دوران طلایی مکانها و راهها
پادشاهان صفوی، خصوصا شاه عباس کبیر به این نکته مهم پی برده بودند که تجارت و بازرگانی امری است که میتواند کشور را در کوتاهمدت به رونق اقتصادی برساند و برای تحقق این منظور، ضمن برقرار کردن امنیت بعضا پایدار در سرحدات و شبکه ارتباط کشور، تعمیر راهها و احداث کاروانسراهای متعدد در مسیر راههای بازرگانی را در دستور کار خود قرار دادند.
در واقع از این زمان است که مشاهده میشود گروههای مختلف اروپایی به قصد تجارت، اهداف سیاسی یا نظامی به ایران سفر کرده، کمپانیهای هند شرقی، انگلیس، فرانسه و هلند در ایران تاسیس میشود و سیاحان و گردشگران متعددی همچون پیتر دلاواله، آدام اولئاریوس، شاردن، تاورنیه، برادران شرلی و دیگران برای بازدید از ایران میآیند و رفت و آمدهای بازرگانی و سیاسی افزایش مییابد.
شاه عباس صفوی، اهتمام ویژهای نسبت به امور راهها و بناهای میان راه به خرج داد و راهها و کاروانسراهای متعددی ساخت که به راهها و کاروانسراهای شاه عباسی معروفند. از معروفترین اقدامات او در این زمینه احداث راههای سنگفرشی بود. راههای سنگ فرش در بسیاری از نقاط کشور (مانند مناطق شمالی و کویری)که به علت نبود زمین سفت و سخت، حرکت چهارپایان و وسایل نقلیه چرخدار را با مشکل مواجه میکرد، به وجود آمدند. در «منتظم ناصری» درباره جاده سنگفرشی مازندران آمده است:
«چون شارع مازندران را از بسیاری باران، غالبا گل و لای بود و چارپایان قوافل در آن فرو میرفتند، شاه عباس به میرزا تقی خان، وزیر مازندران حکم کرد که از ابتدای حدود سواد کوه پلهای عالی روی رودهای بزرگ ببندد و تمام راه را با سنگ و گچ و آجر بسازد و خیابانهای پهنی احداث کند و در دو طرف خیابان درخت غرس نماید تا معبر قوافل و عابرین، با وسعت و صفا شود.تمام مخارج راه را شاه عباس خود محتمل شد و این راه در سال ۱۰۳۱ هجری به اتمام رسید، چنانکه ماده تاریخ آن کار خیر میباشد(نقل از باستانی پاریزی، ۱۳۵۷:۱۰۲).از نظر برقراری امنیت در جادهها در تاریخ عالمآرای عباسی آمده:
«برای تامین امنیت راهها ماموران ولایات مسوول بودند. ابتدا تحقیق کردند که در هر ولایتی، معظم قاطعان طریق چه جماعتاند، همت بر فنا و اعدام این طبقه گماشتند، در اندک زمانی اکثر سردمداران این گروه را به حسن سعی و تدبیر به دست آوردند. بعضی به مسلک انقیاد و فرمانپذیری درآمدند برخی دیگر را بیملاحظه به شحنه سیاست سپرده خلایق را از شر آن طایفه آسودگی بخشیدند.»
گزارش تاورنیه چنین است:
«برای امنیت طرق و شوارع در ایران اهتمام فراوان میورزند. در فاصلههای معین، مستحفظین که موسوم به راهدار هستند، گماشتهاند که به اندک صدای دزد به کمک میرسند و به دقت از عابران میپرسند که به کجا میروند؟ از کجا میآیند؟ کمال مراقبت و هوشیاری را در کار خود دارند و اگر کسی از عهده جواب برنیاید و به گفتارش سوءظن باشد او را نزد حاکم ولایت میبرند و در آنجا به دقت از حال او تحقیقاتی به عمل میآورند... راهداران مواجب کافی ندارند. به این جهت مجبورند که با کمال ادب از تجار انعامی درخواست نمایند. به آنها میگویند ما برای شما زحمت میکشیم، امنیت طرق را فراهم میکنیم و بالاخره از هر بار چیز مختصری میگیرند، از بار شتر بیش از بار قاطر و از قاطر بیش از یابو و از یابو بیش از الاغ، راهداری دریافت میکنند، اما از بار ماکولات چیزی نمیگیرند.»
