موجهایی که انقلاب صنعتی برانگیخت
از حدود سال (۱۷۹۸ ـ حدود ۱۸۶۲م)، تغییر محسوسی در سیاست انگلیس صورت گرفت و از جنبههای اقتصادی به سوی منافع سیاسی در خلیجفارس روی آورد. این منافع جدید، تماما در اطراف تامین نیازمندیهای دفاعی حکومت هند و امپراتوری انگلیس در خلیجفارس دور میزد و بر همین اساس، به تدریج دولت انگلیس و شرکت هند شرقی در امور سیاسی اعراب دخالت کردند.
الف) اخراج پرتغالیها از خلیجفارس و آغاز قدرتگیری انگلیسیها
در دوره صفوی با ورود پرتغالیها به جزیره هرمز، پس از اینکه پادشاه و اشراف هرمز تحت سلطه پرتغالیها قرار گرفتند، به تدریج از صحنه اقتصادی و سیاسی حذف شدند. مهمترین نتیجه سیاست پرتغالیها بر هرمز، گسستن پیوندهای چند صدساله خاندانهای قدرتمند اقتصادی جزیره هرمز با امور سیاسی بود. تسلط کامل پرتغالیها بر امور اقتصادی هرمز باعث ایجاد شکاف در ترکیب اجتماعی این جزیره شد و به تدریج خاندانهایی را که بهصورت سنتی قدرت داشتند، از صحنه خارج کرد و حتی سرمایهداران محلی را نسبت به سرنوشت خود بیتفاوت ساخت.
از سوی دیگر به دلیل سختگیریها، فشار ماموران پرتغالی و اخذ مالیاتهای سنگین و بیقاعده، کشتیهای تجاری و صاحبان آن چندان رغبتی به انتخاب مسیر هرمز نداشتند و بندر جاسک جایگزین هرمز شد. علاوه بر این، حضور هلندیها و انگلیسیها در خلیجفارس و قدرت یافتن دولت ایران در زمان شاه عباس اول (۱۰۳۱ق/۱۶۲۲م)، باعث بیرون راندن پرتغالیها از خلیجفارس شد.با خارج شدن تدریجی اسپانیا و پرتغال از گردونه رقابتهای استعماری در دریا، زمینه مساعد برای حضور هلندیها و به ویژه انگلیسیها در خلیجفارس فراهم آمد، زیرا انگلیسیها که در نبرد هرمز شرکت کرده و در نتایج آن سهیم شدند، طبق قرارداد میناب (۱۰۳۱ ق/۱۶۲۲م)که بین امام قلیخان فرمانده سپاه ایران و افسران انگلیسی کمپانی هندشرقی منعقد شد، موافقت کردند با ناوگان خود از طریق دریا به پایگاه پرتغالیها در قشم و هرمز حمله کرده و درصورت پیروزی از امتیازاتی بهرهمند شوند که اهم آنها عبارتند از:۱- (بند۱) استحکامات جزیره هرمز توسط ناوگان ایران و انگلیس تصرف شود. ۲- (بند۲) درآمد گمرگی به تساوی بین طرفین تقسیم شود و کالای انگلیسی از حقوق گمرکی معاف خواهد بود. ۳- (بند ۵) غنایم جنگی به تساوی میان طرفین تقسیم خواهد شد.جالب اینکه در جنگ فتح هرمز، نیروی دریایی انگلیس درست زمانی وارد صحنه کارزار به نفع ایران شد که از پیروزی ایرانیان اطمینان پیدا کرده بود.
نکته مهم این است که فتح هرمز در زمان شاه عباس اول، به معنای آغاز حرکت گسترده انگلیسیها در خلیجفارس، برای به دست آوردن حاکمیت مطلق اقتصادی بود. علاوه برآن، جایگزینی «بندر عباس» به جای «هرمز» به عنوان بندر مرکزی در خلیجفارس، در دراز مدت نوعی عقبنشینی از هرمز به طرف ساحل بود.در نتیجه، شرایط بالقوه تداوم حاکمیت ایران را بر بخشهای جنوبی خلیجفارس و سواحل عمان به حداقل میرساند.
