نگاه هلندیها به بازار ایران
در آوریل ۱۶۲۶/رجب - شعبان ۱۰۳۵، تنها سه سال بعد از تاسیس اولین تجارتخانه هلندی در ایران، هلندیها قرارداد سهسالهای با شاه منعقد کردند که هم قیمت و هم مقدار کالا را تنظیم میکرد. قرار بر این بود که هلندیها کالاهایی به ارزش ۴۰هزار تومان یا ۱۶۰۰۰۰۰فلورین هلند به ایران وارد کنند. فلفل در حدود ۴۰ درصد کل کالاهای وارد شده را تشکیل میداد و قسمت اعظم باقیمانده از جنوب شرق آسیا میآمد؛ تنها کمی بیش از ۸ درصد کالاها از اروپا میآمد.
بهای این کالاها میبایست با ابریشم پرداخت میشد. عاملین انگلیسی به هیات مدیره کمپانی اطمینان دادند که شرایط تحصیل شده توسط هلندیها به خوبی شرایطی که خود آنها در ۱۶۲۴به دست آورده بودند نمیباشد؛ اما این واقعیت که به محض درز کردن شرایط قرارداد هلندیها به خارج، انگلیسیها فورا مامورانی برای تحصیل شرایط مشابه نزد شاه فرستادند، آشکارا نشان میدهد که انگلیسیها عقب مانده بودند؛ در هر حال تلاش آنها موفقیتآمیز نبود.
در این میان قرارداد با هلندیها مورد نارضایتی طرف ایرانی قرار گرفت؛ نه تنها بازار فلفل اشباع شد که در نتیجه قیمت آن در بازارهای داخلی تنزل یافت، بلکه هلندیها فصلی از قرارداد را که میگفت ۱۰ هزار تومان از کل مبلغ قرارداد باید به صورت پول نقد حاضر و تحویل شود اجرا نکردند. با سرخوردگی از هلندیها، مامور شاه مذاکره با کمپانی هند شرقی انگلیس را از سر گرفت.
کمپانی مواد قرارداد حاصله از مذاکرات را که در سال ۱۶۲۸/۸-۱۰۳۷ امضا شد اجرا کرد، اما صادرات پارچه و قلع انگلیس بازار ایران را به نحو مشابهی اشباع کرد و موجب کاهش قیمت این اجناس شد. کیفیت پارچههای انگلیسی نیز آنچنان که باید نبود و سربازان صفوی که به جای مواجب مقداری از این پارچه گرفته بودند، در خیابانها در پی بازرگانان انگلیسی میافتادند و برای کیفیت بد پارچه دشنامشان میدادند.
مامور شاه به رغم این اشتباه در ارزیابی وضع بازار، تا ۱۶۳۲/۲-۱۰۴۱ یعنی بعد از مرگ شاه عباس اول، از مقامش برکنار نشد. با به سلطنت رسیدن شاه صفی در ۱۶۲۹/۱۰۳۸ کنترل شاه بر تجارت از میان رفت. در حالی که زمان شاه عباس اول تجارت ابریشم در انحصار شاه بود، شاه صفی به واسطه دریافت مقادیر معتنابهی رشوه از جامعه ارامنه، به هر کس و ناکس پروانه خرید ابریشم داد.
بار دیگر کمپانی هند شرقی هلند بر انگلیسیها غلبه کرد و با تجارت دوطرفه هم با شاه و هم با تجار محلی از جمله ارامنه که مشغول تقویت روابط خود با ایتالیا و توسعه شبکه بازرگانیشان به فرانسه، انگلیس، هلند و روسیه بودند، موفق شد از این فرصت جدید استفاده کند. بر خلاف این انعطافپذیری هلندیها، عاملین کمپانی هند شرقی انگلیس از همکاری با ارامنه خودداری کردند.
مامور آنها ویلیام گیبسون در گزارشی شکایتآمیز به لندن، ارمنیان را همچون افرادی که «در معاملاتشان پر نیرنگ و در عمل به قولشان بسیار آهسته کار» میباشند، توصیف کرد؛ او مخالف سرسخت همکاری کمپانی با آنان بود و با لحن پرطمطراقی نتیجه گرفت که «به نظر شما عالیجنابان، با کسانی که شرحشان در بالا آمد چگونه میتوان دست همکاری داد.»
طی سلطنت شاه صفی (۴۲-۱۶۲۹/۵۲-۱۰۳۸) هلندیها به خرید مقادیر زیادی ابریشم ایرانی، به طور عمده از بازار آزاد ادامه دادند. مقامات حکومتی با وضع عوارض گمرکی سنگین بر ابریشمی که از بازار آزاد خریداری میشد، سعی کردند عایدات از دست رفته دولت را که نتیجه این وضع بود جبران کنند.
