راهاندازی تلگراف، نخستین اثرگذاری دارالفنون
شکست مصیبتبار ایران از محمود غلجایی در نیمه نخست دهه ۱۷۲۰ م (دهه ۱۱۰۰ ه خ) در گناباد، بساط صفوی را درهم ریخت و پیامد آن هرج و مرج لگام گسیخته و جنگهای داخلی بود که میتوانست جلوی رشد اقتصادی و صنعتی نوپای صفوی را گرفته باشد.
دوران نادر تنها یک دوران سرفرازی در زمینه جنگاوری و سربازی است. همین نادر با نبوغ نظامی شگفتانگیز خویش در نبرد نخست خود با توپال پاشا آشکارا پی برد که توپخانه و تفنگهای عثمانیهای برخوردار از نقش کارشناسان فرانسویشان، برتر از دست ساختهای ایرانی یعنی توپهای کوچک و زنبورکها عمل کردند و نخستین شکست او را رقم زدند. گرچه نمیتوان ندیده گرفت که ادامه ساخت توپ و تفنگ و زنبورک با کارآیی بالا بود که همچنان لشکرکشیهای نادر تا دوردستها را امکانپذیر ساخت.
به هر روی چنین دیده میشد که صنعتگری نوپا به شیوه فرنگی در میان هیاهوها و نابهسامانیهای پی در پی این دوران میتوانست سرنزده، فرو مرده باشد حتی جنگافزارسازی هم نمیتوانست چندان کارآمد به جای مانده باشد.
در این میان کودتای خونین علیه نادر که پیامد آن ایرانزمین را تکان سختی داد و بیگمان یکی دیگر از لحظههای سرنوشتسازی برای ایرانزمین به شمار میآید، یک هرج و مرج پردامنه را زمینهسازی کرد. گزارشهایی بر جای مانده از تاراجهای انجام گرفته در اصفهان چه پیش از کریمخان و چه پس از وی نشان از فرو مردن همه زمینههای صنعتی پایهگذاری شده در دوران صفوی و پدیدههای وابسته به آن دارد.
این فرومردگی صنعتی تا دوران جنگ یکم ایران و روس که در ۱۱۹۱ ه خ (۱۸۱۲ م) به اوج رسید کم و بیش ادامه داشت. رویارویی ایران که جنگافزارهای کمشمار و دیگر ناکارآمد ساخت کارگاههای درونمرزی را به کار میگرفت، با ارتش روسیه که به جنگافزارهای مدرنتر آن روزی مجهز بود، فقر صنعتی در ایران را هویداتر کرد و قاجارهای خود باخته، پس از، از دست دادن سرزمینهای حیاتی کشور بود که از کمبودها و نارساییهای خود به خوبی آگاه شدند.
عباس میرزا و مشاوران فراهانیاش (خاندان قائممقامها) از نخستین کسانی بودند که راه برونرفت از این نابسامانی را بهرهگیری هرچه زودتر از فناوریهای فرنگی دانستند و خواهان گسترش صنعت فرنگیمدار در کشوری شدند که پس از صفویه با روشهای ایلیاتی اداره میشد و نزدیک به یک سده بود که نقش شهروندی در اداره آن کمتر به چشم میآمد. چیزی که از موانع بزرگ رشد بهویژه رشد صنعتی به شمار میآمد و میآید.
در هیچ زمینهای سرمایهای یافت نمیشد که در راه سرمایهگذاری صنعتی به کار گرفته شود، دربارهای پرخرج فتحعلیشاه و پسرانش نیز همه پولهای دولتی را میبلعیدند. دست همه برنامهریزان و دلسوزان خالی و راهها نیز همگی بسته بود. به همین خاطر در دوران عباس میرزا به جز چند نمایش صنعتی ناپایدار کار برجستهای انجام نشد.
گفتنی است که در این اوان فرنگیان توجه فزایندهای به کانیها و کانسارها در ایران پیدا کرده بودند در همین راستا بود که یک انگلیسی دست به کار شده و به این باور رسیده بود که در قرهچه داغ معادن آهن فراوان در دسترس میباشد. همو با یاری گرفتن از عباس میرزا دست به کار شد و در سال ۱۲۳۱ ه ق به دستور عباس میرزا اجازه یافت به رگهیابی آهن بپردازد. اما کار جدیتر در دوران پسر عباس میرزا، محمدشاه دنبال شد.