ب) روند قدرتگیری قبایل محلی و تضعیف ایران در خلیجفارس از سقوط صفویه تا روی کار آمدن قاجاریه
با سقوط حکومت صفویه، به دلیل خلأ دولت مرکزی قدرتمند، سواحل و بنادر خلیجفارس در معرض تاخت و تاز طوایف و قبایل مختلفی قرار گرفت و بساط قدرتطلبی در خلیجفارس گسترده شد. تجاوزهای امام مسقط، «سلطانبن سیف» که از زمان صفوی شروع شده بود، در این زمان بیشتر شد و از بندرعباس تا بحرین را در برمیگرفت.سقوط اصفهان در سال ۱۱۳۵ق ضربه مهلکی بر پیکر اقتصاد دریایی ایران وارد ساخت، زیرا از یکسو زمینه مناسبی را برای رشد و توسعه قدرت قبایل و طوایف محلی در خلیجفارس فراهم آورد و از سوی دیگر، باعث تداوم سریع و نابهنگام افول قدرت ایران در خلیجفارس شد. این وضعیت، چشمانداز خوبی را برای قدرتهای استعماری، به ویژه انگلستان به وجود آورد تا موقعیت خود را در خلیجفارس تثبیت کنند.
با انقلاب صنعتی در انگلستان، خلیجفارس در سیاست خارجی انگلیس اهمیت چندجانبه یافت، همچنان که اهمیت خلیجفارس به سبب توسعه صنایع انگلیس برای فروش کالاهای صنعتیاش بیشتر شد. همین طور اهمیت ارتباطی آن، به خصوص برای ارتباط با هند زیاد شد، زیرا کشتیهای پیشرفته، مدت مسافرت کشتیهای تجاری و پستی را به ۶ ماه کاهش دادند.اهمیت خلیجفارس، به خصوص از نظر تجارت و حفظ هند، باعث شد که انگلیسیها در قرن هجدهم از شکلگرفتن همکاری بین قدرتهای بزرگ در خلیجفارس جلوگیری و اوضاع منطقه را متشنج کنند.یکی از راههای متشنج کردن، ایجاد تفرقه و اختلاف بین قبایل ساکن خلیجفارس و نیز جلوگیری از اتحاد این قبایل با قدرتهای بزرگ منطقه بود.
در همین دوران امامان مسقط در سواحل خلیجفارس قدرت گرفته و رقیب اصلی تجاری ایران در خلیجفارس شدند. توسعه قدرت عمان به طرف سواحل شمالی خلیجفارس و قشم موجب رسوخ و نفوذ تدریجی روسای طوایف محلی به سواحل ایران شد و مهاجرت گسترده طوایف و قبایل مختلف، از جمله قواسم، بنیکعب، آلمذکور، آلنصور، آلعبیدلی از سواحل عمان، عربستان و آفریقای شرقی را به سمت سواحل ایران در خلیجفارس فراهم کرد.
