نگاهی به وضعیت کارآفرینان و انقلاب صنعتی در بریتانیا

ایده‌های بزرگ و تحول ساختاری در تولید

کدخبر: ۲۳۱
در «تاریخ اقتصادی جدید» کمتر به رابطه میان کارآفرینی و تحولات اقتصادی عمده پرداخته شده است. از زمان ظهور ادبیات تاریخ‌سنجی (کاربرد روش‌هاى آمارى و ریاضى‌ و کامپیوترى در بررسى‌ داده‌هاى تاریخى‌) در تاریخ اقتصادی بریتانیای مدرن در دهه۱۹۷۰، مورخان اقتصادی این رویکرد را طرح کرده‌اند که افول بریتانیا در اواخر قرن نوزدهم را می‌توان به نوعی مرتبط با عوامل اجتماعی دانست که در نهایت به «ناکامی کارآفرینی» انجامید. در این جستار ما کارآفرینی در دوره‌ای مقدم‌تر، یعنی دهه‌های انقلاب صنعتی را بررسی می‌کنیم؛ دوره‌ای که دست‌کم به اندازه عصر «افول ویکتوریایی» بحث‌برانگیز نیست که تردیدهایی درخصوص آن وجود داشته باشد و ما نیازمند یک تئوری شکست برای تبیین آن هستیم.
ایده‌های بزرگ و تحول ساختاری در تولید
مترجم: مسیح حاتمی

پیچیدگی تبیین رابطه میان انقلاب صنعتی و کارآفرینی امری بدیهی است. آیا این فعالیت کارآفرینی است که به پیشرفت اقتصادی و تحولات تکنولوژیک می‌انجامد یا این کارآفرینان هستند که به فرصت‌های ناشی از فناوری جدید و بازارهای نوظهور واکنش نشان می‌دهند؟ این پاسخ که هر دو نظر صحیح است، چندان قانع‌کننده و راهگشا نخواهد بود.

طی دهه گذشته، نگرش کلی درخصوص عوامل نهادی و فرهنگی در حرفه اقتصاد دگرگون شده است و نهادهایی که زمانی «نرم» و «سنجش‌ناپذیر» دانسته می‌شدند، اکنون بدل به عناصری مهم در تبیین تفاوت‌ها در پیشرفت اقتصادی شده‌اند و مثلا اهمیت باورهای فرهنگی در انقلاب بازرگانی سده‌های میانه تبیین شده است. مورخان اقتصادی مفهوم فرهنگ در تحولات اقتصادی را از نو مورد بررسی قرار داده‌اند.

نهادها، انگیزه‌ها و بازدهی‌های نسبی را پیش روی کارآفرینان بالقوه می‌نهند؛ انگیزه‌هایی که از جمله نتایج تفسیری مدرن از تاثیر نهادها بر توسعه اقتصادی است. نهادها علاوه بر تضمین حقوق مالکیت و «قانون و نظم»، تلاش‌های شهروندان خلاق را به سوی بالاترین بازدهی هدایت می‌کنند. جوامع رانتی، نمونه‌های کارآفرینی کمتری نسبت به جوامع لیبرال دارند و کارآفرینان در این جوامع از طریق بازتوزیع، درآمدزایی می‌کنند و از طریق انحصارات و امتیازات ویژه، معافیت‌های مالیاتی و ابزارهای سیاسی در واقع با واسطه‌گری به ثروت سرشار می‌رسند؛ امری که مانع از هر نوع فعالیت اقتصادی نوآورانه می‌شود. درحالی‌که نهادها در سایر ممالک اروپایی با سرعت اندکی دگرگون می‌شدند. در این زمان بریتانیا توانست رهبری پیشرفت‌های تکنولوژیک را از آن خود کند. دیگر مزیت نهادی دیگر بریتانیا در این موضوع بود که در آن اطلاعات قابل اعتماد و تعهدات معتبر به افرادی که یکدیگر را نمی‌شناختند و منافعشان در یک راستا نبود، امکان مبادله می‌داد. کارآفرین موفق در انقلاب صنعتی لزوما یک شخص چندوجهی نبود که بتواند همه امور را به تنهایی انجام دهد و درواقع فقط بخشی از کار را انجام می‌داد و با سایرین همکاری داشت. او به استخدام کارشناسان و مهندسان مختلف روی می‌آورد و گاه خود این کارمندان بدل به کارآفرینان موفقی می‌شدند.