در سال ۱۲۵۰ ه ق (۱۸۳۴ م-۱۲۱۳ ه خ) لیندسی همان انگلیسی یاد شده با وارد ساختن یک دستگاه دیگ بخار همراه با کارشناسان انگلیسی و به کار انداختن سرمایه خود به استخراج آهن از معادن قرهچه داغ پرداخت ولی راه به جایی نبرد. بیگمان این دیگ بخار را شاید بتوان نخستین دستگاه صنعتی فرنگی از این دست به شمار آورد که در گوشهای از ایران به کار گرفته شد(برگرفته آزاد از اندیشه ترقی... ص ۳۱۹)، گرچه همین دستگاه بهزودی در میان گرد و غبار برآمده از همان معدن دفن گردید.
یکی از کسانی که به امکانات صنعتی ایران در دوران این پدر و پسر پرداخته و به گوشههایی از آنها اشاره نمود سعید نفیسی در کتاب «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر» است. وی فهرست بلندبالایی از اینگونه کارها به دست میدهد که چیز زیادی از آنها برنمیآید. چرمسازی، شمشیر و تپانچهسازی و چیزهایی از این دست برجستهترین بخشهای این فهرست است که بیشتر بومی هستند، گرچه به دستگاههای ماهوت، کتان و ابریشم بافی یا صابونپزی، ریسمانبافی، چرخ و اراده (عراده)سازی، جوهرکشی (اسیدسازی)، کاغذسازی، روغنکشی و شمعسازی و... نیز اشاره میگردد.
عباس میرزا آنچنان کمبودها را حس میکرد که پسر بزرگ خودش را به دست آموزگارانی از این دست سپرد، از اینرو است که محمدشاه بعدی تنها شاه قاجار است که در برخی از زمینههای وابسته به صنعت آن روزگار، آموزشهایی را از سر گذرانده بود.
همین محمدشاه بسیار زود از شر سروری قائممقام خود را رهانید و یکی از ضعیفترین شخصیتهای پیرامون خود را به جای وی نشاند تا به تاریخ دهن کجی کند. خوش شانس بود که در آن اوان از یکسو انگلیسیها سرگرم استوار کردن فرمانروایشان در هندوستان بودند و هنگامی به افغانستان سرک کشیدند که شاه بیمار در آستانه واگذاری اورنگ خود بود، از سوی دیگر روسها نیز سرگرم خوردن ترکستان شده بودند.
میرزا آقاسی در دوران زمامداریاش دو وسواس تاریخی از خود نشان داد یکی کندن قنات و آوردن آب کرج به تهران که از دلمشغولیهای جدانشدنی از وی بود و دیگری ریختن توپ و خمپاره. در صدرالتواریخ اشاره شده که «کلیتا حاجی در ایام وزارت خود در عمل قورخانه و توپخانه ایران خیلی اهتمام داشت و تاسیس قورخانه و ترقی صنعتگران اینکار در عصر او شد و هنوز هم قورخانه ایران از اهتمامات حاجی میرزا آقاسی است.... هرچه توپ و آلات و ادوات قورخانه که الان (در دوران آغازین ناصری) در قورخانه طهران موجود است از زمان حاجی باقی مانده است و در عهد وزارت او یکهزار توپ قلعهکوب از نو ریختند و گلوله و اسباب او را مهیا نمودند.» (صدرالتواریخ- وحید- ص ۱۴۴) اما به گفته بدایع نگار این توپها از این دست بود: «... به شاه ساده نهاد گوید شاه را قورخانه میباید و اما قورخانه و اعمال ابلهانه او (یعنی میرزا آقاسی): دولت بزرگ حشمت ایران از طلوع پادشاه موید (شاه اسماعیل صفوی) انارلله برهانه تا ظهور نادرشاه که خدیوی قهار و شهریاری جهان شکار بود تا زمان خدایگان سلاطین (فتحعلیشاه) طیب الله تربته، تهیه خمپاره و توپ و تفنگ و گلوله و فشنگ و سایر آلات و ادوات جنگ میشده است.... شاهزادگان که در حواشی الملک، والی و حکمران بودند هر یک جداگانهساز و سامانه ملوکانه نهادند. زیادی از یکهزار عراده توپ و بیش از یک کرور تفنگ و افزون از کرورات گلوله و زیاده از دویست انبار باروت و سایر لوازم ولواحق را بر این قیاس نمود.... یکی از مستوفیان گفت که توپهایی که از قلعه [خرمشهر] نقل به مقر خلافت شد.... تمام شکست و ثانیا بریخت.»(دستورالاعقاب- ابراهیم نواب بدایع نگار- صدرالتواریخ- ص ۱۶۴- زیرنویس)
همان گونه که پیش از این نیز اشاره شد باید دانست که برای توپریزی و خمپاره و تفنگسازی مقدماتی صنعتی نیاز میبود که در آن روزگار میباید در دسترس میبوده باشد.
