انقلاب دارالفنون
پس از شکستهای ایران در جنگهای ۱۰ ساله ایران و روس (۱۲۲۸-۱۲۱۸ ق/ ۱۸۱۳-۱۸۰۳ م) عباس میرزا و وزیرش میرزابزرگ قائممقام به این نتیجه رسیدند که نمیتوان با سلاحهای کهنه و ارتشی بینظم، در مقابل ارتش منظم روسیه که مسلح به جدیدترین سلاحهای روز بود، پیروز شد.
از این رو حکومت ایران به فکر فرستادن محصلان ایرانی به فرنگ برای آموزش فرهنگ و تمدن اروپایی و فراگرفتن زبان و علوم و فنون غربی که به کار نظام و ترقی صنعت ایران بیاید، افتاد. ابتدا قرار بر آن شد که محصلان ایرانی به فرانسه اعزام شوند، ولی با شکست ماموریت ژنرال گاردان و هیات فرانسوی در ایران، سفیر انگلیس در ایران، سرهارفورد جونز به عباس میرزا پیشنهاد کرد که تنی چند از جوانان ایرانی را به انگلستان اعزام دارد، عباس میرزا دو نفر از اهالی آذربایجان را به نامهای «محمدکاظم» و «میرزابابا افشار»، برای تحصیل در رشتههای نقاشی و طب و داروسازی به انگلیس فرستاد و برای تامین مخارج آنها، ۶۵ پوند انگلیسی را تعیین کرد.
در سالهای بعد دومین دسته محصلان ایرانی به اروپا اعزام شدند، این دسته عبارت بودند از:
۱- میرزاصالح شیرازی پسر حاجی باقرخان کازرونی. حاجی باقرخان از سرداران عباس میرزا بود که هر دو در خدمت ولیعهد بودند.
۲- میرزاسیدجعفر پسر میرزاتقی وزیر تبریز.
۳- میرزا محمدجعفر.
۴- میرزا رضا، سلطان توپخانه.
۵- استاد محمدعلی چخماق ساز.
اشخاص دیگری نیز برای تحصیل یا کارآموزی به روسیه اعزام شدند. در دورههای بعدی فرانسه توانست بالاترین تعداد اعزامشدگان را در مدارس خود بپذیرد. در زمان محمدشاه، به موجب دستخط مورخ میزان ۱۲۶۰ ق مقرر شد پنج نفر از محصلان ایرانی عازم فرانسه شوند:
۱- حسینقلی آقا در علم سرکردگی پیاده و توپخانه (انشاءالله تعالی).
۲- میرزازکی مهندس (خوب انشاءالله).
۳- میرزارضا، باسقه و چیت ساختن و شکر صاف کردن که قند بشود (انشاءالله تعالی).
۴- میرزا یحیی، یحیی حکیم بشود و جراح.
۵- محمدعلی آقا معدنشناس و هرگونه معادن را آب کردن و از همدیگر به سهولت جدا کردن، اسباب زراعت یاد گرفتن، بلور ساختن و ساعتسازی آموختن.
علاوه بر این پنج نفر محصل دیگر به نام «میرزا صادق» در زمان محمدشاه برای تحصیل صنعت بلورسازی به انگلستان فرستاده شدند. در سال ۱۲۶۳ ق/ ۱۸۴۷ م نیز محمدحسین بیک افشار برای تحصیل صنعت بلورسازی و قندسازی به روسیه اعزام شد.
ابوالحسن نقاشباشی که بعدا «صنیعالملک» لقب یافت، پس از سال ۱۲۴۹ ق/۱۸۳۳ م برای تکمیل هنر و فراگرفتن نقاشی سبک جدید به ایتالیا فرستاده شد. در زمان صدارت امیرکبیر، به منظور ایجاد یا بسط صنایع جدید در ایران پنج تن برای آموزش صنعت روانه روسیه شدند: کربلایی عباس، کربلایی صادق، کربلایی احمد، مشهدی علی و آقاعبدالله که به ترتیب برای آموختن: بلورسازی، چدنریزی، تصفیه شکر و تهیه قند، نجاری و اسباب چرخسازی و شمّاعی فرستاده شده بودند. نخستین در پطرزبورگ مشغول کار شد و چهار تن دیگر در کارخانههای مسکو بودند و سرپرستی آنان با حاجی میرزامحمدتاجر تبریزی بود. در سال ۱۲۷۲ ق/ ۵۶-۱۸۵۵ م
دو تن از محصلان به نام «میرزارضا» پسر میرزا مقیم مازندرانی و دیگری «میرزاحسین»، ولد میرزااحمد افشار همراه فرخخان امینالملک کاشانی که به سفارت اروپا میرفت به فرانسه اعزام شدند. این دو در پاریس به تحصیل طب پرداختند زیرا در تهران در این رشته تحصیلاتی داشتند و میرزاحسن خود طبیبزاده بود. سومین محصل «میرزا علینقی» پسر حاجاسمعیل پیشخدمت سلامت بود که سمت نیابت اول سفارت را داشت، اما پس از ورود به پاریس مشغول تحصیل طب شد. با گسترش روابط ایران و فرانسه، ۴۲ نفر محصل که بسیاری از آنان فارغالتحصیل دارالفنون بودند، به سرپرستی «عبدالرسولخان» نواده حاج محمدحسین صدراصفهانی که خود نیز از همان فارغالتحصیلها بود، عازم پاریس شدند.
