درگذشت محمود مصدق

۹هزار جراحی در بیمارستان نجمیه

کدخبر: ۲۲۷۲
نوه محمد مصدق چهارشنبه هفته گذشته جهان را بدرود گفت. او متولد ۱۳۱۳ و متخصص طب زنان بود. محمود مصدق، لیسانس حقوق از دانشگاه هاروارد را داشت و دلش می‌خواست وکیل بشود؛ ولی با خواست پدرش مسیر زندگی‌اش تغییر کرد و دوره پزشکی در دانشگاه لوزان سوئیس را گذراند و به ایران برگشت و تا پایان زندگی‌اش یکی از قدیمی‌ترین پزشکانی بود که تجربه نیم‌قرن معالجه بیماران دچار نازایی را داشت.
۹هزار جراحی در بیمارستان نجمیه

دوران تبعید دکتر مصدق در قلعه احمدآباد می‌گذشت و محمود نوه او در آمریکا مشغول تحصیل بود که پدرش دکتر غلامحسین مصدق متوجه تغییر رشته فرزندش می‌شود؛ درحالی‌که پسرش به او نگفته بود.

پدر از او خواسته بود که طب بخواند؛ اما در سال اول تحصیل متوجه گرایش و علاقه شدیدش به مباحث فلسفی و علوم سیاسی می‌شود و همین موجب می‌شود که بدون اطلاع پدر تغییر رشته دهد؛ چراکه آن زمان ارتباطات تلفنی بین کشورها بسیار محدود بود و او در مجموع سال‌های تحصیل تنها دوبار با پدر در تهران به‌صورت تلفنی صحبت کرده بود و باقی ارتباطات بین خانواده با نامه‌نگاری و با فاصله های ۱۵ تا ۲۰روزه انجام می‌شد.

او سه سال در حال ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی بود که پدر به واسطه دکتر محمد معین، مدرس ادبیات ایران در مدرسه تابستانی دانشگاه هاروارد متوجه تغییر رشته فرزند خود می‌شود و همین می‌شود که با او تماس می‌گیرد و ضمن سرزنش او و یادآوری اینکه دوست ندارد او هم به سرنوشت محمد مصدق پس از کودتای ۲۸مرداد دچار شود، از او می‌خواهد که به اروپا برگردد و در رشته طب ادامه تحصیل بدهد.

محمود مصدق چند سال پیش در گفت‌وگو با «ایسنا» از بیمارستان نجمیه یاد کرد؛ بیمارستانی که توسط مادر دکتر مصدق در برابر خانه‌اش در خیابان جمهوری، پایین‌تر از پل حافظ ساخته و وقف شد. پدربزرگ، پسر و نوه دکتر مصدق چند دهه، متولی این بیمارستان بودند.

 محمود مصدق ۱۶سال در بیمارستان نجمیه خدمت کرد و حدود ۹۰۰۰جراحی را به صورت رایگان انجام داد.

 

محمد مصدق در نامه‌ای به نوه‌اش نوشته بود:

«محمود جون عزیزم!

اگر تو اوستا هستی من از تو اوستاترم، می‌دانی چه می‌کنم؟ به پاپولا می‌گویم پول برایت نفرستد تا مجبور شوی برای پول حرکت کنی و نتیجه این بشود که ما هم تو را ببینیم. اگر می‌خواهی در اروپا زندگی کنی و پاپولا هم همیشه

 برایت پول بفرستد، این رویه بد نیست، البته خوب هم نیست؛ ولی اگر بخواهی در ایران زندگی کنی، هرچند وقت یک بار باید دیدنی از اهل وطن بکنی و با روحیه این مردم آشنا شوی و تحصیلاتی که کرده‌ای به نفع مردم به‌کار ببری.

 امیدوارم که امتحانات خود را به خوبی خاتمه دهی و چند ماهی به ایران بیایی که غیر از این، نه دنیا داری نه آخرت، چون که در سوئیس هم بیگانه‌ای.»