طی این دوران ناوگان دریایی ایران به تدریج ضعیف شد و جای خود را به کشتیها و قایقهای حمل کالای امام عمان و روسای طوایف ساکن بحرین، بصره و شارجه داد، از اینرو، نادرشاه افشار بعد از شکست دادن افغانها و تثبیت قدرت، متوجه اهمیت ناوگان دریایی شد.بندر بوشهر در این دوره، پایگاه اصلی دریایی ایران در خلیجفارس شد. نادر افشار در صدد تشکیل ناوگان دریایی و تثبیت قدرت ایران در خلیجفارس برآمد و حتی موفق به فتح مسقط و عمان شد و یکبار دیگر کنترل ایران بر بخشهای عمان تثبیت شد.البته انگلیسیها و هلندیها با تشکیل ناوگان دریایی ایران موافق نبودند و کارشکنی میکردند. در نتیجه نادر افشار با کارشکنی آنها، موفقیت چندانی کسب نکرد، ازجمله اینکه محمدتقی خان، فرمانده نیروی دریایی ایران از هلندیها برای تقویت پایگاه دریایی و سرکوبی مخالفان کمک خواست، ولی آنها خودداری کردند (۱۷۴۳م۱۱۲۲ـ۱۱۲۳ق) و کمکی نکردند تا نیروی دریایی ایران از هم پاشیده شود.یا اینکه عمال کمپانی انگلیسی هنگام حمله لطیفخان، دریاسالار ایران به بصره، با قراردادن کشتی و کارکنان انگلیسی در خدمت ترکها بر ضد قدرت دریایی نوپای ایران به جنگ برخاستند.به طور کلی شرکت هند شرقی انگلیس با تاسیس نیروی دریایی ایران مخالفت میکرد، زیرا سود تجاری منطقه را با نبود نیروی دریایی، تحت انحصار خود میگرفت و بر سلطه خود میافزود.
همزمان با دوره آشوب و ناامنی پس از مرگ نادرشاه در ایران، قدرت طوایف در جنوب ایران و سواحل خلیجفارس بیشتر شد و کنترل ایران بر بندر و جزایر کرانه جنوبی خلیجفارس به مخاطره افتاد.در این زمان تحول مهمی در خلیجفارس صورت گرفت و آن قدرتگیری «آلبوسعید» در مسقط عمان بود.احمدبن سعید از آلبوسعید در مسقط به قدرت رسید و قدرتش آن چنان زیاد شد که حتی بندرعباس را تحت سلطه خود درآورد و فقط در ظاهر اظهار اطاعت از حکومت ایران میکرد. وی در ایام حکومت زندیه، بر اثر درگیریهای داخلی ایران، اداره بنادر سواحل جنوبی ایران، چون چابهار و بندرعباس را در دست داشت. احمدبن سعید در زمان کریم خان زند، هر ساله مقداری هدیه به دربار ایران میفرستاد و خطبه به نام شاه ایران میخواند، اما زمانی که کریمخان زند به بصره حمله کرد، وی از والی بصره برای تضعیف کریمخان حمایت و به نوعی علم استقلال را برافراشت.
در این زمان اداره بندرلنگه و قشم در دست سعیدبن قصیب، از بزرگان شیوخ قواسم بود که تابع خوانین بستک بود.کریمخان برای سلطه بیشتر بر کرانههای خلیجفارس، قبیله بنیکعب و میر مهنا را سرکوب کرد.البته او سیاست مشخص و با برنامهای برای اداره این مناطق نداشت و علاوه بر آن، مدت کوتاه حکومتش مانع سلطه ایران بر کرانههای خلیجفارس شد.
انگلیسیها در زمان زندیه، پایگاه خود را به بوشهر منتقل کردند و کمپانی هند شرقی سعی کرد با امامهای عمان رابطه برقرار کند. در راستای همین سیاست، آلبوسعید در مسقط از حمایت انگلیسیها بهرهمند شدند.کمکهای انگلیس به خاندان آلبوسعید در مسقط از سال ۱۸۰۲م به صورت نظامی و حمایت دریایی مشهود بود، مانند: پخش اسلحه و قراردادن کشتیهای تجاری و جنگی با فرماندهی افسران انگلیسی در اختیار آنها و اینگونه انتظامات دریایی منطقه خلیجفارس را در دست گرفتند. فرمانروایان مسقط و عمان با موافقتنامههایی بر بخشهایی از سواحل جنوبی ایران حکومت میکردند.