سیوری میگوید: «راهداران دستور داشتند هرکس را تنها و از جادههای پرت سفر میکند و برای آنها کاملا ناشناخته است متوقف سازند. زیرا امکان داشت به جرم دزدی تحت تعقیب باشند، بسیاری از مسافران از پیدا شدن سریع اثاثیهشان که در کاروانسراها به سرقت رفته بود سخن راندهاند. مجازات معمول برای دزدان دستگیر شده مرگ بود.» (۱۳۷۲:۱۹۰)
در باب نحوه سفر و مسافرت در زمان صفویه، شکل کاروانها، حرکت و اتراق و مسائل دیگر در سفرنامههای جهانگردان خارجی که آن زمان به ایران آمدهاند مطالب فراوانی ذکر شده است(تاورنیه، بیتا:۱۲۳-۱۲۹ و شاردن، ۱۳۴۹، ج.چهارم).شاردن در جای جای سفرنامه ده جلدی خود نحوه مسافرت و منزل کردن و غذا خوردن در راهها و بستن باروبنه را به تفصیل آورده است.او میگوید: «کسانی که از دیدار مشرق زمین محروم ماندهاند مشکل است که سهولت مسافرت در ممالک شرقی را پیش خود تصور و تجسم نمایند. البته سیر و سیاحت با تمام لوازم زندگی کار بزرگ و مشکلی است و به منزله نقل و انتقال یک خانه میباشد ولی چون کارها و وظایف در میان خدمه بهطور مرتب تقسیم شدهاند، هرکس به سهولت تمام امور محوله را انجام میدهد» (شاردن، ۱۳۴۹:ج.سوم:۴۹).
او بهعنوان جمعبندی نظر خود را چنین اعلام میکند:
«بهرغم آنچه گفتم، در تمام جهان کشوری مانند ایران برای سیاحت و جهانگردی وجود ندارد، خواه از لحاظ قلت خطرات یا امنیت طرق که مواظبت دقیقی در این مورد به عمل میآید و خواه از نظر کمی مخارج که معلول کثرت و تعداد عمارت عمومی مخصوص مسافران در سرتاسر امپراتوری، در بلاد و بیابان است. آنها در این عمارت به رایگان سکونت اختیار میکنند، به علاوه در نقاط صعبالعبور پلها و جادههای مسطحی(شوسه) وجود دارد که برای کاروانیها و کلیه کسانی که برای کسب نفع در حرکت هستند تعبیه شده است» (همان:۱۷۰).
در زمان صفویه به موازات تعمیر و تاسیس راهها و تقویت دستگاه راهداری کشور به امر ساختوساز بناهای کاروانی نیز اهتمام فراوان ورزیده شد. در واقع از زمان شاه عباس به بعد کاروانسراهای مخروبه سراسر کشور مورد تعمیر اساسی قرار گرفت و بازسازی شد. در عین حال تعداد بیشماری کاروانسرای جدید و آبانبارهای بزرگ در مسیر جادههای کشور بنا گردید.عصر صفوی را دوران طلایی احداث کاروانسراهای بزرگ دانستهاند (کیانی و کلایس، ۱۳۷۴:۲).در این زمان ضمن اینکه کاروانسراهای فراوانی ساخته شد بر حجم و وسعت کاروانسراها نیز افزوده گردید؛ «عباس اول بهطور خستگیناپذیری میساخت که آن هم بخش اساسی دیگری از سیاست وی برای پیشبرد رونق بازرگانی امپراتوری صفویه بود و بستگانش، بازرگانان ثروتمند و حکام محلی نیز از این کار او پیروی میکردند.» (سیوری، ۱۳۷۲:۱۸۷) افسانهای وجود دارد که شاه عباس فرمان داد تا نهصد و نود و نه کاروانسرا بنا کنند و دست نگه داشت، چون عدد هزار را لفظ خفیفی میدانست، بنابراین دستور داد که یکی کمتر از هزار بنا کنند تا در شمارش آن اندکی درنگ شود و آیندگان ارج این کار بزرگ او را بدانند (نوربخش، ۱۳۷۰:۱۶۵). ماکسیم سیرو در تالیف خود معتقد است که این رقم بسیار پایینتر از تعداد واقعی کاروانسراهای ساخته شده در عصر صفوی است و نظر برخی محققان را نقل میکند که این رقم را تا ۳۰ هزار بالا میبرند(۱۹۴۷:۲۷).
