گزارش سفیر قاجار از دربار امیر شیرعلی خان
میان دولتهای قاجار و محمد زایی در این روزگار پیوندهای نیکی استوار گردید و هیاتهای حسن نیت میان دوکشور رفت و آمد کردند که مهمترین آنها رفتن سردار محمد یعقوب خان با شماری از همراهان به خراسان و دیدار با ناصرالدین شاه در ۱۲۸۴ه.قـ/۱۸۶۷مـ بوده است. ناصرالدین شاه که در آن هنگام در خراسان بود، مقدم امیرزاده را گرامی داشت؛ هدیههایش را پذیرفت و به او و همراهانش تحفه و هدیه داد و در پایان همان سفر، در برابر توطـئـهای که از سوی فرزند سلطان احمدخان بر ضد او فراهم شده بود از سردار محمد یعقوب خان حمایت نمود و به دستور شاه رقیب سردار را توقیف کردند.
در ۱۲۸۶هـ/۱۸۶۹مـ که شیرعلی خان برتمام افغانستان مسلط شد، دولت ایران سفیری به افغانستان فرستاد. این سفیر سید ابوالحسن شاه قندهاری، امین کل آستانه مقدسه رضویه بود. میرغلام محمدخان غبار از رسیدن سید ابوالحسن سفیر ایران به کابل یاد میکند (افغانستان در مسیر تاریخ، ص ۵۹۸).آنچه نگارنده، هنگام چاپ گزارش سفارت کابل، از احوال سید ابوالحسن به دست دادم در مقدمه کتاب آورده شده است. در اینجا تنها چند نکته از سفرنامه را میآوریم که برای تاریخنگاران و پژوهشگران تاریخ عصر امیرشیرعلی خان که احیانا به اصل کتاب دسترسی ندارند، مهم و قابل استفاده است. گزارش سفارت کابل از آن روی قابل اهمیت است که ماخذ و منابع فارسی مربوط به روزگار امیرشیرعلی خان بسیار اندک است. مهمترین اثری که از احوال و اوضاع آن روزگار سخن میگوید، کتاب سفارت روسیه تزاری به دربار امیر شیرعلی خان اثر دکتر یاورسکی، ترجمه شادروان عبدالغفور برشنا است. نویسنده گزارش سفارت کابل شخصی آگاه به مسائل افغانستان در آن روزگار و آشنا با فرهنگ و مردم آن کشور بوده است.
نظام اول
آنکه نوکر افغانستان کلیه و رعایای آن سامان اغلب با اسلحه و آلات حرب در کوچه و بازار و بیرون تردد میکردند و به این واسطه هر نزاعی که فیمابین دو نفر اتفاق میافتاد، به ضرب و قتل منجر میشد و کمتر روزی بود که مقتول و مضروبی در آن صفحات نشود. اکنون مقرر نمودند که هیچکس از سپاه و رعیت با اسلحه نگردند مگر در وقت ضرورت مشق نظامی و مقابله حربی.
نظام دوم
وسعتی در کوچه و بازارها داده و در تنظیفات آنها اهتمام نمایند و در ساختن راهها و... مشغول باشند.
نظام سیم
مالیات قریه و بلوکات را مشخص نموده، به کدخدا و ریشسفیدان آن نوشته بدهند و قسطی معین نمایند که از آن قرار، خود آنها تحویل خزانه دار دیوان کنند و محصل برای تحصیل در جایی نرود.
نظام چهارم
از برای مالیات جمیع ولایات مقبوضه خود جمعی معین نموده و خرجی مشخص کرده، به این تفصیل که مسطور میگردد:
[مالیات و مخارج]
جمع مالیات کابل و قندهار و هرات و ولایاتـ [ـی] که به هریک از این ولایات متعلق است، مبلغ یکصد و بیست لک(هرلک معادل۱۰۰هزار) روپیه کابلی معین شده است و خرجی که برای آن مشخص شده است، بیست لک روپیه مخارج ولایتی از قبیل مستمریات و تخفیفات و غیره موضوع (=وضع) نمودهاند. و از یکصد لک روپیه باقی مبلغ بیست لک روپیه مواجب سرداران بارکزایی که بعضی خانهنشین[اند] و بعضی آمد و شد دارند؛ و وظیفه (= تنخواه، مستمری) بیوههای امیر دوست محمد خان و غلام حیدرخان و محمد اعظم خان و محمد افضل خان (پسران امیر دوست محمد خان) و غیره و غیره مشخص نموده از کل موضوع نمودهاند، (= وضع کردهاند، کم کردهاند).