با مرگ کریمخان زند، دوره جدیدی از کشمکش قدرت شکل گرفت و ناامنی در بخش عمدهای از نواحی جنوب ایران گسترش پیدا کرد. نتیجه چنین روندی، قدرتگیری دوباره حکام محلی و ضعف دولت مرکزی در اداره امور بود. از اینرو، نواحی پسکرانههای خلیجفارس امنیت اقتصادی خود را بهکلی از دست دادند و در طول ساحل بندرعباس تا بندر ریگ و خارک امنیت به پایینترین حد رسید. علاوه بر این، نداشتن ناوگان دریایی، خلأ قدرت سیاسی را در منطقه بیشتر کرد. در این شرایط، روسای قبایل سواحل جنوبی ایران، حد فاصل بندرعباس تا بصره، در قالب اتحادیههای کوچک و بزرگ، قدرت خود را شکل دادند. برای مثال، در ناحیه دشتستان، خوانین «حیات داوودی» به جمع حکام شورشی افزوده شده و در جنگهای قبیلهای منطقه شرکت میکردند.یا اینکه در دوره کوتاه جعفرخان زند، شیخ غضبان و اعراب بنیکعب در نواحی دورق در جنوب شورش کردند، اما توسط محمد و عبداللهخان زند سرکوب شدند.
ج) روند قدرتگیری قبایل محلی خلیجفارس در اوایل حکومت قاجاریه
در اوایل قرن سیزدهم هجری دولت مرکزی دچار مشکلات داخلی و خارجی بسیاری شد و امکان مداخله مستقیم در امور خلیجفارس را نداشت. حل مساله قفقاز توسط آغامحمدخان، شورشهای پس از مرگش و آغاز جنگهای ایران و روس، شرایط پیچیدهای به وجود آورد و مسائل خلیجفارس به شدت تحت تاثیر این رویدادها قرار گرفت. خوانین و روسا مانند گذشته سلطه خود را در خلیجفارس ادامه دادند. طی این دوره، حوادث بسیار مهمی در منطقه و جهان روی داد که تاثیر بسزایی در روند اقتصادی و سیاسی خلیجفارس برجای گذاشت. جهتگیری رویدادهای این دوره به سمت قدرت گرفتن قبایل ساکن جنوب خلیجفارس و استقرار آنها به عنوان نیروهای تحتالحمایه انگلیس بود. مهمترین این قبایل، اعراب مسقط به رهبری صید (سید) سعیدبن سلطان، اعراب قواسم و آلسعود در نجد بودند. قواسم که همجوار امارت مسقط بود، به فرقه وهابیت که مروج آن آلسعود بود، گرایش یافتند و این مساله باعث وحشت امام مسقط و جنگ بین آنها شد.در این بین از نقش انگلیسیها در ترویج وهابیت و اختلاف افکنی بین قبایل نباید غافل شد. باید توجه داشت که عملکرد کارگزاران انگلیسی در خلیجفارس کاملا رنگ و بوی سیاسی به خود گرفت و به هیچ وجه در جهت منافع اقتصادی و سیاسی ایران نبود. فرآیند این کار، تثبیت نفوذ انگلیسیها از آغاز قرن نوزدهم میلادی در مسقط و عمان بود.
سیاستمداران قاجار به شدت درگیر جنگ با روسیه و حوادث ناشی از آن بودند، از اینرو، قادر به نظارت کامل بر خلیجفارس و کرانههای آن نبودند، این مساله آزادی عمل کافی را برای اعمال سیاستهای دولت انگلیس با همکاری روسای قبایل فراهم کرد. قدرتگیری ناپلئون، حملاتش به شرق و رابطه نزدیکش با امام مسقط، به همراه شکلگیری روز افزون قدرت «آلسعود» در کرانههای خلیجفارس و اقتدار طایفه قواسم در مبادلات دریایی، باعث استقلالطلبی و افزایش قدرت قبایل محلی در خلیجفارس شد. همین امر بر حساسیت موقعیت خلیجفارس نزد انگلیسیها افزود و گسترش فعالیت انگلیسیها، چالش تازهای برای اقتدار ایران به شمار میآمد.