کمپانی بوشهر؛ رقیب بانک شاهنشاهی
در آگهی تاسیس این کمپانی آمده است که «چون تعدیات و اجحافات بانک (بانک شاهنشاهی، شعبه بوشهر) به عموم تجار از حد اعتدال گذشته، بعضی از غیرتمندان وطن پرست به جهت نجات ابنای وطن محترم، درصدد تشکیل کمپانی برآمده، کمپانیای که سرمایه آن به نام عدد اسم مولی الموالی ۱۱۰ هزارتومان که تخمینه ۴۰۰ هزار روپیه حالیه هند است، مرتب نموده تا معادل همان مبلغ بیجک چاپ کرده و بروات به کار اندازند.»
این کمپانی فعالیت تجاری خود را چندی ادامه داد. حتی خبر پرداخت سود شرکت پس از قریب یکسال (اول رمضان ۱۳۱۴ تا آخر جمادی الثانی ۱۳۱۵) فعالیت، بر مبنای صدی دوازده یعنی ۱۲ درصد سود سالانه درحبلالمتین منتشر شده است.۱ کمپانی بوشهر نتوانست مدت زیادی را به فعالیت خود ادامه دهد و در سال ۱۳۱۷ق با مشکلات جدی روبهرو شد.
روزنامه ثریا در خبری به تاریخ ۱۷ شوال ۱۳۱۷ق مینویسد: «از قراری که میگویند حکم سختی از طهران به دریابیگی شده که در حساب کمپانی بوشهر رسیدگی نماید و از روی دفاتر تفریغ حساب شود و بعضی که پول شِیرهای خودشان را طلب مینمایند از کمپانی مجبورا اخذ کرده به ایشان کارسازی دارد. چنانکه تا حال چندین نفر از شِیردارها اسهام خویش را به دریابیگی به سهمی ۱۸ تومان فروخته دریابیگی کمپانی را مجبور کرد که شِیری ۲۵ تومان پول بدهد و خود دریابیگی باعث اتلاف مال کمپانی گردید و نقصان و خسارت به اسهام وارد آورد.
از آن طرف مردم بیتدین چون دیدند که حکومت غرض شخصی با کمپانی دارد، پول کمپانی را مبالغی خوردند و صریحا دریابیگی به کسانی که مقروض به کمپانی بودهاند گفته است: هیچ نترسید پول کمپانی را بخورید نوش جانتان باشد و اگر کسی آمد مطالبه وجه نمود به جز فحش چیز دیگری جواب ندهید! به این هم اکتفا نکرده همه روزه یکی را القا میکند که از کمپانی مطالبه سهم خویش کند. علی کل حال حکایتی غریب و قصه عجیب است که به واسطه نفاق و ضدیت حکومت باعث تمام شدن رعیت خویش گردد».۲
یک هفته بعد در ۲۴ شوال ۱۳۱۷ق روزنامه ثریا مجددا خبر دیگری درباره کمپانی بوشهر منتشر کرد: «دیگر از جمله اوضاعی که در این شهر خیلی موجب تأسف است همان عمل کمپانی تجارت بوشهر است. باز دو، سه روز قبل از طرف گماشتگان حکومت اهانتی به کمپانی وارد آمد، یعنی هفتاد و پنج تومان بیجک کمپانی را در دست چند نفر دیده مجبورا با اذیت از ایشان گرفته پاره پاره کردند و پارههای بیجک را نزد کمپانی فرستاده با کمال شدت وجه آن را گرفته به صاحبان بیجک دادند.