به هر روی فریدون آدمیت بر این باور است که در دوران عباس میرزا و محمدشاه «با علم جدید توجهی پیدا شد، خبرگان نظامی و مهندسان و نقشهکشان فرنگی به ایران آمدند» (امیرکبیر و ایران- ص ۳۵۳)
دوران میرزا آقاسی و محمدشاه با هم به سر رسید و دوره امیرکبیر و ناصرالدین شاه جایگزین آن گردید. امیر که پرورده مکتب قائممقامها و آشنا به نگاه و روشهای عباسمیرزا میبود بسیار زود دست به کار شد.
درباره امیر گفتنیها بسیار است، او که از چهرههای ماندگار ایران زمین به شمار میآید یکی از چارههای درد را در برپایی دارالفنون و گسترش صنعت به شیوه اروپایی دید. گرچه با برپایی مجمعالصنایع در کنار سبزهمیدان کنونی امکان گسترش به صنعت بومی را نیز زنده نگاه داشت. گواهیم که در دوران کوتاه او کارخانههای بلورسازی و چینیسازی، شمع کافوری و دواسازی و برنامههایی از این دست اجرایی شد و برخی از آنها نیز به کار افتاد.
مجمعالصنایع در کنار سبزه میدان را میتوان نخستین شهرک صنعتی در اندازههای آن روزگار به شمار آورد. این مجمع که از ابتکارهای امیر به شمار میآید، دورنگری برنامهدار او را بازتاب میدهد. بعدها مدرسه مجمعالصنایع در باب همایون نیز برای کامل نمودن این نهاد برپا باشد.این مدرسه نیز بهگونهای هنرستان یا آموزشکده فنی به شمار میرفت (البته با امکانات آن روزها نه در همسنجی با اکنون) و استعدادهایی را شکوفا میساخت:
«استاد قلی، که از جمله صنعتکارانی است که در ایران تربیت یافته، این اوقات چرخ کوچکی (دستگاه گردان) به جهت چلوار بافی ساخته که دسته آن در کارخانه ریسمان ریسی به چرخ بخار متصل کرده و با قوه بخار حرکت میکند و چلوار بافی میشود و این اسباب به نظر سرکار اعلیحضرت رسیده، انعام کامل به مشارالیه مرحمت فرمودند و به اعتضادالسلطنه وزیر علوم و صنایع، حکم شد که اسباب را تکمیل نموده، مخترع چرخ بزرگ آن را بسازد.....»(اولینهای تهران- ص ۲۳۹)
دوران امیرکبیر آنچنان کوتاه بود که در سیمای یک دریغ تاریخی همواره ایرانیها از آن یاد میکنند. همو در برجستهترین کارش که برپایی دارالفنون بود زمینه ورود پدیدههای نوین فرنگی را به ایران هموارتر کرد. وی با دستچین نمودن استادان اتریشی و... نگاههای نوین و مدرن آن روزگار را به ایران آورد. گرچه دارالفنون هنگامی گشایش یافت که چند روزی از کشتهشدنش در حمام فین کاشان میگذشت، اما استادانی مانند کریزیز یا کریشیش اتریشی یا فاکتی ایتالیایی که نماینده او در فرنگ آنها را گزینش کرده بود در زمینه راهاندازی و گسترش صنعتهای تلگراف و شمعسازی و دیگر زمینهها اثرگذار گردیدند.
در دارالفنون بود که نخستین آثار آموزشی در زمینه فیزیک و مکانیک و پزشکی با شیوه فرنگیمدارانه پدیدار شدند و استعدادهای نهفته در میان برخی از ایرانیان را شکوفا کردند.
نخستین اثرگذاری نمایان دارالفنون را میتوان در برپایی تلگراف در ایران کاوید. ملکم ارمنی نام آشنا، اسباب این کار را (در سال ۱۲۷۲ ه ق ۱۲۳۵- ۱۲۳۴ ه خ) با خود از اروپا به تهران آورد و با سوار کردن آنها در دو اطاق دور از هم در کاخ گلستان و سیمکشی در میان آنها، روش کارکردش را به شاه جوان (ناصرالدین شاه در آن دوران بیست و هفت هشت ساله بود) نشان داد و او را ذوق زده کرد.