 کارآفرینی و نهادها

اغلب انقلاب صنعتی را سرآغاز رشد اقتصادی مدرن در اروپا دانسته‌اند. در عین حال مکرر گفته شده که انقلاب صنعتی در طلوع خود پدیده‌ای محلی و محدود به برخی از صنایع موفق در برخی از نقاط کشور بود. رشد اقتصادی پایدار تا اواخر قرن نوزدهم رخ نداد. در بریتانیا، نوآوری‌های فناورانه عمدتا در بخش خصوصی اتفاق می‌افتاد و دولت در پس‌زمینه این تحولات قرار داشت. محور این تحولات کارآفرینانی بودند که چنین فرآیندی را تسهیل می‌کردند. طرفه آنکه هرچند در بریتانیا نسبت به سایر کشورهای اروپایی آن زمان همچون فرانسه یا پروس (آلمان)، مالیات سنگین‌تری اخذ می‌شد؛ اما مقررات دولتی دست و پاگیر در آن وجود نداشت. خدمات دولتی در بریتانیای قرن هجدهم اندک بود و دادگاه‌ها بیشتر از سوی افرادی داوطلب یا پاره‌وقت برگزار می‌شد و نیروی پلیس و سایر خدمات اساسا وجود نداشت. خدمات‌رسانی در حوزه‌هایی چون جاده‌ها، مدارس و امنیت عمومی به بخش خصوصی واگذار شده بود و تنها هزینه کلان دولت مخارج دفاعی و جنگی بود. به‌طور کلی، بریتانیا در این زمان کشوری بود که فعالان جوان عرصه‌های تجارت، صنعت و امور مالی را به خود جذب می‌کرد.

در بریتانیای قرن هجدهم، نهادها به کارآفرینی‌هایی که از لحاظ تکنولوژی نوآوری داشتند، تمایل یافتند. حال آنکه پیش از آن، این نوع تغییرات مرتبط با نهادهای رسمی چون تامین قانونی، حقوق مالکیت فکری و قانون‌گذاری دولتی به سود صنعتگران بود.

نهادهایی که خلاقیت را به سمت فعالیت‌های تولیدی رهنمون می‌شوند، اساس کامیابی کارآفرینی هستند و به‌طور کلی چهار موضوع مهم در ارتباط با کارآفرینی وجود دارد: یکم آنکه نهادها در طول تاریخ بیشتر ایستا هستند و جوامع با یک ساختار نهادی مشخص به حیات خود ادامه می‌دهند و در بیشتر موارد دگرگونی این نهادها همچون فرهنگ به کندی روی می‌دهد. دودیگر؛ باید گفت هنجارهای رسمی و کدهای رفتاری همان قدر اهمیت دارند که قوانین رسمی. سومین موضوع آن است که نهادها زمانی که یک فرا نهاد وجود داشته باشد که با یک اجماع عمومی مشروعیت تغییر سایر نهادها را داشته باشد، آسان‌تر و با هزینه کمتر تغییر می‌کنند. بریتانیا تقریبا تنها کشور اروپایی بود که چنین فرانهادی را پس از سال۱۶۵۰ داشت. و مورد چهارم آنکه؛ نهادها با ایدئولوژی سخت در ارتباطند و جوامع، نهادهایی را ایجاد می‌کنند که در واقع برآمدی از منافع و باورهای آنها باشد. از همین رو هر تئوری ساده‌انگارانه‌ای که نهادها را تنها به عوامل مادی یا فقط به باورها نسبت دهد، قادر نخواهد بود دگرگونی‌های روی‌داده در نهادهای بریتانیا از سال ۱۶۸۸ تا ۱۸۵۰ را توضیح دهد.

تحولات نهادی در بریتانیای قرن هجدهم بیش از هر جای دیگری به سود کارآفرینی تمام شد. در این زمان این کشور فرصت‌هایی را برای کارآفرینان موفق ایجاد کرد تا بتوانند به موفقیت‌های مالی و اجتماعی برسند. در نتیجه این نخبگان اقتصادی بودند که انقلاب صنعتی را صورت بخشیدند. هرچند نمی‌توان همه این نخبگان را کارآفرین برشمرد؛ اما کارآفرینی و سخت‌افزار مکمل همدیگر بودند و صنعتگران و مکانیک‌های عمدتا گمنام بدل به پیاده نظام انقلاب صنعتی شدند. حمایت از ایده‌های بزرگ نقشی بسیار موثر در وقوع انقلاب صنعتی داشت.