[افواج نظامی و غیرنظامی]
و از برای این هشتاد لک روپیه باقی، خرجی که معین نمودهاند، این است که:
سی فوج پیاده نظامی و غیرنظامی آمادهسازند و سوارهنظامی که به اصطلاح آنها رساله میگویند، ده رجمنت (دسته، اصطلاحی فرانسوی)، که هر رجمنتی چهار صد نفر باشد، معین کردهاند. و پیاده هر فوجی ششصد نفر میباشد، که جمله هجده هزار میشود. ایضا هشت هزار دسته جات سوار برقرار نمودهاند و موازی سیصد ضرب توپ بازدید کردهاند و از جمله صد ضرب در ولایات مثل هرات و فراه و قندهار و غزنین و بلخ و غیره، در هرجا به اندازه خودش با غورخانه (= قورخانه، جبه خانه) موجود دارند که در هروقت، هرجا، هرقدر لازم شود، بفرستند.
و صد ضرب توپ دیگر در غورخانه (قورخانه) انبار (ذخیره) باشد. و از این صد ضرب توپ با غورخانه قدری موجود شده و باقی آن را در یک هفته یک توپ از کارخانه در(ساخته و بیرون آورده) میشود و به انبار(= ذخیره، مخزن) داخل میشود....
نظام دیگر
سرداران بارکزایی هر کس در میان فوج سواره و غیره نوکری اختیار بکند، به قدر منصب و خدمتش به او مواجب داده میشود، والا مستمری که به جهت او برقرار شده بگیرد، بنشیند. سردارزادگی و خانزادگی را، با بیکارگی، دستاویز شأن و منصب و مواجب، بعد از این نسازند. و از این جهت اکنون کسر و قطع در مواجب و مستمری بعضی به هم رسیده که خود را سزاوار زیاده بر اینها میدانستند، و اضافه و زیادتی در مواجب و مستمری بعضی شده و بزرگان، به اعتقاد خود، آنها را سزاوار این نمیدانند و این فقره اسباب نقار و عداوت جمعی از اشراف و اعیان و بزرگان و سرداران افغانستان، با امیر شیرعلی خان گردیده است.
نظام دیگر
آنکه امیر شیرعلی خان قرارش، تا حین توقف فدوی در کابل، این بود که بعد از طلوع آفتاب یک ساعت بیرون میآمد؛ تا دو ساعت قبل از غروب نشسته، مشغول تنظیم امورات ولایتی و سپاهی بود. جمیع ارباب قلم و سرکردههای سپاه در حضور آن حاضر بودند و عرایض مردم را قرار داده بود که عریضه کرده به عالیجاه میرزا محمد حسن خان منشی باشی بدهند، که او به نظر امیر رسانیده، جواب بگیرد. و عرض شفاهه و جواب و سوال مراجعه بالکل موقوف و ممنوع بود، مگر در مطالب عمده و اشخاص خاصه که به حضور طلبیده جواب و سوال مینمود.
نظام دیگر
آنکه در هریک از منازل میانه ولایات امیرشیرعلی خان، از کابل الی هرات و جلال آباد و ترکستان و غیره داکخانهها، یعنی چاپارخانهها ساختهاند. و در سر هر دوفرسخی به جهت داک پیاده، و در هر ۶ فرسخی به جهت داک یعنی چاپار سواره چهار اسب و آدم گذاشتهاند. و طریق آوردن و بردن کاغذهای آنها چنان است که در هر هفته یکبار، مگر ضرورت و نوعی شود، کل نوشتجات را در کیسه سربه مُهر، به چاپار پیاده یا سواره میدهند، و آن مرد فورا به راه میافتد و میتازد، تا منزل دیگر؛ در آنجا اسب و آدم مهیا ایستاده است. بدون سوال و جواب، کیسه کاغذ را میگیرد و همانطور میرساند به منزل دیگر. علی هذالقیاس تا آنجایی که مقصود است میبرند، و از آن طرف هم همینطور برمیگردند. شخص معین واحدی نیست، که از شهری به شهری برود.