به هر جهت آنچه مسلم است اینکه در این دوران فعالیت شدیدی در جهت ساختوساز کاروانسراها و سایر بناهای مشابه به راه افتاد. گذشته از انگیزههای بازرگانی و افزایش ضریب امنیت تجاری در ایران، دلایل دیگری بر این مساله میتوان اقامه کرد. هیلن براند وقتی که از ساخت چنین بناهای عامالمنفعهای در قرون پنجم و ششم ق.یاد میکند، دو دلیل میآورد که به دوران صفویه نیز قابل تعمیم هستند: اول ثروت و دوم ایمان اسلامی:
«این تصور که فریضه لازم حاکمان مسلمان درستکار است که برای رفاه عمومی کاروانسرا بسازد، در ابتدای دوره میانی اندیشه اسلامی پدیدار شد در یکی از نمونههای اولیه ادبی به نام «مرآتالامرا» که نامهای است از عبدالله ابن طاهر به پسرش، وی سفارش میکند که برای رفاه عمومی، رباط(کاروانسرا) بسازد و نظرات مشابهی نیز از سوی نظامالملک در سیاستنامه اظهار شده است»(همان:۴۰۶).
توصیف تاورنیه از کاروانسراهای صفوی چنین است:
«در این کاروانسراها غیر از اتاق عریان (بدون لوازم) چیزی به مسافر عرضه نمیدارند. فرش و تختخواب و لوازم طباخی تمام باید همراه مسافر باشد و آذوقه و ارزاق هرچه بخواهد از نان و روغن و بره و مرغ و میوه به اقتضای فصل به قیمت خوب از کاروانسرادار یا دهاتیهای اطراف که بر سر راه میآیند باید خریداری کند. در بیابان از بابت اجاره حجرات کاروانسرا چیزی از مسافر نمیگیرند؛ اما در شهرها وجه اجاره دریافت میدارند، اما خیلی مختصر... از حیوان و آدم در هر کاروانسرا بیش از یک صد سوار نمیتواند منزل نماید، همین که وارد میشوند هرکس حق دارد برای خود یک حجره انتخاب نماید، غنی و فقیر یکسان هستند و تفاوت درجه و رتبه در این مکانها منظور نمیشود. گاهی یک دلال یا سمسار کوچکی ممکن است محض رضایت ادب یا ملاحظه صرفه و منفعت اطاق خود را به تاجر بزرگی واگذار کند. اما احدی حق ندارد به زور حجرهای را که کسی اول انتخاب کرده است از او بگیرد، شبها کاروانسرادار در را میبندد و مسوول همه چیز است. عدهای نگهبان هم در اطراف کاروانسرا، مشغول کشیک و پاسبانی هستند» (بیتا:۱۲۲).
ویژگیهای ظاهری کاروانسراهای دشتی عصر صفوی را چنین میتوان عنوان کرد:ظاهر دژ مانند، کنگرهدار و محکم، تاکید زیاد بر دروازه ورودی، ساخت و تدارک فضاهای خدماتی نظیر مسجد و نمازخانه، آب انبار، حمام، فروشگاه و... ایوانهای مستقل برای هر حجره، سکوهای برآمده برای استراحت مسافران و البته از همه مهمتر بزرگی مقیاس و فقدان تزئینات.