 هنجارها، نجبا و کارآفرینان

رشد کارآفرینی در واقع مرهون بازدهی اقتصادی در فضای فعالیت‌های رقابتی بود. اما این نکته هم مهم است که در دهه‌های مقدم بر انقلاب صنعتی، ما شاهد رشد مجموعه‌ای از هنجارهای اجتماعی فراسوی قوانین رسمی هستیم که به توسعه فعالیت‌های کارآفرینانه در بریتانیا کمک کرد. هرچند در تحلیل نهایی پیشرفت تکنولوژیک پیشرانِ انقلاب صنعتی شد، اما برای موفقیت نهایی مروجان این انقلاب یعنی کارآفرینان، مهندسان، سرمایه‌داران و... نیازمند قرارداد، اعتبارات و تعهدات معتبر هم بودند. در واقع علاوه بر حمایت دولت و سازوکارهای رسمی آن، مجموعه‌ای از هنجارهای اجتماعی شکل گرفته بود که حامی کارآفرینی بود؛ هنجارهایی که می‌توان آنها را فرهنگ نجیب‌زاده-کارآفرین نامید.

اهمیت فرهنگی مفهوم نجیب‌زاده در ادبیات بسیار ذکر شده است؛ اما اهمیت اقتصادی آن به مثابه یک مانع برای رفتار فرصت‌طلبانه و بنابراین به مثابه یک حامی برای بازارهای دایر تنها از سوی تنی چند از محققان مورد بررسی قرار گرفته است. طرفه آنکه اصطلاح «نجیب‌زاده» دو معنای متناقض را فرایاد می‌آورد؛ یکی به معنای شخصی فاقد منافع آزمندانه و بنابراین فردی دوست‌داشتنی و قابل اعتماد. نجیب‌زاده، در حوالی سال۱۷۰۰ کمتر به معنای افرادی از طبقه ثروتمند بود و در واقع ما با ظهور طبقه‌ای جدید از نجیب‌زادگان مکانیک، مهندس و تاجر روبه‌رو بودیم و بسیاری از صنعتگران بدل به بارون و نظایر آن می‌شدند. در بریتانیای قرن هجدهم شاید مهم‌ترین دارایی یک تاجر شهرت او به‌عنوان یک «نجیب‌زاده» بود ولو آنکه در اصل و به شکل موروثی هم نجیب‌زاده به شمار نمی‌رفت. در میانه قرن قبل از انقلاب صنعتی، مفهوم نجیب‌زاده به معنای رمزگان رفتاری خاص مبتنی بر اعتمادپذیری بود؛ امری که در نهایت خود بدل به یک سرمایه اجتماعی شد. تعامل این دست از نجیب‌زادگان در ساخت اجتماعی به روابط اقتصادی شکل می‌داد و در نتیجه آن مبادلات تجاری پایداری می‌یافت و در چنین فضایی، حس همکاری داوطلبانه ایجاد می‌شد. برخی از کارآفرینان و تولیدکنندگان می‌خواستند با ثروتمند شدن بدل به نجیب‌زاده شوند. از یک نظر این آرمان امر مثبتی بود و برای تجار و تولیدکنندگان انگیزه ایجاد می‌کرد تا موفق شوند.

بریتانیای قرن هجدهم داشت برای ظهور مجموعه‌ای از رمزگان (کدها) رفتاری آماده می‌شد و جامعه شاهد شکوفایی بی‌سابقه سازمان‌های داوطلبانه‌ای بود که خود مولد شبکه‌هایی برای حمایت از فعالیت‌های بازار بودند. این سازمان‌ها شرایطی ایده‌آل برای پیوندهایی مهیا می‌کرد تا به ظهور رفتارهای مشارکتی کمک کنند. عضویت در باشگاه‌‌ها و مشارکت در پیشبرد پروژه‌های صنعتی و اقتصادی محصول همین پیوندها بود. عضویت در این باشگاه‌ها مرهون وابستگی‌های مذهبی یا سیاسی نبود، بلکه این کدهای رفتاری بود که به شرکت در آنها می‌انجامید. شبکه‌های اجتماعی برای کارآفرینی این کشور در دوران تحول، امری اساسی به شمار می‌رفت.

یک مثال برجسته در باب کارکرد کدهای رفتاری نجیبانه، بازارهای اعتباری قرن هجدهم بود. در بریتانیا مبادلات هم نقدی و هم اعتباری بود؛ اما معاملات اعتباری اهمیتی خاص برای اقتصاد کشور داشت؛ به‌ویژه ازآن‌رو که سیستم پولی تا حد زیادی نابسنده شده بود. با این همه معاملات اعتباری در نهایت باید انجام می‌شد. از همین رو تا حد زیادی به باورها و اعتماد بستگی داشت. بازارهای اعتباری اما بیش از هر چیز به اراده شکل‌گرفته در پیوند با هنجارهای نجیبانه تکیه داشت. مبادلات بازارهای اعتباری قرن هفدهم اگرچه با ریسک زندانی شدن به‌دلیل بالا آوردن بدهی صورت می‌گرفت، اساسا با مکانیزم‌های خوشنامی ارتباط داشت و این امر به‌ویژه در تجارت اوراق بهادار خود را نمایان می‌ساخت.