این عمل به نوبه خود منجر به آن شد که مقامات هلندی در باتاویا به عاملین خود در ایران دستور توقف خرید ابریشم از بازار آزاد را بدهند. تجار هلندی به هیچ روی وابستگی کامل به تجارت ابریشم نداشتند؛ بعد از تاسیس تجارتخانهشان در بندر عباس، که به سرعت جانشین هرمز به عنوان بندر وارداتی اصلی ایرانی در خلیج فارس شد، تجار هلندی به زودی انحصار تجارت ادویه را بین جنوب شرق آسیا و ایران به دست آوردند. رقابت هلندیها و کمپانی هندشرقی انگلیس مانع از تفوق یافتن یکی از این دو شد و هر دو قادر بودند از تجارت ترانزیت بین بندر عباس و بنادر اقیانوس هند سود برند. کشتیهای هر دو کمپانی هم اجناس بازرگانان ایرانی و هم اجناس بازرگانان هندی را حمل میکردند و این بازرگانان با مقابل یکدیگر قرار دادن این دو کمپانی قادر به تحصیل کرایه بهای ارزان و خدمات قابل اطمینان میشدند.
فشاری که این بازرگانان میتوانستند وارد آورند، موجب شد که در ۱۶۲۹/۹-۱۰۳۸ یان اشمیت سفیر هلند در ایران با رنجیدگی اظهار شگفتی کند که «آنها هرگز درک نمیکنند که کشورشان و ساکنینش با تجارت وسیع ما چه سود و پیشرفتی به دست میآورند، بالعکس میگویند که این ما هستیم که کاملا وابسته به تجارت آنانیم و بدون آن دوام نمیآوریم.» آشکار است که عصر امپریالیسم هنوز طلوع نکرده بود!
تا نیمه دوم قرن هفدهم/ یازدهم هلندیها هم بر رقیب انگلیسی و هم بر رقیب فرانسوی خود که در ۱۶۶۴/۵-۱۰۷۴ کمپانی هند شرقی فرانسه را تاسیس کرده بود، پیشی جسته بودند؛ تونو، فرایر و شاردن، هر سه به برتری تجارت هلند در خلیج فارس در آن دوره اذعان دارند. موفقیتهای هلندیها در درجه اول به واسطه سرعت آنها در تطبیق با شرایط متغیر حاصل شد.
آنان نظریه تجارت دو جانبه را که اساس فعالیت تجار اولیه هلندی و انگلیسی بود به کناری نهادند و به تجارت چند جانبه هماهنگ در سراسر آسیا روی آوردند و مرکز خود را در باتاویا قرار دادند. هدف سرمایهگذاری بازرگانان هلندی بازگشت فوری سرمایه به منبع نبود، بلکه این سرمایه باید در گردش دائم در آسیا باشد و در هر مرحله پی در پی سودی نصیب بازرگانان هلندی کند. یکی از تاجران در ۱۶۱۹/۱۰۲۸ این سیاست را بهطور کلاسیک چنین فرمولبندی کرد:
ما میتوانیم قماش از گجرات را با فلفل و طلا در ساحل سوماترا مبادله کنیم و مسکوک و پنبه ساحل سوماترا را با فلفل در بانتام مبادله کنیم و چوب صندل، فلفل و مسکوک را میتوانیم با کالا و طلای چینی مبادله کنیم. ما میتوانیم با دادن اجناس چینی از ژاپن نقره بگیریم، با دادن ادویه، امتعه خرازی و طلای چینی، قماش از ساحل کوروماندل بگیریم، با دادن ادویه، امتعه خرازی و مسکوک از سورات قماش بگیریم و مسکوک را از عربستان به جای ادویه و سایر چیزهای جزئی بگیریم. یک چیز به چیز دیگر ختم میشود و همه اینها را میتوان بدون پولی از هلند و تنها با کشتی انجام داد.
کمپانی هند شرقی انگلیس ناچار از اذعان این مطلب شد که اگر قرار است کاملا از معاملات کنار گذاشته نشود، باید اقدامات عاجل به عمل آورد و در سال ۱۶۸۸-۱۰۹۹ کمپانی گام بیسابقهای برداشت و در اداره فعالیتهای بازرگانی به ارمنیان مرتبهای مساوی انگلیسیها داد؛ قدمی که یکصد سال بعد غیرقابلتصور بود. طبق مواد موافقتنامه ۱۶۸۸-۱۰۹۹ ارامنه «آزاد بودند که در هر شهر، پادگان یا شهرک کمپانی در هند اقامت کنند و زمین یا خانه خرید و فروش کنند و مانند یک انگلیسیالاصل قادر به تصدی مقامهای کشوری و ترفیع مقام باشند.» امیدهای کمپانی هند شرقی انگلیس به تحقق نپیوست.
اولا رقابت با کمپانی لوانت در شدیدترین حد خود بود و این مساله مغایر با بهبود وضع تجاری کمپانی هند شرقی در ایران بود؛ ثانیا ارمنیان بهرغم امضای موافقتنامه ۱۶۸۸-۱۰۹۹ به هیچ روی متقاعد نشده بودند که ترجیح قائل شدن برای کمپانی هند شرقی به سودشان باشد. همانطور که در ۱۶۹۷/۹-۱۱۰۸ به وضوح گفتند: «در مورد آوردن ابریشم به اصفهان، موضوع منتفی شده است.