یکی از مسائل جالب در مورد کاروانسراهای صفوی مساله انتخاب یک طرح ثابت برای این کاروانسراها است که حدس وجود یک دفتر مرکزی هماهنگکننده در تشکیلات حکومتی صفوی را بسیار محتمل میکند.هیلن براند میگوید: «پلانهای کاروانسرا در دوران صفوی میتواند نشانهای از فعالیتهایی که مشخصا در دیگر نواحی صفوی دنبال نمیشده است تعبیر شود، یعنی استفاده از طراحی صوری مانند مساجد ایالتی عثمانی، چنانچه به مثابه سنت معمول، شاه عباس اول بیشتر آنها را ساخته بود. وجود نوعی دفتر مرکزی که کار را هماهنگ کند و در آنگونههای استاندارد کاروانسرا استنتاج شوند کاملا ممکن مینمود» (۱۳۷۷:۴۳۲).
سیرو نیز دقیقا چنین نظری دارد، او در مورد این دفتر و تشکیلات حکومت صفوی چنین میگوید:
«کارهای فنی بین دستهجاتی که از حیث تشکیلات طبقاتی در ردیفهای مشخصی قرار گرفته بودند و مسوولیتهای مشخصی داشتند تقسیم شده بود، این اشخاص عبارت بودند از ناظر کل ساختمانهای شاهی، استادکارها. متخصصان فنون مختلف که همه آنها از خزانه دولت حقوق مشخصی دریافت میداشتند» (۱۹۴۷:۶۰).
این تصور عموما از اینجا ناشی میشود که کاروانسراهای صفوی به میزان زیادی به هم شبیهاند. به نظر هیلن براند:
«وجود چنین کنترل مرکزی، دلیل محکمی است که فقدان مشخص تزئینات در کاروانسراهای صفوی را به خوبی توجیه میکند، چرا که اگر یک چنین نظارت مرکزی وجود نمیداشت باید کاروانسرایی که به وسیله یک شخص متمول بنا شده است تزئینات سنگینتری در خود داشته باشد تا به وسیله آن اعتبار و خودنمایی شخص بانی افزایش پیدا کند.» اما «جلب توجه کردن بیشتر به خاطر بخشش بانی خصوصی و نه کاروانسراها، این تصور را به ذهن میآورد که یک جزئی پیوسته در زنجیرهای پهناور که به دست یک فرمانروا برای تسهیل در امر تجارت، زیارت و دیگر انواع مسافرت برپا گردیده، در مجموعه به سود کشور است.» (۱۳۷۷:۴۳۴).
بخشی از یک تحقیق
منابع
- ابودلف، معسر بن مهلهل خزرجی، ۱۳۴۲، سفرنامه ابودلف در ایران: با تعلیقات و تحقیقات، ولادیمیر مینورسکی، ترجمه ابوالفضل طباطبایی؛ تهران، فرهنگ زمین.
- احسانی، محمدتقی، ۱۹۸۹، یادی از کاروانسراها، رباطها و کاروانها در ایران، لسآنجلس، مولف.
- ایوازیان، سیمون، ۱۳۷۴، روند شکلگیری کاروانسراهای برونشهری(مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم، ۱۳۷۴)، تهران، سازمان میراث فرهنگی.
- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، سیاست و اقتصاد در عصر صفوی، تهران، امیرکبیر.
- بیکمنشی، اسکندر، ۱۳۵۰، تاریخ عالم آرای عباسی؛۲ ج؛تهران، امیرکبیر.
- پوپ، آرتور، ۱۳۷۱، معماری ایران، ترجمه غلامحسین صدری افشار، تهران، انتشارات فرهنگیان.
- پیرنیا، محمد کریم و افسر، کرامت اللّه، بیتا، راه و رباط، تهران، انتشارات سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
-تاورینه، ژان باتیست، بیتا، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری با تجدیدنظر کلی و تصحیح دکتر حمید شیرانی، اصفهان، انتشارات کتابخانه سینایی و کتابفروشی تایید.
- حسین بنمحمد بنحسن قمی، ۱۳۱۳(۳۷۸ هـ.ق)، تاریخ قم، ترجمه حسن بنعلی بنحسن بنعبدالملک قمی(۸۰۵ هـ.ق)؛تصحیح سید جلالالدین طهرانی، تهران.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا.
- راه و راهسازی از دوره هخامنشی تا عصر سلطنت پهلوی؛ بیتا، تهران، تهیه و تنظیم از دفتر اطلاعات و روابط عمومی وزارت راه.