پیوندها و شبکه‌های اجتماعی نقش برجسته‌ای در کامیابی کارآفرینی و همچنین سایر حوزه‌های اقتصادی ایفا می‌کرد. این امر ثابت شده است که کارآفرینی در جریان انقلاب صنعتی بسیار متنوع بود. کارآفرین بیش از آنکه به‌عنوان فردی یکه، مالک یا مدیر که تمام وقت خود را صرف تجارت کند، شناخته شود بیشتر به فعالیت‌های اقتصادی مخاطره‌آمیز و نوین روی می‌آورد. می‌شد مالکان کارخانه‌های پنبه‌ریسی و پارچه‌بافی را در منچستر، لیدز و لیورپول به وفور مشاهده کرد که مدیران شرکت‌های بیمه، جاده‌سازی، بانکداری و سایر بخش‌ها شده بودند. از همین روست که ما بر نقش پررنگ نهادهای غیر رسمی در حوزه کارآفرینی بریتانیای آن دوران تاکید داریم.

تاجرانی با مذاهب مختلف و فعالان سیاسی با گرایش‌های گوناگون با همدیگر در هیات‌رئیسه‌ها و هیات امناها همکاری داشته و کار می‌کردند و هیچ مشکلی در این همکاری برای توسعه زیرساخت‌ها، فعالیت‌های خیریه، فرهنگی و... نداشتند. در مقیاس محلی البته خوشنامی حرف اول را می‌زد؛ اما هنجارهای مشترکی که ورای تفاوت‌هایشان بود، مانع از بروز رفتارهای فرصت‌طلبانه می‌شد. به عبارت دیگر، نهادهای غیررسمی به جامعه امکان نیل به کارآمدی و شایستگی را می‌بخشید و مانع از بروز رفتارهای سوداگرانه محض می‌شد و این‌گونه بود که کدهای رفتاری نجیبانه حس اعتماد را در فضای کسب‌وکار توسعه می‌بخشید. اعتماد مولفه‌ای اساسی برای کارآمدی بازار و جزئی بحرانی از محیطی بود که کارآفرینی بریتانیایی را رونق می‌بخشید.

هرچند انقلاب صنعتی بازی اقتصاد را تا حد زیادی متحول کرد، اما ایده‌های نجیبانه ناپدید نشدند و در عصر ویکتوریا هم رشد یافتند.

 بخت، عدم‌قطعیت و انقلاب صنعتی

نهادهای رسمی و غیررسمی حامی و انگیزه بخش کارآفرینی در جریان انقلاب صنعتی شدند. ما می‌دانیم که کارآفرینان این عصر همراه با مهندسان، صنعتگران ماهر و سرمایه‌داران حوزه‌ای مدرن پدید آوردند که در آن پیشرفت تکنولوژیک رخ داد و از دل آن اقتصاد مدرن پدیدار شد. باور عام این است که کارآفرینی سخت به سمت عدم قطعیت و فقدان تضمین میل دارد؛ یعنی توانی نیرومند برای همسویگی با ابهام و اینکه نباید به افسوس و ترس فلج‌کننده در کارآفرینی جایی بخشید. ریسک‌پذیری منبعی کمیاب بود و شبکه به هم پیوسته نخبگان می‌توانستند با چنین رویکردی یک «تنوع جمعی» بسازند تا به صاحبان کارخانه‌های پنبه‌ریسی بریتانیا این امکان را بدهد که سرمایه‌های خود را صرف پروژه‌هایی چون بیمه، جاده‌سازی، راه آهن و بانکداری کنند. در این مسیر، اعتماد حاصل از سرمایه اجتماعی نخبگان طبقه متوسط بریتانیا به آنان امکان می‌داد تا سختی‌ها و شوک‌های صنعت پارچه‌بافی را در نیم‌قرن نخست تاب آورند.

تنها مشوق کارآفرینان عصر انقلاب صنعتی منفعت طلبی نبود، بلکه آنان در پی لذت خلق کردن و به انجام رساندن تمام و کمال یک کار و حل مساله بودند. البته که سودآوری هم نقشی موثر و انگیزه‌بخش در میان طبقه کارآفرین بریتانیا در این عصر ایفا می‌کرد.

منبع:

 Baumol, William J.۱۹۹۳.Entrepreneurship.Management, and the Structure of Payoffs.Cambridge, Mass.: MIT Press.