراطی از آن استفاده میگردیدـ نمود بسیار زیادی دارد. شبکه شطرنجی در توسعههای جدید شهرها به کار گرفته شد تا راهحلی جهت فرار از شبکه متراکم و پیچدرپیچ موجود در شهرهای قرون وسطی باشد. این شبکه شطرنجی به همراه حصارهای چند لایه هندسی اطراف شهر، بهوضوح در طرحهای شهرهای آرمانی هنرمندان رنسانسی قابل مشاهده است.
شهر در دوران انقلاب صنعتی
شهر در این دوران کاملا تحت تاثیر صنعت بود. عامل صنعت، سبب تغییر اساسی چارچوب سنتی شهرها شد: تغییر اول ایجاد عملکردهای گوناگون و جدید در شهر، بهویژه شکلگیری صنایع بود. با اختراع ماشین بخار در انگلستان و به کارگیری آن در صنایع ریسندگی و بافندگی در شهرها، دستیابی به درآمدی بیشتر با صرف هزینه و زمان کمتر میسر گردید. گسترش این صنایع در شهرها خود باعث انفجار جمعیتی در اثر مهاجرت بسیار زیاد روستاییان به شهر، جهت کار در کارخانه و کسب درآمد بیشتر گردید.
خانههای شهری کارگران در محلههایی که خودبهخود رشدکنندهاند، در مجاورت کارخانهها شکل گرفت و محلههایی فشرده، بینظم و فاقد هرگونه امکانات بهداشتی پدید آمد. این شرایط در واقع باعث افزایش روز افزون شکاف طبقاتی میان کارگران مهاجر و شهروندان ساکن شهر میگردید (شکلگیری محله کارگران و محله کارخانهداران و سرمایهداران). همزمان شاهد شکلگیری عملکردهای خدماتی با مقیاس بزرگ جهت پاسخگویی به جمعیت انبوه شهری هستیم، عملکردهایی مانند هتلها و مغازههای بزرگ. تغییر دیگری که صنعت با پیشرفت روزافزون خود به وجود آورد، در اختیار قراردادن نوع جدیدی از حملونقل با استفاده از کارخانههای ذوبآهن بود. راهآهن عنصر دیگری است که شکل شهر را تحت تاثیر خود قرار داده و به نوعی حصارهای طبیعی زمان و مکان را با چالش مواجه کرد.
نابسامانیهای موجود در شهر صنعتی، تعدادی از نظریهپردازان را بر آن داشت تا راهحلهایی را جهت بهبود شرایط ارائه دهند، این راهحلها در اغلب موارد به صورت محدود، فقط در چند شهر خاص به اجرا درآمد، مانند ایده باغشهر ابنزرد هاوارد، شهرصنعتی تونیگارنیه، شهر سالم ریچاردسن، طرحهای ترافیکی اوژنهنارد و طرحهای جامع برلاگه. ایده تعدادی از این طرحها مدتها بعد و بهویژه پس از جنگ جهانی دوم مورد استقبال نظریهپردازان قرار گرفت و با تغییراتی در آنها به مرحله اجرا رسید.قرون وسطی از نظر شهر و شهرنشینی به دو بازه تقسیم میگردد. دوران اول دوران تسلط ساز و کار فئودالی بر بیشتر سرزمین اروپا است. از حدود سال ۱۲۰۰ میلادی شهرها با عملکرد غالب تجاری، شروع به شکلگیری میکنند و این دوران دوم شهرنشینی در قرون وسطی است.
منابع
- جهانشاه پاکزاد، ۱۳۸۹،تاریخ شهر و شهرنشینی در اروپا، انتشارات آرمانشهر
- جهانشاه پاکزاد، ۱۳۸۸، سیر اندیشهها در شهرسازی ۱، شرکت عمران شهرهای جدید
- جیمز موریس، ترجمه راضیه رضازاده، ۱۳۸۸، تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی، انتشارات دانشگاه علم و صنعت
- سید محسن حبیبی، ۱۳۸۳، از شار تا شهر، انتشارات دانشگاه تهران
- مرتضی هادی جابری مقدم، ۱۳۸۴، شهر و مدرنیته، فرهنگستان هنر
- محمود توسلی، ۱۳۷۱، اصول و روشهای طراحی شهری و فضاهای مسکونی در ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات معماری و شهرسازی ایران