اما با برطرف شدن شرایط نیمه استعماری پس از جنگ جهانی اول و روی کار آمدن حکومتی متمرکز، امید به ایجاد صنایع در میان نخبگان سیاسی و اقتصادی کشور بیدار شد. بهرغم چنین انتظاری، ایجاد صنایع در کشور تا سال ۱۳۱۰ به صورت جدی مورد توجه واقع نشد و تنها از سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۷ صنعتیسازی در اولویت برنامههای اقتصادی دولت قرار گرفت. در اثر این توجه بود که بودجه وزارت صنایع و بازرگانی از ۳ درصد در سال ۱۳۱۰ به ۲۱ درصد در سال ۱۳۱۷ افزایش یافت.
روند افزایش بودجه وزارت صنایع و بازرگانی اگر چه، مخصوصا در سال ۱۳۱۹ و ۱۳۲۰ با ۲۴ درصد از سهم بودجه مملکتی به افزایش خود ادامه داد، اما تعداد کم کارخانههای دولتی ساخته شده در این سالها (۱۳۱۸ تا ۱۳۲۰ ش) نشان از خارج شدن صنعتیسازی از اولویت برنامه اقتصادی دولت دارد.
البته در این امر، علاوهبر اولویت یافتن کشاورزی تجاری در سیاستهای اقتصادی حکومت، شروع جنگ جهانی دوم و قطع رابطه ایران با آلمان، مجری اصلی طرحهای صنعتی در ایران - بهدلیل محاصره دریایی آلمان توسط نیروهای متفقین- بی تاثیر نبود.
تلاش برای ایجاد صنایع در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۷ به صورت جدی در اولویت برنامههای اقتصادی حکومت قرارداشت و تا ۱۳۲۰ ششصد وهشتاد کارخانه در ایران ساخته شد. برای احداث این تعداد کارخانه مبلغی معادل ۲۶۰ میلیون دلار سرمایهگذاری شد که تقریبا نیمی از این مقدار را دولت و باقی آن را بخش خصوصی تامین کرد. سرمایهگذاریهایی که در این بخش صورت میگرفت، با توجه به قوانین حمایتی دولت، بسیار سودآور بود و در برخی از بخشها مخصوصا در واحدهای تولیدی کوچک سودی بیش از ۵۰ درصد داشت.
با توجه به چنین رقم بالای سوددهی بود که حکومت علاوهبر تشویق بخش خصوصی به سرمایهگذاری صنعتی، خود نیز به این کار مبادرت میکرد. سودی که از این سرمایهگذاری نصیب دولت میشد قابل توجه بود. به عنوان مثال قیمت سیگار تولیدشده در کارخانه جدید دخانیات (تاسیس ۱۳۱۶ ش) با اعمال انحصار دولتی، پنج برابر قیمت سیگارهایی بود که دولت پیش از تاسیس این کارخانه به بازار عرضه میکرد. چنین سودی که غالبا در نتیجه اعمال سیاستهای انحصاری و حمایتی حاصل میشد، حتی شخص شاه را به سرمایهگذاری صنعتی تشویق میکرد.
به گونهای که وی به بزرگترین سرمایهدار صنعتی کشور تبدیل شد. تنها در بخش صنایع نساجی از ۲۰۰ هزار دوک ریسندگی کارخانههای نساجی سراسر ایران، ۵۸ هزار دوک به شخص رضاشاه تعلق داشت. رقم بالای سود که سرمایهگذاری در بخش صنعت را نصیب سرمایهگذاران میکرد، این پرسشها را مطرح میسازد که چرا حکومت تا سال ۱۳۱۰ به صورت جدی سیاست صنعتیسازی را در کشور اجرا نکرد؟ یا اینکه چرا سیاست صنعتیسازی از سال ۱۳۱۸ و حتی پیش از آن، از اولویت برنامههای اقتصادی دولت خارج گشت؟
به نظر میرسد که بخشی از پاسخ این پرسشها را باید در تحولات بازار جهانی نظام سرمایهداری جست. این تحولات که منجر به رونق محصولات کشاورزی تجاری شد، موجب شد تا زمینداری تجاری و همچنین خرید و فروش زمین مخصوصا خالصههای دولتی رونق بگیرد و حکومت برای کسب درآمد به فروش این زمینها روی آورد.
- به نقل از مقاله «تاثیر تمرکزگرایی بر اقتصاد سیاسی عصر پهلوی اول» نوشته سهراب یزدانی و سید حسن شجاعی دیوکلائی.
منابع:
- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۶ (تهران: انتشارات علمی، ۱۳۷۴.
- ژان پگارد، برنار هورکارد و یان ریشار، ایران در قرن بیستم، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی (تهران: نشر البرز، ۱۳۷۷).
- همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران.
- چارلز عیسوی، تاریخ اقتصادی ایران.