زیباییشناسی تحت استعمار!
این نقاشیها که به سبک و تکنیک اروپایی انجام شدهاند در مجموع به عنوان نقاشی «کمپانی» شناخته میشوند. مشخصه این هنرمندان استفاده از آبرنگ است که به نقاشیهایشان حسی نرمتر و شبانیتر میدهد و تکنیک آنها که دارای پرسپکتیو خطی و سایهزنی است. این نقاشیها در توسعه صحنههای زیبای هندی که بهدست هنرمندانی مانند توماس و ویلیام دانیل پدید آمدند، تاثیرگذار بودند. این نوع نقاشی از شهرهای مختلفی که از آن منشأ گرفته، نامگذاری شده است و هر منطقه سبک متمایز خود را دارد که بر اساس سنتهای هنرمندان پیشین محلی است. کلکته بهدلیل موقعیتش بهعنوان یکی از قدیمیترین خانههای تجاری بریتانیا، مرکز مهمی برای تولید اولیه بود. سرسختترین حامیان شهر - لرد ایمپی، رئیس دادگاه عالی از سال۱۷۷۷ تا ۱۷۸۳ و مارکوس ولزلی که از سال۱۷۹۸ تا ۱۸۰۵ بهعنوان فرماندار کل خدمت میکرد- بودند.
هر دو نمایشگاهی عظیم از حیوانات برپا کرده بودند و هنرمندانی را برای نقاشی آنها استخدام کرده بودند. مدیران یک مجموعه گیاهشناسی که توسط یک کمپانی در کلکته تاسیس شد، شروع به جمعآوری نمونههایی از زندگی گیاهی از سراسر هند کردند. پس از انجام این کار، مجموعه مذکور، پروژه مشابهی را در بخشی دیگر از هند انجام داد. از دیگر پایتختهای هنری معروف میتوان به بنارس، یک مکان زیارتی مهم هندوها که گردشگران زیادی را به خود جذب میکند و مدرس، جایی که لرد و لیدی کلایو از سال ۱۷۹۸ تا ۱۸۰۴ در آنجا مستقر بودند، اشاره کرد. بازار دهلی پس از اشغال شهر توسط بریتانیا در سال۱۸۰۳ گسترش یافت. هنرمندان این منطقه در استفاده از عاج بهعنوان پایه نقاشیهای خود بینظیر بودند و کار آنها با استانداردهای امروزی باشکوه در نظر گرفته میشود.
این دوره بر چیزهایی مانند اقامتگاه، خدمتکار، کالسکه، اسب و سایر اموالی که کارمندان کمپانی بهدست آورده بودند متمرکز بود. لیدی ایمپی مشتری تعدادی از این صحنهها بود و از آنها حمایت کرد. در مراحل اولیه تاریخ این مکتب، هنرمندان بر چند حامی کلیدی تکیه داشتند. با این حال، در آغاز قرن نوزدهم، هنرمندان مبتکر هندی آغاز به ایجاد مجموعههایی از موضوعات عامیانه زیبا و دلربا کردند که میتوانست به هر توریست گذرنده از چنین جذبههایی فروخته شود. این کار به آنها اجازه داد تا از نظر مالی با ثباتتر و مستقلتر شوند و در نتیجه آثار متنوعی خلق کنند تا مخاطبان گوناگونی از آن لذت ببرند. چنین مجموعههایی از مصنوعات ممکن است طیفی از بناهای تاریخی شبهقارهای، جشنوارهها، کاستها، مشاغل یا لباسها را به تصویر بکشند.
برخی از هنرمندان مشهور در این ژانر صحنههایی از زندگی سنتی هند را نقاشی میکنند. یکی از هنرمندان به نام ساواک رام در پاتنا کار میکرد و هنرمند دیگری به نام غلامعلیخان نیز اهل دهلی بود. پاتنا شهری بود که بسیاری از مهاجران بریتانیایی در آن زندگی میکردند؛ زیرا محل استقرار یک کارخانه مهم و یک کمیته استانی بود. این موقعیت باعث شد تا به یکی از مراکز نقاشی کمپانی تبدیل شود. در اواخر دهه۱۷۹۰، به نظر میرسد رام برای یافتن کار در این منطقه مستقر شده است. در دهه۱۸۲۰، نقاشیهای بزرگ او از جشنوارهها و مراسم توسط مقامات فرمانداری مانند لرد مینتو و لرد آمهرست جمعآوری میشد.