چون چندی است این گونه اهانتها نسبت به کمپانی میشود، صاحبان اسهام نیز در وحشت افتادهاند من جمله حاجی محمدابراهیم صدر معروف به ملکالتجار اصفهان مبلغ ۲۵ هزار تومان شِیر در این کمپانی دارد، چون وضع را این طور دیده به توسط دریا بیگی پول شِیرهای خود را طلب مینماید و از وزارت تجارت حکمی صادر شده که پول اسهام ملکالتجار از آقا محمد شفیع مدیر کمپانی گرفته شود. حقیقت خیلی جای تاسف است که در چنین سرحدی به کمپانی ملی این گونه اهانت وارد آید که سبب تضییع و شکست نوع کمپانی در ایران خواهد شد. خداوند خودش اصلاح نماید».۳
معلوم نیست این اخبار را چه کسی برای روزنامه ثریا که در مصر به چاپ میرسیده، ارسال کرده است. اما با مراجعه به کتاب تاریخ بوشهر نوشته محمد حسین سعادت که حوادث آن دوره را تا حدی گزارش کرده است، میتوان از چند و چون ماجرا بیشتر آگاه شد. بین سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۱۸ق حکومت بوشهر در دست احمدخان دریابیگی قرار داشت. به گفته سعادت «بعد از اینکه حکومت بنادر به احمدخان مسلم شد به فکر بقا و دوام آن افتاد و چون ... فقط حاج محمد مهدی ملکالتجار را از هر حیث، خاصه در امر تحمل حکومت، مانع و رقیب خود میدانست و نظر به احسن خدمات سابقه حاج ملکالتجار، محتمل بود که حکومت بوشهر یا عمل گمرک که یکی از بزرگترین منابع مداخل حکام آن وقت بود به مشارالیه محول گردد، لذا احمد خان دریابیگی درصدد چارهجویی و در مقام اسبابچینی برای متهم ساختن حاج ملکالتجار برآمد و به هر حیله و دسیسه که بود اسباب و وسایل حرکت و مسافرت او را از بوشهر فراهم آورد. نگارنده محض نشان دادن اخلاق رجال عصر که اخص فواید تاریخ است اشارتی به کیفیت اتهام این شخص که با نگارنده هیچ گونه سابقه نداشت مینمایم. پس از مراجعت حکمران جدید از بندر لنگه در ماه ذیالقعده همین سال در تجارتخانه یک نفر از تجار ایرانی مبلغ ۸ هزار تومان به سرقت رفت.
احمدخان دریابیگی برای متهم ساختن حاج ملکالتجار موقعی مناسب به دست افتاد و با وصف آنکه ملکالتجار ولی نعمت و از جمله ذوی الحقوق وی به شمار میرفت، از سوابق انعام ولینعمت چشمپوشی نموده سرقت مذکور را نزد اولیای امور به تحریک حاج ملکالتجار قلمداد نمود. از آنجا که نسبت این عمل به مشارالیه در انظار عامه بسیار رکیک و مقبول عقول اولیای امور نگردید، احمد خان وسایل دیگر فراهم آورد تا آنکه ملکالتجار به تهران احضار شد و در ماه ذیالحجه از بوشهر به عزم تهران حرکت نمود و هنوز ملکالتجار [در بین راه و در] شیراز بود که بیتقصیری وی بر اولیای امور ظاهر شد و امر به مراجعت ایشان صادر گردید و مشارالیه پس از اقامت دو سال در شیراز به بوشهر مراجعت نمود و از بوشهر به هندوستان مهاجرت نمود و تاکنون در بمبئی اقامت دارند.»۴
اطلاعات فوق این احتمال را تقویت میکند که ادامه کار کمپانی بوشهر بهدلیل اختلافات حاکم شهر و برجستهترین تاجر بوشهر با مشکل روبهرو شده است. اما ظاهرا همه مطلب این نیست. نکته قابل توجه اینکه سعادت در کتاب خود اشارهای به نام کمپانی بوشهر ندارد و تنها یک جا گفته است «در این چند سال اخیر در بوشهر چند شرکت تجارت ایرانی تاسیس شد ... و مخصوصا در سنه ۱۳۱۶ق یکی از تجار محترم تاسیس یک صرافخانه شبیه به بانک نمود، ولی به واسطه عدم خوشمعاملهای یا بیعلمی بهزودی منحل شد.»۵ همچنین در خبری که روزنامه حبلالمتین از بوشهر منتشر کرده است به اختلاف میان بانک شاهنشاهی و کمپانی بوشهر اشاره شده است. بانک شاهنشاهی درباره فعالیت صرافی کمپانی بوشهر از دولت شکایت داشت و به گفته حبلالمتین شرارتهای بانک و بدسلوکی ملکالتجار باعث نقصان کار کمپانی شد.
عدم خوشمعاملهای و بیعلمی یا به تعبیر حبلالمتین بدسلوکی بیش از هر چیز یادآور نخستین اعتراضات بهکار کمپانی بوشهر است و دست کم این احتمال را باقی میگذارد که مسوولان کمپانی نتوانستند با مدیریت خوب باعث رونق و بقای شرکت باشند.
پینوشتها:
۱- حبلالمتین، ۸ رمضان ۱۳۱۵ق، ش۱۱، صص ۱۲۹-۱۲۸
۲- ثریا، سال۲، ش۱۴، ص۱۳.
۳- ثریا، سال۲، ش۱۵، ص۲۰.
۴- سعادت، صص ۱۳۳-۱۳۲
۵- سعادت، تاریخ بوشهر، ۲۴.
منبع: پیام بهارستان ویژه نامه
«مالیه و اقتصاد»