منافع حاصله از تجارت از راه حلب با همکاری نزدیک کمپانی لوانت، همچنان وسوسهانگیزتر از چشمانداز مبهم راه دریایی از طریق خلیج فارس بود. در ابتدای قرن هجدهم / دوازدهم حتی راه روسیه، بهرغم آغاز نومیدکنندهاش، به نظر ارمنیان جالبتر میآمد.
به سخن ر.و. فرایر، «تجربه کمپانی هند شرقی در ایران در قرن هفدهم / یازدهم بر اهمیت چند چیز تاکید کرد: پول نقد برای تجارت اروپا در شرق، استحکام الگوهای سنتی تجارت، نقش حساس بازرگانان و دلالان محلی و بالاخره وابستگی متقابل و نزدیک تجارت پارچه و ابریشم؛ بهویژه در ایران.» بازرگانان انگلیسی اغلب به واسطه فقدان سرمایه و پول نقد که ارمنیان قادر به تامین آن به مقدار زیاد بودند، خجلتزده میشدند. «اگرچه بازرگانان منحصرا با پول نقد معامله میکردند پول کمیاب بود.
بیشتر آن به خزانه سرازیر و در آنجا ذخیره میشد.» به گفته بنانی، «ارزش سکههای نقره از لحاظ وزن کمتر از چیزی بود که بر آنها نوشته شده بود و عده کمی حاضر به قبول آن بودند. سکههای طلا تنها برای موقعیتهای خاص و نادر، آن هم به مقدار کم، ضرب میشد و بالطبع آنها را ذخیره میکردند. دوکات طلای ونیزی بهتر از سکههای دیگر پذیرفته میشد.» «ارامنه نهتنها ذخیره پول نقد داشتند، بلکه از نظام خوب و تشکیلیافتهای از امکانات اعتباری در شهرهای طول مسیر تجارتشان بهرهمند بودند.» ارمنیان همچنین در فرار از مقررات پولی و ارزی مهارت داشتند و «با احتراز کردن از ضرابخانه شاه و ندیده گرفتن دستورهای وی مبنیبر خارج نکردن پول به هند و دیگر نقاط» پیوسته پول نقد به ایران وارد و از آن خارج میکردند.
در درازمدت راههای تجاری دیگری که بنابر ضرورتهای سیاسی ایجاد شده بود، یعنی راه دریایی - زمینی از طریق دریای خزر و روسیه و راه دریایی از طریق خلیج فارس، جانشین مناسبی برای راههای سنتی نشدند که از طریق آناتولی و عراق و سوریه به بنادر کرانه شرقی مدیترانه میرفت و این بهرغم آن بود که راههای جانشین، بازرگانان صفوی را قادر میکرد با دور زدن امپراتوری عثمانی از پرداخت عوارض عبوری و گمرکی اجتناب ورزند و از فشار تورمزای عثمانی بر ایران میکاست.
بعد از انعقاد عهدنامه ذهاب بین عثمانیان و صفویان در ۱۶۳۹/۹-۱۰۴۸ که سرآغاز دورهای طولانی از صلح بین دو دشمن بود، بیشتر تجارت صادراتی ایران به مسیرهای سنتی بازگشت. یکی از اقلام عمده صادراتی که به راه آناتولی بازگشت، صدور گوسفند زنده بود.
تاورنیه گزارش میدهد که نقل و انتقال گوسفندان از نواحی تبریز و همدان به بازارهای استانبول و ادرنه به میزان وسیعی وجود داشت و نیز اینکه بخش اعظم گوشت گوسفند مصرفی در آناتولی و رومانی از ایران میآمد. او میگوید در ماههای مارس، آوریل و مه / اردیبهشت، خرداد و تیر جادهها از گلههای هزارتایی گوسفند پر میشد.
اینکه طی قرن هفدهم / یازدهم بازرگانان خاورمیانه از رقابت کمپانیهای هند شرقی اروپایی جان سالم به در بردند و همچنان موفق به تحصیل منافع کلی شدند، احتمالا دو علت دارد: اول اینکه تقریبا به طور قطع بازرگانان ارمنی، یهودی، ایرانی و هندی قادر به چانهزدن بیشتر و خرید اجناس به قیمتی پایینتر از رقبای اروپاییشان بودند؛ دوم اینکه بازرگانان اروپایی به واسطه مخارج زیاد، احتیاج به تحصیل ۶۰ یا ۷۰ درصد سود ناخالص داشتند تا سود خالص معقولی نصیبشان شود؛ در حالی که تجار محلی منطقه به سود بسیار کمتری راضی بودند.
منبع: ایران عصر صفوی، راجر سیوری