هرچه فکر اخذ تمدن اروپایی قوت میگرفت، بر تعداد اعزامیان نیز افزوده میشد. بسیاری از ثروتمندان و متنفذان وقت نیز، خود به این مهم پرداختند و فرزندانشان را راهی فرنگ کردند.
در سال ۱۳۲۹ ق/ ۱۹۱۱ م که قانون اعزام سی نفر محصل به اروپا تصویب شد. محبوبی اردکانی در «تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران» حکایت اعزامشدگان به فرنگ را چنین به تصویر میکشد:
«اکثر اعزامشدگان، از خانوادههای متمول وقت بودند به علت فقدان زمینه مساعد برای کاربرد آموختههای اعزامیان در ایران، اکثر ایشان پس از بازگشت شغلی یافتند، سوای آنچه تحصیلاتشان ایجاب میکرد و گاه متنافر با آن تحصیلات. نظام آموختگان به حکومت و امیرتومانی و سرتیپی رسیدند و وضعشان به مراتب از سایرین بهتر بود. اطبا به دربار پناه بردند و معالج شاه و شاهزادگان شدند. آنان که پی صنعت رفته بودند، از سایرین بداقبالتر شدند. آنکه چدنریزی خوانده بود، به امور اداری پرداخت. معدنشناس و بلورساز و ساعتساز و عدسیتراش دوربین، کارمند وزارت خارجه و چینیساز و کارگر خرازی ژنرال کنسول ایران در مصر شدند.
دباغ، شاغل قورخانه شد و از صنعت آموختهاش، دل را به لقب «دباغباشی» خوش داشت و بس. ابریشمباف به تدریس فرانسه پرداخت و کاغذساز نیز کاغذباز شد و به منشیگری پستخانه گمارده شد. گرچه در ابتدا بداقبالی شامل این گروه اعزامیان بود، معهذا سرانجام، اکثرا منصب امیر تومانی و سرتیپی یافتند یا به حکومت و کنسولی رسیدند. از همه جالبتر وضع «منجم» بود، نجومش به کاری نیامد، ناظم تلگرافخانه شد و عاقبت نیز رئیس محاکمات تجاری در وزارت تجارت شد.
از سوی دیگر برخی از اعزامیان نیز چیزی نیاموختند، جز فرنگیمآبی. آن یکی اسم «حوض» را هم فراموش کرده بود، فلک شد و یادش آمد، دیگری، محمدعلی چخماقساز، اگر قفل و کلیدسازی را نیاموخت، لااقل پیشقدم هموطنانش در زن فرنگی ستاندن و در کلیسای فرنگیان عقد بستن شد. حاجی عباس هم که در پی ساختن گل از کاغذ و پارچه رفته بود، گلسازی را که نیاموخت به ناچار گلچین شد، با زنی فرانسوی ازدواج کرد که در صنعت گلسازی ماهر بود و علاوه بر این در قلابدوزی و خیاطی و آشپزی مهارت و از زیبایی نیز بهره داشت و خلاصه سرچشمه کمالات بود و بعدها مسلمان هم شد و به استخدام دربار درآمد با حقوق سالانه ۸۰۰۰ فرانک مشغول به کار شد. چندی بعد هم با حقوق ۱۰.۰۰۰ فرانک مترجم دربار شد، به این ترتیب «مادام عباس» از حاجی عباس مشهورتر شد.»
دارالفنون
از نوآوریهای امیرکبیر تاسیس دارالفنون بود. وی در کتاب جهان نمای جدید که به ابتکار و زیر نظر خودش ترجمه و تدوین شد، شرح دارالعلمای همه کشورهای غربی در رشتههای گوناگون علم و هنر را با آمار شاگردان آنها خوانده بود و از بنیادهای فرهنگی دنیای جدید خبر داشت. در ضمن از مدرسه «طیبه» و «عسکریه» عثمانی نیز - که در لوای تنظیمات ساخته بودند- آگاه بود. اما ترکان هنوز دارالفنونی نداشتند. غلامرضا ورهرام در «تقدم سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجار» اشاره میکند که ذهن امیر در ایجاد دارالفنون ابتدا معطوف به دانش و فن جدید بود و بعد به علوم نظامی توجه داشت. رشتههای اساسی تعلیمات دارالفنون به نحوی که وی درنظر گرفته بود، عبارت بودند از: پیاده نظام و فرماندهی، توپخانه، سوارهنظام، مهندسی، ریاضیات، نقشهکشی، معدنشناسی، فیزیک و کیمیای فرنگی و داروسازی، طب و تشریح و جراحی، تاریخ و جغرافیا و زبانهای خارجی، مدرسه ۷ شعبه داشت و پارهای مواد درسی نیز مشترک بود. برای فنون نظامی، دستگاه آموزشی جداگانهای در خود تشکیلات لشکری تعبیه کرد که شعبه علوم جنگی دارالفنون مکمل آن به شمار میرفت. همان مربیان قشونی، شعبه نظامی مدرسه را هم اداره میکردند. سنگ بنای دارالفنون در اوایل سال ۱۲۶۶ ق در زمینی واقع در شمال شرقی ارگ سلطنتی - که پیش از آن سربازخانه بود- نهاده شد. ساختمان قسمت شرقی مدرسه تا اواخر سال ۱۲۶۷ ق به انجام رسید و مورد استفاده قرار گرفت. بقیه آن اوایل سال ۱۲۶۹ ق به پایان رسید.