در ۱۸۱۵-۱۸۱۶، برادران ویلیام و جیمز فریزر برای بازدید از سرزمینهای تازه فتحشده به شمال هند از سوی کمپانی هند شرقی فرستاده شدند. آنها هنرمندان دهلی را که مشتاق دیدن مکانهای جدید بودند، همراه خود بردند. غلامعلیخان ممکن است در همین زمان با فریزرها تماس گرفته باشد؛ اما آثار شناختهشده او مربوط به پس از بازگشت آنها به دهلی در دهه۱۸۲۰ است. غلامعلی بیشتر به خاطر ترسیم زندگی روستایی که در آن زیباییهای طبیعی سوژههایش را به نمایش میگذارد، شهرت دارد. خانواده او بهویژه در پرترهسازی مهارت داشتند و اغلب احساسات و بیان سوژههای خود را به تصویر میکشیدند. این سبک از نقاشی در سراسر کشور توسعه نیافته است. سایر شهرها فاقد آثار تاریخی برای جذب گردشگران انگلیسی بودند یا مانند راجستان، حیدرآباد و تپههای پنجاب، محل زندگی حامیان مهم محلی بودند. با ظهور عکاسی به هند در اوایل دهه۱۸۴۰، مدرسه اهمیت و جایگاه خود را بهعنوان وسیلهای برای انتقال دانش هنری از دست داد.
یک شبگرد (خفاش) روستایی هندی
حدود سال ۱۷۸۰
شبگرد روستایی هندی گاهی اوقات بهعنوان «مکنده شیر بز» شناخته میشود، بهدلیل افسانهای که میگوید این پرندگان زیبا شبها شیر بزها را میمکند. اگرچه این نادرست است، اما شبگردها ممکن است بهدلیل تماس نزدیکی که با بزها هنگام تغذیه از حشرات اطرافشان دارند، این شهرت را بهدست آورده باشند. این هنرمند هر پر شبگرد را بهصورت جداگانه طراحی کرده و پاها را با خطوطی مشخص کرده است؛ درحالیکه پرنده را در منظرهای وسیع با درختان کوچک در پس زمینه قرار داده است. این نقاشی کمیاب از یک آلبوم بسیار مهم متعلق به کلود مارتین فرانسوی (۱۸۰۰-۱۷۳۵) است که در خدمت نواب اسف الدین دوله (۱۷۷۵-۱۷۹۷) و کمپانی هند شرقی در لاکنو بود. سپس به خانواده چارلز جنکینسون، کنت اول لیورپول رسید. این نقاشی کاری ارزشمند برای هر مجموعهدار است.
لکلک سیاه در یک چشمانداز
حدود سال۱۷۸۰
پرهای سفید متمایز گردن، بالهایی با رگههای ارغوانی و منقار سرخرنگ این پرنده، آن را بهعنوان یک لکلک گردن پشمی معرفی میکند. رودخانه پر پیچ و خم سمت راست انگار اشارهای به خطوط رودخانهای است که عمدتا زیستگاه چنین پرندگانی است؛ اما به نظر میآید مد خاصی که مناظر در آن منقش شده، ویژگی متمایز مجموعه عظیمتری از نقاشیهای پرندگان است که این اثر در آن میگنجد. چنین گفته میشود که این مجموعه چیزی بیشتر از ۶۰۰ نقاشی است که حمایت از آنها منتسب به کلود مارتین است که در سالهای ۱۷۷۵ تا ۱۸۰۰ بهعنوان سرپرست انبار مهمات نواب آسفالدین دوله از لاکنو خدمت میکرد.