چندان به درازا نکشید که به دستور این شاه جوان، به یاری کرزیر اتریشی و فاکتی ایتالیایی و شاگردان دارالفنون همراه با اعتضادالسلطنه فرزند فتحعلیشاه که مدیر دارالفنون و وزیر علوم شده بود و علیقلی خان هدایت که بعدها به خاطر همین ماجرا به مخبرالدوله نامور شد، نخست میان کاخ گلستان و عمارت نظمیه در باغ لالهزار، سپس میان همین عمارت لالهزار و شمیران (به احتمال باغ فردوس) و سرانجام در میان تهران و سلطانیه و تا تبریز خط تلگراف کشیده شد و پای سیم و تیر و مقره و باتری و دستگاههای تلگراف مورس به ایران باز شد.
این نامها روی هم رفته از پیشگامان صنعت مدرن در ایران به شمار میروند.در این باره باز هم تواناییهای ایرانیها به خوبی رونمایی گردید، این خط که با روش مورس کار میکرد. نزدیک به دو سه سال پیش از راه افتادن نخستین خط تلگراف انگلیسها از خانقین به تهران و سپس به بوشهر به کار افتاده بود و پوشیده نیست که ایرانیها در این راه در کشور خود پیشگام بودند، اما بسیاری این را به درستی نمیدانند و انگلیسها را آغازگر سیمکشی تلگراف در ایران به شمار میآورند.
جالب آن است که راه امیر برای واردسازی صنعت اروپا به ایران به ناچار توسط دشمن و جانشینش نیز دنبال شد چون تنها راهی پنداشته میشد که باید پیموده شود، گرچه همین راه نیز همواره در دوران قاجارها ابتر ماند.
در هنگامی که فرخ خان امینالدوله (در این هنگام هنوز امینالملک بود) از سوی میرزا آقاخان نوری به فرانسه میرفت تا هرات و بخشهایی از افغانستان امروزین را واگذار نماید، فرمان جالب زیر بهوی داده شده بود (تاریخ سند- نامه شوال ۱۲۷۲ ه ق، همزمان با نمایش تلگراف در کاخ گلستان توسط ملکم بود- تاریخ واگذاری هرات به هفتم رجب ۱۲۷۳ ه ق برمیگردد)
«.... آن مقرب الخاقان ماذون مختار است که از اشیای نفیسه فرنگستان یا انواع اسباب هر کارخانه که مناسب ایران داند ابتیاع کرده با خود به دربار همایون بیاورد....» (اسناد تاریخی خاندان غفاری- ج ۱- ص ۳۳-۳۲). گرچه دریغ از گزارشی بیشتر یا پیامدی در خور گزارش در این زمینه.
همین فرخخان امینالملک به دستور شاه برای آمادهسازی مقدمات تاسیس کارخانه ابریشمکشی در ایران (البته به شیوه فرنگی - شیوه بومی آن که وجود داشت) در سال ۱۲۷۵ ه ق (آوریل ۱۸۵۹) همزمان هنگامی که لقب امینالدوله را گرفته بود با گرد هم آوردن کسانی مانند - عالیجاه آقای مهدی ملکالتجار (به احتمال پدربزرگ حاج حسین آقای ملک و پدر حاج محمدکاظم ملکالتجار)- حاجی آقا محمد ملکالتجار قزوینی - آقا محمدرضا تاجر- مقرب الخاقان حسنعلی خان سرتیپ- مقرب الخاقان میرزاحسینخان (شاید سپهسالار بعدی)- مقربالخاقان میرزا عبدالغفار خان نایب اول وزارت امور خارجه- آقا میرزا میرعبدالباقی- مقرب الحضره میرزا عبداله خان - محمود ناصرالملک (پدر ناصرالملک نایبالسلطنه دوران احمدشاه) در زیر پوشش وزارت خارجه گزارش پیامد تماسهای خودش با «مسیودبلد»(Debbeld) فرانسوی برای خرید و برپایی یک کارخانه ابریشمبافی در تهران را ارائه نمود و گفتههایی در این میان به زبانها آمد و نتیجه به نظر شاه رسانده شد و او هم در کنار گزارش چنین نوشت: «وزیر دول خارجه، این عریضه شما به نظر ما رسید و تصدیقی که در قرارداد امینالملک با موسیو «دبلد» در باب چرخ ابریشمکشی کردهاند (در آن دوران صنعت با چرخ کمابیش یکی گرفته میشد) بسیار صحیح است و ما هم امضا میفرماییم. البته به وزیر مختار فرانسه مقیم طهران اعلام رسمی کنید که این قرارداد انشاالله بهزودی به انجام برسد- ۲۱ شهر جمادیالثانی ۱۲۷۵ یونیت ئیل »(اسناد تاریخی خاندان غفاری - ج ۱- ص ۵۹- سند شماره ۵۲)
ادامه دارد