با برکناری امیر، سرنوشت دارالفنون به گونهای دیگر شد. معلمان اتریشی سرانجام آمدند و مدرسه باز شد، البته شعبه فنون نظامی دارالفنون نزدیک به هشت ماه قبل از افتتاح رسمی مدرسه، یعنی ۶ ماه قبل از عزل امیر به کار پرداخته بود. امیر برای تکمیل عده استادان و تنظیم دروس مدرسه از میان اتباع فرنگی خادم دولت و هیات مترجمان دولتی و نیز از ایرانیانی که در فرنگستان تحصیلکرده بودند، کسانی را برای تدریس یا مترجم معلمان خارجی برگزیده بود. به این ترتیب معلمان دوره اول دارالفنون عبارت بودند از:
- بارن گومنز اتریشی، معلم پیاده نظام و مشاور امیر در اصلاح نظام
- متراتسو ایتالیایی، مربی سپاه و معلم پیاده نظام و فن آرایش لشکر (تاکتیک)
- کرزیر اتریشی، معلم توپخانه و ریاضیات و تاریخ نظامی
- نمیرو اتریشی، معلم مهندسی نظام و ریاضیات
- زاتی اتریشی، مهندس سواره نظام و مشاور سپاه
(بوهلر فرانسوی، پس از مرگ زاتی تدریس ریاضیات و نقشهکشی را عهدهدار شد)
- کارنتای اتریشی، معلم معدن شناسی
- فکتی ایتالیایی، معلم فیزیک و شیمی و داروسازی
- دکتر پولاک معلم طب و جراحی
- دکتر شلیمر هلندی، معلم طب و جراحی
ریشاردخان فرانسوی، معلم زبان فرانسوی
کاژریلو ایتالیایی، معلم نقاشی
- میرزا ملکم (ناظمالدوله)، معلم دو درس حساب و هندسه عام بود که جمیع شاگردان میخواندند و یک درس خاص که مطالب هندسه عالیه و لگاریتم بود.
- میرزا سید علی، معلم طب ایرانی (طب قدیم)
- میرزا احمد طبیب کاشانی، معلم طب ایرانی (طب قدیم)
- شیخ محمد صالح اصفهانی، معلم زبان فارسی و عربی که سمت پیشنمازی مدرسه را داشت.
بودجه دارالفنون در سال تاسیس ۷۷۵۰ تومان بود (در آن زمان یک لیره انگلیسی دو تومان ارزش داشت) و در سال ۱۳۰۷ بودجه آن را سی هزار تومان نوشتهاند (در این موقع یک لیره سه تومان ارزش داشت). عده شاگردان دارالفنون در سال تاسیس ۱۱۴ نفر بودند از این قرار: مهندسی ۱۲ نفر، توپخانه ۲۶ نفر، پیاده نظام ۳۹ نفر، سوارهنظام ۵ نفر، طب و جراحی ۲۰ نفر، فیزیک و شیمی و دواسازی ۷ نفر، معدنشناسی ۵ نفر.
در ۱۳۰۷ که کرزن به ایران آمد عده شاگردان را ۳۸۷ نفر ثبت کرده است، از این قرار:
رشتههای سهگانه نظام ۷۵ نفر، شعبههای مختلف علم و فن ۱۴۰نفر، زبان فرانسوی ۴۵ نفر، زبان انگلیسی ۳۷ نفر، زبان روسی ۱۰نفر، نقشهکشی ۸۰ نفر.
منابع
۱- گاسپاردروویل، سفرنامه، ص ۱۷۵
۲- مجله یغما، سال پنجم، شماره ۶ و حسین محبوبی اردکانی: تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران ص ۱۲۳ و بعد
۳- یحیی دولتآبادی: تاریخ معاصر یا حیات یحیی (تهران، ابن سینا) ۱۳۲۶ ج ۱ ص ۳۲۶.
۴- حسین محبوبی اردکانی: تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران ص ۱۹۴.
۵- فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی ۱۳۴۸.
۶- تقدم سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجار، دکتر غلامرضا ورهرام، انتشارات معین ۱۳۸۵.