- ریاضی، محمدرضا، ۱۳۷۱، کاروانسرای دیرگچین، مجله اثر، شماره ۲۱.
- سرشت معماری(مجموعه مقاله)، ۱۳۷۸، ترجمه رسول مجتبیپور؛ ویراستار، محمدرحیم اخوت، تهران: نقش خورشید.
- سلطانزاده، حسین، ۱۳۷۸، تاج محل: آرامگاه بانوی ایرانیتبار، فصلنامه فرهنگ و معماری.
- سلطانزاده، حسین، ۱۳۷۸، فرم در معماری، فصلنامه فرهنگ و معماری:سال اول شماره اول تابستان.
-سیرو، ماکسیم، ۱۹۴۷، کاروانسراهای ایران و ساختمانهای کوچک میانراهها، ترجمه عیسی بهنام، تهران، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
- سیرو، ماکسیم، ۱۳۷۵، راههای باستانی ناحیه اصفهان و بناهای وابسته به آنها، ترجمه مهدی مشایخی، تهران، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
- سیوری، راجر، ۱۳۷۲، ایران عصر عصفوی؛ ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، مرکز.
- شاردن، ژان، ۱۳۴۹، دایره المعارف تمدن ایران: سیاحتنامه شاردن، ترجمه محمد عباسی (چاپ دوم)تهران، امیر کبیر.
- شوستر والتر، سیبلا، ۱۳۶۴، ایران صفوی از دیدگاه سفرنامههای اروپاییان: پژوهشی در روابط سیاسی و اقتصادی ایران، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران، امیرکبیر.
- شوالیه، ژان و گربران، آلن، ۱۳۷۹، فرهنگ نمادها، ترجمه و تحقیق سودابه فضایلی، تهران، جیحون.
- صارمی، علیاکبر، ۱۳۷۴، عناصر پایدار و متغیر در معماری، (مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ارگ بم) تهران، سازمان میراث فرهنگی.
- فلامکی، محمد منصور، ۱۳۶۵، باززندهسازی بناها و شهرهای تاریخی، تهران، دانشگاه تهران.
- کلاکهون، کلاید، ۱۳۵۰، زمینه انسانشناسی و مردمشناسی، ترجمه و اقتباس ظفردخت اردلان؛ بیجا؛ مولف.
- کلایس، ولفرم، ۱۳۶۹، راهکارهای کاروانرو در ایران ترجمه علیرضا مهینی، مجله اثر، شمارههای ۹و ۸، ۷.
- کلایس، ولفرام، ۱۳۶۷، کاروانسراهای خشتی گل دوره قاجاریه در کنار کاروانسرای دیر، ترجمه علیرضا مهینی، مجله اثر، شمارههای ۱۰ و ۱۱.
- کولیور رایس، کلارا، سفرنامه.
- کیانی، محمد یوسف و کلایس، ولفرام، ۱۳۴۷، کاروانسراهای ایران، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور.
- کیانی، محمد یوسف و کلایس، ولفرام، ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳، کاروانسراهای ایران، ۲ ج، تهران، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
- گروتر، یورگ، ۱۳۷۵، زیباشناختی در معماری، ترجمه جهانشاه پاکزاد، عبدالرضا همایون، تهران، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
- مصاحب، غلامحسین، ۱۳۵۶، دایرهالمعارف مصاحب، تهران، امیر کبیر.
- مقتدر، غلامحسین، ۱۹-۱۳۱۸، تاریخ نظامی ایران، تهران، دانشکده افسری.
- مشکور، محمدجواد، ۱۳۷۴، تاریخ اجتماعی ایران در عصر باستان، تهران، دانشسرای عالی.
- مهرآبادی، میترا، ۱۳۷۹، زن ایرانی به روایت سفرنامهنویسان فرنگی، تهران.
- نوربخش، مسعود، ۱۳۷۰، با کاروان تاریخ: مروری بر تاریخچه سفر و سیاحت در ایران از باستان تا امروز، تهران: ایرانشهر.
- هیلن براند، رابرت، ۱۳۷۷، معماری اسلامی، ترجمه ایرج اعتصام، تهران: شرکت پردازش و برنامهریزی شهری.