تازه این میزان شامل ۶۰۰ تن نفت بداقبالی هم میشد که نفتکش توقیف شده رزماری حمل میکرد و محمولهاش به دستور دادگاه مستعمراتی عدن، تحویل شرکت نفت ایران و انگلیس شد. به قیمت رسمی هر تن ۱۲ دلار و این فرض که تخفیفها و هزینههای تولید ۵۰ درصد این قیمت بود، صادرات ۱۱۸ هزار تن نفت کمتر از یک میلیون دلار نصیب ایران میکرد. در نتیجه، تحریم بریتانیا که شامل فشارهایی به خریداران بالقوه نفت ایران هم میشد، کاملا موفق بود.
ذهن مصدق مدتی مشغول امکان فروش نفت به کشورهای سوسیالیست بود، اما به نظر نمیرسد در این خصوص جدی بوده باشد. او حمایت آمریکا را میخواست و امید به کمک مالی آمریکا بسته بود. فروش نفت (موضوعی که به دید آمریکا امری استراتژیک بود) به بلوک شوروی چنین امیدهایی را به باد میداد.
به احتمال خیلی زیاد، مصدق مذاکره با لهستان و مجارستان را ابزار چانهزنی برای نرم کردن موضع بریتانیا و هشداری به ایالات متحده میانگاشت، اینکه اگر آمریکا حمایت نکند، ایران ممکن است پیوندهایش را با بلوک شوروی محکمتر و نزدیکتر کند. با این حال اشکال دیگری از تجارت با اتحاد جماهیر شوروی در دوره نخستوزیری مصدق گسترش یافتند.
واردات از شوروی از ۶۳/۴ درصد کل واردات سال ۱۳۲۹، رسید به کموبیش ۱۴ درصد کل واردات در سال ۱۳۳۱، اگرچه میزانش در سال ۱۳۳۲ دوباره افت کرد. به همین روال، صادرات به شوروی هم از ۶۱/۲ درصد سال ۱۳۲۹ رسید به بیشتر از ۱۳ درصد در سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲. در همین دوره، واردات از بریتانیا از ۶/۲۴ درصد سال ۱۳۳۰ افت کرد به ۸۷/۹ درصد سال ۱۳۳۲ و صادرات به بریتانیا هم از ۷۸/۱۸ درصد به ۰۳/۵ درصد کاهش یافت. به استثنای نوساناتی، تجارت با ایالات متحده به همان میزان سابقش باقی ماند. تجارت با بقیه دنیا نیز به میزان چشمگیری افزایش یافت.
منبع: برآورد غلط از واقعیت بازار نفت و اقتصاد ایران، نوشته کامران موید دادخواه، ترجمه بهرنگ رجبی، مندرج در سایت تاریخ ایرانی