دو طرف یک ماهی رودخانه بنگال
حدود ۱۸۰۴
این نقاشی احتمالا ماهی پهن بنگال را به تصویر میکشد، نوعی ماهی با شکل تخت بسیار غیر معمول. این هنرمند دو نمای متفاوت از یک ماهی را ترسیم کرده است که با مداد و آبرنگ با تذهیب کار شده است. پوست خالدار و پوسته ماهی به دقت با یک جلادهنده فلزی ظریف به تصویر کشیده شده است. این اثر هنری از مجموعه مارکی ولزلی است که از سال۱۷۹۸ تا ۱۸۰۵ بهعنوان فرماندار کل هند خدمت میکرد. این مجموعه شامل حدود ۲۶۶۰صفحه از آثار هنری است که گیاهان، پرندگان، پستانداران، حشرات و ماهیها را به تصویر میکشد. ولزلی مرتبا از خادمان کمپانی هند شرقی در سرتاسر هند و از مسافرانی که از شرقتر بازدید میکردند، گلها، پرندگان و حیوانات کمیاب دریافت میکرد. این هدایا در محوطهای باشکوه نگهداری میشد و در نقاشیها ثبت میشد.
نمایی از مسجد و دروازه در متیجه
منسوب به سیتا رام هندی- حدود ۱۸۲۳-۱۸۱۴
سیتارام، هنرمندی که در نقاشی صحنههایی از سفر تخصص داشت، از سوی فرماندار کل بنگال، فرانسیس رادون، مامور شد تا سفرهای خود را بین سالهای ۱۸۱۴ و ۱۸۲۱ مستند کند. این نقاشی مجموعه قصری را به تصویر میکشد که راودونها در سال ۱۸۱۷ از آنجا بازدید کردند. این هنرمند ترجیح داده است به جای برجستهسازی ساختار عیان در نزدیکی، بر کاخ نابودشده و زوالیافته محل تمرکز کند. این حالتی غمانگیزتر و نوستالژیکتری میسازد و نشان میدهد که دوران شکوه امپراتوری مغول با ورود انگلیسیها به سر رسیده است.
سیسی (داماد) که دو اسب کالسکه را در دست دارد
منسوب به شیخ محمد امیر کرایا- حدود ۱۸۴۵
شیخ محمد امیر کرایا در نقاشی حیوانات، خانوادهها، خدمتکاران و اموال تخصص داشت و اغلب آنها را به سبک ناتورالیستی برای افسران کمپانی هند شرقی در قرن نوزدهم میکشید. در این نقاشی، هنرمند سیسی (دامادی) را در کنار اسبهای تقریبا مشابه رسم کرده و تصویری متقارن ایجاد کرده است.
فضای داخلی حمام در قلعه سرخ، دهلی، مطابق با سلیقه انگلیسی مبله شده است
حدود ۱۸۳۰
بسیاری از ساکنان بریتانیایی دهلی قرن نوزدهم، ساختمانها و بناهای ویرانشده یا متروک مغول یا سلطاننشین را خریداری کردند، آنها را به فضاهای قابل سکونت تبدیل کردند و مبلمان، تزیینات و اشیایی را اضافه کردند تا شبیه حمامهای موجود در قلعه سرخ در دهلی شوند. این نقاشی تبدیل حمام به اتاق نشیمن با پیانو یا هارپسیکورد، نیمکت و مجموعهای از بطریهای شیشهای و اشیای دیگر را نشان میدهد. کف سفید، منبتکاریشده با نقوش گل، یادآور حمام در قلعه سرخ است، فضاییکه حضور یک تبعه بریتانیایی در اوایل قرن نوزدهم در آنجا را تداعی میکند.
هشت مرد با لباس هندی و برمهای
حلقه/ مکتب غلامعلیخان- قرن ۱۹
ویلیام و جیمز فریزر برادران اسکاتلندی در نیمه اول قرن نوزدهم از ساکنان هند بودند و در تولید مجموعه گستردهای از نقاشیها که مردم بومی را به تصویر میکشید، نقش داشتند. برگهای در آلبوم فریزرها شامل پیکره یک نجیبزاده برمهای است که در مرکز این برگ به تصویر کشیده شده است. هر دو نقاشی به مکتب دهلی نسبت داده شدهاند؛ گرچه این اثر بر مبنای صفحه آلبوم فریزر است و احتمالا توسط نقاش دیگری ایجاد شده است. قلعه دهلی در پس زمینهای دور قابل مشاهده است و چهره اصلی در این کار احتمال دارد یک سفیر برمه در دهلی باشد.